سایر خبرها
شهدا زنده اند مبادا مورد نفرین آنها قرار بگیرید
؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... برگ سبزی، تحفه درویش ، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید . تبرک لحظاتمان با شهید امیر پورش همدانی: شهید امیر پورش همدانی در تاریخ 26 آذر 40 در شهر همدان چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد و از طرف سپاه به جبهه اعزام و به عنوان رزمنده به ایفای مسئولیت پرداخت. شهید پورش همدانی در تاریخ 11 شهریور 60 در ...
دشتی خبرنگاری از جنس سخت کوشی و ایثار
شروع جنگ تحمیلی در شهریور 59 زمانی که خرمشهر و آبادان زیر بمباران شدید گلوله های خمپاره قرار گرفت، قاسم دشتی مجبور شد به همراه پدر، مادر و خواهرش این شهر را ترک و هرمزگان را پناهگاه خود قرار دهند. وی پس از چندی وارد جهاد سازندگی منطقه جناح و بستک در استان هرمزگان شد. در همین ایام اعلام شد که متولدین سال 37 خود را معرفی کنند و او بی درنگ به خدمت نظام وظیفه رفت و حدود هشت ماه در هوانیروز ...
توزیع بلیط سینما و کنسرت توسط مادر شهید + تصویر
.... مادر گفت: درست را بخوان تا دانشگاه قبول شوی. که علیرضا در جواب مادر گفت مادر جان اسلحه من جبهه هست و دانشگاهم امام حسین(ع). علیرضا خیالش راحت بود. حتی عکس مراسم شهادتش را کنار گذاشت. حاجیه بیگم، مادرم هم خوابش را دیده بود. می گفت هفت تا پسر دارم. وقتی علیرضا را آوردند، بس که توی آب مانده بود و آفتاب، صورتش قابل شناسایی نبود. وقتی مادرم رفت بالای سرش تا علیرضایش را ببیند ...
امروز همه او را نه مُشتی خاک بلکه مَشتی شهدا می دانند
.... و مادر! اگر شما را ناراحت کردم، مرا ببخش. همه شما مرا عفو کنید، به خصوص برادرم حسن که - مانند پدر بوده و هم برادر- اگر او نبود نمی دانم من کجا بودم و از کجا سر در می آوردم و نیز ابوالفضل که هم معلم اخلاق بود وهم برادر و راه اسلام را به من آموخت و دیگر برادرم حسین، رضا (عادل) و امیر اگر از من بدی دیدید به بزرگی خودتان من روسیاه را عفو کنید. و خواهر گرامی ام! افتخار می کنم که چنین ...
وقتی بیایان تسلیم سردار ایلامی شد + تصاویر
آمدنمان باخبر کرد و با رویی گشاده پذیرایمان شدند. ساده زیستی در خانواده شهید مرتضی موج می زد. از مادر و برادر شهید ساده میری خواستیم تا از مرتضی برایمان بگویند. با بیان اولین کلمه از مادر مرتضی اینجور برداشت کردیم که حرف های بسیاری برای گفتن دارد. با گذشت این همه سال از شهادت پسرش انگار زخم دوری ، شرایط را برای بیان گفتارش سخت کرده بود. تا اینکه مادر مرتضی از او می گوید. مهربانی و حس نوع دوستی در ...
سید علیشاه موسوی در نماز جمعه این هفته زادگاهش به شهادت رسید
.... مجروح کناری را مداوا کن که وضعیتش خراب تر از من است. پلاکی که بازگشت پنج سالتابستان ها به جبهۀ افغانستان می رفتم و در برابر روس ها جهاد می کردم. زادگاه من هوای بسیار سردی دارد و آنجا در زمستان جنگ نمی شود. چهار سال مداوم، شش ماه اول سال در افغانستان جهاد می کردم و شش ماه دوم در ایران. خانواده ام، به خصوص مادرم، همیشه منتظر خبر شهادتم بودند. مادرم بعد از فوت پدرم در سال ...
تک تیر انداز و قاری قرآنی که با خواندن نماز شب در برف جواز شهادت گرفت
. این خبر بسیار سبب ناراحتی و غصّه مادر شد و تا روزی که زنده بود با یاد فرزند شهیدش زندگی می کرد و می گریست بسیار عاشق جبهه بود، در ایام دفاع مقدس دو سال به عنوان سرباز و پنج سال به عنوان نیروی بسیجی در منطقه حضور داشت. گاهی حتی محل کارش به او مرخصی نمی دادند بدون مرخصی راهی منطقه می شد. درس طلبگی در مدرسه آیت الله مجتهدی استقبال ویژه از امام در ادامه رحیم مرادی برادر ...
پزشک شهید افغان؛ از حضور در سنگر دفاع مقدس تا زندان گوانتانامو
...> موسوی در بخش دیگری از خاطراتش می گوید: هنگام ورود در زندان بگرام ، زنجیر و دستبند را از پاهایم گشودند. سربازی با قیچی لباسهایم را پاره کرد. در وسط 3 سرباز وحشی برهنه ایستاده ام نگه داشتند. چندین سرباز زن و مرد با مترجم در کنارم بودند. شاید از تحقیر و تماشای ما لذت می بردند. فردی که روبه روی من بود با فریاد و با چشمان از حدقه درآمده به من نگاه می کرد. مترجم هم با همان حالت صحبت های وی را ترجمه می کرد ...
خاطرات خبرنگار پیشکسوت فارس خواندنی می شود؛ روایت راوی روانبخش به چند قدمی انتشار رسید
شهرستان های فارس به عنوان خبرنگار آزاد مشغول به فعالیت بودم و در سال 60 به صورت رسمی و تمام وقت خبرنگار صدا و سیمای فارس شدم آن زمان دفتر خبری کهکلویه و بویر احمد تابع مرکز فارس بود ومن از اولین نیروهای رسانه ای کهگلویه و بویر احمد بودم. البته در دوران دفاع مقدس در کسوت پاسداری سردارانی چون علی فضلی نیز خدمت کرده ام. ما در آن زمان به گرفتن مصاحبه در پادگان و دوره آموزشی قانع نمی شدیم من اکثرا در خط ...
کوچک ترین برادرمان بزرگ ترین افتخار را نصیب خودش کرد
بود؟ کی به جبهه رفت؟ متولد 17 دی ماه 1351 بود. 30 دی ماه 1366 هم در ماووت عراق به شهادت رسید. مجتبی از نوجوانی اش در بسیج فعالیت می کرد. حال و هوای خاص خودش را داشت. ما قبل از سال 66 در کرج زندگی می کردیم و پاشا اخوی ام همراه خانواده اش در شهر قدس بودند. چون پاشا خیلی جبهه می رفت، بابا گفته بود مجتبی به خانه ایشان برود تا زن داداش تنها نباشد. یکبار که پاشا به مرخصی می آید، می فهمد که مجتبی ...
دیدار اعضای فرهنگسرای عطار با خانواده شهید عزیزی
به گزارش ایثار تهران به نقل از دفاع پرس ، اعضای فرهنگسرای عطار در قالب برنامه ستارگان پرفروغ به دیدار خانواده شهید احمد عزیزی از شهدای دفاع مقدس رفتند. در این دیدار، محمد سعادت رئیس فرهنگسرای رضوان، عبدالکریم طرفه نژاد مدیر اداره فرهنگی شهرداری منطقه 10 به همراه محمدرضا جمالی مدیر فرهنگی هنری شهرداری منطقه 10، افسانه مهاجان رئیس خانه موزه شهیدان اقبالی و کوروش ایلخانی رئیس روابط عمومی ...
در سرزمین گرگ ها نباید گوسفند بود!
مطهری سال 1359 شیرین ترین کتک را از پدرم خوردم و برای اولین و آخرین بار پدرم مرا از منزل بیرون انداخت تا بروم مثل دو برادر دیگرم از این آب و خاک دفاع کنم، وقتی هم برای آزادسازی خرمشهر مصطفی به شهادت رسید تازه فهمیدیم با دستکاری در شناسنامه اش از بسیج عشایر دزفول به جبهه اعزام شده... حالا با توجه به این همه مفسد اقتصادی و عدم برخورد مجلس و دولت و قوه قضائیه با این چپاولگران اقتصادی و ناکارآمدی ...