سایر منابع:
سایر خبرها
پرسپولیسی بودم اما به خاطر همسرم به ظاهر استقلالی شدم!
کودکی اش بود. او در این خصوص گفت: راستش پدر من پرسپولیسی بود و مرا از کودکی با خود به ورزشگاه می برد. در نتیجه من در دوران نوجوانی پرسپولیسی محسوب می شدم. وی افزود: بعد که ازدواج کردم، همسرم و خانواده اش استقلالی بودند و به ظاهر تمایل من به این سمت بیشتر شد اما راستش را بخواهید سال های سال است که چون یک داور هستم، واقعاً قرمز و آبی برایم هیچ فرقی نمی کند و فقط پی عدالت هستم چون خودم را بیشتر از استقلال و پرسپولیس دوست دارم. 109 ...
به خاطر خدمت عاشقانه به هموطنانم پزشک شدم
به گزارش شیرازه پروبز حقیقت رئیس بخش داخلی بیمارستان شهدای نی ریز در گفتگویی صمیمی گفت : عشایر زاده هستم و بیشتر زندگی من در دوران نوجوانی و جوانی سیار و عشایری بوده که بعد از فوت پدرم مجبور شدیم که به شهر سفرکنیم و زندگی را به صورت شهرنشینی ادامه دهیم . وی ادامه داد: تصمیمان برآن شد که زندگی شهرنشینی را در شیراز سپری کنیم و هنگامی که به آن جا رفتیم، پس از گذرندان دوران راهنمایی و ...
قتل هولناک باجناق به خاطر سوءظن
تقاضای قصاص کردند. دختران مقتول اعلام کردند، رضا، پدرمان را بی گناه به قتل رساند به همین خاطر راضی به بخشش او نیستیم. رئیس دادگاه سپس با تفهیم اتهام به رضا از او خواست به دفاع از خود بپردازد. مرد جوان با قبول اتهامش گفت: مقتول بی گناه بود و من به خاطر سوءظن او را کشتم. یک روز همسرم را تعقیب کردم و متوجه شدم به خانه مقتول رفته است. همین شک باعث شد او را به قتل برسانم. به همین خاطر اسلحه ...
17 سال در جبهه بدون مرخصی/ بهترین خاطره دیدن امام بود
خاطر لهجه ام خیلی هم صحبت نمی کردم که کسی متوجه افغان بودن من نشود. نمی دانستم برای رفتن به جبهه باید چه کار کنم تا اینکه در یکی از پارک ها با چند کارگر افغانستانی روبه رو شدم. خودم را معرفی کردم و آدرس نزدیک ترین پادگان را پرسیدم. در همان جا تشکیل پرونده دادم و بعد از ده روز آموزش فشرده بالاخره به سمت اهواز و پادگان دوکوهه راه افتادیم. بعد من می پرسیدم الان کجا می رویم؟ به من پاسخ دادند آنجا مرز ...
اشتباه کردم، بخشش نمی خواهم
می کردم ارتباطی بین آنها نبود. من بعد از قتل متوجه این ماجرا شدم روز حادثه هم می خواستم از باجناقم اعتراف بگیرم به همین دلیل هم گلنگدن را دست کاری کرده بودم که شلیک نکند و فقط به وسیله آن باجناقم را تهدید کنم اما نمی دانستم اسلحه روی رگبار است وقتی سلاح را مقابل او گرفتم یکباره گلوله شلیک و باعث مرگش شد. حالا هم مدتی است در بیمارستان روزبه بستری هستم هرچند پزشکان می گویند من بیمار نیستم اما من را ...
شاکیان برای انتقام از من روی خودشان اسید ریختند
...> سابقه داری؟ از سال 71 تا 87 به اتهام مصرف، خرید و فروش شیشه، شرب خمر، کیف قاپی و سرقت چند بار دستگیر شدم. اما از پنج سال پیش که ازدواج کردم، توبه کرده و دور خلاف را خط کشیدم. همسرم پا به ماه است و بزودی فرزندمان به دنیا می آید. کارم فروش لوازم یدکی خودروست . چرا فرار کردی؟ من خیلی ترسیده بودم و گمان می کردم کسی حرف هایم را باور نکند. چرا باید برای انتقام از تو به خودشان آسیب وارد کنند؟ (سکوت متهم) جام جم ...
از اسارت در فکه تا طبابت در سوریه
جبهه مقاومت وقتی به یقین رسید حضور او برای رزمندگان مدافع حرم مفید واقع خواهد شد به سوریه رفت. با او درباره روزهای رزمندگی، اسارت و انگیزه هایش برای حضور در سوریه گپ وگفتی داشتیم که در ادامه می خوانید. **شما چه سالی وارد جبهه شدید؟ من سال 64 از شهر شیراز به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدم. اسفندماه سال 63 تازه عملیات بدر انجام شده بود و بعد از انجام عملیات بدر من به جبهه رفتم. ...
هنر صحافی حرفه ای در معرض انقراض است/حدود 10 هزار جلدکتاب را صحافی کرده ام
به حوزه به دلیل کمبود شهریه مجبور بودم به یک کاری اشتغال داشته باشم. با توجه به اینکه پدرم هنرمند بود من هم به کار هنری علاقه مند شدم . کار صحافی کاری است که علاوه بر یک کار هنری، هم خدمت به کتاب است و هم با روحیه ما طلبه ها سر و کار دارد. این کار را ادامه دادم تا سرانجام، مرمت و بازسازی کتب خطی را شروع کردم. از چه زمانی به صورت رسمی به کار صحافی در قم مشغول شدید؟ از سال 61 در ...
مثله کننده دختر جوان منکر جنایت شد
او دوست بودم؛ با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم، صبح روز قتل با وی قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه برای خرید قرار شد به بیرون برویم، زمانی که سوار ماشینم شدیم، با عاطفه درباره مسائل مختلفی صحبت کردیم که در یک لحظه نمی دانم چه اتفاقی افتاد و عاطفه به مادرم فحاشی کرد، من نیز خودرو را کنار خیابان پارک کردم و چون بسیار عصبانی شده بودم، یک دستم را به روی بینی و دهن عاطفه گذاشتم و با دست دیگر ...
جزئیاتی از زندگی شخصی علی مسعودی
نظرسنجی هم انجام شود، متوجه می شوند جه کسانی باید کار کنند چون مردم کارهای شان را بیشتر دوست داشته اند. آن وقت یک نفر با سابقه موفق و تجربه های خوب خانه نشین می شود و یک نفر تنها با رابطه مدام در حال کار کردن است. خواستگاری بدون مادر به تازگی متاهل شده ام ولی متاسفانه مادرم به خاطر کسالت نتوانست در مراسم خواستگاری من حضور داشته باشد. ننه مشهدی 21 کیلو وزنش کم شده و توان راه ...
اگر می خواهید داستان فروشنده ندانید این گفتگو را نخوانید
حریمی قائل است. می بینیم پسربچه فیلم اجازه نمی دهد رعنا او را به دستشویی ببرد. حالا حریم خصوصی عماد مورد تعرض قرار می گیرد و این تعرض به واسطه یک سوء تفاهم به وجود می آید. یک آدم وارد خانه او می شود و با وجود آنکه بعد از مدتی متوجه می شود این خانه دیگر متعلق به مستاجر قبلی نیست همچنان وسوسه می شود و وارد حمام می شود. در اینجا حریم خصوصی عماد مورد آسیب قرار می گیرد. راه حلی که برای جبران ...
حاشیه ها از دیدار خانواده شهدای منا با رهبری
...، جنازه پدرم به اشتباه به مشهد رفته بود و طبق روال خراسانی ها بر روی دوش زوار امام رضا(ع) در صحن ها و حول ضریح امام متبرک شده بود. بعد هم اشتباهاً میخواستند پیکر پدر را به یک خانواده نیشابوری بدهند اما ایشان نپذیرفته بودند و پدر در سردخانه مانده بود و ما از روی تصاویر مجهول الهویه ها شناسایی شان کردیم. ایشان که زائر امام رضا (ع) شده بود ما را هم برای زیارت به مشهد آورد و با انتقال جنازه اش ...
پدرم یک فاشیست تمام عیار بود!
...> پدرم، جان بکت (John Beckett)، یک فاشیست تمام عیار بود. او در زمان جنگ جهانی دوم 4 سال در زندان بود. بعد از آن نیز به شکلی در حصر خانگی به سر می برد: او حق نداشت در فاصله 20 مایلی لندن زندگی کند و حتی نمی توانست بیش از 5 مایل از خانه اش دور شود. اما حتی وقتی این محدودیت ها برداشته شد، هنوز ما را می پاییدند. شخص پشت آن کارها "گراهام میچل" بود که در سال 1956 معاون کل MI5 شده بود. من بیش از ...
افراد می توانند هر نقدی به فیلم وارد کنند و حتی تخریب کنند اما حق فحاشی ندارند/ رعنا نخواست آبروی مرد ...
پسربچه فیلم اجازه نمی دهد رعنا او را به دستشویی ببرد. حالا حریم خصوصی عماد مورد تعرض قرار می گیرد و این تعرض به واسطه یک سوء تفاهم به وجود می آید. یک آدم وارد خانه او می شود و با وجود آنکه بعد از مدتی متوجه می شود این خانه دیگر متعلق به مستاجر قبلی نیست همچنان وسوسه می شود و وارد حمام می شود. در اینجا حریم خصوصی عماد مورد آسیب قرار می گیرد. راه حلی که برای جبران وجود دارد، متوسل شدن به ...
زندگی خصوصی آیت الله
ملاقات آن یکی خانواده تعیین شده بود. مثلا همسر من (محمد بسته نگار) بسیار به دیدن پدر می رفت؛ زیرا پایه آشنایی ما، ارتباط و رفت وآمد همسرم به مسجد هدایت و بعد هم زندان بود. بعد از اینکه ازدواج کردیم، یکی از شرط هایی که مادرم گذاشت این بود که همسرم برای دیدن پدر خانه آن خانواده نرود! یا مثلا قرار بود که ما خواهر و برادرخود از همسر دیگر پدر را نبینیم! اما برادرهای دو خانواده رابطه بهتری ...
رویای 500 میلیونی گروگانگیری را ناکام گذاشت
من پیامک داد که همسرم از سوی آنها ربوده شده است.گروگانگیران هم در خواست 500 میلیون تومان پول نقد دارند. ابتدا باورم نشد اما وقتی با خانه تماس گرفتم و جوابی نشنیدم نگران شدم. بعد هم من و خانواده همسرم مطمئن شدیم او را ربوده اند. در پی این شکایت با دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی وارد عمل شدند. این در حالی بود که در پیامک های بعدی برای شوهر فتانه هشدار داده می شد ...
پوشش خبری سه جنگ صهیونیست ها علیه غزه
: "در زمان جنگ ما سرگرم پوشش حوادث میدانی بودیم من برای ارائه گزارش جلوی دوربین ایستاده بودم، ناگهان با صدای شلیک گلوله تعادلم را از دست دادم و یک واکنش غیر طبیعی نشان دادم. چند ثانیه بعد وقتی خودم را جمع و جور کردم و به حال عادی برگشتم متوجه شدم تمام کسانی که آن اطراف بودند که البته بیشتر کودکان بودند، داشتند به حرکت من می خندیدند." شایان ذکر است که اسراء البحیصی، در سال 2000 به عنوان نماینده ...
پسرم پنجمین بار با تن مجروح رفت و دیگر برنگشت
هم تختی هایش می گفت ما اینقدر به این جوان گفتیم یک هفته روزگار این جا هستی حداقل خانواده ات را خبر کن ولی او می گفت بگذارید کمی بهتر شوم بعداً به پدر و مادرم می گویم بیایند مرا ببینند. بالاخره وقتی محمد را آوردند رنگش مثل گچ دیوار بود. خیلی لاغر شده بود. نگاهش کردم صورتش را بوسیدم. هنوز بخیه هایش را باز نکرده بودند. هنوز سرصحبت باز نشده گفت دوباره می خواهم بروم. گفتیم ای بابا تو هنوز بدنت خوب نشده ...
عضویت در گروه تلگرامی؛ بهانه ای برای همسرکشی
... پسر مقتول به پلیس گفت: من در جریان نبودم بین پدر و مادرم درگیری ایجاد شده است، بیرون از خانه بودم که پدرم تماس گرفت و به من گفت مادرت را به قتل رسانده ام، به خانه برو، من هم سراسیمه به خانه آمدم و جسد مادرم را پیدا کردم. با توجه به آنچه اتفاق افتاده بود، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و به دستور بازپرس جسد را به پزشکی قانونی انتقال دادند و مرد جوان را بازداشت کردند. او اتهام ...
همسرتان باید اولویت تان باشد، چون...
بود می گفتند. مرد می گفت، همسرم همیشه کنارم بود و تشویقم می کرد. حتی وقتی بیزنسم شکست خورد، باز کنارم بود. می دانستم بااینکه ممکن است والدین و دوستانم بخاطر اینکه این ریسک را کرده بودم سرزنشم کنند، ولی او همیشه کنارم بود. هیچکس خودش تصمیم به شکست خوردن نمی گیرد، ولی اگر این اتفاق بیفتد، آرامش بخش است که بدانید همسرتان برای انگیزه دادن به شما کنارتان است. این شامل چالش های دیگر زندگی هم می شود. وقتی ...
توبه در کربلا زندگی ام را دگرگون کرد / ذکر یا حسین (ع) زندگی دوباره به من داد
بعد از مرگ پدرم خیلی مادرم را اذیت می کردم؛ البته عمویم می خواست مرا به او بدبین کند و شاید تحت تاثیر حرف هایی که می زد، سوهان عمرش شده بودم. برایم زن گرفت؛ اما دنبال رفیق بازی می رفتم و سرم به زندگی ام گرم نبود. شب نشینی های شبانه با افراد خلافکار، کار دستم داد و معتاد شدم. زندگی ام را از دست دادم. همسرم را کتک می زدم که او طلاق گرفت و رفت؛ البته مهریه اش را برایم قسط بندی کرده بودند ...
عملیات خیبر در خاطرات شهید عبدوس
کشیدم به خانه برگردم. نمی دانستم به مادرم چه جوابی بدهم. به هر بدبختی بود رفتم و هرچه توانستم عذر و بهانه آوردم. اواخر ماه رمضان 62 بود که با شهید رضا سالار همراه شدم و به بسیج رفتم. با این که 15 ساله بودم ولی باز هم خیلی اصرار کردم تا ثبت نامم کردند. این بار ما را به پادگان 21 حمزه تبریز فرستادند. عید فطر را در پادگان بودیم. یک ماه دوره آموزشی داشتیم ولی من طاقت ماندن نداشتم. از ...
اقدام زشت زن جوان در نیمه شب - زمانی که منصور در خانه خواب بود دوست پسرم را به خانه آوردم
سوزاندن جسد قربانی کرده است. ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران در این مرحله خانه قربانی جنایت را مورد بررسی قرار دادند و باتوجه به فرش سوخته شده در کنار جسد منصور و نبود فرش در سالن پذیرایی فرضیه جنایت از سوی همسر قربانی در دستور کار ماموران قرار گرفت. در ادامه لیلا 36 ساله از سوی ماموران دستگیر شد و خیلی زود پرده از راز جنایت شبانه برداشت. این زن به ماموران گفت: چندی ...
دلم برای همسرم تنگ شده است
این پسر صبح دیروز برای تکمیل تحقیقات پرونده اش به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در حاشیه این جلسه در گفت وگو با شهروند از جزییات ماجرای زندگی اش گفت: چند سال داری؟ 31 سال. چی شد که عضو باند یاکوزاها شدی؟ باند یاکوزا را از خودشان در آورده اند. من عضو باند یاکوزاها نیستم. مگر در ژاپن قاچاقچی مواد مخدر نبودی؟ قاچاقچی بودم؛ ولی عضو باند یاکوزا نبودم. چند وقت پیش به ژاپن رفتی؟ 13 سال پیش بود که رفتم. آن زمان 18 ساله بودم. دو سال در آلمان ماندم ...
زندانبانی که شیفته آیت الله طالقانی شد
اجاره شد. بعد از یکی، دو روز از ورود آیت الله به زیارت ایشان رفتم و خودم را معرفی کردم. از حال و روزگار و سابقه خدمتی و وضعیت خانوادگی من پرسید و بسیار خوشحال شدند و مرا تشویق کردند که با خانواده ام به خدمت آمده ام. چهره نورانی و نوع تفکر و صحبت های ایشان، من را بسیار تحت تأثیر قرار داده و با وجود فشارهای زیاد و سفارش های مراقبتی مقامات بالا، ایشان را در رفت وآمد در خیابان و بازار و ...
خداحافظ ای سوگ مانده بر دل
لیلا مقیمی سال 68، زمانی که صدام تهران را بمباران کرد، خانه و کاشانه اش با خاک یکی شد. خوشحال بود که تک تک اعضای خانواده اش جان سالم به در بردند و صدمه ای به آنها وارد نشد. سال 82، زمانی که تصادف شروین را گیر انداخت و او میان مشتی آهن پاره جان باخت، غم نشست توی چشمانش، اندوه دوید لابه لای چین های صورتش، خشم نشست زیر پوستش، سینه اش از آه پر شد، لبخند از کنج لبش رنگ باخت، آنجا بود که ...
یک شب که نامزدم به خانه مان آمده بود رفتار زشتی با خواهرم کرد
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، مسعود اهل تهران بود و خود را پیمانکار ساختمان معرفی کرد. پدر و مادرم راضی به ازدواج نبودند می گفتند حداقل باید طبق آداب و رسوم خودمان درباره خواستگارت تحقیق کنیم اما من که شیفته تیپ او شده بودم مخالفت کردم و گفتم حداقل ما را به هم محرم کنید بعد هر کاری می خواهید انجام بدهید. خانواده ام وقتی اصرار مرا دیدند به ناچار خواسته ام را پذیرفتند من هم برای آن ...
گفت وگوی فرصت امروز با شهریار میناگر، هنرمند ورشوکار / ورشوکاری؛ از اروپا تا بروجرد
میناگر از ورشوکارهای قدیمی و صاحب نام بود و به همین دلیل کم و بیش با این هنر فلزی آشنا بودم. بعد از فوت پدر در سال 1371 خودم به طور جدی و رسمی وارد این کار شدم و تا به امروز هم از این پیشه پدری دست نکشیده ام. وی در مورد وضعیت فعلی این حرفه در کشور می گوید: روزگاری بیشتر وسایل مردم از همین طریق ساخته می شد. اما الان با ماشینی شدن تولیدات ورشوکاری ضربه خورده است. میناگر در مورد ...
نقش غریبه ها در عروسی
مدام خراب می کردیم. یک بار هم نزدیک بود من با مغز از کوه به پایین سقوط کنم که مسعود دستم را چسبید و خوشبختانه به خیر گذشت. بعد از پایان فیلمبرداری که غروب بود مثل دو تا جنازه به خانه هایمان برگشتیم. شب عروسی با اشک وارد سالن شدم. مهمان ها فکر کردند که من از همین اول گریه جدایی از پدر و مادر سر داده ام اما واقعیت این بود که آن لنزهای عسلی لعنتی چشمم را اذیت می کرد و بی اراده اشکم را ...
دوست پسرم با دوستش مرا به بیابانهای اطراف شهر بردند / او به من قول ازدواج داده بود
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، پس از گذشت مدتی موضوع را به مادرم اطلاع دادم و از او راهنمایی خواستم. مادرم می گفت چون پدرم مردی متعصب و سختگیر است نباید فعلا در این باره به او چیزی بگوییم و پس از آن که پسر مورد علاقه ام به خواستگاری ام آمد، ما طوری مقدمه چینی می کنیم که این ازدواج سر بگیرد و من به خواسته دلم برسم. او که از ازدواج اجباری با پدرم دل خوشی نداشت معتقد بود به هر قیمتی ...