سایر منابع:
سایر خبرها
حماسه ی مضحک
، خبر پشیمانی گربه را برای دیگر همنوعان خود می برد. گربه آن موش را بکشت و بخور سوی مسجد شدی خرامانا دست و رو را بشست و مسح کشید ورد می خواند همچو مُلانا بارالها که توبه کردم من نَدَرَم موش را به دندانا بهراین خون ناحق ای خلاق من تصدق دهم دومن نانا تو ببخشا گناهم ای غفار از گنه گشته ام پشیمانا در مکر و فریب باز نمود تا به ...
تازه های نشر وزارت اطلاعات
برده اند.5 مصحح کوشیده است اصالت متن مکتوب را حفظ و آن را با کمترین تغییر منتشر کند؛ از این رو کلماتی مانند هستن، پسره، باهاشان، باهتان، می خوان، نمی رم، می شه به همان شکل نوشته شده اند. در پایان متن مکالمات هر دوره زمانی گویاسازی و توضیحات مربوط به آن آمده است. این متن البته برای آشنایی با گویش مردم یزد می تواند مفید باشد، هر چند تبدیل متن فارسی عامیانه -یا درست تر بگوییم یزدی-، به فارسی ...
تشبیه عجیب ترامپ و ملک سلمان به معتادان/ بازی دوگانه اصلاح طلبان با طیف لاریجانی و رحمانی فضلی/ مجوز 3 ...
به گزارش ایران ویج به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامه ها در لابه لای گزارش ها و سرمقاله ها، قسمتی از صفحات خود را به اخبار روزهای گذشته یا اخبار ویژه اختصاص می دهند که مشرق در ادامه به آنها اشاره می کند. ********* کیهان بازی دوگانه افراطیون مدعی اصلاحات با طیف لاریجانی و رحمانی فضلی افراطیون مدعی اصلاحات مشغول بازی دوگانه با طیف لاریجانی و رحمانی فضلی هستند. ...
سرنوشت انقلاب های بزرگ دنیا؛ سرنوشت انقلاب فرانسه+ تصاویر
فردی به شارل الکساندر دوکالون را جانشین نکر کرد. کالون خیلی زود به این تتیجه رسید که راه برون رفت از بحران، شروع مالیات گیری از طبقه روحانیون و اشراف است. برای تصویب این طرح، شاه مجمعی از اشراف و روحانیون ارشد به نام مجلس بزرگان را فراخواند. رهبری این مجلس با 14 اسقف برجسته بود. بعد از این که کالون طرح خود را با اعضای مجلس در میان گذاشت، آن ها که منافع خود را در خطر می دیدند، با تصویب مالیات کالون ...
کج کردی، خوب کج کردی
در بد گیری افتاده. مشتی تو سر خودش زد و مشتی به سر زنش و رفت گوشه ای نشست. وقت زفاف شد و زن ها عروس را بردند حجله و با مرد نتراشیده و نخراشیده دست به دست دادند و آمدند بیرون. مادر دختره پشت در از سوراخ نگاه می کرد تا ببیند این بد ترکیب با دختر ترگل و ورگلش چه می کند. دید آب کش لباس هاش را درآورد و گذاشت کنار دیوار و فرش ها را هم لوله کرد و برد گذاشت بغل لباس ها و رو زمین لخت شروع کرد به غلت زدن ...
خیانت آدمی زاد
مار بدهند. مرد نشانی همان شخصی را داد که قدر خوبی او را نشناخته بود. نگهبان ها رفتند و مرد را آوردند و زود سرش را از تن جدا کردند و مغزش را ریختند تو بشقابی و دادند دست مرد زندانی. مرد بشقاب را گرفت جلو مار. مار همین که بشقاب را دید، از گردن شاه زاده باز شد و خزید و رفت تو آستین مرد. پادشاه و شاه زاده و دیگران نفس راحتی کشیدند و پادشاه هم به قول خودش وفا کرد و شهر را آذین بست و هفت شب و هفت ...
تعبیر نخلبند، ظلم به خواجوست
کند و در آن محیط بماند و در آن محیط کار فرهنگی کند. او توانسته است کاری بزرگ و بسامان انجام دهد. از برکات دانش سبک شناسی این است که به ادبیات نگاه علمی داریم نه نگاه ذوقی و احساسی. در سبک شناسی این صدای شاعر است که می ماند و شنیده می شود و سبک شناسی دانشی است که از ورای همه ورق های خاک گرفته تذکره های سنتی به ما حرف تازه می دهد که همان نخلبند شعر است که در باب خواجو به کار برده اند که ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (359)
خونه نمای خوبی به خونه میده . راست میگه ما گذاشتیمش رو میز تلوزیون کلی خونمون شیک شده. 4٫ سلامتی پسری که رفت ساندویچی گفت عروسی عشقمه بندری بزن، یارو گفت دختره با یکی دیگه رفت؟ گفت نه دوماد منم هوس بندری کردم اومدم اینجا. واکنش این عزیز به لیمو ترش 5٫ یه جور میگن هیچکس از فرداش خبر نداره انگار یاس داره. 6٫ اینقدر که شما به آدم ها نگاه ابزاری دارین مکانیک به ...
مخالفت جبهه ی ملی با شاپور بختیار
سیاسی می گذارد، با فرسودگی های ناشی از قدرت متفاوت باشد. به هر حال تاریخ در این 25 ساله راه درازی پیموده است. در آن غروب اواخر دسامبر 1978 [دی 1357]، ایران به طرف هرج و مرج می رفت. من جلوی پادشاه ایستاده بودم، به این منظور که بکوشم ایران را از سراشیبی ای که پرداختۀ اشتباهات مکرر بود، از لغزش کامل به اوج هرج و مرج باز دارم. دولت ها سه ماه به سه ماه جایگزین هم می شدند. آموزگار، شریف امامی، ازهاری ...
شاهرخ و نارپری
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده روزی بود، روزگاری بود. در زمان های قدیم پادشاهی بود و این بابا پسری داشت که اسمش شاهرخ بود، ولی مردم به اش می گفتند شاهرخ شاه. پادشاه و زنش آن قدر پسرشان را دوست داشتند که جان شان برای او درمی آمد. این پسره را تا سن هفت سالگی تو زیرزمین بزرگی نگه داشته بودند تا از چشم بد در امان باشد. ملایی هم می رفت تو ...
بزن بابا، بزن بابا، چه خوب خوب می زنی بابا
التماس کردند که بزرگی بکند و این خواهره را هم بیاورد، اما عربه زیر بار نرفت. وقتی دیدند هیچ راه و چاره ای نمانده، سرشان را گذاشتند بیخ گوش عربه و گفتند بلایی سرش بیاورد تا زبانش بسته بشود. عربه که این یکی کار برایش راحت تر بود، رفت و سر دختره را گوش تا گوش برید و جنازه اش را به آب انداخت و راهش را کشید و رفت تا به کار و زندگی اش برسد. خون خواهر کوچکه که به زمین ریخت و جنازه اش افتاد تو آب، خیال ...
بخت بیدار
سوار مادیان لاغر و لندوکی شد و راه افتاد به طرف یمن، رفت و رفت تا همان روزی که قرار بود، رسید به یمن و دید شهر را آذین بسته اند و وزیر و وکیل و لشکر پادشاه همه جا ایستاده اند. از یکی پرسید چی شده که شهر را شلوغ کرده اند. گفتند آمده اند پیشواز داماد شاه. اما شیرعلی عین دیو وارد شهر شده بود. چون آن همه روز و شب در آفتاب و باد و گرما، بیابان را از زیر پا در کرده بود و رخت تنش هم از گرما و باد شندره ...
سه درویش
، درویش به خودش گفت خدا بزرگ است و می رود تا ببیند چی پیش می آید. این را گفت و رفت تو. دید چه باغی بزرگی است. همه جا پر میوه و غرق گل و گیاه شده. همین لحظه صدایی به گوشش رسید که می گفت: بیا جلو، هفت سال است مردم این شهر از این باغ فرار می کنند و به خیالشان اژدها این جاست. آنها نمی دانند من یکی از ملائکه ام و محافظ هفت گنجم. هفت گوهر شب چراغ هم رو آن هفت گنج است. آنها را به ات نشان می دهم تا همه را ...
چهل برادر
کرد که از این جا فلنگ را ببندد. راه افتاد و رفت تا گذرش افتاد به قصر دیگری و از پله ها رفت بالا دید تو اتاقی، دختر خیلی خوش آب و رنگی نشسته و سرپرغصه اش را گذاشته روزانو، جلو رفت و پرسید این جا چه کار می کند؟ دختره اول از دیدن پسر پادشاه حیرت کرد و گفت چه طور آمده به این قصر و وقتی پسره سرگذشتش را تعریف کرد، دختره هم گفت این دیو حرام زاده سه سال آزگار است او را آورده این جا و اصرار دارد که من زنش ...
نیازمند امیرکبیر دیگری هستیم/ برخلاف وصیت امام، بیشترین بورسیه ها به انگلیس فرستاده شد!
چنان وجود دارد. فشارهای روی ایران بر هر کشوری وارد می شد از بین می رفت حال به امیرکبیر بازگردیم و ببینیم این دو دیدگاه آن زمان نه عیناً همانند الان ولی این دو رویکرد کلی همان زمان هم مطرح بود. البته ایران کنونی کجا و ایران زمان امیر کبیر کجا! به خصوص ایران پس از انقلاب کجا و انقلاب پیش از انقلاب کجا! ایران الان کشور بسیار مقتدری نه تنها به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک بلکه به لحاظ ...
موسوی بجنوردی: به امیرانتظام نگفتم جاسوس/ آیت الله انواری برای جزنی عزاداری کرد
مسئله مطرح بشود کمی از او دفاع بکنم! * (وقتی که مصطفی خوشدل و کاظم ذوالانوار، بیژن جزنی، حسن ظریفی، عباس سورکی، کلانتری و چوپان زاده را در تپه های اوین اعدام کردند) این قدر متاثر شدیم که انگار گرد مرگ روی زندان پاشیده بودند. زندان ساکت شد و در ماتم عجیبی فرو رفت! حتی آیت الله انواری که روحانی هستند، عزاداری آن این طوری بود که عبایش را انداخته بود روی سرش و گوشه اتاق نشسته بود و ماتم ...
زنی که یازده شکم زایید
بالای سرش. گفت: ای زن! تو چی می خواهی که این قدر به درگاه خدا آه و ناله می کنی؟ چی به سرت آمده؟ زن سرگذشتش را از سیر تا پیاز تعریف کرد و دست به دامن سید نورانی شد و آنقدر گریه و زاری کرد که از هوش رفت و افتاد رو زمین. وقتی بیدار شد، دید تو دشت بزرگی، وسط باغ قشنگ و پر میوه ای ایستاده و باغ نه سرش پیداست و نه تهش. هرچی این طرف و آن طرفش را نگاه کرد، دید پرنده پر نمی زند و خبری هم از دو تا مار ...
روستای انجدان؛ بهشت گردشگری استان مرکزی (+عکس)
...، مشهور به شاه قلندر، سی و دومین رهبر نزاری، پایگاه امامان به انجدان انتقال یافت. انجدان بعد از جستجو و بررسی برای اقامت امامان نزاری انتخاب شد، زیرا دارای شرایط ویژه ای بود و به دو شهر کاشان و قم که دارالمومنین خوانده می شد و به طور سنتی از مراکز قدرت شیعیان به شمار می رفت، نزدیک بود. اسماعیلیان در انجدان دوباره نیرو گرفتند و سازمان جدیدی ایجاد کردند، فرستادن داعیان نیز برای تبلیغ ...
شمعدان نقره، شمعدان طلا
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمان های قدیم دو تا برادر بودند که تو دو شهر پادشاه بودند. برادر بزرگه، یا به قولی پادشاه اولی سه دختر خدا به اش داده بود و برادر کوچکه یک پسر داشت. وقتی پسر پادشاه دومی به سن بلوغ رسید، پادشاه رفت خواستگاری دختر بزرگه برادرش و دختره را برای پسرش گرفت. هفت شب و ...
جوزپه وردی، آهنگساز و اپرانویس محبوب
وب سایت آفتاب: جوزپه وردی (1901 – 1813)، محبوب ترین اپرانویس، در دهکده ای کوچک در ایتالیا زاده شد. پدرش مسافرخانه چی فقیری بود که خواندن و نوشتن نمی دانست. وردی جوان در ده سالگی برای تحصیل موسیقی و رفتن به مدرسه رهسپار شهر بوستو (Busseto) در نزدیکی زادگاهش شد. نُه سال تمام، هر یکشنبه برای آنکه کفش های خراب نشود آنها را بغل می زد و حدود پنج کیلومتر پابرهنه راه می رفت تا در کلیسای دهکده اش ارگ ...
مرغ تخم طلا
پیش پادشاه و گفت: آمده ام دخترت را معالجه کنم. پادشاه گفت: اگر معالجه اش کنی، تو را به دامادیم قبول می کنم. سعید رفت سراغ دختره و برگ درخت را مالید به گوشش و دختره در جا خوب شد. تا به پادشاه خبر دادند، دستور داد شهر را چراغان کنند و هفت شب و هفت روز جشن گرفتند و دست دخترش را گذاشت تو دست سعید. چند روزی که از عروسی اش گذشت، سعید رفت و به پادشاه گفت چند روزی کار دارد و باید برود ...
آداب زیارت امام خمینی در حرم امام حسین(ع)/چرا امام پاریس را انتخاب کرد
حضرت زیارت می خواندند و می رفتند بالای سر حضرت و آنجا می نشستند و زیارت و دعا و نماز می خواندند و از همان راه باز می گشتند. این ادب را من ندیدم کس دیگری رعایت کند. امام هر شب زیارت جامعه و دعای امین الله را می خواندند و در زیارت هیچ وقت خودنمایی نکردند که مثلاً خود را به حالتی بزنند. ندیدیم که ایشان حتی یک بار تسبیح به دست بگیرند. دهه محرم که می شد، امام روزها ساعت 8 تا 9 صبح هم حرم می ...