سایر منابع:
سایر خبرها
شکار شکارچی در فیسبوک
شلوار زرشکی که با ضربه های چاقو به قتل رسیده بود. معلوم بود قتل در محل دیگری رخ داده و جسد را به آنجا منتقل کرده اند. سه روز بعد از کشف جسد با مراجعه مردی به پلیس آگاهی هویت مقتول فاش شد. او به کارآگاهان گفت: برادرم به نام مجید چند روزی است که ناپدید شده است. او در آپارتمانی اجاره ای در جنوب تهران زندگی می کرد. چند بار به خانه اش رفتم، اما کسی در را باز نکرد. تلفن همراهش هم خاموش است. ...
قتل برادر با انگیزه ناموسی (عکس)
صبح همراه عمویم به خانه او رفتیم تا شاید با حرف بتوانیم راضی اش کنیم دست از این کار بردارد. وقتی در را باز کرد، با چاقو به طرف ما حمله ور شد که برای دفاع از خودم، ضربه ای با چاقو به پایش زدم. او چند متری راه رفت و بعد روی زمین افتاد. من به تنهایی مرتکب قتل شدم و عمویم در این ماجرا نقشی نداشت. مرد 67 ساله هم منکر دست داشتن در قتل برادرزاده اش شد و گفت: من برای ریش سفیدی و حل مشکل به آنجا رفته بودم. هیچ ضربه ای هم به مقتول نزدم. پس از دفاعیات متهمان و وکلای آنها، قضات دادگاه برای تصمیم گیری از جنبه عمومی جرم وارد شور شدند. ...
برادرکشی به خاطر کینه قدیمی
همه فرزندان وی زیر سن شرعی و قانونی هستند، رئیس قوه قضائیه از سوی آنها درخواست پرداخت دیه کرده است. سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفته هایش را یک بار دیگر تکرار کرد و گفت: عمویم نقشی در این قتل نداشت و من به تنهایی برادرم را کشتم. سپس عموی متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: من برای میانجیگری میان دو برادر رفته بودم و با مقتول هم درگیر نشدم. او حرف های بدی به برادرش زد؛ همین هم باعث شد تا ...
قتل همکلاسی به دلیل ارتباط با همسر
حادثه با اصرار سوار ماشینش شدم. مرا به پارک چیتگر برد. ناگهان شوهرم زنگ زد. با عصبانیت گفت من تعقیب تان کرده ام، بگو کجایی. از ترس آدرس دادم. وقتی آمد، مقتول از ماشین پیاده شد و با چاقو به سمت او حمله کرد. من از دور دیدم که ناگهان لباس مقتول خونی شد و شوهرم با موتور فرار کرد. سریع خودم را رساندم و دستمال را روی گردن مقتول فشار دادم تا جلوی خونریزی را بگیرم اما او 20 دقیقه بعد فوت کرد. پس از پایان دادگاه، قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به قصاص نفس و همسر او را به 99 ضربه شلاق و 120 ساعت کار اجباری در خانه سالمندان محکوم کردند. اعتماد ...
عامل جنایت وحشتناک تهران: زمانی که به شوهرم زنگ زدم صدای دختری را شنیدم
.... نگرانی و اضطراب در عمق وجودش موج می زد. این زن 32 ساله، چهار روز قبل همسر 39 ساله اش – محسن – پسر 4 ساله و دختر 11 ساله اش را در خانه شان با چاقو کشت و دختر 10 ساله اش را نیز مجروح کرد. او دیروز مقابل بازپرس مدیرروستا از شعبه ششم دادسرای جنایی ایستاد و جزئیات جنایت ها را تشریح کرد. در ابتدای جلسه بازجویی، بازپرس خطاب به متهم گفت: پزشک معالج شما اعلام کرده از سال 84 به او ...
از هیچ تا همه چیز
و مادر همیشه مراقب ارتباطات من و برادرم با دوستان و همکلاسی ها بودند و کسانی را که با آنها صمیمی بودیم می شناختند. البته تا مقطع دبیرستان بهترین دوستم برادرم بود و بیشتر اوقات با هم بودیم. وقتی در دبیرستان شبانه روزی نمونه دولتی پذیرفته شدم از رامسر به شهسوار رفتم و 4 سال از خانواده دور بودم. بیشتر مواقعی که در خانه بودم با برادرم بازی می کردم و در کنار آن نیز مطالعه می کردیم. مادر از کتابخانه ...
حسین فاطمی؛ دکتری که در راه جمهوریت ایران شهید شد
دیپلماسی دولت ملی نخواست یا نتوانست از آن آرمان گرایی دست بکشد. شاید اگر فقط روزنامه نگار بود و نه عضو کابینه، سرش را بر سر این تیترها نمی باخت: این درباره شاهنشاهی روی دربار سیاه فاروق را سفید کرده (باختر امروز، یکشنبه 25 مرداد 32)، خائنی که می خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد (باختر امروز، دوشنبه 26 مرداد 32)، شرکت سابق و روزنامه های محافظه کار لندن دیروز عزادار بودند (باختر امروز ...
حمله گرگ به کودک 4 ساله +عکس
ولی گرگ بزرگ منو از دستش گرفت داشت با خودش می برد که برادرم آن را زد اما منو ول نکرد و داداشم با شجاعت منو از دهان گرگ بیرون کشید، گرگ من را گرفته بود ولم نمی کرد من دیگر هیچی نفهمیدم تا اینکه بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم . الآن هم همه جای بدنم درد می کند و میگن باید عمل جراحی بشم. مادر ابوالفضل نیز گفت: پسرهایم حوالی ساعت 5 بود که به خانه برگشتند، من مشغول پاک کردن سبزی بودم که دیدم که ...
حتی مادرم خبر نداشت .... تا اینکه عباس جدیدی فهمید
مسابقه های جهانی کراسنویارسک روسیه ساک و چمدانم گم شد. حتی مسئولان تیم برای من کتانی هم نگرفتند تا بتوانم کشتی بگیرم. من مجبور بودم کفش و دوبنده عبدالرضا کارگر که وزن بالاتر بود را بپوشم. کارگر مقابل کورتانیدزه ضربه فنی شد و در حالی که ناراحت بود، من لباس هایش را از تنش درمی آوردم که او هم از بس ناراحت بود لگد می زد تا کفشش را درنیاورم. اگر کشتی او مقابل کورتانیدزه در تایم کامل برگزار می شد، من ...
مادرم می گفت محمد مگر تو پاسدار نیستی؟ چرا به تو کوپن نمی دهند
چشم کار نگاه نکرده بودم. گفتید افتخار شهادت. می دانم خیلی تلاش کردید که به جبهه بروید و نتوانستید. - گفتم که ما نیروی شهری بودیم. گاهی وقتها بین نیروهای پاسدار کل شهر تهران قرعه کشی می کردند که مثلا 10 نفر را به جبهه اعزام کنند. من دو سه بار هم خواستم تقلب کنم که اسمم در بیاید، اما نشد. انگار آنهایی که دست به تقلب شان بهتر بود و قرعه را به اسم خودشان در می آوردند از ما ...
به قلم تختی/ آیا قلب من صندوقچه محبت دختری نخواهد شد؟
گرفت و همه به من می گفتند: تو خود را بی سبب شکنجه می دهی , برو دنبال کارت تو اصلا به درد کشتی نمی خوری. این گفتارها, این تهمت ها, این ناسزاگویی ها آن هم در آن محیطی که نه نشریه ای بود و نه دستگاهی، مرا کاملا از پای درآورد, حتی دیگر نصایح دوستانم را هم فراموش کردم. جوانی مایوس و دل شکسته بودم که لباس های تمرینم را به دوش می کشیدم. و با موتور سیکلت برادرم به خانه می رفتم, دیگر هیچکس وجود ...
فاطمی فقط نام یک خیابان نیست
برده و سرگرد مولوی روز شنبه 16 اسفند 1332 زنگ خانه را به صدا درآورد و فاطمی که در انتظار دکتر محسنی جهت مداوای بیماری او بود، در را باز می کند. سرگرد مولوی را هفت تیر به دست مقابل خود می بیند. دکتر فاطمی که فشار سلاح را روی پیشانی خود احساس می کند، می گوید: مریض هستم و قادر به فرار نیستم و در اختیار شما هستم. در این موقع سرگرد مولوی فریاد می زند - دکتر فاطمی را گرفتم- گروهبان همراهش علی مظفری به وی ...
قاتل: برادرم تهمت می زد
ما بیاید. لحظاتی قبل زنگ خانه را زدند و شوهرم مقابل در رفت. از حرف زدنشان فهمیدم که فاروق و فاتح هستند. در حالی که منتظر بودم، وارد خانه شوند ناگهان صدای مشاجره بلند شد. وقتی خودم را رساندم، شوهرم خونین روی زمین افتاده بود. فاتح و فاروق هم فرار کردند. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، فاروق به دستور بازپرس بازداشت شد. او در بازجویی ها به قتل برادرش اعتراف کرد و گفت: من هشت سال قبل ...
اعدام؛ سرنوشت مردی که می خواست قاتل سریالی باشد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ این مرد در مدت 3ماه 2مرد را به قتل رساند اما پیش از اینکه بتواند به قتل هایش ادامه دهد، دستگیر شد.نخستین جنایتی که مرد جوان به نام حسن رقم زد، در خانه ای مسکونی در یکی از خیابان های قزوین رخ داد. اواسط اسفند سال90، مأموران پلیس قزوین در جریان قتل مردی در یکی از محله های این شهر قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. این مرد بر اثر خفگی به قتل رسیده و ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
پهلوی یکی از بچه ها زد. از هر طرف ضربه ای می خوردیم. من ته ماشین نشسته بودم. احساس کردم گوشم می سوزد. یکی از سنگ ها به گوشم خورده بود و خون می آمد. می خواستم خودم را جمع و جور کنم که سرباز عراقی با لگد به پهلویم زد. از درد به خودم پیچیدم. واقعا استقبال گرمی در ورودمان به بصره بود. نیروهای عراقی ها با دالان مرگ از اسرای ایرانی استقبال می کردند همه ایرانی ها و اسرا دالان مرگ را شنیده ...
رهایی معجزه آسای پسر خردسال از دهان گرگ
.... من آن روز سرکار بودم و پسرهایم با بچه های ده بازی می کردند که با تاریکی هوا این اتفاق افتاد. ابوالفضل که با صورت و بدن زخمی روی تخت افتاده است درباره حمله گرگ ها گفت: دو تا گرگ بزرگ بودند. من و داداشم فکر کردیم سگ هستند به این خاطر نترسیدیم ولی وقتی نزدیک ترشدند خیلی ترسناک بودند. داداشم دستم را گرفت ولی گرگ بزرگتر من را گرفت و داشت می برد که برادرم گرگ را زد و من را نجات داد. بعد هم ...
برادرِ مرد معتاد به قصاص محکوم شد
من را دستگیر کنند. در پایان این جلسه، قضات دادگاه این مرد را به اتهام قتل برادرش به قصاص محکوم کردند و پدر قربانی نیز تبرئه شد. با ارسال پرونده به دیوان عالی کشور، قضات دیوان نقصی را به پرونده وارد کردند و یک بار دیگر این پدر و پسر پای میز محاکمه رفته و گفته های جلسه قبل رسیدگی را باز هم تکرار کردند. این بار نیز حکم بر قصاص پسر و برائت پدر صادر شد و چند روز قبل قضات دیوان، این رأی را تأیید کردند. ...