سایر منابع:
سایر خبرها
روزگار چریک های بندر
می موندم. **دست فرمونت خوبه؟ می خندد. وقتی یک زن در جواب این سوال بخندد و آره بگوید، یعنی پر از غرور شده از این مقایسه برتر و برترین. 23 ساله راننده ام. از 11 سالگی ماشین داشتم. موتورسواری هم می کردم. مریم مثل اغلب دختران بوشهر، خیلی زود ازدواج کرد. شوهرش، پسرخاله مادرش بود و چند سال بعد از ازدواج، معتاد شد و مریم درخواست طلاق داد و مثل اغلب زنان بوشهر، نفقه و مهریه و تمام حقوقش ...
یازده عتیقه، یازده جانان
.) قشنگ تعداد مدال های این یازده نفر ساکن در قبرستان ها از 500 گردن آویز می گذرد. کلی مدال المپیکی، جهانی، آسیایی و کشوری. آنها در مجموع بیش از 500 سال در ورزش ایران درخشیده یا خدمت گزاری کرده اند. یکی شان مردسال فوتبال ایران شده. یکی شان پهلوان باشی ایران. یکی قناری بی جانشین این خاک و دیگری نخستین رئیس ورزش بعد از انقلاب. یکی شان بهترین کات زن تاریخ فوتبال و دیگری نخستین مرد 500کیلویی آسیا. امسال ...
گفتگو با سعید عسگر:حجاریان را خدا زد/از بچگی معتاد بودم/پشیمان نیستم
زده می شد. اهالی محل می گفتند تنها عصرهای جمعه برای عزاداری و برخی مراسم خاص باز می شود. بنر نسبتا بزرگ و رنگ و رو رفته ای روی دیوار دخمه نصب شده بود. تصاویر چهره چند شهید کنار هم به طور مرتب، روی آن نقش بسته بود، از سمت راست با تصویر نواب صفوی (عامل ترور حسین علاء و احمد کسروی) شروع می شد، بعد، افراسیابی ، عابدی و... . متولی اصلی دخمه پیرمرد کوتاه قد و تر و فرزی بود به نام شیخ محمود ...
ستارگان مجازی (دوشنبه 21 اسفند 96)
میکنیم قبل از اینکه محسن خان بیت کوینا رو به ریال تبدیلش کنن یه هشت سالی بذارن تو همین حساب بمونه. شاید قیمتش دوباره 132 هزار برابر شد. اون موقع میشه به جای ارومیه تو جردن واسشون دنبال خونه بگردن! اینکه آرش جان و دوستشون در حال انجام چه عملی توی باشگاه هستن نیازی به توضیح نداره، کپشن عکس جناب استیلاف گویای همه چیز هست. ما هم برای جلوگیری از منشوری شدن بدون حرکت اضافه ای از کنار این خبر ...
شهید مرادخانی به آرزویش رسید/ادامه راه شهدا ارج نهادن به حضرت زینب (س) است
شهادت را کی داد هر چه امروز می گویم تو فیلم دیدم همه خبر شهادت را داشتند جز من و دخترام، شب شهادت همسرم یکی از همسایه ها تا دم در می آید اما جرات نمی کند خبر را بدهد،روز سه شنبه خبر شهادت همسرم را دادند من از جمعه احساس خفگی می کردم، آخرین تماسش ساعت 12 ظهر پنج شنبه بود، زنگ زد گفت" عیدی ها رو دادی، گفتم نه ایام فاطمیه است،گفت یه جوری بده، زهرا نوعروس بود به رسم زنجانی ها باید عمل می کردم. ...
ستارگان مجازی (یکشنبه 20 اسفند 96)
تنها هنوز فراموشش نکرده بلکه بهم علاقه مند هم شده. الان ترم ششمیه که باهاش همون درسو برداشتم. میگه میخوام هر ترم، اون میمونه رو که گفتی سر کلاسه، ببینی روحیه ت باز شه! آب هست ولی کم است! صمد جان قربون دستت اون انگشتتو بکن تو چشم جناب همای یه کم به یاد گذشته ها بیفتیم. سال 96 طی اطلاعیه ای به مردم شریف ایران اعلام کرد: به خدا من میخوام برم، این ولم نمیکنه ...
از چند کیلو طلا تا یک میلیون خلافی!
شهاب نبوی/طنزنویس این روزهای آخر سال تلفن آژانس که زنگ می خورد، تمام اندام تحتانی و فوقانی و پشت و روی راننده ها مثل ژله شروع به لرزیدن می کند. وارد هر سوراخی توی شهر که می شوی ملت ریخته اند و یا دارند چیزی می خرند یا بساط کرده اند و دارند چیزی می فروشند. بعضی ها هم در همان حال که دارند می فروشند یک چیزهایی هم می خرند. وقتی زبانم لال گوگل مپ و مشتقاتش را هم باز می کنی، یک شرمندگی خاصی ...
شیرآباد مرزی، محله ای لای زرورق
. خانهِ پر سی سال دارد. چشم هایم در اتاق سفید و خالی چرخ می خورد. هیچ نیست. جز کودکی که پایپ به دست دودی از دهانش بیرون می آید. یکی از همراهان می گوید ماه قبل یک زن و دو بچه اش را از اینجا بردیم. در شرایطی بد. زن برای خرج موادش دود به دود تن فروشی می کرد. پسرهایش را که هفت ساله و دوازده ساله اند وقتی پیدا کردیم، درجا بردیم بیمارستان. مادر به کمپ رفت و بچه ها بعد از عمل جراحی به بهزیستی ...
از بیان سختی های خوردن و بلعیدن تا خوشحالی برای عملی که شاید خدا آن را بپذیرد
تا خوشحالی برای عملی که شاید خدا از او قبول کند وی با اشاره به نحوه غذا خوردن خود و سختی های این عملی که هریک از ما روزانه به راحتی آن را انجام می دهیم و شاید گاهی در موقع دندان درد کمی به سختی بیفتیم گفت: در دوران بعد از عمل تغذیه ام توسط سرنگ انجام می شد که حتی یک دانه برنج در سوپ از آن نمی گذشت. وی ادامه داد: به دلیل اینکه دندان، زبان و لثه ندارم غذا را در دهان نمی توانم بچرخانم و ...
اشتباهات تربیت کودک، عوارضش چیست؟
بغلی مهدکودک را به دخترش نشان داد و گفت اینجا را می بینی؟ اینجا خانه آقای پلیس است و بچه هایی که گریه می کنند را در آن نگه می دارند. اگر هنوز می خواهی مهد نروی من مشکلی ندارم! می توانی به خانه آقای پلیس بروی! گریه های دختر کوچولو همان لحظه تمام شد و بغض جایش را گرفت. خانم ش از آن روز به بعد دخترک را در سکوت به مهد می برد تا اینکه مربی مهد یک روز ماجرا را از او پرسید و گفت دخترک تمام روز درمورد ...
طنز؛ شوخی فیزیکی ترامپ و کیم جون اون
خانوما داخل ورزشگاه بیان. همین شماهایید که کتایون ریاحی رو از ما مردم گرفتید. ببینم میتونید از فردا کاری بکنید که خانوما حتی نتونن سوار تاکسی بشن. راننده پادرمیانی کرد و گفت: اون خانم زلیخا که بحثش جداست. اصلا به خاطر همین، برنامه رفته رو هوا. بغل دستی ام زد زیر خنده و گفت: شما خیلی اطلاعاتتون دست اوله. از کجا میارید. راننده خوش خوشانش شد و دستی به سبیلش کشید و گفت ...