سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای دانشجوی سوری که می خواست به دیدن آقا برود
...، که خاستگاهشان از همین هیات های دانشجویی است، میدان داد و تنوع جریان سخنرانی و مداحی هیات های نسل جدید را بیش از گذشته کرد. سعادت اقامه نماز جماعت پشت سر آقا را هم پیدا می کنم. نماز که تمام می شود، بلافاصله حدود سی چهل پاسدار به خط می شوند و تمام حسینیه را سفره می اندازند. ناهار، قیمه است و کنارش، آب معدنی! پاسدارها به سرعت غذاها را توزیع می کنند. مسئولشان پر جنب وجوش است و مدام ...
شهرهای زیبایی که بر روی آب شناورند
و زیبا، علاوه بر قایق ها، پل های چوبی زیبا و خانه هایی قدیمی با سقف کاهگلی نیز خودنمایی می کنند. 2. شهر SUZHOU در کشور چین سوژو (SUZHOU) یکی از شهرهای تاریخی کشور چین است که در استان جیانگ سو (Jiangsu) واقع شده است. این شهر پر از کانال و آبراه است که دارای 2 نوع مختلف می باشند. یک دسته از این آبراه ها اصلی هستند و برای رفت و آمدهای اصلی مورد استفاده قرار می گیرند. دسته ی دیگر ...
پسر کاکل زری
بود و روزی سّرشان رو آب می افتاد. خاله بزرگه خودش را زد به ناخوشی و به شاه گفت که دوای دردش فقط شیر شیر تو پوست شیر بار شیر است. بالاخره با حقه های زن، شاه فرستاد دنبال پسر تون تاب تا برود دوای درد زنه را بیاورد. پسره ناچار راهی شد. رفت و رفت تا رسید به قلعه ای. پیرزنی را دید. چشم پیرزن که به پسره افتاد، گفت: آدمی زاد! تو کجا، این جا کجا؟ من مادر هفت تا دیوم و اگر آنها تو را اینجا ببینند ...
پسر و غول بیابان
شد و پرسید: چه شرطی؟ غول گفت: شرط من این است که شب عروسی ات تو را بردارم و بگذارم تو قلیانم و آتش بزنم. پسره زود قبول کرد. غول وردی خواند و تمام گاوها و گوسفندها را کرد تو گردو و به شکل اولش درآورد. پسره گردو را برداشت و رفت به خانه و جلو پدر و مادرش دوباره گردو را شکست و تمام گاوها و گوسفندها زدند بیرون. پسره گاوها و گوسفندها را فروخت. خانه ی بزرگی برای پدر و مادر و خودش ساخت و ...
راهی که آخرین صحابی پیامبر و نخستین زائر حسینی گشود
دشمنی ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستی کند. وصیت مخصوص پیامبر(ص) به جابر از ویژگیهای جابر بن عبد الله انصاری وصیت پر راز و رمز رسول خدا(ص) به اوست. این امر شگفت انگیز بیانگر مقام ارجمند وشخصیت عظیم جابر است. رسول خدا(ص) به جابر فرمود: امید آن است که عمر طولانی کنی تا فرزندی از من را که از نسل حسین(ع)است و محمد نام دارد، ببینی که علم دین را می شکافد و تشریح می کند. وقتی ...
زینب همیشه دلهره از قتلگاه داشت
دور و برش را گرفته است زینب به رتبه وارث تاج کرامت است به به به این که دختر نهج البلاغه و استاد درس های فصاحت بلاغت است عقلم به کُنه جاه و مقامش نمی رسد قطعا مقام کوچک زینب شفاعت است زینب بزرگ دختر زهرا و حیدر است زینب زلال وسعت دریای کوثر است تا حیدر دوباره ی زینب حسین شد انگشتر اشاره ی زینب حسین شد ...
چرا نذری دادن برای عزای امام حسین(ع) از موکدات است؟!
وقتی خانه محقری را می بینی که کل حیاط خانه خود را صرف ساخت سرویس بهداشتی برای زوار کرده یا درب منزل فقیرانه ای که سکویی ساخته که زوار اندکی آنجا استراحت کنند و یا بعد از اذان صبح که هنوز در تاریکی هوا با موتور سه چراغ اوراقی با دختر یازده، دوازده ساله اش با قابلمه ای عدسی داغ از زوار در مسیر پذیرایی می کنند و یا ساعت سه نیمه شب که از جلوی موکبی گذشتیم جوان موکب دار از خواب بیدار شده و جاده روبروی ...
دلا خون گریه کن چون اربعین است...
خویش ببال در این فراق چهل روزه در چهل منزل نگاه من به جمال تو بود در همه حال ز دوری تن و نزدیک با سرت بودن گهی فراق تو اَم، کشته است و گاه وصال دو چشم زینبت از خون دل شده دریا لب سکینه ات از تشنگی زده تبخال یزید چوب به لب هات می زد و می زد به سوی طشت طلا روح دخترت پر و بال سفیر کوچک تو ماند در خرابه شام رساند مکتب ایثار را به اوج کمال رواست اشک شود خون به دیده میثم که کُشتن تو به ماه حرام گشت حلال انتهای پیام/2258/ ...
گل قهقهه
جمع می کرد، رسید به استخری که تهش پر بود از همان ریگ ها. پی برد که ریگ هایی را که قبلاً جمع کرده، آب از این استخر آورده، ولی تا سرش را بالا کرد، سر جاش خشک شد. دید دختر سربریده ای را به درختی آویزان کرده اند که هنوز از گلوش خون می چکد. هر قطره خون که از گلوی دختره تو آب می افتاد، تبدیل می شد به یاقوت. چوپان وحشت زده برگشت پیش دختر پادشاه و ماجرا را برایش تعریف کرد. دختر پادشاه هم رفت و از نزدیک دختر ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (354)
...> است. مثل این می ماند که عکس از خود در حال رانندگی بگذاری و از لذت های غواصی در سواحل مرجانی جزیره کیش بنویسی. مهراب با طنازی بالفطره ی خود انتقادی شیوا و خواندنی از مسئولینِ مربوط به آلودگی هوای این چند روز کرد. هیچ امیدی جز باد و باران برای رهایی از این اتمسفرِ پر از سرب و گوگرد نداریم. عکسی از جشن تولد آقا زانکو چاوشی در کنار پدر و مادر عزیزش و ...
شرحی بر زیارت اربعین+صوت
و مادر مرا فدیه و نگهدار تو کند و در حقیقت این دعا برای احترام به جلالت و بزرگی طرف مقابل است ، همانند الفاظی که در زمان ما برای احترام بیان می شود ، مثل فدای تو شوم، قربانت گردم، دورت بگردم و ... در آن زمان نیز این لفظ را برای احترام و ادب به کار می بردند والا چه بسا پدر و مادر ما زنده نباشند. از طرفی این لفظ در مورد مخاطب زنده استعمال می گردد، در حالی که ظاهرا "امام" از دنیا رفته است ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (178)
بشینن که استقلال حذف بشه. 15. یه صدسال دیگه عکس داف های اینستا رو مثل زنای دربار قاجار میذارن، میخندن به سلیقه ما. 16. حالا پیتزاتون رو کامل نمیخورین نصفش رو میزارید میرید به درک، حداقل ببرینش که جلو ما نمونه ببینیم حرص بخوریم که نمیشه خوردش. 17. حتما تو اینستا بنویسید photo by me چون یهو ما فکر میکنیم الخاندرو جی ایناریتو این عکسارو از املت میگیره. 18 ...
خورشید بانو
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکی نبود. پسری بود و این بابا شبی دختر خوشگلی را تو خواب دید و یک دل نه، صد دل عاشق دختره شد. از خواب که بیدار شد، دست از خانه و زندگی اش کشید و پشت به شهر و رو به بیابان راه افتاد و رفت. خلاصه، چهار سال آزگار از این شهر به آن شهر رفت تا شاید خوشگلی را که تو خواب دیده، پیدا ...
خون صُلح
شیر شیر تو پوست شیر پشت شیر، برای خون صلح آمده. نگهبان رفت و خبر داد و شاه و وزیر و وکیل و مأمور آمدند پیشواز مرادزاد. آن شب ضیافتی تو قصر به پا کردند، اما تمام شب شاه از ترس بیدار ماند. فردا به مرادزاد گفت: مرادزاد! الحق که هیچ جوانی به دلیری و رشیدی تو نیست. این دفعه باید بروی و اسب سه پا را برایم بیاری و عروست را ببری خانه ی خودت. مرادزاد با اینکه از دختر شاه خوشش نمی آمد، شرط دوم ...
شعر رحلت پیامبر؛ مناسب برای مداحی
... پدر جان تو دعایت مستجاب است دعا کن زود بعد از تو بمیرم کند آه دل تو بی قرارم به روی صورتت صورت گذارم خودت گفتی که حورای بهشتم توان ضربه سیلی ندارم پس از تو صبر زهرا سر بیاید زمان غربت حیدر بیاید پس از تو خانه ام آتش بگیرد صدای من ز پشت در بیاید شعر رحلت پیامبر شاعر: سید ...
نسل امروز جسورتر شده است/ همه نامه های بچه ها را خوانده ام
با این هفته نامه شروع می کند و از اسفند سال 80 و شماره ی 63 این نشریه در سمت دبیر بخش نوجوان مشغول به کار می شود، کاری که تا امروز ادامه دارد. به سراغ شیوا حریری رفتیم تا از سال های حضورش در تحریریه ی دوچرخه و هم کلام بودن با نوجوان ها بپرسیم. پرنده هایی که در دوچرخه پرواز را یاد گرفتند بچه ها باید بروند سراغ کار و زندگی و هدف هایی که دارند. مثل پرنده ها، تا جوجه اند مادر با ...
اندرزهای حکیمانه
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده در زمان های قدیم مرد فقیری بود به اسم احمد و زنی داشت به نام سیران. روزی رفت به شهر حلب تا کاری پیدا کند و پیش بابای پولداری شاگردی کرد. پس از هفت سال که خواست برگردد خانه، این بابا به جای مزد هفت کیسه طلا به اش داد. احمد بار سفر را بست و تا خواست از خانه بزند بیرون، دید اربابش کوزه ی بزرگی پر گندم پخته ...
ماجرای شرط عجیت یک خانواده برای عروس 29 ساله : حضانت 2فرزندت را می خواهی، زن دوم پسرمان شو
...> خلاصه 8 سال از زندگی مشترک ما در همین شرایط سپری شد تا این که روزی خبر ناگهانی فوت احمدرضا در یک سانحه رانندگی زندگی آرامم را به هم ریخت. دیگر من مانده بودم و 2 فرزند خردسالم. از آن روز به بعد مشکلات زندگی من درحالی شدت گرفت که پدر و مادر همسرم فرزندانم را از من گرفتند و با خود به روستا بردند. آن ها می گفتند اموال پسرمان را بده و به خانه پدرت برو، گریه ها و التماس های من نیز نتوانست دل ...
"مرضیه دباغ" الگویی که شاهکارهای مبارزاتی، دفاعی و سیاسی را زنانه رقم زد
البلاغه را یادگرفته بود. این بانوی مبارز درباره چرایی ورودش به عرصه مبارزات انقلابی گفته است: چند دلیل وجود داشت؛من و دختر شاه – شهناز - هر دو در یک شب به دنیا آمدیم و این مساله ای بود که همه به من گوشزد می کردند و می گفتند شهناز کجا و تو کجا؟ او با آن همه امکانات و تو اینجا اینگونه. از همان روزها بود که دلم برای این همه تبعیض به درد آمد. دلیل بعدی پدرم بود که همواره در صحبت هایش به ظلم ...
دختر پادشاه و پسر فقیر
. بعد از مدتی به خانه ای چوبی رفت و توش زندگی کرد. سال ها گذشت و جنگ تمام شد و شوهر گل مهره هم برگشت به خانه. وقتی پی برد که چه اتفاقی افتاده، اول خوب گشت و دیو را پیدا کرد و کشتش. بعد گشت و گشت تا شاید زن و بچه هایش را پیدا کند. مدت ها رفت تا آخر سر به نزدیک خانه ی چوبی رسید و تو حیاط نشست. دختر و پسری را دید که اسب های چوبی شان را تو حوض می انداختند و می گفتند: اسب چوبی آب بخور تا بزرگ شوی. اسب ...
شمشیر زنگ زده
بهتر پیش برود. از کار حسن حیرت کرد و به اتاق رفت و با خودش خلوت کرد که چه کار کند. از طرفی پدرش تا دختره را ناراحت و گرفته دید به همسرش گفت: برو به این دختره بگو، دیگر دست از این کارهاش بردارد. می خواهم او را شوهر بدهم. همسر پادشاه رفت و به دخترش گفت: مادرجان! تو دیگر بچه نیستی. سن و سالی از تو گذشته. آخر تا کی می خواهی منتظر بمانی. پدرت خیال دارد تو را شوهر بدهد. خودت چه می گویی؟ دختر که ...
سگ زرد
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. زنی بود و دختر خیلی کوچکی داشت. این دختره هیچ وقت به حرف مادرش گوش نمی کرد. هروقت مادرش فرمانی می داد که کاری بکند، هیچ زیر بار نمی رفت. یک روز که زن از دست دخترش عصبانی بود، فریاد زد: سگ زرد! بیا دخترم را ببر. سگ زرد آمد و دختر را گرفت و به خانه اش برد. چند سالی که از این پیشامد ...
نقش مجازات در حقوق کیفری یهود
مقدس مقرر می دارد: اگر کسی را پسری سرکش و فتنه انگیز باشد که سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد و هرچند او را تأدیب نمایند ایشان را نشنود، پدر و مادرش او را گرفته، نزد مشایخ شهرش به دروازه ی محله اش بیاورند و به مشایخ شهرش گویند: این پسر ما سرکش و فتنه انگیز است، سخن ما را نمی شنود و مسرف و میگسار است. پس جیمع اهل شهرش او را نمی شنود و مسرف و میگساراست. پس جمیع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار ...
به خانه برادر زنم رفتم / زمانی که وارد خانه شدم از دیدن وضعیت زهرا شوکه شدم +عکس
زد و آن چیزی که می دیدم را اصلا باور نمی کردم، صحنه وحشتناکی بود تمام خانه پر خون شده بود و زهرا با پیکر خونی روی زمین افتاده بود و همسرم هم بالاسرش نشسته بود.فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. به صورت همسرم سیلی زدم و او را طرف راه پله ها پرت کردم تا خانه را سریعا ترک کند. به محض اینکه همسرم از خانه بیرون رفت زن همسایه و پسرش سر رسیدندو من را در آنجا دیدند پسر همسایه را هل داده و از محل جنایت متواری ...
این مرد آرزو داشت زائر پا پیاده حرمت باشد ارباب!
دهند بلا؟؟؟ قدرتی برای تجریه و تحلیل این کلمه هم ندارم. پرده هشتم: ستون این خانه شکست، پشت گرمی این خانه در سینه سرد خاک خفت. مرد مهربان این خانه رفت، زنی تنها شد، دخترکی یتیم. حالا اما از جفاها و نامهربانی های بعد از آن حادثه شوم سردر نمی آورم. پرده نهم: همه چیز این خانه تغییر کرده، همه چیز رنگ ماتم گرفته، شهر سرش درد می کند از بوی غربت. حتی لالایی مادر خانه ...
دکوراسیون اروپایی خانه نیاوران، خانه ای به دور از هیاهو در پایتخت!
، تابلوی سفال زیبایی چشم نوازی می کرد که به دست توانمند دختر خانواده ساخته شده است. ناگفته نماند وجود کمد زیبایی در پشت کانتر جلوه این قسمت را بیشتر کرده است. این کمد از جنس چوب بوده و روی بعضی از درهایش روکش پوست و پارچه به کار رفته است. امیر صادقی عکاس: امیر صادقی در قسمت های مختلف خانه از رنگ مشکی به عنوان رنگ خنثی و مکمل استفاده شده است. این رنگ در یکجا ...