سایر منابع:
سایر خبرها
نویسندگان مشهور چگونه الهام می گیرند؟
جایزه شد. این نویسنده ها در یادداشتی که برای گاردین نوشتند، چگونگی الهام گرفتن ایده کتاب های برگزیده خود را شرح داده اند. مادلین تین ، نویسنده نگو ما هیچ چیز نداریم مادرم تمام عمرش دوست داشت چین را ببیند. او که متولد هنک کنگ بود، در جوانی به منظور ادامه تحصیل به ملبورن رفت. آنجا با پدرم آشنا شد. آن ها ساکن مالزی شدند، اما یک دهه پس از آن به کانادا مهاجرت کردند. در آن زمان آن ها ...
آخرین دفاع پسر24ساله ای که 7سال پیش 3عضو خانواده اش رابا بنزین به آتش کشید
مأموران گفت: به دلیل کینه ای که از پدر و مادرم داشتم نقشه مرگ آنها را کشیدم. برای همین شب قبل یک دبه بنزین خریدم و ساعت 5/3 صبح زمانی که همه خوابیده بودند خانه را با بنزین به آتش کشیدم. بعد هم خودم فرار کردم.چرا که از اختلاف پدر مادرم خسته شده بودم برای همین خواستم خانه را به آتش بکشم تا آنها بترسند. اما به هیچ عنوان نمی خواستم اعضای خانواده ام کشته شوند!پس از اعتراف تکان دهنده پسر جوان ...
نمی توانیم بدون اجازه به سوپرمارکت برویم!
رسیدن سرپرست مرا به بیمارستان ببرد. خون زیادی ازدست داده بودم. اگر سرپرستم دقیقه آخر نرسیده بود، حتماً الآن مرده بودم." ریاض "هر وقت می خواهم به سفر بروم، باید از پسر نوجوانم بخواهم به من اجازه بدهد." Sarah - چهل و دو ساله: یک پزشک در ریاض "خواهرم بدون اجازه شوهرش به کتابخانه رفت و وقتی به خانه برگشت شوهرش بی رحمانه و بدون محدودیت کتکش زد." ریاض ...
وقتی از یک موجود زنده تجلیل می شود!
، هنوز هم یادم نیست. فقط کسانی را که آمدند، بعد از آن، گیتا و علی برایم تعریف کردند. روزهای سختی بود. امّا خودم نمی ترسیدم. نه اینکه نترسم. حال و احوالم طوری بود که حتی فکر کردن را از من گرفته بود. تنها یک صحنه از این دیدارها را به یاد دارم: توی سالن خانه مان ایستاده بودم، مثل یک مجسمه استخوانی. روبه رویم آینه ای و گیتا در کنارم ایستاده بود. او هم شانه به شانه من ایستاد. خوب به یاد دارم ...
پدر و خواهرم در خانه تنها بودند / زمانی که وارد آپارتمان شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد
آپارتمان بود و مطمئن بودم که پدرم در داخل خانه است. به همین دلیل با کلیدی که به همراه داشتم وارد خانه شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد. جسد پدر و خواهر کوچکم نقش زمین بود. بررسی ها در این رابطه ادامه داشت اما با گذشت 3 سال از ماجرا سرنخی از عامل یا عاملان جنایت بدست نیامد تا اینکه چندی پیش پرونده این جنایت به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران ارجاع شد و بازپرس ایلخانی با مطالعه پرونده و بررسی ...
آتش زدن اعضای خانواده و ادعای افسردگی
در حیاط گذاشتم و رویش پتو انداختم. طرف های ساعت 3 نصف شب از خواب بیدار شدم و بنزین را آتش زدم که باعث گرگرفتن پتو شد. پدر و مادرم از خواب بیدار شدند و سراغم آمدند. پدرم گالن بنزین را از دستم گرفت تا به حمام ببرد اما در بین راه از دستش افتاد و محتویاتش به اتاق خواهر و برادرم ریخت و باعث وقوع آتش سوزی شد. از ترس، سریع به آتش نشانی و اورژانس زنگ زدم اما تا آنها برسند، پدر و خواهر و برادرم در آتش ...
ترفند پسر شیطان صفت برای کشاندن دختر خاله به خانه خالی و ...
به گزارش "جام نیوز" ، این دختر وقتی در برابر بازپرس قرار گرفت گفت: یکسال پیش سرکار بودم که پسرخاله متاهلم به من زنگ زد او می دانست من خاله ناهید را خیلی دوست دارم و وقتی گوشی را برداشتم ادعا کرد مادرش مریض بوده و مدام اسم من را به زبان می برد. وی افزود: آنقدر دستپاچه شدم که بدون تماس با دخترخاله و دو خاله دیگرم خودم را به خانه خاله ناهید رساندم در را ناصر به رویم باز کرد چهره پراسترسی داشت بیشتر ...
از مرد جوان خوشم آمد و سوار ماشینش شدم / مدت ها بود ارتباطی با کسی نداشتم و کنترل خودم را از دست دادم
... فرارو 110 این اخبار را از دست ندهید: پدر و خواهرم در خانه تنها بودند / زمانی که وارد آپارتمان شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد پزشک تبریزی تنها متهم قتل اعضای خانواده اش آزار و اذیت کودکان مهدکودکی در تهران توسط آشپز شیطان صفت مادرم دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها رفتارهای زشتی با من و برادرم دارند واقعیت تلخی که با جواب آزمایش DNA برای مرد جوان روشن شد/ من پدر دخترم نیستم ! زمانی که فهمیدم بقال محل با دختر بچه ام چه کرده است دنیا روی سرم خراب شد / به سراغش رفتم +عکس ...
زمانی که به کلانتری رفتم مادرم را دستبند به دست دیدم / فکرش را هم نمی کردم مادرم انقدر کثیف باشد
...> آزار و اذیت کودکان مهدکودکی در تهران توسط آشپز شیطان صفت مادرم دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها رفتارهای زشتی با من و برادرم دارند واقعیت تلخی که با جواب آزمایش DNA برای مرد جوان روشن شد/ من پدر دخترم نیستم ! زمانی که فهمیدم بقال محل با دختر بچه ام چه کرده است دنیا روی سرم خراب شد / به سراغش رفتم +عکس ...
آزار و اذیت دختران جوان توسط پسر دانشجو در آپارتمانش / ما نمی توانستیم در برابر خواسته اش مقاومت کنیم
...> پدر و خواهرم در خانه تنها بودند / زمانی که وارد آپارتمان شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد پزشک تبریزی تنها متهم قتل اعضای خانواده اش آزار و اذیت کودکان مهدکودکی در تهران توسط آشپز شیطان صفت مادرم دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها رفتارهای زشتی با من و برادرم دارند واقعیت تلخی که با جواب آزمایش DNA برای مرد جوان روشن شد/ من پدر دخترم نیستم ! ...
زندگی مشترکم پیش از آغاز به پایان رسید
های بسته کج کرده بودم را نپذیرفت. حتی حاضر نشد سرش را بالا بیاورد و نگاهی تحویلم داده و بعد بگوید نه. با دستش پس زد و پشت به من کرد. هم اتاقی او با مشاهده این برخورد دوستش با صدایی بلند گفت احمد بابت تصادفی که کرده افسردگی گرفته، ناراحت نشو که هر انگی بهش بچسبه بی ادبی به داشمون نمی چسبه . برام جالب شد که هر طور شده با کسی که یک تصادف هم افسرده اش کرده و هم ناخواسته راهی زندانش کرده ...
افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من ...
...> دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
تجاوز وقیحانه به دختر 16 ساله
به گزارش گیل خبر، مینا دختر 16 ساله ای است که در پی یک دوستی خیابانی طعمه جوانی شیطان صفت شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. این دختر در حالی که از نگاه کردن به چهره مادرش شرم داشت، در حاشیه رسیدگی قضایی به پرونده اش به تشریح چگونگی وقوع این حادثه تلخ پرداخت وگفت: همه چیز از دوستی خیابانی با یک جوان 18 ساله شروع شد. پدر و مادرم هر دو کارمند هستند و من که تک فرزند بودم همواره در تنهایی به سر ...
احساس گناه دیوانه ا م کرده است / می دانستم دوستم دارد سعی کردم خودم را توی دلش جا بدهم
.../ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
اقدام شرم آور صاحب یک کافی شاپ با دختر جوان در داخل مغازه
صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
مقصد دختران فراری ایران کجاست؟ / دخترانی که به خانه های فساد روی می آورند
شاپ با دختر جوان در داخل مغازه آن روز همسرم سر کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق ...
از "افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند" تا "دلباخته دختر افغان شدم"
در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
مهسا را دوست داشتم ولی از ارتباط کثیف با مادرش خسته شده بودم
دانستی خوردن مشروب جرم و ممنوع است؟ نه. چند کلاس درس خوندی؟ دوم دبیرستان بودم که بعد از این ماجرا زندانی شدم و... چند خواهر و برادر هستید؟ دو تا برادر بزرگتر از خودم دارم. پدرم سال های پیش فوت کرده و مادرم هم شرایط جسمی و روحی خوبی ندارد. در این 9 سال که در کانون اصلاح و تربیت و زندان بودی چه کار می کردی؟ همیشه کابوس مرگ دیده ام. باور کنید روزها و شب های زندان فقط ...
صف نذری مردم کره جنوبی در سئول! /تصاویر
در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم
... آن روز همسرم سر کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس ...
دوستم موضوع ارتباط غیر اخلاقی با خانم معلم را با من در میان گذاشت /خانم معلم اورا وادار به این کار کرده ...
با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
آن روز همسرم سر کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد
دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
آزار و اذیت گروهی زن جوان در اتاق خواب ویلا / آنها مرا در یک خیابان رها کردند
واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
با زن شوهردار آشنا شدم/ در غیاب شوهرش مرا به خانه اش دعوت می کرد
همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد
باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
به دعوت معلم انگلیسی به آپارتمانش رفتم / با او ارتباط غیراخلاقی داشتم
کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم
او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
دوست دختر برادرم با من طرح دوستی ریخت / من هم او را به خانه بردم +عکس
...> دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...