سایر منابع:
سایر خبرها
طلبه قصه گو
و معتقد بود دختر هیچ مشکلی ندارد. دختر یواشکی گفت: مادرم خودسوزی کرد. پدرم ازدواج کرد و زن بابا به من محل نمی ذاره، پدرم کتک می زند. من دوست دارم مدرسه بروم اما پدرم نمی ذاره. قصد خودکشی کودک ابتدایی این شب ها بعد از قصه خوانی در خانه بچه ها، با میزبان(والدین) در مورد تربیت بچه ها صحبت می کنم. خانه ای نرفتم که بچه ها کتک نخورند و بارها شاهد کتک بودم. از بس در مسجد و در خانه ...
وقتی دخترم گریخت؟!
زن 47 ساله ای که به همراه دختر نوجوانش وارد کلانتری شده بود تا راهی قانونی برای رهایی از شر پسر 21 ساله اش بیابد، در حالی که راز های هولناکی را از گذشته های نه چندان دور فاش می کرد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 22 سال قبل زمانی که 25 ساله بودم با جوانی به نام جمشید آشنا شدم. من تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده بودم بنابراین نمی توانستم با افراد تحصیل کرده یا کسانی که موقعیت ...
مصرف این مواد آرایشی در دوران بارداری ممنوع!
همه ما می دانیم که در دوران بارداری باید از سیگار کشیدن خودداری کرد، اما آیا در مورد استفاده از محصولات زیبایی در این دوران چیزی می دانیم؟ هر ماده ای که ما به پوست مان می زنیم می تواند وارد بدن شده و از طریق جریان خون به سمت جنین راه پیدا کند. به همین دلیل در دوران بارداری باید در مورد لوازم آرایشی که استفاده می کنیم، احتیاط لازم را به عمل آوریم. سفید کننده دندان ...
تاثیر برخوردهای سلبی در ناهنجاری های اجتماعی خوابگاه
خاطره بد از اتفاقاتی که در خوابگاه رخ داده بیان کنید. خاطرات زیادی از خوابگاه دارم. اما دو خاطره است که بعد از گذشت چند سال هنوز گاهی به آنها فکر می کنم. زمانی که سرپرست خانه دانشجویی شهید همت دانشگاه علامه طباطبایی بودم، متاسفانه مادرم را از دست دادم و کسی از دانشجویان خبر نداشت و به همکاران خوابگاه نیز گفته بودم که نه اعلام کنند نه پارچه تسلیت یا پارچه مشکی نصب کنند ولی هنگام بازگشت ...
به رویاهایت نه نگو
به گزارش شهروندالبرز ، من هنوز آذرچهر را ندیده ام. او در سیاهکل زندگی می کند و من در تهرانی که برایش زیادی شلوغ و منفعل کننده است. مصاحبه ما زمان زیادی طول کشید. آذرچهر شب ها تا دیروقت در کارگاه سفالش کار می کرد و صدایش از راه تلگرام به اتاق، آشپزخانه و بالکن خانه ما می رسید. گاهی آن قدر خسته بود که میان حرف زدن خمیازه می کشید. با این همه، صدایش به معنای مطلق کلمه جان داشت. جانی که از جریان پر ...
مغازه ام بسته شد، قمار باز شدم!
داستان به همین جا هم ختم نمی شود زیرا مهرداد در همین قمار بازی ها هم یک پژو پرشیا هم باخته است. مرد 34 ساله می گوید که زن و بچه ندارم تفریحی هم وجود ندارد پس تنها چاره و تفریح همین قمار بازی است این کار را نکنم چه کار کنم بنشینم در خانه و نماز بخوانم؟ مرد جوان که زن و بچه هم ندارد ادامه می دهد: یک 206 دارم و با آن دور دور می روم تفریح می روم آخر شب هم با دوست هایم جمع می ...
32 سالمه و 4 ساله در تهران کارتن خواب هستم و...
را خوانده است. خانواده وقتی فهمیدند چه بلایی سرم آمده دست به کار شدند از شر این بلای خانمانسوز نجاتم دهند. پدرم خیلی زحمت کشید ، مادرم نیز راه می رفت و گریه می کرد . ولی تلاش آنها بی فایده بود. آبروی شان را به بازی گرفته بودم. یک بار در خانه فسادی که محل توزیع مواد مخدر بود دستگیرم کردند.پدر و مادرم دیگر نمی توانستند این وضعیت را تحمل کنند. از دست کارهایم واقعا خسته شده ...
رابطه نامشروع دختر جوان و پسر شیطان صفت در باغ | شب ها را با شاهین می گذراندم در حالی که ....
به گزارش آفتاب و به نقل از رکنا، خوشحال، سرخوش و شاد با هم سن و سال های خود سرگرم بازی بودم. هیچ خاطره ای قشنگ تر از چند سال اول دوران کودکی خود ندارم، این ادامه داشت تا این که وقتی خواهرم به دنیا آمد با بیماری پدرم به یک باره همه چیز تغییر کرد. مادرم توان تامین هزینه های درمان او را نداشت و مدام نگران آینده خود و فرزندانش بود آن قدر مشکلات زندگی او را تحت فشار قرار داده بود که مدام می گفت ما ...
با بی حیایی از تجدید فراش با زن مطلقه گفت / وقتی باردار بودم این بلا سرم آمد!
است و بچه هم دارد، صیغه 10 ساله بسته! به من گفت که طلاقم نمی دهد و من هم حق ندارم به جایی شکایت ببرم؛ باید بسوزم و بسازم! نمی دانم حرفش صحت داشت یا اینکه داشت مرا امتحان می کرد، گفتم بگو که دروغه، بگو که می خواهی مرا امتحان کنی؟ ولی با سکوتش متوجه شدم، همش واقعیت دارد؛ از هوش رفتم و دیگر چیزی متوجه نشدم؛ بعد از آن حتی از روابط زناشویی خودش با آن زن برایم حرف می زد. نمی دانم چه کنم؟ ...
قتل مادر به خاطر خانه موروثی
بود بیکار شده بودم. به همین خاطر داروهای ضد تشنجم را مصرف نمی کردم و حال طبیعی نداشتم. همسرم هم قهر کرده و دو پسر نوجوانم را رها کرده بود و به خانه پدرش رفته بود به همین خاطر بشدت تحت فشار عصبی بودم. وی در حالی که اشک می ریخت ادامه داد: آن روز وقتی با برادرم درگیر شدم برای ترساندن او چاقو کشیدم اما نمی دانم چطور شد چاقو به پهلوی مادرم فرورفت. من پشیمانم و تقاضای بخشش دارم. در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و دیروز با توجه به مدارک موجود در پرونده، حسین را به قصاص، پرداخت دیه و یک سال زندان به خاطر ضرب و جرح عمدی و تخریب خانه موروثی محکوم کرد. ...
گزارشی تکان دهنده از زنی که خودخواسته به ایدز مبتلا شد
من و برادر و مادرم را ترک کرد و به دنبال زندگی در کنار زن دوم خود رفت روزگار ما سیاه شد. مانند تن کبود مادرم که بارها برای گرفتن خرجی به درِ خانه همسر دوم پدرم می رفت و به جای پول نان، تن کبود شده از کتک و اشک و آه بساط سفرۀ ما می شد. او می گوید حضور سهیل دلگرم ام کرده بود آن هم برای من که شب های سرد زیادی را بدون بخاری کنار مادر و برادرم سر کرده بودم و برای در امان ماندن از سوز سرما ...
قضاوت زود هنگام
. خوشبختانه در این مورد با خانواده ام نیز هیچ مشکلی نداشتم شب قبل موقعی که در خانه گفتم که می خواهم به فهیمه پیشنهاد ازدواج بدهم همه خواهر و برادرانم خوشحال شدند و مادرم که او را چند دفعه هم دیده بود بیشتر از بقیه شاد شد. پدر نیز که از زبان بقیه در مورد او شناختی داشت با این که همیشه اخم می کرد آن شب تبسمی کرد و گفت: چه عجب برای یک بار هم که شده تصمیم عاقلانه ای گرفتی! و ما رو خوشحال کردی ...