سایر منابع:
سایر خبرها
بینایی ام را می خواهم
یاد گرفتم، بعد به مدرسه نابینایان رفتم و به درس خواندن ادامه دادم اما همیشه غمی همراهم است. همیشه با خودم می گویم ای کاش من هم مانند این بچه هایی بودم که در مدرسه نابینایان حضور دارند یا به صورت مادرزادی نابینا بودم یا به خاطر تصادف یا بیماری بینایی ام را از دست می دادم نه اینکه شخصی عمدا این بلا را سرم بیاورد. فاطمه که حالا 11ساله است درخصوص اتفاق تلخی که 7سال پیش رخ داد، گفت: سال 88 بود ...
دایی: درآمد همسرم ازمن بیشتراست
اگر برگردیم به عقب، بین فوتبال و بیزینس کدام را انتخاب می کردید و رمز موفقیت شما در عرصه تجاری چیست؟ من از ابتدای فوتبالیست شدنم وارد بیزینس شدم. اولین پولی که گرفتم مربوط به سال 93 مقدماتی جام جهانی آمریکا می شود. آن موقع بهترین بازیکن و آقای گل شدم. با پول هایی که جمع کرده بودم با شراکت دوستم، مغازه ای در منیریه خریداری کردیم. از سال 93 تا الان این شراکت ادامه دارد. من دنبال ماشین ...
اخراج یک دانش آموز تهرانی برای 18 هزار تومان
کارگر ساکن در منطقه خلیج، واقع در منطقه 18 شهر تهران بودم و وضعیت معیشتی مناسبی نداشتم، قادر به پرداخت این مبلغ نبودم و مقرر شد تا این مبلغ را به همراه مبلغی در حدود 18 هزار تومان بابت هزینه کتاب های درسی پسرم که در طول سال تحصیلی پرداخت کنم. وی ادامه داد: روز گذشته که به خانه آمدم متوجه شدم که مدیر مدرسه از پسرم خواسته تا درباره چرایی نپرداختن این مبلغ به وی توضیح دهد که پسرم به دلیل ...
نطق فاطمه حسینی درباره حقوق های نجومی از سر بی تجربگی بود/اگر در حلب نجنگیم داعشی ها به کوچه پس کوچه های ...
. البته من دانش آموز سال آخر دبیرستان در آن زمان بودم. یک هفته بعد اخوی که در ساری بودند گفتند چرا برادر کوچک تر به جبهه برود و من نروم. در کار جوشکاری و کار آزاد بودند. از همان جا اعزام شدند و در بهمن شیر یک گروه عراقی کمین کرده بودند و ایشان در آنجا شهید شدند. س: حاج خانم با این که شما شرط کردید، جبهه را می روید کواکبیان: من دانشگاه امام صادق هم رفتم، تقریباً دو ماه از سال را جبهه ...
شاهرخ بیانی: هنوز دارم تاوان می دهم
منصورخان در کنارشان بودم. حیف به خاطر مسافرت خارج از ایران در مراسم خاکسپاری نبودم، اما مرحوم پورحیدری 40 سال حق معلمی به گردنم داشت و منش پهلوانی را از او یاد گرفتم. پا توی کفش بزرگ ترها؟ نه اصلا، اما در رقابت جاه طلب بودم. جنگیدن؟ برای رسیدن جنگیدم. سختی کشیدم. هوای تان را داشتند؟ حمایت شدن خوب است، اما خودت هم باید استعداد و علاقه ...
سارق نیستم، هنرمندم
به گزارش جام جم ، همزمان با نوشتن اعترافاتش روی برگه بازجویی با دیدن کاغذی سفید شروع به نقاشی می کند تا شاید مهر تائیدی باشد بر ادعایش. او به اتهام سرقت بازداشت شده اما منکر ماجراست. این درحالی است که چند نفر در محل درگیری حضور داشته و مدعی هستند که شاهد سرقت گوشی تلفن شاکی از سوی پسر هنرمند بوده اند. با تمام اینها پسر 24 ساله منکر سرقت است و ادعای دیگری را مطرح می کند. پسر ...
اعدام کثیف ترین مرد روستا در حاشیه مشهد
که نمی دانستم ترامادول اعتیاد آور است مدتی مصرف این داروها را ادامه دادم و بعد هم به مصرف تریاک و شیشه روی آوردم. البته الان ترک کردم و مواد نمی کشم. من در تمام این سال ها کار می کردم تا کمک خرج خانواده باشم. پدر خوانده ام برایم آستین بالازد و زن گرفتم. اما مادر همسرم که زن بابایش بود با من مشکل داشت. برای همین هم در زندگی ام همیشه تنش داشتم. حتی مدتی دست زنم را گرفتم و برای زندگی به جای دیگری ...
نوشیدنی مرگبار برای قتل داماد خانواده
مقداری داروی بیهوشی، الکل و پودر شربت انار را به نازنین داده بود که به خانه ما بیاورد، قرار بود ما این چیزها را با هم مخلوط کنیم و در ماءالشعیر بریزیم و به شوهرم بدهیم که بخورد. البته ما آن روز به شوهرم گفته بودیم که قرار است نازنین تبلتی بیاورد و به همین دلیل هم اجازه داد خواهرم وارد خانه شود. بعد از این که من این مواد را گرفتم و مخلوط کردم و به شوهرم دادم کم کم از حال رفت و روی زمین افتاد، بعد ...
زنی که رنگ کلمات را می بیند!+عکس
تقویم سه بعدی ساخته بودم (سه مکعب چوبی که روز، ماه و سال را نشان می داد). وقتی مربی ام از من پرسید که چرا عدد شش را آبی رنگ کرده ام، من به او جواب دادم: به خاطر اینکه شش آبی است. من به تقارن حرف و رنگ در ذهنم بیشتر به چشم یک چیز عجیب نگاه می کنم تا یک توانایی. من هر کلمه یا عدد را به رنگ اختصاصی اش می بینم و وقتی که این حروف تشکیل یک کلمه را می دهند، هر کلمه رنگی را می سازد که به همان ...
بازیگر جوان سینما حقش را می خواهد + عکس
چقدر از چیزهای خوبی بود که در طی ساخت این فیلم به دست آوردم بگویم، کم است. فکر می کنم از جمله هنرپیشگانی هستم که دوست دارم فضا و شیوه های کاری تازه ای را تجربه کنم و قیچی این فرصت را فراهم کرد. من در طبیعت بکری قرار گرفتم که باید با آن دست و پنجه نرم می کردم و از زاویه ای هم رویاگونه هم سوررئالیستی بود. حالا خیلی بیشتر از قبل ترغیب شدم که در چنین فیلم هایی حضور داشته باشم. من در این فیلم کلاس درسی را ...
کاپلو: گلزنی در DNA زلاتانِ یوونتوس وجود نداشت؛ ویدیو های فن باستن را به ابراهیموویچ نشان می دادم
طرفداری- فابیو کاپلو، سرمربی بزرگ فوتبال جهان در مصاحبه با مدیاست درباره زلاتان ابراهیموویچ، شاگرد سابق خود صحبت کرد: اولین بار، وقتی که در رم بودم ایبرا را دیدم و تشخیص دادم که او تکنیک بالایی دارد. من می خواستم تا او را برای رم به خدمت گیرم اما ما در خط حمله بازیکنانی چون فرانچسکو توتی، وینچنتزو مونتلا، گابریل باتیستوتا، مارکو دلوکیو و آنتونیو کاسانو را داشتیم و در نهایت برای جذب ...
اجرای حکم کوری 2 چشم شوهرعمه معتاد
بارها به اوگفته بود نباید آن قدر مواد مصرف کند و آنها درگیری شدیدی داشتند و سر این مسئله خیلی با هم اختلاف داشتند اما بنابر دلایلی، خواهرم همچنان تحمل می کرد و از او جدا نمی شد. وی ادامه داد: بعد از خوردن شربت، همه ما به خواب رفتیم و حدود ساعت پنج صبح همسرم از خواب بیدار و متوجه شد فاطمه در اتاق نیست. من هم که از خواب بیدار شده بودم متوجه نبودن شوهر خواهرم شدم. ترسیده بودم و سراسیمه به حیاط ...
تنهایی پر هیاهو
...، مسیر سال های بعد دانش آموز رشته ریاضی را روشن کرد. از دوره دبیرستان به مسائل سیاسی، اجتماعی علاقه مند بودم و کتاب های سیاسی، اجتماعی می خوندم. سال 49 که رفتم سربازی، واقعه سیاهکل اتفاق افتاد و من که فقر و اختلاف طبقاتی رو از دوران کودکی ام دیده بودم، از مبارزان سیاهکل حمایت کردم.... چرا رشته مددکاری را انتخاب کردید؟ در دوره سربازی، تعداد زیادی از سربازها دانشجوهای سیاسی ...
بازاری هایی که با 50 میلیون سفته دستفروش اجیر می کنند!
سرمایه اش می پرسم، جواب می دهد: پولی نداشتم به همین خاطر شناسنامه و کپی کارت ملی ام را با 50 میلیون تومان سفته دادم و یکسری جنس امانت گرفتم که بفروشم. مغازه دار هم از فروش روسری ها درصدی به من می دهد. می پرسم جنس هایش را از کجا می خرد. می گوید: جنس هایم را از بازار می گیرم. اما حالا می خواهم با پولی که پس انداز کردم جوراب بیاورم و بفروشم. جوراب ها را 1300 می خرم و هر سه جفت آن را 5 هزار تومان می ...
مربی مهدکودک
، نه به دنیای آدم بزرگ ها. تحت تاثیر انرژی مثبتی که از بچه ها گرفته بودم هنوز حالم خوب بود. سوار تاکسی شدم و به خونه برگشتم. وقتی غذامو خوردم تلویزیون رو روشن کردم و به اخبار گوش دادم. اخبار آمار وحشتناک تصادف های سال رو اعلام کرد، من اونقدر شوکه شدم که حاضر نشدم باقی اخبار رو بشنوم و به اتاقم پناه بردم. سعی کردم اون اخبار ناراحت کننده و صحنه خیابونِ امروز رو فراموش کنم ...
90/ قصه مترو
آسوده رفتم گوشه قطار تکیه دادم و منتظر شدم تا جوان به محض رسیدن به ایستگاه مورد نظر صدایم کند. بعد از دقایقی دیدم خبری نیست. نگران شدم که او حواسش نباشد. حتی به بیرون نگاه کردم دیدم فقط دو ایستگاه تا پایان خط مانده ! رو به جوانی کرده و گفتم جناب ! به این ایستگاه نرسیدیم! یکهو بلند شد و گفت : شرمنده ! من یادم رفت به شما بگویم که فردا در این محل کار دارم. حالا شما ایستگاه پیاده شو و برو آن ...
90/ در تیم ملی با تغییر پستم در زمین گم بودم!
؟ من موتور سنگین دارم اما آنطور نیست که حرفه ای موتورسوار باشم. در روزهای تعطیل که اجازه داریم با موتورم که هیونداست دوری می زنم اما اهل مسابقه دادن نیستم. 90: یعنی هر چند وقت یکبار موتورسواری می کنی؟ من زیاد سوار نمی شوم. فکر کنم هر 6، 7 ماه یکبار بتوانم موتورسواری کنم چون ما درگیر مسابقات و تمرینات هستیم و زمانی برای تفریح زیاد نداریم. مثلا من 6 ماه قبل سوار شدم تا ...
پیگرینی: دوست نداشتم با آن شرایط در رئال مادرید بمانم؛ چه کسی پیشنهاد بارسلونا را رد می کند؟
، ایتالیا و آمریکای جنوبی وفرانسه پیشنهاداتی داشتم اما پس از سال ها مربیگری در اروپا، هیچکدام به نظرم جذاب نیامدند. سپس هی بی پیش آمد و پروژه آن ها مرا جذب کرد. درتیم های بزرگی وقتی مربیگری می کردم، بیش از حد راضی بودم. قراردادی دو ساله در چین دارم که می خواهم تا پایان به آن پایبند باشم، حتی اخیرا پیشنهاد انگلیس را نیز رد کردم. رئال مادرید؟ زیاد بازی های آن ها را دنبال نمی کنم ...
برادرکشی به خاطر ارتباط زشت با زن برادر+عکس
.... از این موضوع ناراحت بودم تا اینکه ماجرا را با عمویم در میان گذاشتم. عمویم قول داد با داوود صحبت کند. به همین خاطر صبح من و عمویم مقابل خانه برادرم رفتیم اما داوود چاقو به دست از خانه خارج شد و به محض روبه رو شدن با من ضربه ای به پهلویم زد. من هم چاقو را از او گرفتم و چند ضربه به او زدم. من واقعا قصد کشتن برادرم را نداشتم و برای دفاع از ناموسم مقابل در خانه او رفته بودم. سپس فتاح ...
اولین سالگرد جوان ترین شهید مدافع حرم در منطقه 18 تهران برگزار می شود/با مداحی زیبای نریمان پناهی +عمه ...
توانم خیلی دقیق این موضوع را مشخص کنم، پیش امام جماعت مسجد محل برو و سوال کن. همین کار را کرد و متوجه شده بود به سن تکلیف رسیده است و از همان روز نمازهایش را می خواند و مقلد حضرت آقا بود. به دلیل این که لاغر و ضعیف بود، هیچ وقت من و پدرش او را مجبور به روزه گرفتن نکردیم و حتی سال اول، او را برای خوردن سحری بیدار نمی کردیم، اما وقتی دیدم با وجود ضعف شدید، بدون سحری روزه می گیرد، از آن زمان به بعد ...
مرگ مشکوک همسر موقت در خانه
او را به عقد موقت خود درآوردم. امروز برای سرکشی نزد او رفته بودم. با ورودم به خانه، چندبار صدایش زدم که پاسخ نداد، به سمت اتاق رفتم که با جسد او روبه رو شدم و با کلانتری محله تماس گرفتم و ماجرا را خبر دادم. با او اختلافی نداشتم و نمی دانم همسرم چطور فوت کرده است. با توجه به مرگ مشکوک این زن، پلیس جنایی تحقیقات برای رازگشایی از مرگ او را آغاز کرده است. /جام جم ...
مصطفی خرم دل از اولین روسای دانشگاه کردستان را بیشتر بشناسیم
درک آن برای همگان قابل فهم بوده و کسانی که فرصت مطالعه تفاسیر طولانی را ندارند بتوانند از این تفسیر بهره برند. از طرفی چون به کتب تفسیری علاقه وافری داشتم و کمتر تفسیری بود که تهیه نکرده باشم از فارسی و عربی، در این تفسیر یک جلدی، متن قرآن را در بالای صفحات قرار دادم و معنی آیات و تفسیر آیات را با شماره مربوط در زیر آورده ام برای نوشتن این تفسیر منابع زیادی را مطالعه کردم و تصمیم گرفتم از باغ پر ...
علاقه بعثی ها به گوگوش
می گرفتم و می خوردم و کاری به این کارها نداشتم. از تعداد تانک ها و نیروها و زخمی ها پرسید و این که اصلاً تو چرا آمدی جبهه؟ آمدی با ما بجنگی؟ گفتم: شما حمله کردید ما هم آمدیم دفاع کنیم. ما نیامدیم بجنگیم بلکه آمدیم دفاع کنیم. پرسید چطور می شود خرمشهر یا شهرهای دیگر را گرفت؟ اگر بمباران کنیم بهتر است یا... گفتم: شما از من واردترید. من چه می دانم؟ پرسید: تو چرا روسری سر کردی؟ در مورد امام سؤال کرد ...
فالگیر شب عقد را به عزا تبدیل کرد
انجام دهیم ولی امیر قبول نکرد. چند روز بعد از آن اتفاق که در مراسم عروسیم رخ داد، امیر تماس هایش با من کم و رفتارش با من سرد شد یک روز که به او زنگ زدم گفت: ازدواج من با تو اشتباه بود خانم فالگیر به من گفته بود که تو عروس بدقدمی هستی اما من گوش به حرفش ندادم ، دیروز با او تماس گرفتم و اتفاقی که در روز عروسیم افتاد را برایش شرح دادم و او هم گفت: من که گفته بودم این دختر سایه اش سنگین است و ...
دوبار از رئیس جمهور خواهش کرده ام که برنامه جامع آب را اعلام کنند
تماشا کردیم و درباره آلودگی هوا صحبت کردیم. در این مرحله آلودگی هوا اندکی بهتر شد. سال بعد من این موضوع را باز هم پیگیری کردم. در همین حال که مساله آلودگی هوا را دنبال می کردم، مساله آب هم برای من مهم شد و جلوتر که رفتم متوجه شدم که مساله آب در ایران خیلی مهم تر است، اما قبل تر متوجه نبودم. در این میان فرهنگسرای جوان ارومیه به عنوان حامی دریاچه ارومیه از من درخواست کرد که به آنجا بروم. من بارها به این ...
دفاع مقدس، لطافت های زیادی دارد که نویسندگان زن آنها را خوب می بینند و می نویسند
...: من حدود 23 الی 24 سال است که نویسنده هستم قبل از کار دفاع مقدس رمان می نوشتم از رمان هایی که بنده نوشتم عشق قرن جدید ، سرو صبور و ارثیه پرنس ایرانی است؛ آخرین کتاب را در سال 89 نوشتم در سالهای 88، 87 و 89 مشغول این رمان ها بودم قبل از آن هم برای کودکان می نوشتم. نویسنده کتاب رزمنده کوچولو در خرمشهر ادامه داد: از سال 89 به بعد با موضوع دفاع مقدس وارد عرصه نویسندگی شدم اما تا ...
غارنشینی 55 ساله
یک روز نگار را نمی دیدم دیوانه می شدم. او هر روز با اسبش به کنار چشمه می آمد به همین خاطر من هم در کنار چشمه منتظرش می ماندم. یک بار به خواستگاری نگار رفتم، اما چون پدر و مادر نداشتم، او را به من ندادند. نگار یک روز از روی اسب افتاد و مرد. بعد از مرگ نگار زندگی در روستا برایم خیلی سخت بود؛ به همین خاطر بی هدف به طرف جنگل رفتم. پس از چند روز سرگردانی غار کوچکی را پیدا کرده و تصمیم گرفتم در آنجا ...
کت و شلوارشان را هم در می آورند و برای داماش می فروشند!
در خصوص آقای حاجی پور داشتم، مصاحبه هایی به حق بوده که حتی در همین زمینه به برخی مراجع نیز پاسخگو بودم. وی با بیان اینکه زمانی که وارد فوتبال شدم بسیاری از دوستان به بنده وصله هایی را چسباندند که فلانی به دنبال برداشت های سیاسی است، ادامه داد: خوشبختانه بنده با عملکرد خود در چهار سال مدیریت نشان دادم که علاقه ای به ورود به سیاست ندارم و معتقدم ورزش در کنار سیاست نمی تواند موفق باشد ...
اوج تا بیکران آسمان
خدمت شوم. همان سال وارد ورزش چتربازی و سقوط آزاد شدم و در سال74 دوره سقوط آزاد را طی کردم و از سال 75 نیز وارد عرصه مربیگری شدم. 15 اسفندماه سال 72 اولین پرش از هواپیما و سقوط آزاد را در مردآباد کرج انجام دادم و از ارتفاع 600 متری پرش انجام دادم. طی سال هایی که پرش داشتم، سه بار چترم باز نشد و مجبور به استفاده از کمکی شدم و از آنجایی که چتر کمکی را خودم بسته بودم، اطمینان داشتم که باز می شوند ...
سفری از جنس معنویت/ در راهیان نور نرم افزار ایمانمان را بروزرسانی می کنیم+تصاویر
اضافه کرد: اما وقتی در آن فضا قرار گرفتم بی نهایت خوشحال بودم و به اندازه ای علقه در من ایجاد شده بود که روز آخر هنگام خداحافظی در شلمچه حس کردم در حال جدا شدن از مادرم هستم. به گفته نصیری، برگزاری این اردوها در آشنایی نسل جدید با مفاهیم و ارزش های دفاع مقدس تاثیر به سزایی دارد به ویژه اگر در طول سال تحصیلی با فاصله کوتاه دو بار در سال برگزار شود با توجه به آمادگی فضای ذهنی استفاده بیشتری ...