سایر منابع:
سایر خبرها
اظهارات جالبِ احمدی نژاد را بخوانید!
برتر است. اینکه بنشینیم و سال ها سخنرانی کنیم آقا اندیشه غربی غلط است، خب حالا بعدش چه؟ با گفتنِ من و امثال من که این خیلی بد است و اَخ است، جهان این را کنار می گذارد؟ کنار که نمی گذارد. گرچه من اصلا این نوع قضاوت درباره اندیشه را قبول ندارم. داستانِ اندیشه، داستانِ مولوی است. یک فیلی را گذاشتند آن داخل، همه رفتند دست زدند یکی به پایش زد، یکی به خرطومش زد، یکی به کمرش زد، یکی به عاجش زد ...
زندگی نامه فرمانده جنگ های چریکی و نامنظم
کامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت . او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد . دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه ...
جمع آوری گور خواب ها
انتشار گزارش روز گذشته از این اتفاق تکان دهنده در شهریار، خیلی ها را دور هم جمع کرد، مثل مسوولان شهری و فرمانداری شهریار. دیروز فرمانداری شهریار هم شاهد برگزاری جلسه ای فوری بود. پس از آن بود که استاندار تهران به فرماندار شهریار دستور ویژه برای پیگیری موضوع را داد. سعید ناجی فرماندار شهریار، دیروز به قبرستان نصیرآباد رفت. او در عین حال که منکر رفت و آمد معتادان سرگردان درآن محل، نشد، اما بخش هایی ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
شما چرا با تعجب به صفحه رایانه مقابل تان خیره شده اید؟!... با شما هستم، بله با شما؛ چرا به این تیتر داستان من، به شکل عجیب و غریبی نگاه می کنید؟! نگران نباشید؛ منظورم از این تیتر، شما نیستید؛ این در مورد آدم هایی مثل من است که هر وقت به حال کسی دل می سوزانند و غصه اش را می خورند، بعضی ها باور نمی کنند و می گویند حتما در زیر کاسه، نیم کاسه ای دارند، اما باور کنید که ندارند!! شاید فکر می ...
این بود شهر آرمان های ما؟!/ یادداشت اصغر فرهادی، در واکنش به اخبار این روزها، درباره زندگی تعدادی از ...
.... یکی از رهگذرها می شنود و بلند صدا می زند: شهناز کیه؟ صداش می کنن. همان زنی که چند دقیقه قبل، تا شانه داخل گور بود و حالا خودش را بالا کشیده، دست های پینه بسته اش را با پشت لباس بلند قهوه ایش پاک می کند و کشدار می گوید: هاااااااا؟ میام الان . عَبِد کنار شهناز ایستاده، داد می زنه: بلندتر بگو اسمشو تا همه بفهمن ، می ترسند نامشان را به غریبه ها بگویند. فاش نشدن اسم شان جزیی از هویتشان ...
بر ما چه رفته و می رود؟
است که این روزها بیرون زد و نشان از معضلاتی بس گسترده تر و عمیق تر دارد که نحیف شدن اخلاق در آن میان بیش از همه مایه ی نگرانی است. خیلی وقت بود می خواستم بنویسم. همان وقت که خبر مرگ غیرمنتظره ی کیارستمی دل من و میلیو ن ها دیگر را آتش زد. و من از آنها نیستم که این عبارات را همینطوری خرج می کنند. اما هر بار که دست به نوشتن می بردم گلشیری و سیر منتهی به مرگش مثل دیواری در برابرم می ایستاد و ...
خواندنی ها با برترین ها (109)
از سیانور، به متروی توکیو حمله کردند. این یک حمله ی تروریستی هولناک به یک سیستم رفت و آمد عمومی بود و قربانیان بیشماری داشت. هاروکی موراکامی، مهمترین رمان نویس معاصر ژاپن، برای درک دلایل و ابعاد فاجعه با قربانیان و بعد با اعضاء فرقه ی اوم مصاحبه های متعددی انجام داد و حاصل کارش را در این کتاب گردآورد. او با کسانی صحبت کرد که در روز واقعه مانند هر روز دیگر زندگی شان از خانه بیرون آمده ...
نفس ؛ داستان یک کودک و دنیای فانتزی اش
هفته نامه چلچراغ – عسل آذر پور، کامبیز حضرتی: بهار، قرص و محکم، توی درگاهی پنجره می نشیند و از پنجره به بیرون نگاه می کند. حالا مثل مجری های تلویزیون است و از پنجره به دنیای بیرون و خطاب به تماشاچی های تلویزیون که توی حیاط و روی درخت و توی دره و روی کوه نشسته اند و او را نگاه می کنند، حرف می زند: خانه ما نزدیکی های ولدآباد است... این آغاز روایت داستانی است که در یک کتاب 135 صفحه ای نوشته شده و در ...
روزنامه های یکشنبه
بازبینی فیلم این نشست در محل کمیسیون گرد هم آورد که البته این جلسه بعد از نیم ساعت سخنرانی کریمی قدوسی به نتیجه نرسیده و قرار نمایش فیلم مذکور منتفی شد. **تابوشکنی اردک لنگ شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه ای، شهرک سازی های رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطینی را محکوم کرده و خواهان توقف شهرک سازی ها شد. پیش از این هر بار که شورای امنیت چنین قطعنامه هایی را تصویب می ...
محوریّت فهم هرمنوتیکی با رویکرد قرآنی
آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ﴾ (البقره/ 187). این حکم از حکمتی برخوردار است و آن تقوای الهی است که در آیه دیگر بدان اشاره شده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ (البقره/ 183). درک حکمت های قرآن با عبور از قشر الفاظ و مفاهیم، به عمق و لُبّ معانی و حقایق ممکن است. قرآن افراد ...
شعر فارسی در تکاپوی هویت نو
. سادگی و سطح شعر ایرج در قطعه ی مادر به چشم می خورد: گویند مرا چو زاد مادر***پستان به دهان گرفتن آموخت شبها بر گاهواره ی من***بسیار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پابه پا برد***تا شیوه ی راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم***الفاظ نهاد و گفتن آموخت لبخند نهاد بر لب من***بر غنچه ی گل شکفتن آموخت پس هستی من ز هستی اوست***تا هستم و هست دارمش دوست (14) و ...
- زنی با موهای قرمز - در کتابفروشی ها
روستایی در اطراف استانبول می کشاند. او آنجا درگیر ماجرایی عاشقانه می شود که زندگی اش را برای همیشه تغییر می دهد. هم زمان داستان های جذاب دیگری هم روایت می شوند: بار دیگر، رستم و سهراب شاهنامه ی فردوسی به نبرد هم می روند و اودیپ پدرش را می کُشد. پاموک در این رمانِ جسورانه و خلاقانه اش افسانه ها و اسطوره ها را با واقعیت پیوند می زند و ماجرایی تودرتو و جذاب با پایانی غافل گیرکننده و فراموش ...
عاشقانه های نامدارها برای "گمنام ها"
کیایی نژاد (نماینده مجلس): وجود جانهای عزیز شما دیروز حافظ مرز و بوم کشور بود و حضور اجساد مظلوم شما امروز الهام بخش مقاومت و ایستادگی در مقابل زیاده خواهی حکومتهای مستکبر اروپایی، امریکایی و عربی و حامیان سرسپرده داخلی آنها است، که حتی بعد از رویت حجت واضحی مثل قتل عام مظلومانه شما به دست بعثی ها به جای هجمه به اروپا و امریکای حامی بعثی های قاتل شما، به حکومتی که شما حامی آن بودید حمله کردند و اشک ...
نسبت علوم اسلامی با علوم انسانی
، السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ، پیشتازان، مرحله گسترده شدنش، مرحله مخفی اش، مرحله علنی اش، مرحله بی قدرتش، مرحله دردست گرفتن قدرتش، بعد از دردست گرفتن قدرت، مرحله صلح آمیزش، قهرآمیزش؛ تمام اینها ریزه کاری دارد. بدون اینها هم فهم صحیح کتاب و سنت در برخی از بخش ها میسر نیست. اسلام، قرآن، کتاب و سنت وقتی آمد، در یک محیط بی سابقه سفید نیامد. سطور نهضت اسلام، در یک صفحه سر تا پا سفیدِ بی رنگ نوشته نشد. صفحه ...
روایت دختران مدرسه شین آباد از زخم های کهنه و دردهای جدید را بشنوید.
یکی از بچه ها که رفته بود بیرون، کمک آورد و مردم با بیل و کلنگ نرده ها رو کندن و تونستیم بیایم بیرون. وقتی هم رفتیم بیمارستان، آن قدر امکانات کم بود که خیلی از بچه ها روی زمین خوابیده بودن. سارا و سیرا هم فوت کردن. صدای گریه، دل شین آباد را می شکند. حالا بعد از چهار سال کتاب ها نوشته اند: سین! بلند می خوانند: سارا، سیرا! بیایید. بیایید از هیچ آینه ای نترسیم. بیایید تمام چراغ ها را خاموش کنیم ...