سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای برگشت بازیگران و کارگردانان از سراب جم
... می خوای... حتی واژه هم براش داری... ولی نمی شه، به زبون میاد، ولی به گوش هیچ کس نمیاد... دلتنگی، خونه، دوست، فامیل، رفیق، صدا، هوا، خاک... خاک... خاک... وطن...! من اینجام، تهرانم... برگشتم به عشق این خاک، به عشق مردم... رفتم به خیال هوای تازه و روزای بهتر، رفتم که نباشم... که زندگی کنم... دیدم، اما نمی شه... خدایا به خاطر راهی که پیش پام گذاشتی تا برگردم، آدمایی که منو درک کنن ...
سردار نقدی: نژاد اروپایی در حال انقراض است/پرسپولیس از طارمی شکایت کرد/فضای مجازی ماری در آستین است/مجلس ...
...... ولی نمی شه، به زبون میاد ولی به گوش هیچ کس نمیاد... دلتنگی، خونه، دوست، فامیل، رفیق، صدا، هوا، خاک... خاک... خاک... وطن... ! من اینجام، تهرانم... برگشتم به عشق این خاک، به عشق مردم... رفتم به خیال هوای تازه و روزای بهتر، رفتم که نباشم... که زندگی کنم... دیدم اما نمی شه... هرجا میرم باز اینجام، دلم، جونم، نفس. . نفس... نفسم اینجا بود... بی تاب بر گشتن، بی قراره بودن... . بودن با مردمم ...
یک خونه نورگیر توی بهشت!
نقره داغ کردم، چهار زانو ، چهار زانو، برگشتم خط خودمون گزارش دادم رفتم تو سنگر پهلوی حسن یاوری یه نفس راحت کشیدمو خوابم برد. از ساعت چهار صبح آتیش عراق رو سنگرای ما بیشتر و بیشتر شد، 107 ، 81 ، 80 ، 120 ، 60، زمانی و ضربه ای ، 106 ، مستقیم ، توپخونه ، آتیش تهیه ای ریختن که ما رو تویه سنگرامون قفل کردند. فرمانده گردان پیک رو فرستاد پیش من گفت باحجاز ( احمد بهزادی ) و حسن یاوری و کریم آقا ...
هیچکس نمی دانست چرا محمدشهر برایش مهم شده بود/ خانه گلها و حکایت روزهای آرامش
...؛ او و مادرش را راهی تهران کرد. از شیراز دل کندند و ساکن تهران شدند. سال 75 بود و صدیقه بازنشسته آموزش و پرورش. نه خواهری دارم نه برادری. بچه بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و بعد از آن ارتباطمان با خانواده پدری قطع شد. خانواده مادری هم ساکن آمریکا هستن. می خواستن منم برم. رفتم اما دلم نخواست بمونم. می گوید دلش نمی خواست ساکن خارج از ایران شود: یک زمانی به سرم زد که برای آفریقا کار خیر کنم، اما ...
کسی که چون خورشید به ستاره ها نور بخشید
) بودم و یا بعضی وقتها در جبهه احساس می کردم نوری در دلم پیدا شده و واقعاً مُحِبّ ائمّة اطهار(ع) شده ام؛ دلم به این جهان، سیر نمی شد؛ شبهای چهارشنبه با علاقة خاصی به مسجد جمکران می رفتم و هرچه طورکه بود، سعی داشتم خودم را به آنجا برسانم و با حضرت، درد دل کنم. اتّفاقاً شبی از جمکران برگشتم؛ خوابیدم؛ تقریباً در میان خواب و بیداری بود یا خواب بودم که جمال نورانی حضرت ولی عصر امام مهدی رُوحِی وَ اَرْواحُ ...
اثر تعطیلات آخر هفته بر روی اقشار مختلف جامعه
.... گفتم: پس اوضاعتون خوبه که به جوجه زدن هم می رسین. یه چشم غره زد که یعنی: تا همین الان هم به عالم و آدم بدهکارم. اصلاً جرئت ندارم پام رو بذارم خونه مادر زنم؛ حکم جلبم رو گرفتن. بس که قرض کردم و قراره بوده پس بدم و نشده. همین هفته پیش یه ماشین شاستی پرید جلوم یه سپر به سپر داشت کل زندگی م رو باطل می کرد. کوپن های بیمه هم که دیگه فایده ندارن. همه اینها رو با همون یه چشم غره منتقل کرد ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (484)
هنوز نفهمیده :))) 26. تا دیروز بزرگترین مشکل زندگیش گره خوردن هندزفری بوده الان برا قیمت دلار عزا گرفته :| 27. اینطوری که من از سریال های جِم متوجه شدم مردم ترکیه همه شون شغلشون مدیریت شرکتهای بزرگه. همه شون از دم. 28. هرچی به مامانم میگم من همیشه خسته ام باورش نمیشه. تا اینکه دیروز دید داشتم از رو تخت چای داغ رو با انگشت شصت پام سمت خودم میکشیدم، دیگه باورش شد! ...
خواسته جوانان فقط شغل نیست
. همه جور آدمی دیده م اینجا. باید بترسیم از این آدمایی که روزبه روز داره تعدادشون بیشتر می شه. اینا آرامش بقیه رو می گیرن. باید هرچه زودتر یه فکری به حال این وضعیت بکنن. همین الانش دیره ! پدرام تعبیر عجیبی از آزادی دارد؛ آزادی به نظر من خلاصه می شه تو شادی. هر وقت بذاریم بقیه شادی کنن یعنی بهشون آزادی دادیم ؛ در مورد اوقات فراغت هم می گوید: من ظهرا می رم این بغل، قهوه خونه، قلیون می کشم ...
ستارگان مجازی (سه شنبه 3 بهمن 96)
...... ودومی برای دزدین کفش ها پس انسان ها را به میل خود قضاوت نکنیم اینجور که از لباسشون مشخصه، خانم فکور دارن میرن که نصیحت کنن. اجرکِ عندا... . بعد که تموم شد با همون لباسا بپر تو آبا پشت سرت که پاک شی! داریوش جان، پشت سریه غمگینه. چرا؟؟! پوریا جان، نخوردی نون گندم، ندیدی هم دست مردم؟ اونجا باید بشینی نه اونجا! بهنام بانی نوشته: ...
اولین روز کاری
نکنه که نذاشتی تخصص قبول شه! امیدوارم یه مریض هم امروز نداشته باشی. در اتاقم را به هم می کوبد و می رود. تلفن زنگ می خورد. - سلام مامان... اتفاقاً یه مریض بدحال رو ویزیت کردم... هیچی، مشکل روحی داره طفلکی! چشم نداره ببینه داداشش دکتره! جمله ی آخر را بلند می گویم که زهره بشنود. دوباره می آید توی اتاق. بلند، طوری که مامان بشنود، می گوید: آخییییی! خجالت نکش ...
جدول پخش برنامه های صدا و سیمای چهارمحال و بختیاری
سینمایی 15:40 خونه مهر/ تکرار 16:00 کارنامه صد/ بازپخش 16:30 خبر عصرگاهی 17:00 لحظه های آسمانی 17:35 از خدا برکت 17:45 بچه ها سلام 18:05 آگاهی رهایی 19:05 پلاک و رهنمود 19:40 خبر شامگاهی 20:00 سفر به شهرستانها 20:35 شبهای بام ایران 21:00 مجموعه ارمغان تاریکی 22:05 ...