سایر منابع:
سایر خبرها
فرشاد مؤمنی: هاشمی در معرض ناجوانمردانه ترین انتقادها بود/ حجتی کرمانی: جامعه دارد سقوط می کند /38 سال ...
کردم مرحوم هاشمی یکی از کسانی بود که سعی می کنند نه تنها در درون خودشان مجال ندهند بلکه در جمع ها هم تلاش می کرد که به نقطه مثبت اشاره کند که البته واقع بینانه بود. بهشتی یادآور شد: هفتمین و آخرین بار چند ماه قبل از انقلاب آزاد شده بود دانشجوی سال دوم پزشکی بودم و راجع به اوضاع و احوال دانشگاه صحبت می کردم احساس می کرد انگار آن همه مشکلات، شکنجه ها، اهانت ها، حریم شکنی ها دارد ثمر می دهد و ...
فردریک بَکمن از مردی به نام اُوِه می گوید
های بزرگسالان را خوانده بودم، در هشت سالگی کتاب ارباب حلقه ها ی تالکین را خوانده بودم. اگر بپرسید آیا از همان کودکی برایتان روشن بود که می خواهید به عنوان یک نویسنده، به قول معروف، چرخ زندگی تان را بچرخانید، جواب می دادم: نه، من اصلا هیچ برنامه ای برای نویسنده شدن نداشتم. من نویسنده شدم، چون می نوشتم. من برحسب تصادف نویسنده شدم. وقتی شما متعجب می شوید، که بر حسب تصادف؟ برایتان ...
خاطرات ناگفته ام آبروی برخی را می برد!
حوالی سرچشمه کت و شلواردوزی داشت. او یک روز به من تلفن زد و گفت، تقی شهرام به همراه یک خانم حوالی میدان 25 شهریور (هفت تیر فعلی) در حال تردد است. من به او گفتم، تو و یکی از دوستانت همین الان به همان میدان بروید و من هم نیرو پی تان می فرستم. او را به مغازه ببرید تا واحد دستگیری سر برسد. آنها موفق به دستگیری او شدند و من هم برای این که او را به کمیته نفرستند و برای گرفتن اطلاعات از او از بازجویان ماهرتری استفاده شود، به واحدهای کمیته گفتم، وی را به اوین ببرند. آنجا البته کمی ضعیف برخورد کردند و بازجویی مناسبی از او به عمل نیامد و او را زود اعدام کردند. ...
رحمتی از ترس من خودش را محروم کرد! / برنامه 90 تاثیری روی من و عنایتی نداشت
. * چرا روی تو تاثیر نگذاشت و راحت برنامه 90 را دور زدی! - من چهار بار برنامه 90 رفتم و هر بار هم که برگشتم بهتر از گذشته کار کردم. حتی یادم هست که زمانی که فجر سپاسی بودم برنامه 90 دعوت شدم و فردوسی پور پرسید چرا دیگر کاشته گل نمی زنی که درست روز بعد رفتم بازی کردم و ضربه ایستگاهی گل زدم به جز من رضا عنایتی هم وقتی برنامه 90 دعوت شد همه گفتند او دیگر گل نمی زند ولی بارها توانست گلزنی کند. روزنامه نود 109 ...
تحقق آرزوهای سپید
به گزارش نخست نیوز-محمدباقر عطاریانی: خیلی ساده و کاملا اتفاقی مثل بسیاری از رویدادهای زندگی که برای همه ما اتفاق می افتد با افراد و جمعیتی آشنا شدم که کارشان تحسین برانگیز است. افرادی که به صورت خودجوش دور هم جمع شده اند و کم کم با ایجاد یک کانون خیرخواهانه تمام سعی و تلاش خود را به سمت بچه ها و کودکان محروم و تحقق آرزوهای آنها معطوف کرده اند. وقتی از حال و هوای کودکان برگ سپید آرزو که یکی ...
آیت الله هاشمی رفسنجانی در نگاه حضرت آیت الله جوادی آملی
سیل است، آتش سوزی است، حوادث تلخ است، یک آدم صابر که نمی آید دم خطر که بررسی کند کجا امن است، این جای امن را قرآن نشان داد. فرمود همه اسمای حسنای الهی مامن است، البته توحید مامن کلی است که فرمود کلمه لا اله الا الله حصنی، حصن همان دژ است قلعه است، فرمود یک قلعه بیشتر نیست، من خودم دژبان هستم. این یای متکلم که کلمه لا اله الا لله حصنی این قلعه من است، دژ من است، یعنی دژبان من هستم. منتها بیان نورانی ...
واکنش ها به شنیدن خبر درگذشت آیت الله هاشمی
صحبت کردن از آیت الله هاشمی رفسنجانی سخت است و رحلت ایشان را هنوز باور نکرده ایم. آخرین بار یک روز قبل از فوت آیت آلله هاشمی در جلسه کمیسیون نظارت مجمع خدمت ایشان بودم. خیلی سرحال بودند، موشکافانه مسائل را مطرح کردند و در بحث ها شرکت داشتند. هیچ حالت کسالتی در چهره ایشان احساس نکردیم و گویا وقارش برای ما آرامش قبل از طوفان بود. آن روز بعد از جلسه مثل همیشه تا دم درب اطاقشان همراهشان رفتم و مشخصاً ...
شکنجه های خونین سریالی در دخمه وحشت / طعمه قراردادن زن جوان با پیشنهاد ازدواج موقت
دیدم اما این بار حدود ساعت 11 شب از خانه خارج شدم و به منزل او در منطقه گلشهر رفتم که ناگهان چند نفر روی سرم ریختند و با شمشیر و چوب و قمه کتکم زدند سپس دست و پاهایم را بستند و مرا مورد شکنجه های وحشیانه ای قرار دادند. آنان مرا لخت کرده بودند و من فقط فریاد می کشیدم تا این که پس از گرفتن اموال همراهم، رمز کارت عابر بانک را هم گرفتند ولی فقط 300 هزار تومان در آن حساب بانکی وجود داشت. پس از آن هم ...
شوهرم هر روز دستپخت مادرش را می خورد
مادرش می رود، شامش را می خورد، ناهار فردایش را هم می گیرد و به خانه می آید. هر بار هم که اعتراض می کنم، خیلی راحت می گوید از دستپخت تو خوشم نمی آید و به دستپخت مادرم عادت کرده ام. نمی توانم این رفتارش را تحمل کنم. برایم سخت است که شوهرم غذایی که با هزار عشق و علاقه برای او پخته ام را نخورد و سراغ مادرش برود. این باعث می شود من جلوی مادر شوهرم هم خجالت بکشم و آبرویم برود. الان چند ماه است که دارم ...
گفتگو با نوجوانی که به خاطر 70 هزار تومان قاچاقچی هروئین شد
...> محمد چند کلاس درس خوانده ای؟ تا اول دبیرستان. اما به خاطر مشکلات مالی خانواده ام نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. اما عاشق درس بودم! برادر یا خواهری هم داری؟ فقط یک برادر دارم که کوچک تر از من است. مواد مخدر را چه کسی به تو داد که بفروشی! یک جوان آشنا که 25 ساله است. چه چیز باعث شد که به حرف این جوان آشنا گوش بدهی؟ نمی دانم ...
واکنش اولیه محسن و فاطمه هاشمی، عارف، باهنر، دعایی و بادامچیان به شنیدن خبر درگذشت آیت الله هاشمی
به ایشان علاقه مند است نباید وارد بحث هایی شود که در نهایت به تخریب هاشمی منجر شود. رضا سلیمانی (مشاور و مدیرکل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام): برای من صحبت کردن از آیت الله هاشمی رفسنجانی سخت است و رحلت ایشان را هنوز باور نکرده ایم. آخرین بار یک روز قبل از فوت آیت آلله هاشمی در جلسه کمیسیون نظارت مجمع خدمت ایشان بودم. خیلی سرحال بودند، موشکافانه مسائل را مطرح کردند و در بحث ها شرکت ...
شمایل درخشان یک رفاقت سیاسی
به چهره را در زندان عشرت آباد شناخته بود؟ گفتم نه. او همان استوار زمانی بود و به احتمال قوی او تو را شناخته بود. آنجا بود که فهمید استوار بامعرفت زندان قزل قلعه در سال 42، این جا هم او را از لطف خود بی نصیب نگذاشته است. (458) این ها روزهای نخست مبارزه بود. روزهای تنهایی و شاید مبارزات سیاسی انفرادی افراد برای دستیابی به هدفی متعالی در جهت تحول سیاسی جامعه اختناق زده آن زمان. اما همین ...
وقتی مهر مادری رنگ خون گرفت/ دخترم را شکنجه می دادم و سرانجام با دستان خودم جان او را گرفتم!
.... روزهایی که مواد نداشتم و نشئه می شدم به جان خودم می افتادم. رعشه بربدنم می افتاد. همه جا را به هم می ریختم. وسایل خانه را می فروختم تا خرج موادم کنم. گاهی آنقدر خماری به من فشار می آورد که حال و هوای خود را نمی فهمیدم. هر بار که دخترکم به گریه می افتاد و بی قرار بود، به جانش می افتادم. کتکش می زدم. با سیخ و سیگار داغ به جانش می افتادم و بدنش را داغ می کردم. گریه می کرد و با همان صدای کودکانه اش ...
مرد همسرکش بعد از 13سال زندان، از قصاص نجات یافت/ سوءظن داشتم که او با برادر ناتنی ام رابطه دارد
چه بکنم. همسرم مدام انکار می کرد؛ اما من به او می گفتم اشتباه نمی کنم و می دانم او رابطه دارد. تا اینکه کنترل خودم را از دست دادم و به سمت او حمله کرده، شالی را دور گردن همسرم پیچیدم و او را خفه کردم. بعد از اعترافات متهم، برادر وی نیز بازداشت و از او بازجویی شد. بعد از پایان بازجویی ها، کیفرخواست علیه هر دو متهم پرونده صادر و ناصر به اتهام مباشرت در قتل و برادرش، نادر، به اتهام معاونت ...
هواداران استقلال به من می گویند هازارد/ استقلال فرشید اسماعیلی را کم داشت
سهمیه ای برای آسیا گرفتیم که به نظرم بد نبود و خدا را شکر با شکست السد توانستیم به مرحله گروهی لیگ قهرمانان برسیم. * آقای قلعه نویی زنگ زد که بیا آمدن من به استقلال خیلی ساده اتفاق افتاد. زمانی که در راه آهن بودم آقای قلعه نویی زنگ زد و گفت اگر به استقلال بیایی خوشحال می شویم. به همین سادگی من به استقلال رفتم. اولین بار وقتی در تمرین تیم حاضر شدم، خیلی به من روحیه دادند. ...
همشهری طاهرخانی هم می خواهد شاگرد برانکو باشد
من را انتخاب کردند. امسال خودم در آزمایش جوانان شرکت کردم که آقای منوچهر عبدالله نژاد من را برای تیم جوانان برداشت. وی ادامه داد: در پست دفاع وسط بازی می کنم. اکثر بازی های این فصل را بودم. در بازی رفت جلوی سایپا مصدوم شدم ولی در آخرین بازی نیم فصل توانستم برگردم. دو سال دیگر قرارداد دارم و طبیعی است که آرزوی من مثل بقیه بچه ها انتخاب شدن برای تیم بزرگسالان باشگاه است. رفتن طاهرخانی به ...
گزارشی از زندگی یک عروس سیاه بخت
در نوجوانی به اجبار پدرم، زن چهارم موادفروش ثروتمندی شدم اما فقط 5 سال دوام آوردم و با هرسختی که بود بالاخره طلاق گرفتم. اما چون خلاف میل پدرم عمل کرده بودم مرا به خانه راه ندادند و سرگردان به مردی پناه بردم که مدتی بعد فهمیدم یک خلافکار تحت تعقیب است... به گزارش اقتصادآنلاین ، ایران نوشت : سپیده باردار بود و بسختی نفس می کشید. وضعیت جسمانی اش از یک طرف توان پاهایش را کم کرده بود و از ...
از بچگی به پرسپولیس علاقه داشتم ولی الان استقلالی ام
...، ناگهان با چرخشی 180 درجه ای سر از استقلال درآورد؟ هاشم این موضوع را به "تقدیر و قسمت" ربط می دهد: هر کس از بچگی علاقه ای داشته است و من هم پرسپولیس را دوست داشتم، اما بزرگ تر که شدم استقلالی شدم. از فجرسپاسی اول به باشگاه پرسپولیس رفتم و قرارداد بستم ولی تقدیر و سرنوشت دست خداست و برای من هم سبب خیر شد. آن سال امیر قلعه نویی مربی استقلال بود و با استقلال قهرمان شدیم و در این تیم ماندگار شدم ...
هر هفته حدود 20 هزار شبکه مجازی بسته می شود
ها برای همه فاش نبود. وی افزود : در جلسه رسمی که عضو آن بودم نخستین کسی بودم که تاکید کردم این مساله باید روشن شود اما همانجا برخی ها می خواستند موضوع را مسکوت بگذارند که مخالفت کردم و حتی برخی ها می خواستند که موضوع حقوق های نجومی را در مورد برخی ها پیگیری کنیم و در مورد برخی ها پیگیری نکنیم که همانجا من گفتم یا همه یا هیچ. وی گفت: به لحاظ قانون ما نمی توانیم کل این پرونده ...
زندگی آیت ا... هاشمی به روایت یاسر
. خدمتشان گفتم که برای دخترم خواستگاری آمده و ما هم تحقیقاتی کرده ایم اما بنا داریم برای یک ماه دیگر مراسم بگیریم، اما ایشان سفارش کردند که اگر تحقیق کرده اید، عجله کنید. چه دلیلی دارد که بخواهید مراسم را عقب بیندازید. من خودم مخالف بودم که این ازدواج سریع انجام بشود و یا زودتر مراسم عقد را بگیریم اما ایشان به ما سفارش کرد که اگر جمع بندی تان نهایی شده، مراسم را برگزار کنید و من امروز خیلی خوشحالم که ...
ماجرای جانبازی که از 5 میلیارد تومان پول گذشت
خواهم به پاس این همه جوانمردی نصف اموالم را که حدود 5 میلیارد تومان است به تو بدهم. حاج احمد در قرچک ورامین زندگی می کرد اما به همرزم قدیمی اش گفت من یک ریال از اموال تو را نمی خواهم و آنچه در راه خدا داده ام را پس نمی گیرم. در هر محفلی به او می گفتند خدا شفایت بدهد می گفت خدا مرا شفا داده که جانباز شدم. حاج احمد غریبانه جنگید و غریبانه زندگی کرد و غریبانه رفت. گفت می روم و سر از بدنم جدا ...
نقل قول های روز: مردم چشمم زدند
از لحاظ بازیکن بیمه کنند. تحلیل علیرضا نیکبخت از شرایط استقلال بعد از دربی مردم چشمم زدند هیجان داشتم که در جام جهانی دیده شوم. به من گفته بودند چون فیزیک بدنی ام بیشتر به اروپایی ها شبیه است، اگر بتوانم یک بازی انجام دهم، می توانم به یک تیم خوب بروم. متأسفانه قسمت نشد، فکر کنم چشم مردم کار دستم داد. مصدوم که شدم، داغان شدم، چون جام جهانی نزدیک بودم و فهمیدم چه اتفاقی ...
قاتلی که با وجود اعلام رضایت اولیای دم اعدام می شود
به گزارش گیل خبر، هفتم مرداد سال 87 پرونده این جنایت تشکیل شد. آن روز زن 34 ساله ای به اداره آگاهی نهاوند همدان رفت و به مأموران خبر ناپدیدشدن شوهرش را داد. او درباره جزییات این ناپدیدی گفت: شب قبل بود که دو مرد ناشناس به خانه مان آمدند. آنها با یک خودرو جلوی در خانه مان توقف و شوهرم به نام حمید را صدا کردند. حمید سوار خودروی آنها شد و رفت؛ اما تا الان هنوز به خانه برنگشته است. حتی پاسخگوی تماس ...
قلقلی از سال ها حرف نگفته اش می گوید!
به گزارش ملیت به نقل از روزنامه مردم سالاری،وقتی یادداشت میثاق چوگان(همکار کرمانشاهی) ام را که به عشق قلقلی نوشته و در مجله ای چاپ شده بود نشانش دادم برق خوشحالی را می شد در چشم هایش دید. می گفت: می بینی؟! هنوز بچه های دیروز هوای من را دارند. از قول من حتما از ایشان تشکر کن و من چقدر حس خوبی داشتم وقتی اینها را می شنیدم و قهرمان بی زبان کودکی ام را از نزدیک می دیدم و صدایش را برای اولین بار می شنیدم. نشد که به او بگویم د ...
ماجرای زنی که زیر تیغ جراحی بیدار شد!
چشمانش جاری شد و گفت: متاسفم. جملاتی که حین عمل شنیده بودم را به او گفتم؛ حرف هایی که در مورد آپاندیس و اندام های داخلی ام زده بود را هم به او گفتم. او پاسخ داد: بله، درست است. آن حرف ها را زدم. الان 9 سال از آن ماجرا می گذرد. از بیمارستانی که عمل جراحی ام را در آن انجام دادم، قانونا شکایت کردم. پس از عمل، آسیب روحی شدیدی دیده بودم. نزد یک تراپیست رفتم. اما صحبت کردن در مورد آن بیماری ...
ماجرای پیامک تهدید آمیز برای ساخته نشدن یک مستند چه بود؟
. علیدادی در پاسخ به این سوال که چرا مناطق شمالی را در فیلم بررسی نکرده است، گفت:اتفاقاً بنده می خواستم به این موضوع بپردازم ولی دوستان گفتند که فقط درباره ی همان منطقه باشد. هنگامی که بنده در مسیر تحقیقات پیش می رفتم، متوجه شدم که آذربایجان، زنجان، همدان و شهرهای دیگری که به کشت سیب زمینی مشغول هستند، همین مشکل را داشته و هزاران تن سیب زمینی را دور می ریزند. این مستند، درد مردم ...
آشنایی در بیمارستان به جنایت ختم شد
اینکه متوجه شدم حمید او را اغفال کرده و با هم ارتباط تلفنی دارند.حتی فهمیدم که آنها چندین بار با هم به بازار و خرید رفته اند. چند روزی بود که همسر و دخترم برای ملاقات بستگانمان به شهرستان رفته بودند و من در خانه تنها بودم. خیلی با خودم درگیر بودم از طرفی هم نمی خواستم قبول کنم که همسرم با مرد همسایه ارتباط دارد. روز قبل به سراغ کامپیوترهمسرم رفتم که ناگهان با صدای ضبط شده مشکوکی برخورد کردم. خیلی ...
پلنگ جویبار از زخم هایش می گوید رضا یزدانی: ناراحتم، گفته بودند دیگر نمی توانم راه بروم
که آسیب دیده بودی شایعات زیادی به گوش می رسید. خیلی ها می گفتند یزدانی دیگر نمی تواند راه برود اما همه در فرودگاه دیدند که با پاهای خودت راه می رفتی. واقعاً نمی دانم چرا این شایعات را درست می کنند. الان شرایطم خیلی خوب است. من یک سری حرف ها می شنوم که خودم هم تعجب می کنم. نمی دانم از کجا و با چه معیاری گفته بودند نمی توانم راه بروم. *با این شرایط یزدانی چقدر امیدوار است که بتواند ...
چرا همیشه متاهل ها از ازدواج ناراضی اند و مجردها را منع می کنند؟
خوردی و تو زندگیت درست انتخاب نکردی دلیل نمیشه که همه جوونها مثل تو اشتباه انتخاب کنن. من هم این دوران مجردی و همه سوالهایی که جوونها تو سرشونه رو گذروندم و از مجردیم هم واقعا لذت بردم و بسیار تردید داشتم برای ازدواج ولی با کمک خدای بزرگ و پشتکار بسیار زیاد خودم همسر ایده آلم رو پیدا کردم و بعد از شیش سال هر روز که میگذره خدا رو برای این انتخاب شکر میکنم.این هم بهتون بگم که فرق خوشبختی مجردی در ...
وقتی به بالین دختر جوان رسیدم دیدم آرام خوابیده و واکنشی به حرف هایم نشان نمی دهد!
چیز طبیعی به نظر می رسید و علائمی از بیماری دیده نمی شد وقتی بیشتر دقت کردم متوجه شدم مژه های بلندش را به هم می فشارد و می خواهد به زور چشمانش را ببندد و همان لحظه فهمیدم این دختر زیبا به دلیلی برای اطرافیانش نقش بازی می کند. می خواستم اطرافیانش را از نگرانی در بیاورم و بگویم همه رفتار این دختر نقشه است ولی حرفی نزدم. در آن زمان سیگاری بودم. پاکت سیگارم را درآوردم و پکی به آن زدم. فکری در سرم بود ...