سایر خبرها
یک شب شوهرم با دوستانش به خانه آمد/ اوکاری از من خواست که بسیارشوکه شدم
پسر بیکار به درد زندگی نمی خورد. نان خور پدرش است. از همه اینها گذشته مردانگی و غیرت هم ندارد! اما من با شنیدن این حرف ها فکر می کردم مادرم اشتباه می کند و نمی داند که جمشید بارها به خاطر من در کوچه و خیابان با پسرهای زیادی دعوا و زد و خورد کرده است. آن موقع فکر می کردم غیرت و مردانگی همین است که آدم به خاطر دفاع از یک دختر با دیگران دعوا کند. حال آن که غافل بودم از بازی عجیب ...
وقتی گفتند همسرت تیر خورده، گویی تیری به قلب من خورد
باید این مسئولین بیایند عیادت شوهرم. گفتند مگر تو نمی دانستی شوهرت کجا کار می کند گفتم چرا می دانم عملیات بودند، پرستار گفت: شوهرت تیرخورده وقتی گفت تیر خورده انگار تیری خورد تو قلب من، عملش کردیم، واسه 6ماه نمی توانند راه بروند، خیلی حالم بد شد من را بردند تو اتاق پرستاری آب قند بهم دادند حالم که بهتر شدم برگشتم پیش شوهرم. کم کم همه فهمیدن رفت و آمد اول مثل آدمهایی که شوک بهشان وارد می ...
به خانه بهروز رفتم و با او ارتباط برقرار کردم / بعد ازآن روز دیگر علاقه ای به دیدن همسرم نداشتم
... وی افزود: من دختری آرام و سر به راهی بودم همسرم در دوران عقد اصرار داشت یک گوشی تلفن همراه هوشمند بخرم او حرفش را به کرسی نشاند و خودش مرا وارد فضای مجازی کرد و متاسفانه در همین فضا با پسری آشنا شدم که شعرهای عاشقانه ای برایم می فرستاد مدتی نگذشته بود که با او قرار گذاشتم و همان بار نخست فریب ظاهر شیک او را خورده و با رفتن به خانه اش با این مرد که بهروز نام دارد رابطه برقرار کردم. ...
پدر استقلالی ها درگذشت
رفتم خونه و تا چند روز بعد،از این تیتر روزنامه آوای ساوه عصبانی بودم.هییی..چه زود گذشتن اون سالها.با گذشت اون هم سال من هنوز هودارا متعصب پرسپولیسم ولی واقعا منصور خان رو دوست داشتم و دارم.برای شادی روحش لطفا صلوات بفرستید. نقل قول +37 #32 آبی 2016-11-04 11:40 تشکر از همه ی پرسپولیسی های با معرفت نقل قول +61 #31 پرسپولیس 2016-11-04 11:36 خدا رحمتش کنه ...
منصور پورحیدری درگذشت
از پیشمون رفت. مرسی برای همه زحماتی که برای استقلال کشیدین. استقلال هرچی داره از شما داره. روحتون شاد. زرینچه: پورحیدری خودش را وقف استقلال کرده بود جواد زرینچه اظهار داشت: صبح امروز خبر را شنیدم باور نکردم. انتظار داشتم منصورخان مبارزه اش را ادامه دهد و از بیمارستان بیرون بیاید و کنار تیم قرار بگیرد اما این بار قسمت این بود که از پیش ما برود. چند روز قیل به دیدارش رفتم از ...
می خواستم بچه ننه نباشم، معتاد شدم !
دستم رو شد. خواهرم که شاهد ماجرا بود زد زیر گریه. بعد از آن دیگر خانه نرفتم و محل کارم را هم عوض کردم تا کسی نتواند پیدایم کند. دوباره رفتم سراغ جمعی که با هم مواد مصرف می کردیم. خیلی حال می داد. همه تاییدم می کردند و کسی نبود نصیحت و ارشادم کند. از طرفی محل کارم را هم مدام عوض می کردم، چون آدم مسئولیت پذیری نبودم .در چنین محیط هایی اولین تاثیری که آدم می گیرد، پرخاشگری است. با این که ضد ارزش است ...
رزمایشی در روز شهادت حسین فهمیده
ها را ستود و آن ها را رهبر ما دانستند، هر چند که بعضی از روشنفکرهای امروزی، آدم های بریده از معنویت جبهه ها، با تمسخر می گویند: حالا چه لزومی داشت این ها نارنجک رو به خودشون ببندند؟ چرا به جاش "نارنجکو" زیر تانک پرتاب نکردند!؟ اف! اف بر تو ای روزگار که دیدی مردمان زمین نه حرمت حسین بن علی (ع) را نگه داشتند و نه بعد از 1400 سال حرمت رهروان فرزند رسول الله(ص) را. غمی نیست، اگه ...
قاتل عفو شده دومین زن را مثله کرد!
داد که خیلی هول کرده است. او آن شیء مشکوک را داخل صندوق عقب خودرواش گذاشت و به ساختمان برگشت. من که به شدت مشکوک شده بودم، بلافاصله به سراغش رفتم اما ناگهان لکه های خون را در راه پله ها دیدم. همان لحظه سعید درحالی که یک کیسه پلاستیکی مشکی در دست داشت، ازخانه اش بیرون آمد و با دیدن من شوکه شد. با یک نگاه به کیسه پلاستیکی ناگهان با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. پای قطع شده یک زن داخل آن بود. همان لحظه ...
هیچکاک ، مردی که زیاد می دانست! (1)
ندهید که این یک دوربین است؟ پیتر باگدانوویچ : موقع فیلم برداری چه گونه کار می کنید؟ آلفرد هیچکاک : هرگز از داخل دوربین نگاه نمی کنم. فیلم بردار آن قدر از من شناخت دارد که بداند چه می خواهم. در مواقعی هم که مطمئن نیست، مستطیلی برایش می کشم و صحنه را داخل آن تصویر می کنم. می بینید؛ نکته این جاست که اول از همه شما با یک رسانه ی دوبُعدی سروکار دارید. هیچ گاه آن را از یاد نبرید ...
بر فوبی اینگونه غلبه کنید
.... به من گفتند در منطقه کم عمق کنار دیوار شنا کنم. من خیلی راحت این کار را کردم. بعد از نیم ساعت مربی را صدا کردم و پرسیدم: حالا باید چه کار بکنم؟ مربی با بی حوصلگی گفت: همون کاری رو که گفتم بکن. من تا آخر وقت همان کار را کردم. روز بعد هم مثل روز اول گذشت. فکر می کردم مربی فراموشم کرده است. اما چند دقیقه مانده به آخر وقت صدایم زد و گفت که بروم لب استخر بایستم و ...
با موتور زنم را که داخل خودرو با مرد غریبه بود تا پارک چیتگر تعقیب کردم و ... + عکس
ایستاد گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و وقتی پسر دوساله مان به خاطر بیماری فوت شد اختلاف های ما بیشتر شد. مدتی بعد مادرم هم فوت کرد و پدرم بیمار بود. به همین خاطر بیشتر وقتها به خانه پدرم می رفتم و فقط شبها به خانه بر می گشتم. در دوسال آخر من مدام درگیر کار و تهیه پول و وام برای هزینه های درمانی فرزندم و پدرم بودم و به همسرم توجهی نمی کردم. آخرین بار ظهر به خانه آمدم و بعد از خوردن نهار بیرون ...
امیدوارم بار دیگر تحت عنوان شفاف سازی آبروی افراد ریخته نشود
بتوان بر اساس آن تحلیل جمع بندی شده ای از مجموعه کارها داشت. از این رو در گذشته آن انضباط مالی که توقع می رفت وجود نداشت چرا که سیستم های نقدی و غیر نقدی مشخص نبود و در حسابرسی ها همه یا غیر قابل اظهار نظر و یا مردود بود. همچنین در ثبت و ضبط املاک اعم از مستعلات و زمین نظم درستی نبود. دکتر قالیباف ادامه داد: نمونه آن بی نظمی در گذشته این است که وقتی پل صدر را می ساختیم، یکی از املاک آنجا در ...
جنایت چیتگر به خاطر ارتباط پنهانی +عکس
من به آنجا رفتم. کنار جسد مقتول ماندم در ادامه، ناهید در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود اظهار کرد: بعد از مرگ فرزندمان افسرده شده و پنجشنبه ها به بهشت زهرا می رفتم. یک بار در آنجا آرش رادیدم و نمی دانم چرا با او هم صحبت شده و از مشکلاتم گفتم. بار دیگر هم با او در بهشت زهرا روبه رو شدم و با هم صحبت کردیم و دلداری ام داد. آرش از من خواست تنها به بهشت زهرا نروم و هر وقت ...
اینطوری کاسبی می کردیم
همین بود. گفتم اوستا زنه چی شد؟ دستش را گذاشت رو بسته اسکناس گفت: همون است. لنگه، گرفتاره جای دوری نمی رود. اینطوری کاسبی می کردیم. حالا دو هفته پیش مغازه بغلی یکی اومد زار می زد، با طرف آشنا بود، به خاطر چقدر؟ 400هزار تومان. کار به پلیس کشید و یارو را بردند. رفتم تو مغازش گفتم حالا می دادی جای دوری نمی رفت، برمی گشت سمت خودت. جوونک باد به غبغش انداخت گفت شما دخالت نکن بابا جان. مال خودم است نمی خواهم بدم. بعد می پرسند چرا هشت مان گرو نه است. دو پر نارنگی می گذارد کف دستم می گوید وقت ناهار است. دستم را می گیرد که کل این راسته دیدند که مهمان دارم، خوبیت ندارد بی ناهار بفرستمت. ...
برای دفاع از ناموس و وطن راضی به رفتنش شدم
رو به من کردند و گفتند: آری حسینعلی به شهادت رسیده است. همراه همسرم به سردخانه بیلقان رفتیم. به همسرم گفتم: با دیدن پیکر شهیدت نباید عجز و ناله کنی و نباید خانواده را دشمن شاد کنی. همینگونه هم شد. با دیدن پیکر فرزندمان سرمان را بالا گرفته و گفتیم خداوندا امانتی که به ما داده بودی را به خودت باز گرداندیم. مادر حسینعلی گریه خویش را فروخورد و همین موضوع باعث گردید به مویرگ های سرش آسیب های ...
سختی های کوله گردی و مرامی سواری
... یه توصیه مهم اینکه به جای اینکه راننده ها شما رو انتخاب کنن، شما اونا رو انتخاب کنید. همه جاده از آنِ شماست و همه ماشین های روی جاده مال شماست؛ پس اگه یک راننده حس خوبی بهت نمی ده، نیم ساعت بیشتر صبر کن تا یک زوج جوان از راه برسه و شما رو سوار کنه. اصراری نیست که سریع بپرید بالای اولین کامیونی که از راه می رسه و سوارتون می کنه. من برای هر ماشینی دست تکون نمی دم. برای ماشینی که حس ...
ناگفته هایی از یک ملی مذهبی که در اشغال سفارت آمریکا در تهران شرکت داشت
و به طور مبهم گفت که آن برنامه فردا انجام خواهد شد. تو یا ساعت 6 صبح به دفتر انجمن اسلامی دانشکده فنی بیا یا حدود ساعت 9 جلوی در سفارت باش. ضمنا بگویم من در سال 1349 زمانی که دیپلم گرفتم به خاطر فعالیت در فوت آیت الله حکیم برای تثبیت مرجعیت امام خمینی(ره) در زندان بودم و نتوانستم کنکور بدهم، مهرماه هم ما را به سربازی فرستادند و من به ناچار بعد از دوران سربازی به دانشگاه رفتم. به همین دلیل، تقریبا ...
مرد همسرکش باز هم مرتکب قتل شد
به من می سپرد تا اینکه چند بار از من تقاضای پول کرد. من هم به او پول قرض دادم اما باز هم از من پول می خواست تا اینکه از درخواست هایش خسته شدم. روز حادثه او به خانه ام آمد و گفت که پول می خواهد اما من گفتم پولی ندارم که به او بدهم؛ بنابراین او هلم داد و من روی زمین افتادم. برای اینکه بلند شوم دستم را به سوی اوپن آشپزخانه دراز کردم اما دستم به وسیله ای خورد. فکر کردم گوشی تلفن است و می ...
سیاستمداران کوچک
.... بچه اینقدر توپتو شوت نکن بیرون خسته شدم از بس که رفتم توپ آوردم. گوشه ای از حیاط شلوغ مدرسه چند دانش آموز ایستاده اند و اکثر دانش آموزان دورتا دور آنها را گرفته اند و به حرف های آنها گوش می دهند. امروز روز شورای دانش آموزی است و قرار است اعضای شورا برای ترویج اهدافشان تبلیغ کنند تا رای بیاورند. بچه ها اگه به من رای بدین قول میدم اردوها رو زیاد کنن ، بچه ها من قصد دارم یه گروه سرود ...
گفتگو با زن جنجالی فضای مجازی در قم + عکس
دوسش دارم و باهاش همذات پنداری دارم. س - ایده راه اندازی چنین برنامه ای از کجا شکل گرفت؟ 4 سال پیش تو دانشگاه خیلی بداهه یه ویدیویی با دوستام ضبط کردیم یه شب تو توییتر توییتش کردم، خیلی استقبال شد بعد یکی از دوستان از یکی از کانال های پرطرفدار پیشنهاد داد بازم ویدیو این شکلی ضبط کنم و اگه این کارو بکنم حتما ازم حمایت میکنه و واقعا ازش ممنونم. س- برخی بر این باورند که ...
جزییات دستگیری سارق منازل پایتخت با خودروی گرنجر 200 میلیونی
سرقت می کنی؟ به غیر از سرقت کاری بلد نیستم .می دانید من پیشانی نوشتم سرقت و زندان و آوارگی است، هر چقدر هم پول به دست می آورم همه را خرج عیاشی و خوشگذرانی هایم می کنم دنیا به من هیچ وقت روی خوش نشان نداد .هر بار که دستگیر می شدم چون تک رو بودم باید خودم رد مال انجام می دادم در نتیجه با کلی بدهی به زندان می رفتم و فقط محاسبه می کردم که چند تا خانه دیگر را باید خالی کنم که بتوانم قسط و قرض ...
احتمال بارداری با وجود پریود شدن، مشکل چیست؟
سوال مخاطب نی نی بان: من 24 سالمه. مرداد ماه رفتم دکتر و از درد قبل از پریودیم گفتم، بهم مدروفوم داد. از 14 امین روز پریودیم شبی دو تا خوردم. 19 شهریور پریود شدم و از 28 شهریور به بعد اقدام به بارداری کردم. 24 مهر پریود شدم و فقط دو روز طول کشید و تا 7 آبان لک بینی داشتم و باز از 7 آبان تا امروز (10 آبان) پریود شدم. مشکل چیه؟ احتمال بارداری هست با وجود پریودی؟ البته 7 آبان بی بی چکم منفی شد. ...
بررسی اندیشه های شاه ولی الله دهلوی با تأکید بر مسئله تکفیر
تأکید داشتند. (40) نوع نگاه مشایخ و بزرگان نقش بندیه (که عموماً صوفی بودند و نگاهی درون گرا به اصطلاح تصوف داشتند) به این مسئله به گونه ای بود که بتوانند تعادل میان مذهب اسلام و تصوف را حفظ کنند. (42) اهل قبله بودن، نقطه اشتراکی وحدت شاه ولی الله دهلوی، همه مسلمانانی را که به ضروریات دین معتقدند، اهل قبله می داند. از نگاه او، اهل قبله دو گروه اند؛ گروه اول کسانی هستند که به ...
رأی جوانان در سبد سربازی تخصصی
زمان کاری ام هم 24/24هست، یک روز خونه، یک روز سازمان. درسم را هم ادامه میدم و کار هم دارم. پس به نظر من سربازی رو باید بهینه کرد تا همه چیز عادلانه پیش بره. ابوالفضل خجسته - ایمیل: تخصصی شدن سربازی در ایران کارایی نخواهد داشت، بخصوص در ادارات دولتی جوابگو نخواهد بود. مگر به صورت محدود در ادارات دولتی که مشغول کارهای خدماتی شوند چون سرباز به این کار به عنوان شغل موقت و اجبار نگاه می کند و با ...
مرگ و زندگی
.... در این مدت شب ها از کنار من دور نشوید و مراقب حال من باشید . پس از گذشت چند روز، شیخ نخودکی دیگر با کسی حرف نمی زد و جز سادات کسی را بر بالین خود نمی پذیرفت. او در آخرین روزهای زندگی، پیوسته در حال مراقبه بود و در آخرین شب جمعه ی حیاتش، ناگهان سر از بالین برداشت و با نگاه بر در گفت: ای شیطان! بر من که سراپا از محبت علی پر شده ام دست نخواهی یافت . بعد از این ماجرا، او روز یکشنبه یعنی همان روزی ...
مریم شوهر دارد، اما قلبش برای مرد دیگری می تپد!
در آن مردان قربانی دسیسه های همسران شان شده اند و به خاطر یک مثلث عشقی به قتل رسیده اند. در پرونده دیگری نیز پنجم مهر سال 92 عشرت با همدستی پسرخاله خود، شوهرش به نام رحمان علی را به قتل رساند. متهم در رابطه با این جنایت به مأموران گفت: من 15 سال بود که ارتباطی با عشرت نداشتم تا این که او را در خانه مادرم دیدم. به او گفتم وضع مالی خوبی ندارم. عشرت هم قبول کرد کمکم کند. او چند قطعه زمین را ...
بگذارید خانم ها بیایند، ورزشگاه ها آرام می گیرند
طرفدار پرسپولیس بوده، سه بار به استادیوم رفته؛ بازی پرسپولیس و فولاد در جام حذفی دو سال قبل، بازی تراکتورسازی و فولاد که هفت فروردین ماه سال 1393 برگزار شد و بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان را در استادیوم اهواز دیده. او یک بار هم حضور در ورزشگاه آزادی را تجربه کرده؛ در مراسم تشییع هادی نوروزی: در بازی تراکتورسازی فقط به خاطر علی کریمی به ورزشگاه رفتم. برای اینکه به مراسم هادی برسم، دوازده سیزده ساعت ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (172)
فهمیدم اسگل منم. 4. خیابانی میگه لباس بارسا ترکیب زیبایی از رنگ و نقشه. انگار داره فرش دستباف میفروشه. 5. از وقتی تو نمایشگاه سوار اس 500 شدم از هر سه تا تماس دو تا رو ریجکت میکنم. 6. هزارتا قسط و وام و اجاره کم بود میرید بچه دار هم میشید؟ حتی یوزپلنگ ایرانی هم نباید توی این شرایط بچه بیاره. 7. تیم سیگارا وقتی وارد زمین میشن بازوبند رو میدن به کاپیتان بلک ...
سیاست و دیانت استاد عسگر اولادی در عمل یکی بود
من بیشتر از یک روز می رفتم. گاهی هم کاری پیش می آمد و باید به آن مناسبت می رفتم. گاهی اوقات هم برخی از هم بندها مسائلی داشتند که باید به بیرون منتقل می شد و من بیشتر می رفتم، ولی هر هفته ملاقات در آنجا انجام می شد. ملاقات های اولیه را هم در کمیته مشترک همین جایی که الان موزه عبرت شده است انجام می دادیم. در آنجا با چهره شهدای مؤتلفه که خداوند درجاتشان را افزون کند از نزدیک آشنا شدم. نوجوان بودم که ...
طبق توافقی که داشتیم با زن جوان ارتباط برقرار کردیم / شیدا با روی باز از ما پذیرایی کرد
.... از آنجایی که همه اعضای خانواده همسرم را هم می شناخت، نمی توانستم به راحتی ارتباط او را با خانواده همسرم قطع کنم. با شیدا دچار اختلاف شدیدی شدم و تصمیم گرفتم تلفن او را بدزدم و همه شماره هایش را پاک کنم تا دیگر با زنم و اعضای خانواده اش ارتباط نداشته باشد. در پایان قاضی اصغرزاده دستور بازداشت متهمان را برای تحقیقات بیشتر صادر کرد و آنها را در اختیار اداره آگاهی قرار داد. ایران ...