سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای اجساد زوج سوخته در پراید
رسیدگی به این پرونده جنایی که روز دوشنبه گذشته به ریاست قاضی مجتبی علیزاده ومستشاری قاضی مصطفی بنده برگزار شد، جوان 32 ساله برای آخرین بار مقابل قضات با تجربه دادگاه کیفری یک ایستاد و در تشریح ماجرای قتل هولناک پدر و مادرش گفت: پدرم با من بدرفتاری می کرد، او مشروب می خورد و من از این وضعیت ناراحت بودم. شب وقوع حادثه در منزل خاله ام مهمان بودیم و من به خاطر این که چند روز همسرم در منزل نبود به خانه ...
اجازه دارم سرخوشی را به امید تعبیر کنم
: همیشه قصه بچگانه نمی گفت، مثلا قصه های نخودی را هر شب برایم به شکل متفاوتی تعریف می کرد و بر حسب اینکه در طول روز چه آتش هایی سوزانده بودم، سعی می کرد نکات پندآموزی برایم در قصه تعریف کند. از یک جایی به بعد در مسیر مطالعه، رمان هایی مثل کلیدر را خواندم یا در دوران راهنمایی روی آوردم به خواندن هدایت و شریعتی و... . جیرانی: فکر نمی کنم تفکر شریعتی داشته باشی... . محمدی: خیلی دوستش دارم ...
بررسی مرگ مشکوک زن سال خورده در دادسرا
این اتفاق افتاد، من مدرکی برای دخالت آنها در مرگ مادرم نداشتم، اما الان اتفاقاتی افتاده که ادعای من را ثابت می کند. پس از مرگ مادرم، پرستارش 500 میلیون تومان را از حساب مشترکی که داشته اند برداشته و بعد از مدتی به حساب خودش واریز کرده است. همچنین خبردار شدم آنها نوعی از وکالت نامه را تنظیم کرده بودند که پس از مرگ مادرم سهم او از خانه اش به نام پرستارش و پدرم شود. با طرح این شکایت، بازپرس ...
بابک هیچ وقت عاشقم نشد...! / به انجام کارهای کثیف رو آوردم تا ...
کردم و خانه نشین شده بودم، هیچ اطلاعی از عوارض و اقدامات درمانی بعد از زایمان نیز نداشتم و نمی دانستم باید برای پیشگیری از افزایش وزن یا برخی دیگر از عوارض آن، به پزشک مراجعه کنم درحالی که اطرافیانم با گوشه و کنایه چاق شدن مرا به رخم می کشیدند، من به این حرف ها بی توجه بودم. وقتی به خودم آمدم که دختر دیگرم نیز به دنیا آمده بود، از آن روز به بعد مورد سرزنش های همسرم قرار گرفتم. بابک که ...
از دوستی در بی تاک تا جنایت در پارک وی
را مطرح کرد. او گفت: من و همسرم 5سال بود که با یکدیگر زندگی می کردیم و عاشق یکدیگر بودیم و همسرم زن پاکی بود. وی ادامه داد: شب حادثه وقتی به خانه برگشتیم متهم در تاریکی غافلگیرمان کرد. همسرم حتی یک مشت به او زد اما متهم 4گلوله به همسرم و یک گلوله به من شلیک کرد. همه حرف های او درباره رابطه با همسرم دروغ است. سپس متهم در جایگاه ایستاد و گفت همه اتهاماتش را قبول دارد. او که اشک می ریخت ...
گرینوف 10
کشید و گفت: احمق می فهمی اگر عقب نشینی شود شاید جنازه ات هم به خانه نرسد . سجاد حرفی نزد. دوباره راه افتاد و با قدم های بلند به طرف خط رفت. باز دنبالش دوید. این بار از پشت بغلش کرد و گفت: نمی گذارم برگردی باید برویم شهر . سجاد گفت: امکان ندارد، من برمی گردم . خودش را از حلقه دست های مهدی اربابی بیرون کشید و تندتر به راه خودش ادامه داد. مهدی اربابی هم کمی به راه خودش رفت ولی بعد ایستاد و فریاد زد ...
او داعشی بود
اردیبهشت ماه سال جاری یک مرد عراقی 42 ساله به نام موسی، توسط همسر جوان ایرانی اش در خیابان دولت تهران کشته شد. با ادعاهای قاتل که در تحقیقات اولیه پلیس، انگیزه اش را مسائل خانوادگی و ازدواج دوم فرد عراقی عنوان کرده بود، مشخص شد که وی برخی مسائل را مطرح نمی کند؛ بنابراین تحقیقات بیشتر آغاز شد و این زن در اعترافات بعدی ادعا کرد: از همسرم شنیده بودم که برای کار وارد یک گروه تروریستی- داعش شده و ...
وضعیت امنیت روانی جامعه مناسب نیست/خشونت و بحران های روحی درکمین همه
گذراندید؟ بهمن ماه سال 1324 در محله سرچشمه تهران متولد شدم. دوران کودکی، منظورم دوران پیش از دبستان را که به یاد میاورم اولین معلم خود را پدرم دیدم. ایشان بسیار به آموزش فرزندانش علاقه مند بود. البته من فرزند اول بودم آن زمان فقط یک خواهر کوچک داشتم. ایشان به ما آموزش هایی می دادند که امروزه خیلی جاری نیست. پدرم در همان زمان اشعار مولانا و حافظ را می خواندند و به یاد دارم که حافظه خوبی داشتم و ...
صبر سیدحسن نصرالله حدی دارد!
. شبیه منه؟ شبیه مادرشه؟ شبیه کیه؟ آن روز وقتی من را برای بازجویی بردند عکس را به من دادند. یک میز بود. 3 نفر اطلاعاتی بودند. یک ژنرال و سه نفر هم همراهش بودند. یک نفرشان می خواست مطالبم را بنویسد یکی هم صدایم را ضبط می کند. وقتی خط های روی پاکت را دیدم خط های زرد و قرمز داشت فهمیدم که از همسرم است. عکس را برداشت و پرت کرد جلو من جلوی آن روی صندلی نشسته بودم و همین طوری پیش من آمد. همان که بهش نگاه ...
پایان مرگبار رابطه عاشقانه
جریان افتاد. او به یکی از شهرهای غربی کشور گریخته بود اما پس از چند روز دستگیر شد. پسر 23 ساله در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد تا پرونده اش برای صدور حکم در اختیار شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حشمت الله توکلی قرار گیرد. صبح دیروز، در ابتدای جلسه دادگاه، شوهر مقتول خواستار دریافت دیه جراحات شد و گفت: من سرایدار بودم و متهم را نمی شناختم و نمی دانستم با همسرم ...
روایت هایی از کنفرانس برلین و فروش خانه برای نمایندگی مجلس
انتخاب کنید کدام دوره بوده گفت: من در بهترین دوره تاریخی در کشور حضور داشته ام. هم انقلاب را دیدم، هم جنگ را دیدم، هم بحران های پس از جنگ را دیدم. اما خیلی دوست داشتم از نزدیک شاهد اتفاقات قطعنامه 598 بودم. اما این مذاکرات رسانه ای نبود و پشت درهای بسته برگزار می شد. وضع مالی متوسط غرقی درباره اوضاع مالی خبرنگاری می گوید: نتیجه کار 30 ساله خودم و همسرم آپارتمان 120 متری در شمال ...
وقتی خبرنگاران خود سوژه خبری می شوند
تنها چند ثانیه قبل از شروع پخش برای اجرای خبر وارد استودیو شوم؛ استرسی که آن روز متحمل شدم باعث شد که این خاطره هیچ گاه از خاطرم نرود. وی در خصوص مشکلات کار در حوزه خبر عنوان کرد: طبیعی است که هر کاری سختی های خاص خود را دارد اما سختی های حوزه خبر بسیار شیرین است و ما این سختی ها را به علت عشقمان به کار قبول کردیم و وقتی پشت این مشکلات، نتایج، انگیزه و علایق خاصی وجود دارد آن قدر دیده ...
سعید چنگیزیان در سه خواهر خود را نابود کرد!
نشوم و این جریان را به نفع شخصیت تلقی می کنم. دوست ندارم کاریزمای سعید در دریافت بازیگر دخالت کند و علاقه دارم نقش تا حد ممکن به آنچه نمایش نیاز دارد، نزدیک شود. کمتر پیش آمده که سر حضور بیشتر روی صحنه چانه بزنم و بیشتر همه چیز را به کارگردانی می سپارم که می داند کجا از من استفاده کند. تاکید دارم اگر کارگردان شناخت درستی از من داشته باشد حتی بر سر بود و نبود یک کلمه هم بحث نمی کنم. ...
دوشت نداشتم بهترین بازیکنمان به استقلال برود/ پرسپولیس مثل بارسلونا است
دست بیاوریم. * می دانید تراکتورسازی هم در شهر تبریز هواداران زیادی دارد. در تبریز شماره یک تراکتورسازی است، آنها تیم خوبی هستند، بازیکنان باتجربه ای دارند و همیشه برای قهرمانی می جنگند. ما هم در کنار تراکتورسازی به دنبال جایگاه خودمان هستیم. * ... و صحبت پایانی؟ بعد از 3 سال دوری به ایران برگشتم، 3 سال در قطر بودم اما در آنجا جو فوتبالی نبود. فوتبال قطر دچار مردگی شده اما خوشحالم به جایی برگشتم که مردم و جوانانش با فوتبال زندگی می کنند. مشکلات همیشه وجود دارند اما باید حل شود. من این را دوست دارم، چون یک ماجراجویی خوب برایم به حساب می آید. ...
ترک عادت های بد در کودکان، نقش مهم مادر
، زودتر ممکن است به چیزی که می خواهد، برسد؛ البته گاهی هم خودم به او پیشنهاد خرید می دادم تا بفهمد که من دوستش دارم، اما خرید کردن هم مثل هر کار دیگری، حدی دارد. ******************************************** امان از این سرخ و سفید شدن ها بتول شادپوری، 55 ساله، خانه دار مامان بزرگ زهرا می گه: زهرای ما، خیلی خجالتی بود. وقتی کسی باهاش حرف می زد، فقط ...
ماجرای قتل فجیع مادر و نوزاد 11 ماهه در مشهد
موضوع و چگونگی کشف اجساد شد. مامور انتظامی کلانتری محل عنوان کرد: مردی که اجساد همسر و فرزندش پیدا شده به همراه پسرعمویش در کلانتری حضور دارند و مدعی هستند که زن جوان از 3 روز قبل برای رفتن به منزل پدر شوهرش از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. در این هنگام بود که قاضی میرزایی با طرح چند سوال تلفنی دیگر و در حالی که دستور حفظ صحنه حادثه را صادر می کرد از نیروهای انتظامی خواست 2 مرد ...
امیر علی اکبری: نه شیرم و نه غول، من امیرعلی ام
تا در این رقابت ها بمانی؟ رییس رایزین، همین اواخر مصاحبه ای کرده و گفته که من عاشق امیر هستم و هر طور شده، نگهش می دارم اما باید ببینیم قراردادی که می فرستند چه می گوید. محبت که برای من چیزی نمی شود. البته این را می دانم که قطعا پیشنهاد ژاپن از همه جا قوی تر است. ولی اگر بشود از لحاظ سطح فنی خودم را ارتقا دهم و با یک شرایط نرمال و منطقی به یو اف سی بروم، خب این برایم بهتر است اما اگر ...
نبودن وزیر زن، درجا زدن است
حوزه زنان و باور به اینکه باید عدالت جنسیتی در هر سطحی برقرار شود، هیچ وقت می شد که در خانواده پدری، این اصل زیرپا گذاشته شود؟ نگاه برتری به پسرهای خانواده وجود داشت؟ اتفاقا این نگاه و رفتار در خانواده ما وجود نداشت. با وجود اینکه به لحاظ فرهنگی هم خانواده متوسطی بودیم ولی هیچ وقت شاهد چنین نگاهی نبودم. البته شاید به این دلیل بود که من فرزند اول بودم یا شاید به خاطر اینکه به لحاظ تحصیلی ...
گفتنی های شنیدنی استاد فضل الله توکل از یار همراهش اسدالله ملک
احترامی که برای اسدالله قائل بودم و از آنجایی که دوست و رفیق بودیم و من کار او را دوست داشتم، قبول کردم و رفتم و همکاری ما بعد از انقلاب از آنجا آغاز شد. بعد از اینکه کارم را در ارکستر هم نوازان آغاز کردم، یک روز اسدالله زنگ زد و گفت: تو چرا نمی روی چک های دستمزدت را بگیری؟ خیلی پول داری؟! گفتم: نه اسدالله جان! اتفاقاً شرایطم زیاد جالب نیست . گفت برایت دو یا سه تا چکِ یک و نیم یا دو میلیونی ...
ماجرای تلخ زن بیست ساله ای که در نوجوانی قربانی تجاوز شده بود
.... برای همین اتاق پدر و مادر از هم جدا شد. مادرم تمام وقت کارهای خانه را انجام می داد و من تنها یاورش بودم. ولی با این حال عزیز پدر و تنها کسی بودم که در خانه، به او توجه می کرد. پدر عاشق من بود. نوازشم می کرد اما.... نوازش های پدرم عادی نبود این نوازش ها به دستمالی کردن کشید. جرات نداشتم به هیچ کس بگویم. احساس می کردم یتیم شده ام چون مادری نداشتم که بتوانم با او درددل کنم! چون ...
داماد جنایتکار : 2 سال نخوابیده ام
خانواده اش اهمیت می داد. مثلا یک شب پیش از حادثه، عروسی یکی از بستگانش بود، من به او گفتم که به عروسی نمی آیم و تو هم نرو. اما همسرم به حرف من توجهی نکرد و حتی شب حادثه هم در خانه پدر و مادرش خوابید. یعنی فقط به خاطر همین چیزها دست به جنایت زدی؟ راستش من بیماری روحی و روانی دارم. از بچگی این بیماری با من بود. پزشکان می گفتند اسکیزوفرنی دارم. گاهی خوب بودم و گاهی عصبی. واقعا ...
هراس از کابوس اتمی
صدای ضجه هایشان در لحظه مرگ را فراموش نمی کنم. همه آب می خواستند. پسر جوانی که آن تکه حلبی را پیدا کرده بود کمی آب پیدا کرد و در یک کتری ریخته و به زحمت جرعه ای از آن را به دهان زخمی ها می ریخت. روز بعد توانستم دوباره از جایم بلند شوم. به همین خاطر به طرف خانه رفتم. ما در آن زمان در تقریباً سه کیلومتر دورتر و در شمال هیروشیما زندگی می کردیم. وقتی به آنجا رسیدم متوجه شدم که خانه ما هم ...
کنایه های در لفافه و گاه صریح مولاوردی در مصاحبه عمدتا شخصی به دولت روحانی
.... با وجود اینکه به لحاظ فرهنگی هم خانواده متوسطی بودیم ولی هیچ وقت شاهد چنین نگاهی نبودم. البته شاید به این دلیل بود که من فرزند اول بودم یا شاید به خاطر اینکه به لحاظ تحصیلی، همیشه در رتبه های بالایی بودم که این مساله اعتماد و باور پدر مرحومم را به من جلب کرده بود. هیچ وقت نگاه تبعیض آمیز نسبت به دخترها را در خانواده ام احساس نکردم و همیشه شرایط و فرصت های برابر یا حتی بیشتر برای دخترها ...
وهم و خرافه در روزگار دیرینه
می رفتیم. قصه های او بیشتر راجع بود به جن و پری و دیو و اشباح مهیب و دخالت آنها در کار و مقدرات مردم و صدمه و آزاری که مخصوصا شب ها بر خلق وارد می سازند. این قصه ها مرا از تاریکی و شب می ترسانید و در روحم اثر بسیار هولناک باقی می گذاشت و تا زمانی که در دارالفنون علوم طبیعی نخوانده بودم فوق العاده موجب پریشانی خاطر و ناراحتی و عذاب فکری و رعب از موجودات خیالی و بیم از تنهائی و وحشت و فرار از حمام و ...
قتل مادر و نوزاد یازده ماهه برای گرفتن پول بیمه عمر
قتل) با راهنمایی ها و دستورات مقام قضایی، همسر مقتول را به صحنه کشف اجساد انتقال دادند. قاضی که از فاصله ای چند متری رفتار و حرکات او را با دقت خاصی زیرنظر گرفته بود متوجه شد که مرد 31 ساله درحالی که سعی می کند اضطراب خود را پنهان کند از نگاه کردن به قسمتی از زمین که خون آلود بود هم وحشت دارد. این مرد که مدام اشک هایش را پاک می کرد در پاسخ به سوالات کارآگاهان درباره چگونگی ماجرا گفت ...
سمیرا را هنگامی که زنم نبود به خانه می بردم / هنگام قلیان کشی با او بودم که زنم وارد خانه شد و
. در این روزها فلورا با کارهای خیاطی مخارج زندگی را تامین می کرد، من هم به دلیل رفاقت با دوستان ناباب معتاد Addicted شده بودم، دیگر آن همه علاقه به نفرت تبدیل شده بود و با آن که همسرم، فرزند دوم مان را باردار بود مشاجره ها و کتک کاری های ما شدت گرفت. فلورا مرا نزد خانواده اش تحقیر می کرد و با حالت قهر به منزل پدرش می رفت. در همین روزها که از زندگی با فلورا خسته شده بودم عاشق دختری به نام سمیرا شدم و او را در نبود فلورا به خانه ام می آوردم. تا این که روزی وقتی با آن دختر مشغول قلیان کشی بودیم فلورا سررسید و کار به کتک کاری کشید. در این هنگام همسایه ها موضوع را به پلیس Police اطلاع دادند و ... ...
خشم داماد ها در شیراز و تهران / در شنبه خونین چه گذشت؟ + عکس
شدت عصبی بودم ساعت 7:30صبح شنبه به خانه پدرزنم رفتم. در آنجا با هم صبحانه خوردیم اما بعد درگیر شدیم. درواقع رفته بودم تا اختلافاتمان را حل کنیم اما درگیر شدیم. برای همین با پسر 5ساله ام آنجا را ترک کردیم و به خانه پدری ام رفتم. پسرم را آنجا گذاشتم و یک چاقو برداشتم و مجددا به خانه پدرزنم بازگشتم. در آنجا همسرم، مادرزنم و پدرزنم را با ضربات چاقو زدم و پس از آن منتظر مأموران نشستم تا برسند و ...
ایران در عصر صفویه ورشکسته بود
که برای آموزش فارسی باید می خواندیم تاریخ بیهقی بود که به نظر من یکی از بهترین تواریخ دنیا در همه زبان هاست و بدبختانه کتاب دوم منطق الطیر بود که اصلا دوست نداشتم. خب من عاشق شدم ولی آن موقع که تزم را به دانشگاه ارائه دادم، کار من اصلا مربوط به ایران نبود. من در توسعه و تعاون کار می کردم، سه سال در آفریقا بودم و بعد در امور انرژی بانک جهانی کار کردم اما بعد عاشق ایران شناسی شدم. مطالعات من درمورد ...
یکصد و بیست و هشت کاریکلماتور از ابوالقاسم صلح جو
، بیا! رنگ لباس شب ات زیادی”روشن”بود، سوخت! سرزمین مردم”خاموش”را، ادیسون هم نمی تواند”روشن”کند! رکورد زده ام بی تودرگینس، زانوی غم به بغل گرفتن را! برایت می میرم، وقتی خسته شوم از دوست داشتنت! توآنلاین بودی، من این لاین! چه عالمی دارد”پیله”کردن به تو و”پروانه”شدنت در آغوشم! دیشب خوابت را دیدم، سلام رساند! به چشمانت گوش می دهم، تا سکوت می کنی! مرا هم گرفتند، وقتِ”ماه”گرفتگی! هیچکس از”دوری”نمُرده، امّا ...
دامادهای قاتل!
عروسی پسردایی اش رفت اما من به عروسی نرفتم. پس از پایان عروسی منتظر بودم تا مهسا به خانه بازگردد اما او نیامد و تلفنی به من گفت که شب در منزل پدری اش می ماند؛ دیشب تنها در خانه ماندم تا اینکه شنبه صبح به خانه پدرزنم رفتم، ابتدا پسر 5 ساله ام را به خانه خودمان بردم و پس از آن مجددا به خانه پدرزنم بازگشتم؛ با آنها درگیر شدم، همسرم، مادرزنم و پدرزنم را با ضربات چاقو زدم و پس از دقایقی ...