سایر منابع:
سایر خبرها
گل به صنوبر چه کرد
از خواب بیدار شدم. به او گفتم خوب حالا بگو ببینم این چهار شب چه طور مستراح رفتی؟ گفت به تو هیچ مربوط نیست. من هم رفتم سر آن دیو قوی هیکل را آوردم و پهلوی او گذاشتم و گفتم این سر شوهر بزرگ توست. او هم با اوقات تلخ رفت و چوب باریک سبزی از صندوق درآورد و به من زد و گفت سگ شو. من هم سگ شدم و توی کوچه ها گرسنه و ویلان می دویدم. روزی رفتم تو خانه ی آن قصاب تا شاید گوشتی یا چیزی به من بدهد تا بخورم و از ...
نظم استثناست نه قاعده
شخصی مانند لوکاچ در اینجا تأثیر مهمی داشت. بعدتر وقتی در ویسکانسن بودم، کارل پولانی و مارکس تاریخی را کشف کردم، به خصوص مارکس کار روزانه و انباشت اولیه . از آنجا به نظر ضروری می آمد تا مکتب تاریخی آلمان و در کنارش شومپیتر را کاملا بفهمم. به علت عادت خاصی که دارم نسبتا دیر سراغ تمامی اینها رفتم، عادتی که مطابق آن تنها می توانم نظریه را با مسائل انضمامی و تجربی پیش چشمم یا در مواجهه با تصویری گیج ...
زیباکلام بدون روتوش
. همه اینها بدون تردید روی من تأثیر گذاشته. باید اعتراف کنم برای اولین بار در عمرم که در زندگی ام برمی گردم به عقب، شاید مقطعی که بیشترین تأثیر را در ساختن صادق زیباکلام امروزی گذاشت، مقطعی بود که من برای دکترا رفته بودم و دوباره برگشته بودم به انگلستان؛ سال 1363 تا 1369، 70. آن شش، هفت سالی که من برگشتم به انگلستان و دکترایم را خواندم، نقطه عطفی بود؛ نقطه عطف تاریخی مهمی بود و واقعا من را ...
اعدام کثیف ترین مرد روستا در حاشیه مشهد
. حالم اصلا خوب نبود. به خانه رفتم. پدر خوانده ام مرا دید و نگران وضعیت روحی و روانی ام شده بود. چند بار پرسید اتفاقی افتاده که من چیزی نگفتم. بعد به خانه دخترک رفتم. مادرش نگران بود و دنبالش می گشتند. مرد شیطان صفت گفت:قرار شد همراه پسر عمه ام به دنبال دختر کوچولو بگردیم که او را به مدرسه کشاندم. پسر عمه ام داخل حیاط مدرسه را که دید متوجه دخترکوچولو شد و سراسیمه خودش را به بالای سر او رساند و ...
این زن، مادر سه هزار بچه ایرانی است+عکس
کمک و رسیدگی به مردم مطرح بود و من یادم است آن موقع ها همراه مادربزرگم به خانه بیماران می رفتم و زخم های شان را می بستم. این کارها رفته رفته در من نهادینه شد و سال ها گذشت و من به واسطه همین حس کمک کردن که در من نهادینه شده بود، شغل معلمی را انتخاب کردم و با همسرم که او هم معلم بود، ازدواج کردم. زندگی مشترک بدرالملوک خانم و همسرش در قم زده شد؛ جایی که او با فقر به شکل جدی آشنا شد و ...
قصاص کردم تا دنیای دختران را خراب نکنند
خانه عمه ام بودیم. شوهرش آخر شب آمد. صبح، زودتر از همه بیدار شدم. او به بهانه این که می خواهد مرا به سرویس بهداشتی ببرد تا دست و صورتم را بشویم، مرا به بخش دیگر از خانه شان برد که مخروبه بود. با زانوهایش پاهایم را گرفت و دستانم را هم با یکی از دستانش گرفت. خیلی ترسیده بودم. هرچه تقلا زدم از دستش فرار کنم، نتوانستم. او آهک را از ظرفی که کنارش بود برداشت و داخل چشمانم ریخت. چشمانم بشدت سوخت. فریاد زدم ...
پیش بینی آینده نامناسب مانع شادمانی است
می کاهد. وقتی شاد می شم که بچه هایم سروسامون بگیرند. عروسی دختر و پسرم را ببینم یا دانشگاه قبول شون، خیلی به آینده شان فکر می کنم. حتی تا حالا یک شب هم با خیال راحت نخوابیدم، خیلی نگرانم. به هیچ عنوان برای خودم چیزی نمی خوام، فقط پیشرفت بچه هام مرا شاد می کنه (زن 48 ساله، علت سرپرستی: فوت همسر). اول با بچه هایم شاد می شم؛ با دیدن موفقیت و تحصیلات شون. من همه چیزم را برای بچه ...
بدون پول و پارتی می توان بازیگر شد؟!
ایشان زنگ زدند و رفتم پیش رضا بختیاری دستیار آقای حاتمی کیا. پرویز پرستویی و مریلا زارعی بازیگران جوان را برای انتخاب نقش های دختر و داماد حاج حیدر می دیدند. من فیلمنامه را خواندم و رفتم. رضا شب به من زنگ زد و گفت آقای حاتمی کیا ویدئو بازی ات را دیده ، انتخاب شده ای. موتور سواری که بلدی؟ من تا بحال سوار موتور نشده بودم و گفتم کی باید دفتر باشم. گفت : فردا. همان شب یک پیک موتوری گرفتم و چهار- پنج ...
پشت پرده طرح احتمالی پیراهن استقلال برای بازی با صبا از زبان طراح آن
اتفاقی همانند اتفاق فعلی رخ دهد اقدام به اصلاح این اشکالات و ریزه کاری در طرح مذکور ننمودم. وی در خصوص پروسه رسانه ای شدن طرح خود گفت: شب گذشته این کیت را مثل همه طرح های قبلی ام در صفحه اینستاگرام خودم منتشر کردم و یکی از دوستانم نیز آن را در کانال فوتبالی که داشت به اشتراک گذاشت. در ضمن این نکته را اضافه کنم که دیشب همین کیت را در سایت طرفداری هم قرار داده بودم ( اینجا کلیک ...
اقدام عاشقانه یک زن در برابر کارهای زشت شوهر
به طلاق فکر نکردم. من امیر را به سادگی به دست نیاورده بودم که به آسانی هم از دست بدهم. امیر: همسرم هرچه می گفت زیر بار نمی رفتم. انکار می کردم و می گفتم مواد مال من نیست. اما بالاخره تسلیم شدم و گفتم اگر خانواده ام موضوع را بفهمند بهتر کمکم می کنند. همراه همسرم به کلینیک رفتیم و بعد از سم زدایی به خانه برگشتم. اما فایده ای نداشت و دیدم نمی توانم زندگی کنم و به این نتیجه رسیدم که اگر ...
اسامی کابینه کودتای بنی صدر را در اختیار دارم - پشت صحنه نظامی شکار - ریگی - - ساختمان ادعایی
بولدوزر دارد بفرستند به سمت جبهه."، واقعاً هم مردم هم این کار را می کردند و با افتخار هم این کار را انجام می دادند. متأسفانه خیلی روی این مسئله تحلیلی کار نشد که مردم چطور همه امکانات خود را در اختیار جبهه ها می گذاشتند. * فکر می کردیم جنگ 8روزه تمام خواهد شد، نمی دانستیم قرار است 8 سال طول بکشد روز اول هم که جنگ شروع شد من در جهاد خراسان بودم، تا به ما اعلام کردند که به کشور ...
ناگفته های رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح
فعالیت های در ابتدای انقلاب اشاره کرد و از تلاش برخی برای کودتا علیه شهید رجایی سخن گفت. اهم اظهارات فیروزآبادی را در ادامه بخوانید: *من اولین حکمی که در انقلاب گرفتم در 20 اسفند 1357 بود. اولین مسئولیتم، تزکیه دانشگاه مشهد از ساواکی ها بود. تقریبا 3 الی 4 ماه طول کشید تا تمام پرونده ها بررسی شوند.شکل پرونده ها هم جالب بود؛ چون ساواک منحل شده بود همه چیز را با خود یا برده و یا ...
به یاد استاد محمد تقی جعفری
طالبیه شد، سپس راه تهران و قم را در پیش گرفت: پس از پایان تحصیلات ابتدایی، درس های حوزوی را شروع کردم. در این دوران غذای ما نان و ماست بود. در طول روز هم با دوستان چای با کشمش می خوردیم . در دوران تحصیل با مشکلات مالی روبه رو بودیم و زندگی سختی داشتیم ، اما جنبه های روحی ما طلاب خیلی قوی بود ... یک بار [در دوران تحصیل در شهر قم ] دو سه روز چیزی نداشتم ، به ناگزیر سراغ بقال رفتم و از او ...
اسامی کابینه کودتای بنی صدر را در اختیار دارم/ پشت صحنه نظامی شکار ریگی / ساختمان ادعایی آمانو در پارچین ...
مرا صدا زدند، خواستند که حتماً به هلال احمر بروم. من به ایشان گفتم "بنا به دلایلی که عرض کردم نمی توانم بروم". شهید رجایی فرمودند که "این بار فرق می کند؛ این بار کسی که در هلال احمر است می خواهد با بنی صدر علیه من کودتا کنند و آن فرد بعد از کودتا قرار است نخست وزیر بنی صدر شود". من هم گفتم "اگر قضیه از این قرار است، ایرادی ندارد، می روم هلال احمر". به هلال احمر رفتم و در دفتر رئیس هلال ...
دختران موفق یک خانواده / تربیت قرآنی عامل موفقیت فرزندان
پدر ومادرم به این ورزش روی آوردم. آرامشی که از مادر می گرفتم موجب موفقیت من بوده است. هر بار که خسته می شدم هر بار که از ادامه راه نا امید بودم و هر بار که با شیطنت های کودکانه می گفتم من دیگر باشگاه نمی روم، مادرم با حضورش مانند کوه مرا پشتیبانی می کرد و می گفت زکیه جان تو هنوز اول راه هستی نباید دلسرد شوی. مادرم همیشه میگفت: هر بار باید بیشتر تلاش کنی چون دوستان تو هم هر بار تلاش بیشتری می کنند ...
دقایقی چند با شیدایی از دیار اقبال لاهوری که مقیم مشهد است
اقبال لاهوری هستم، در سال 1940 در ایالت راجستهان هند چشم به جهان گشودم، 7 ساله بودم که تولد کشوری عظیم و اسلامی به نام پاکستان را به چشم دیدم، بلافاصله به همراه خانواده ام به پاکستان آمدیم و مقیم شهر نواب شاه شدیم. روزگار نه چندان بعد راهی کراچی شدیم، 18ساله بودم که پدرم را از دست دادم و تصمیم گرفتم از پاکستان به سمت ایران حرکت کنم. روحی عاشق و شیدا داشتم لذا به محض ورود به ایران به سمت ...
همسر شهید مدافع حرم قربان نجفی با بیان اینکه جا ماندن از قافله شهدا برای همسرم بسیار سخت و ناراحت کننده ...
فاطمه صادقی امروز در گرگان، با اشاره به ویژگی های شاخص شهید قربان نجفی، اظهار داشت: همسرم فرد بسیار مهربان و با اخلاقی بود. وی با بیان اینکه از دو سه سال قبل از اعزام که از تصمیم ایشان برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) مطلع شده بودم هیچ مخالفتی نکردم، گفت: وقتی سخن از رفتن شده بود همیشه به خودم می گفتم در صورتی که مخالف رفتن ایشان باشم قطعاً در روز قیامت شرمنده حضرت زینب (س) خواهم شد و با ...
بهترین عکس های مسابقه عکاسی طبیعت 2016 نشنال جئوگرافیک
. شما جایزه ی بزرگ نشنال جئوگرافیک را به کدام عکس می دهید؟ 1) مرغ مگس خوار – امیلی رایلی (Emily Riley) یک مرغ مگس خوار کم سن و سال به خانه ی من وارد شد. او اندکی هیجان زده بود. بنابراین من آن را در ورودی خانه تنها گذاشتن تا اندکی آرام بگیرد. همین طور که منتظر بودم غذایش خنک شود چند عکس از او گرفتم تا این که سرانجام به خودش آمد. 2) رقص در باران – ولادیسلاو کامنسکی ...
گفت وگو با زنی که همسر و دو دخترش را کشت
تلویزیون بودیم. محسن توی اتاق خواب روی تخت خوابیده بود. شب قبل همگی از جشن تولد دختر برادرم به خانه آمده بودیم. من صبحانه را آماده کرده بودم و چند بار بالای سر محسن رفتم تا برای صبحانه بیدارش کنم. اما او مدام می گفت 5 دقیقه دیگه. دفعه آخری که سراغش رفتم و گفت 5 دقیقه دیگر چاقو را از آشپزخانه برداشتم و رفتم بالای سرش. پشتش به من بود. چاقو را در پشتش فرو کردم. از جایش بلند شد و به طرف شوفاژ رفت. به او ...
اشک های پشیمانی قاتل هفده ساله در دادسرا
مقتول دست بردار نبود. من از بچه های محل شنیدم که او مزاحم خواهرم می شود. 2بار به او تذکر دادم و حتی با هم دست به یقه شدیم. به خاطر هیکل درشتی که داشت همه در محل از او حساب می بردند. بارها از او کتک خوردم و آن شب هم اصلا نمی خواستم او را بکشم اما همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. از شب حادثه بگو؟ آن شب از سرکار به خانه برگشتم و دیدم خواهرم به شدت ناراحت است. وقتی از او پرسیدم چه ...
دنبال سینمای دیگری هستم/ در سیانور به تاریخ وفادار بودیم/ تحریف کنندگان تاریخ خائن اند
شمایل سازی های خاص خودمان برویم. یعنی داستان ما داستان وحید افراخته، تقی شهرام، صمدیه لباف و مجید شریف واقفی در یک برهه خیلی خاص است. اینها هم از لحاظ سنی، خیلی جوان بودند و هم به لحاظ فعالیت اجتماعی، فعالیت های خاصی انجام می دادند که برای جامعه قابل درک نبود و هم از لحاظ اتفاقاتی که در سازمان رخ می داد و روندی که بین جوانان بود و شوری که همه داشتند خیلی حساس بود؛ بالاخره سه سال بعد از سال 54 ...
می گویند نظریات استاد زاهدی آسمانی است اما ما اکنون در مرحله اجرایی کردن آنهاییم/ به جای حمایت سفر کربلا ...
تصمیم به تحصیل در مقطع دکترا گرفتم و در همان حین با استاد زاهدی آشنا شدم. غور در مفاهیم و تعلیمات ایشان مرا به گمشده ای که همواره به دنبالش بودم رساند و تصمیم گرفتم به جای تحصیل آکادمیک شاگردی ایشان را بکنم.اکنون شش سال است که شاگرد ایشان هستم و در موسسه صابره هم معاونت زنان را بر عهده گرفتم. پیش از آمدنم به موسسه صابره مشغولیت های فراوانی داشتم که مجبور شدم به دلیل فشار کاری و درسی در ...
اهل تجمل نیستم و به روستازاده بودنم افتخار می کنم
گشتم یا می رفتم اصفهان، تبریز، شمال و اینطرف و آنطرف. خلاصه این کارها بود که باعث شد تا در شبی که عنوان قهرمانی را بدست آوردیم تا صبح بیدار بمانم. * یک ساعت هم نخوابیدید؟ - حیف بود که می خوابیدم. آن شب، یکی از زیباترین شبهای زندگی ام بود. من در تابستان 94 که تیمم را برای اردو به کردان کرج برده بودم در همان ایام هم بیکار نبودم و برای سرکشی به تمرینات تیم ملی می رفتم تا کار کی روش ...
ماجرای معلم پرتلاش و دختری که گوش اش سمعک نیاز داشت/آزمون های هوش و نتایج حیرت آور آنها
.... واین همه مشکل برای یک دختر بچه به خاطر شنوایی به وجود آمده باشد. بهاره چقدر بین دوستانش بهخاطر این مشکل تحقیر شده بود. چقدر در کلاس خجالت کشیده بود و چقدر از فشار روحی را تحمل کرده بود. فکر اینکه مشکل جسمی بهاره چه شرایطی را برایش رقم میزد رهایم نمی کرد. دیدار معلم با خانواده بهاره بعد از کلاس دوباره به دیدن خانواده اش رفتم وماجرا را برای آنها گفتم . مادرش گفت: یک بار که ...
باز شدن راه کربلا با ریختن خون شهیدان میسر شد
جمشید طالبی - در سال 62 برای چهارمین مرتبه قصد جبهه رفتن داشتم. لذا در قالب یک گردان با سایر نیروهای اعزامی از همدان در مسجد مهدیه جمع شدیم. امام جماعت نیامد. بچه ها با سلام و صلوات مجبورم کردند که امام جماعت شوم. وقتی نماز تمام شد، دیدم امام جمعه همدان حضرت آیت الله موسوی پشت سرم نماز خوانده است. شرمنده و خجل شدم. بسیجی ها گفتند: جمشید! کارت تمام است. کسی که سیدی مثل حاج آقا موسوی پشت سرش نماز ...
55سال غارنشینی به عشق نگار+عکس
...: هفت ساله بودم که مادرم فوت کرد. چهار سال بعد هم پدرم فوت کرد و مکتب را رها کردم و مشغول کار شدم تا این که شکست عشق مرا غار نشین کرد. درباره دلیل شکست عشق او دو روایت وجود دارد؛ خود عزیز می گوید: 20 ساله بودم که عاشق دختری به نام نگار شدم. هر روز در مسیر او می نشستم. نگار بسیار زیبا بود و هر کسی او را می دید عاشقش می شد. من اگر یک روز نگار را نمی دیدم دیوانه می شدم. او هر روز با ...
سوزن پدر همچنان روی آرمان های 57 بود!
داشت توشه سفرش را می بست، از سر ناراحتی و نگرانی گفتم: بابا سوریه به ما چه ربطی دارد؟ یک نگاه خاصی به من انداخت و گفت: اگر این حرف را از روی ناآگاهی می زنی برو کمی روی این قضیه فکر کن. اما اگر از سر حرص و ناراحتی می گویی و حرفت حرف های دیگران است، باید بگویم همه این حرف ها و رفتارها عیناً در 1400 سال پیش هم تکرار شد که واقعه عاشورا رخ داد. آن زمان هم یکی می گفت من رزمندگی هایم را کرده ام و دیگر نباید ...
پدرام علیزاده: سینمای ایران از زیر سایه بازیگران درآمده/ کار کردن با گلزار بسیار راحت بود
چه شد که تصمیم گرفتید سراغ نمایش نامه خشکسالی و دروغِ محمد یعقوبی بروید؟ پدرام علیزاده: نمایش خشکسالی و دروغ به کارگردانی محمد یعقوبی، در چندین مقطع زمانی روی صحنه رفته بود و هر بار مخاطب ها از آن استقبال کرده بودند، این متن آن قدر جذاب بود که کاملاً قدرت تبدیل شدن به نسخه سینمایی را داشت و مطمئن بودم که با تماشاگر گسترده سینما هم ارتباط خوبی برقرار می کند. فروش فیلم از مرز 2 میلیارد گذشته؛ فکر می کنید حضور بازیگران چهره چقد ...
هروی: سلطانی فر به قول گودرزی در مورد خانه کاراته عمل کند/ با توجه به وضعیت امروز سه مدال برای المپیک ...
. وزیر ورزش زمانی که به اردوی تیم ملی آمد قولی راجع به خانه کاراته داد و ما هم قول دادیم نتیجه خوبی در مسابقات جهانی بگیریم. ما به تعهدات خودمان عمل کردیم و حالا آن شخص حقوقی یا همان وزیر ورزش ان شاالله دست کاراته را بگیرد تا 4 سال دیگر کاراته نشان دهد که لیاقت آن را داشته است. برای سلطانی فر هم در پست ریاست وزارت ورزش آرزوی موفقیت دارم و از او درخواست می کنم به کاراته نگاه ویژه ای داشته باشد. ...
ویسی :اهل تجمل نیستم و به روستازاده بودنم افتخار می کنم/هرگز 24 اردیبهشت 95 را از یاد نخواهم برد
سرمربی تیم سپاهان می گوید: من افتخار می کنم که روستازاده هستم و در اطراف رامهرمز متولد شدم. همانجا بزرگ شدم و بارها برای اینطرف و آنطرف رفتن پشت وانت نشستم ولی اینها مایه افتخار من است.