سایر منابع:
سایر خبرها
هنوز دلایل فاجعه اسیدپاشی افسریه روشن نشده است
شوهرش اقدام به اسیدپاشی کرده است. فاطمه 30 ساله پس از ماجرای اسیدپاشی به ماموران گفت در خانه عروسمان خوابیده بودم که ناگهان دیدم زن برادرم دستش دور گردنم است که با او درگیر شدم که در این لحظه زن جوان اقدام به اسیدپاشی روی من کرد که خودش نیز قربانی اسیدپاشی شد. قاضی شهریاری در ادامه گفت: هر دو مصدوم این پرونده در بیمارستان مطهری بستری هستد و فاطمه از ناحیه سر و صورت و بدن به شدت آسیب دیده ...
خوشگذرانی تازه داماد در شمال با ماشین لوکس دزدی !
شاید بتوانیم پول خوبی از این سرقت به دست آوریم. وی افزود: اسلحه را قبلا از دوستم گرفته بودم و همیشه همراهم بود، وقتی برای سرقت خودروی پورشه دست به کار شدم با کمک و تهدید اسلحه توانستم راننده را از خودرویش پیاده کنم و نقشه سرقت را به اجرا رساندم. حمید ادامه داد: ابتدا با پسرخاله ام تصمیم داشتیم خودرو را در قبال گرفتن پول پس بدهیم اما وقتی دیدیم می توانیم آن را با قیمت ارزان تر ...
مردم روی ما آب جوش می ریزند
مجسمه؟ و از هر راهی مانند دست زدن به چشم ما یا قلقلک دادن دنبال این بودند که بفهمند ما آدم هستیم یا نه؟ پنج سال اول خیلی سختی کشیدیم. از فحش و بدوبیراه گرفته تا دعوا و زدوخورد. معمولاً در برخورد اول فکر می کردند ما مجسمه هستیم و وقتی متوجه می شدند که نه ما زنده هستیم، می ترسیدند و گاهی فحش می دادند. مثلاً یک بار پیرزنی سال ها پیش قشنگ با من چهره به چهره شد تا ببیند من واقعی هستم یا نه؟ پسرش هم از آن ...
طاهره دباغ بانوی مبارز انقلاب دعوت حق را لبیک گفت+ خاطرات و عکس
جواب هایی که برای سوال از من دارد دوست نداشته باشد من نوشتن یاد بگیرم. حل کردن این موضوع برایم خیلی سخت بود. هرچه اصرار کردم بی فایده بود. تصمیمم را گرفتم. خودم دست به کار شدم. پنهانی، از کاغذ باطله های پدرم برداشتم و با قلمی و کتابی به زیرزمین خانه مان رفتم که از تاریکی محضش، بزرگترها جرأت رفتن به آنجا را نداشتند. شمعی روشن کردم و کتاب را باز کردم و سعی کردم مثل نوشته های کتاب بنویسم ...
نامه ای که ساعت 2 نیمه شب سران ارتش را بیدار کرد
دکتر چمران مجروح شده. خیلی نگران شدم تا چمران را آوردند. و قضیه این طور بوده است که چمران و دو محافظش، که یکی همان شهید اکبر بود (و فامیلش را الان یادم نیست)، اینها مشغول جنگیدن بوده اند که تنها می مانند و عراقی ها آنها را به رگبار می بندند. ولی مرحوم چمران که آدم قوی و ورزیده ای در جنگ انفرادی بود، خودش بعدا می گفت من آن روز مثل ماهی می غلتیدم، برای اینکه مورد اصابت گلوله های عراقی ها قرار نگیرم ...
از تحصیلات پزشکی تا تدریس در دانشگاه حریم اهل بیت
ادامه می دهد: ما دفعه آخر که محمدرضا و همسرم رفتند، مخالف بودیم. چون خانواده ایران نبودند. ولی رفتند. بعد در جنگ و عملیات، همسرم می گفت صدا ناگهان زیاد شد و پس از اصابت موشک کورنت در نزدیکی ما، اکثر افرادی که دور من بودند شهید شدند. از قول شوهرش توضیح می دهد: من ترکش خورده بودم. گاهی بیهوش می شدم. ولی یک لحظه که به هوش آمدم، از رنگ لباس محمدرضا که با همه فرق داشت، او را شناختم و فهمیدم که ...
خاطرات خواندنی اهالی قلم از مدرسه، کتاب و زنگ انشاء
دغدغه های زندگی من شده بود. اما در دوران دبیرستان تحت تاثیر معلم ادبیات و انشاء به این حوزه علاقه مند و به یکی از چهره های مطرح شعر، نویسندگی و انشاء در دبیرستان تبدیل شدم. این شاعر در پایان خاطرنشان کرد: در سالی که به عنوان مستمع آزاد به مدرسه رفتم، عمویم معلم من بود اما سال بعد که دیگر به صورت رسمی دانش آموز شدم، معلمی داشتم به نام خانم شاکری. با وجود آنکه تا به الان چیزی حدود 48 سال از آن زمان می گذرد، هنوز تصویر، نگاه و برخی حرکات او در ذهن من باقی مانده است. معلمان دریچه های دانش و بینش را به روی انسان می گشایند. گزارش و گفتگو از لیلا بیک زاده انتهای پیام/ ...
چند برش از زندگی مردی که همه دوستش داشتند؛نجیب بود،آرام رفت
.... منصور برخلاف من که خشن بودم، بازیکنی تکنیکی بود که پاس های دقیقی می داد. هیچ وقت ندیدم در زمین مسابقه حرف ناپسندی از دهانش خارج شود. آن خاطره تلخ یکی از تلخ ترین دوره های دوران بازیگری پورحیدری، به سال 52 و همان دربی معروف 6 -صفر برمی گردد. آن روز منصور هم برای تیمی که عاشق آن شده بود غصه دار بود و هم برای مرد بزرگی به نام رایکوف که بعدها شکل دهنده فرم مربیگری و فنی ...
نگاهی به زندگی و فعالیت های حجت الاسلام احمدی+فیلم
به گزارش ایسنا، این نگاهی گذرا به حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی است؛ چهره ای که در بیست وسومین جشنواره کتاب سال دانشجویی مورد تقدیر قرار گرفت. در پی این موضوع و برای آشنایی بیشتر با این چهره فرهنگی و دانشگاهی، گزارشی از تلاش های علمی، آموزشی، تحقیقاتی و مدیریتی دکتر احمد احمدی در حوزه های دینی، دانشگاهی و آموزش و پرورش به قلم خودش در پی می آید: اینجانب احمد احمدی در ...
خاطره ای از زبان یک رزمنده عملیات محرم
شد و بعد از اقامه نماز مغرب و عشا سوار مایلرها و لندکروزها ساعتی حرکت کردیم و در محلی پیاده به ستون شده و به طرف منطقه عملیاتی روان شدیم ،در همین حین نم نم باران شروع شد. در دل تاریکی، با سکوت تمام بیش از شش کیلومتر زیر باران به سمت رودخانه حرکت کردیم. در بین راه شهید مصلحی که کنترل کننده ستون ما بود، کنارم رسید و گفت: مسعود! آماده ای؟ امشب شهید می شوی و با چهره ای بشاش دور شد. مرتبه ...
پورشه میلیاردی درخانه دزدان، راز آنها را فاش کرد
آبان ماه مرد کارخانه داری سوار بر خودروی پورشه اش کنار خیابان توقف کرده بود که ناگهان شیشه پنجره سمت شاگرد شکست. همزمان مردی که نقاب به چهره داشت با قنداق اسلحه کلت کمری خرده شیشه ها را کنار زد و پس از باز کردن در ماشین روی صندلی جلو نشست. او لوله سلاحش را روی سر راننده گذاشت و تهدید کرد که اگر از ماشین پیاده نشود، شلیک خواهد کرد. مردکارخانه دار از ترس جانش بیرون پرید و دزد نقابدار ماشین را به سرقت ...
پدر شهیدم محتاج اندکی حضورت در این زمانه پرهیاهو هستم/ قصه پُر غصه فرزند شهید از طعنه های بدسگالان
حتی برای جلسه آینده نیز تحقیقی در رابطه با مشکلات فرزندان شهدا نوشته و آن را در کلاس ارائه دهید، ابتدا از قبولش سر باز زد اما وقتی اصرارم را متوجه شد، قبول کرد. یک هفته منتظر ماندم تا آن روز فرا رسید اما در کلاس درس حاضر نشد تا آنکه هفته بعد این چشم انتظاری به پایان رسید. ابتدا وی را به عنوان نماینده ای از خیل عظیم فرزندان معظم شهدا در کلاس معرفی و دلیل ارائه این تحقیق به دانشجویان حاضر ...
حماسه را مردم آفریدند، ایثار را شهدا/ 25 آبان برای مردم اصفهان یعنی خون در کنار رشادت
، در همان حوالی با خانمی حدودا 70 ساله روبرو شدم و از او درباره 25 آبان پرسیدم، به محضی که گفتم: ببخشید خانم شما از 25 آبان سال 61 چیزی خاطرتان هست؟! در جوابم گفت: توی جنگ بوده درسته؟ همون روزی که خیلی شهید آوردند؟ پس از تایید شدن حرفش از جانب من کمی در خود فرو رفت، آه بلندی کشید و گفت: خاطره آن روز دقیقا مثل روز برایم روشن است، مگر می شود آن را فراموش کردند، هرجا را نگاه می کردی پر از ...