سایر منابع:
سایر خبرها
همه شهدا را از این یک نفر بگیرم. سورکی که از دور مرا نگاه می کرد جلو آمد و گفت: ولش کن رحیم. می خواهی همه دق دلت را سر این یک نفر خالی کنی؟ باید این را زودتر ببرم. اینجا باشد شما دق مرگش می کنید. سورکی پشت فرمان نشست تا آن اسیر و چند مجروح دیگر را به عقب ببرد. غروب بود و موقع اذان مغرب که یک گلوله عمل نشده جلوی وانتش منفجر شد و او، اسیر سودانی و دو سه نفر دیگر از بچه ها در دقیقه آخر عملیات شهید شدند. ...
- یعنی دوران مکه - وجود داشت. بعد از آن که خلافت در زمان عثمان - که از بنیامیه بود - به دست این قوم رسید، ابوسفیان - که در آن وقت، نابینا هم شده بود - با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه یی در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: تلقّفنّها تلقّف الکرة (2). یعنی مثل توپ، حکومت را به ...
از آن که خلافت در زمان عثمان - که از بنی امیه بود - به دست این قوم رسید، ابوسفیان - که در آن وقت، نابینا هم شده بود - با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه یی در جلسه نیست، به آن ها خطاب کرد و گفت: تلقّفنّها تلقّف الکرة (1). یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج ...
. دیگر عادت کرده بودیم که هر نتیجه ای حاصل شود این بچه ها همه توان شان را گذاشته اند. خوشی مان در گروی غروری بود که آن ها نصیب مان کرده بودند. اگر هم غم و غصه ای بود به جهنم؛ باز هم کنار هم بودیم. شده بود دوست داشتنی ترین تیم ملی تاریخ ورزش. همه چیز خیلی خوب بود تا آن که ولاسکو لابه لای صحبت های منتقدینی که وجود او را بر نمی تابیدند به بهانه هدایت آرژانتین از ایران رفت. مصیبت پشت مصیبت، بدبیاری پشت ...
هر چه می خواهید بگویید. اولین بار کجا رفتید و چه کار کردید؟ روستای دور دست، بخش سرفیروزآباد استان کرمانشاه مسجد امیرالمومنین. یک عده ای رفته بودیم همه هم مثل خودم شیطون و چموش. فکرش را هم نمی کردیم این جوری کار پیش برود چون در فضای ساخت و ساز خیلی کار سخت است. متخصص بودید یا به صورت عادی رفته بودید؟ نه، فقط یک فردی بود به نام سیدحسین اشرفی بقیه آنها خادمین حضرت بودند. وقتی ...
هر وقت می گفتم به وقتش صحبت می کنم دوستان حرف هایم را باور نمی کردند و در صفحات مجازی کارهایی انجام می دادند که در شخصیت خودشان است. آقایان با عواملشان در صفحات مجازی مطلب می نوشتند که رحمتی هیچوقت حرف نمی زند و همه چیز را به آینده موکول می کند غافل از اینکه من به وقتش حرف می زنم.اگر در این مدت حرفی نزده ام و سکوت کردم دلیلش این نبود که حرفی برای گفتن ندارم و امیدوارم در این گفت وگو همان آقایان ...
اول رزمندگانی که آن شب عملیات می کردیم. پشت سر ما هم یکی از بچه های آذری زبان بود که همراه گروهان ما آمده بود. پشت سر ایشان هم آقای علی اسیری (جانباز متوفی و همشهری محمد اسلامی راد) بود. تسنیم: مسئولیت شما در این عملیات چه بود؟ اسلامی راد: ما سه نفر ضمن اینکه تک تیرانداز بودیم یک برانکارد هم به ما دادند و گفتند شما حمل مجروح را هم انجام دهید. من یادم هست که برانکارد دست هم ...