سایر منابع:
سایر خبرها
رضایت نامه را با قلبم امضا کردم
شایدم بیشتر طول بکشه و برنگردم. مادر گفت: هرچه خدا بخواهد پسرم. خدا را شکر تو فرزند من نیستی، تو فرزند حضرت زهرایی. یک هفته بعد حمید بازگشت. مادر او را سخت به آغوش فشرد و اشک ریخت، آرام در گوش پسرش می گفت: اینقدر دلم تنگ بود... اینقدر دلم تنگ بود. حمید گفت: مامان، اگر خدا قبول کند می خواهم پاسدار حرم حضرت زینب (س) باشم، آمدم تا از شما اجازه بگیرم. به بابا گفتم می خواهم برم حرم حضرت ...
اس ام اس صبح بخیر گفتن (12)
نور چشم تو آغاز می شود . . . ___________________________________ بدجور دلم کرده هوایت برخیز آغوش گشوده ام برایت برخیز خورشیدم و تا پنجره ات آمده ام ای جان به فدای خنده هایت برخیز ___________________________________ سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟ منظره ...
تعبیر امام رضا(ع) از فرج حضرت حجت(عج)
به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان ، دعبل خزاعی شاعر توانای سده سوم هجری (متوفای 246) در قصیده ای که در خدمت امام رضا(ع) خواند، چنین سروده است: فلولا الذی ارجوه فی الیوم اوغد تقطع نفسی اثرهم حسرات خروج امام لامحاله خارج یقوم علی اسم الله والبرکات یمیز فیها کل حق و باطل ویجزی علی النعماء والنقمات ترجمه: اگر آنچه را امروز یا فردات امید وقوع آن را دارم ...
گلچینی از وصیت نامه شهید حمید امرایی
می دهد که با چشم خود ببیند که جنایت کاران و متجاوزان دست به سوی اسلام و قرآن و شرف و ناموس کشورش دراز کرده و قصد نابودی آن را داشته باشند و او بنشیند و سکوت را اختیار نماید؟ خیر. من اکنون می روم تا با خدایم ملاقات نمایم و سوی سنگر هم رزمم می شتافتم تا آتشی که مشتعل شده را خاموش نمایم. من به سوی سنگر دلیرمردان حق طلب بال می زنم و به آشیانه صفا و عطرآگین جبهه جنگ پرواز می کنم تا خصم و عدو در سر خود ...
وصیت شهید/ نماز خود را به هیچ وجه فراموش نکنید
جان دادی و جهان را بر روی عدل و داد بنا نهادی و ای نور واقعی منزه و پاک از هر ناپاکی و ای نخست اولیان و ای واپسین آخریان و ای مقدس و ای خداوندی که با تمام وجودم تو را احساس می کنم و در چهار گوشه ی قلبم جای داری. و با سلام به روان پاک شهیدان به روان پاک آن ها که رفتند و کربلا را باور کردند و حسین را در آغوش کشیدند و رفتن و پرواز بزرگشان معراج بود. معراج که همیشه سپیده را می جوید و سرخ ...
روایت مادران عاشق
صبح بیدارم و فقط راه می روم. هیچ کس با من خوب نیست. حال خوبی ندارم وقتی می روم آنجا. همیشه دوست دارم تنها باشم در خانه. به پدر و مادرم می گویم برای من خانه بسازید که تنها باشم. اصلا حوصله آدم ها را ندارم. اصلا دوست ندارم کسی با من حرف بزند، فقط تنها باشم. همه دختران روستا شوهر کرده اند. من 27 سالم شده و هیچ کس من را نمی خواهد. دلم می خواهد ازدواج کنم؛ خواهر کوچکترم شوهر کرده حالا من ...
نیهلیسم فعال و چشم انداز صلح/ مشکل نیهیلیسم براساس نظر نیچه
عدم امکان ایمان و همراه با آن نفی جدایی خیر و شر، و نفی عدالت و حقیقت. یادمان باشد که مرحله پنجم نیهیلیسم این بود: گام پنجم: در این حال آونگ در اوج افراط خود در نیهلیسم میرسد. حال، خود روح جوینده ارزش، خود خدا و اصل کمال نفس و تلاش برای بهبودی و بهتر شدن، تمام ادیان و خود قانون طلایی (با دیگران چنان رفتار کن که تو خود می خواهی با تو رفتار شود) مسئولیت به وجود آمدن نیهیلیسم را به گرده ...
شهیدی که خود را به مراسم بزرگداشتش رساند
.... هرگز نمی توانستم این تشابه اسمی را قبول کنم و این که دخترانم دائم بهانه می گرفتند که بابا پس کی می آبد و می گفتند لباس های جدید را باید جلوی بابا بپوشیم که خراب نشود و نو بماند، این چیز ها را که می دیدم بیشتر غصه می خوردم و دیگر نمی دانستم برای این دلتنگی ها به خصوص دختر بزرگم که 4 ساله بود، چه بهانه ای بتراشم. وی ادامه داد: روز ها کارمان این شده بود که به آزاده ها سر می زدیم تا ...
نیهلیسم فعال و چشم انداز صلح/ مشکل نیهیلیسم براساس نظر نیچه
...> مرحله پنجم: در این حال آونگ در اوج افراط خود به نیهلیسم میرسد. حال، خود روح جوینده ارزش، خود خدا و اصل کمال نفس و تلاش برای بهبودی و بهتر شدن، تمام ادیان و خود قانون طلایی (با دیگران چنان رفتار کن که تو خود می خواهی با تو رفتار شود) مسئولیت به وجود آمدن نیهیلیسم را به گرده دارند. Krzysztof Michalski نیچه را به این طریق تفسیر می کند: نیچه نشان می دهد، همچنین می توانیم از لحاظ نظری فرایندی که ما را ...
وقتی 13 غولِ آهنی را نابود کردم
می گویند خدا را شکر که فرماندهان خوبی نصیب ما شده است. روز دوم به نیروها سلاح و تجهیزات دادیم. روز سوم بین ارکان گردان و فرماندهان گروهان و دسته ها جلسه گذاشتم تا به هم معرفی شوند و با هم انس و الفت بگیرند. چند روز از سازماندهی و آموزش گردان گذشت و بچه ها قبراق و سرحال و گویی آماده جنگیدن بودند. از گوشه و کنار می شنیدم پس کی به خط میریم؟ تا اینکه اسودی را به فرماندهی احضار و ...
می گفتند چرا باید آنقدر مقید باشی؟
در آن صحنه حضور داشته باشی، ولی رعایت همه جوانب را رعایت بکنی و بنده مقید بودم. در صورتی که این رفتار را از من نمی خواستند. ثانیا من می توانستم انتخاب کنم. علت اینکه من از بازیگری منصرف شدم، سریال آپارتمان (اصغر هاشمی) بود. نقشی که آقای هاشمی به من پیشنهاد کرد و بعدا خانم لرستانی آن را بازی کرد، نقش همسر آقای پرستویی. وقتی من تست دادم و صحبت کردیم، گفت: برخی گفتند حالا چه اشکال دارد تو ...
گسستن شیرازه ی کودتا
اطراف پایگاه پیش از استقرار پاسداران انقلاب در محورها؛ 2. بازرسی اتومبیل های مشکوک در جاده های تهران همدان، راه فرعی منتهی به پایگاه، راه خاکی فرعی منشعب از جاده ی تهران به سمت پایگاه، راه کبوتر آهنگ و جاده ی قروه همدان. کامل ترین روایت از درگیری ها در همدان و پایگاه نوژه را سردار طایفه نوروز فرمانده ی وقت سپاه همدان دارد: صبح روز پیش از کودتا ساعت 10 صبح بود که ...
روز دختر به روایت دختران ایرانی
بار که منو می دید می گفت چراغ، چراغ، چراغچه.... خونه ات کجاس رو طاقچه... . من باید بهش چی می گفتم؟ گلاب، گلاب، گلابچه ننه ات کجاس تو باغچه؟ یه بارم بهش گفتم... گیسامو کشید و گفت: چلاقچه فتیله سوخته بدبخت... من کم آوردم ممدلی من هی همش کم میارم... ننه ام اون روز نیشگونم گرفت و گفت خجالت نمی کشی؟ آبرومو پیش همه بردی حالا میگن گلک خانوم بلد نیس دختر بار بیاره... اسم ننه ام گلک ...
با گدایی حرم فخر به دنیا داریم/ هرچه داریم از این دختر موسی داریم
...> من تشنه ای رسیده به دریا، با حسرت زیارت زهرا دربان! بگو ملیکه قم را: از راه آمده ست گدایت پای ضریح سر بگذارم، بال و پری اگر چه ندارم خود را به دست تو بسپارم، تا پر کشم به سوی خدایت لبخندِ شهر تو نمکین است، قم ، قلب مهربان زمین است ما هر چه داشتیم همین است: جان های ما، کریمه! فدایت ای دختر یگانه مادر! میراث جاودانه کوثر! مثل علی نیامده دیگر ...
توقف درمنطقه صفر عاشقی
*ریشه های سلفی گری متولد 1368 در شهرستان ایرانشهر هستم. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم خانه دار. همه شش فرزند خانواده مانند پدر و مادرم تفکر سلفی داشتند. من هم به تبعیت خانواده حامی تفکر سلفی بودم. درباره مذهب خانواده ام باید بگویم؛ سلفیت مذهب نیست یک تفکر است. تفکری است که در قید مرجعیت نیست و با عقل خود اجتهاد می کنند. سلفی ها هیچ یک از چهار فرقه اهل سنت را قبول ندارند. تفاوت سلفی ها با اهل سنت این است که اهل سنت در بسیاری از اعتقادات به شیعه بسیار نزدیک است و تشیع را مذهب پنجم اسلام و شیعیان را برادران دینی خود می ...
گیرنده: دخترم ؛ نامه هایی از امام خمینی(ره) تا چهره های آشنا به دخترانشان
.../ای به هر محنت و غم، تسکینم غنچه غنچه لب طنازم/بلبل نغمه گر دمسازم نمک زندگی پرشورم/نازنین دخترک مسرورم ... ای گل نسترنم! زهرا جان!/گهر پرثمنم! زهرا جان! گهر دو صدف پاکی تو/مرهم سینه صدچاکی تو در یکدانه من باشی تو/گنج ویرانه من باشی تو در جهان، راه محبت می پوی/شیوه عفت و عصمت می پوی دل و جانم به فدایت گردد/به فدای سر و پایت گردد روشنی بخش دل من ...
عملی که باعث سنگینی کفه ترازو اعمال می شود/ صورت نورانی نتیجه کدام کار انسان است؟
... طَلَبْتُ حُبَّ الْمَوْتِ در زندگی دنبال این بود که عاشق مرگ باشم. شخصی از پیغمبر پرسید: چرا از مرگ می ترسم؟ فرمود: أ لک مالٌ دلبسته پولی هستی؟ راه اینکه مرگ را دوست بداری این است: فِی تَقْدِیمِ الْمَالِ وَجْهِ اللَّه پولهایت را در راه خدا بدهی، ترس تو از مرگ می ریزد. مزد کنار گذاشتن گناه طَلَبْتُ حَلاوَةَ الْعِبَادَةِ فَوَجَدْتُهَا فِی تَرْکِ الْمَعْصِیَة در زندگی ...
گلچین مولودی ولادت حضرت معصومه (س)
به گزارش سرویس فرهنگ وهنر صبح قزوین ،حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می ...
شعر/ از مرقدت دری به جنان باز می شود
...: چشم دلم به سمت حرم باز می شود با یک سلام صبح من آغاز می شود پر می کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می شود فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب ساز می شود کو چشم روشنی که ببیند در این حرم هر روز چند ...
ابرقهرمان کوچک شهر+ عکس
به گزارش ایران خبر ، او پس از اینکه معنای بی خانمانی را فهمید به دنبال حذف این کلمه از زندگی آدم های نیازمند شهرش است. این پسر همراه پدرش تلاش می کنند تا بی خانمان های شهرشان گرسنه نمانند و دوباره به زندگی بازگردند و لبخند بزنند. این قهرمان کوچک هر روز به پناهگاهی که افراد بی خانمان در آنجا زندگی می کنند می رود و عاشقانه به آنها محبت می کند. جمله تأثیرگذار روی لباسش واقعیت درون او را این گونه ...