سایر منابع:
سایر خبرها
گزارش برنامه نود (97/8/21)؛ پرسپولیس- کاشیما از کرمانشاه تا آزادی/ بررسی دلایل لغو بازی استقلال و پدیده
فصل در ترکیب تیم باشم. مدافع پرسپولیس در مورد بهترین بازیکن فصل این تیم در لیگ قهرمانان آسیا ابراز کرد: واقعا همه بازیکنان خوب بودند ولی به نظرم بشار رسن به دلیل اتفاقاتی که برای او پیش آمد ولی برگشت و به تیم کمک کرد، نمایش خوبی داشت. انصاری اضافه کرد: اتفاقاتی که در صعود از مرحله گروهی و بعد از آن دیدار برابر الجزیره و الدحیل که آقا سید آن گل را زد، نشان داد که خدا خیلی کمک ...
با گذشت یک سال هنوز زندگی به این شهر بازنگشته
اش چندین برابر محله های دیگر بود. به لحاظ جغرافیایی نزدیک ترین محله به شهرکی است که مسکن های مهر سرپل ذهاب در آن ساخته شده. مشدی غلامعلی، دختر و نوه هایش در همین محله چشم به روی دنیا بستند. توران بانو حالا روبه روی آواری زندگی می کند که فردای زلزله تن سرد عزیزانش را از زیر خروارها خاک و خشت بیرون کشیدند. محله فولادی بعد از یک سال سر پا نشده، شهر سرپل ذهاب هم هنوز نقاب زلزله به چهره دارد. از همه ...
دخترانی که در جنوب تهران زود عروس می شوند و زود بیوه!
را حفظ شدم می خواهی به تو بگویم این دیوار چند ترک دارد؟ ازدواج دوباره مساله دیگریست که زهره خانم در خلال بحث هایش به آن اشاره می کند او می گوید: شیدا اصلا نمی خواهد ازدواج کند راستش من هم دیگر نمی خواهم شیدا لحظه عقدش با علی گفت من از شما نمی گذرم من نمی خواهم او بار دیگر این را به من بگوید. خداحافظی می کند حالا انگار سبک تر از وقتی است که تازه به محل قرار- آموزشگاه- رسیده ...
قصه ناگفته پدر
با ما غذای خانگی می خورد. پیتزا هم روزی خواهرم می شد برای فردای مدرسه. از همان لحظه ای که می آمد، بازی ما شروع می شد. حتی لباس هایش را عوض نمی کرد. تا در را باز می کرد، در خانه چشم می گرداند دنبال من که به رسم همیشه، با او قایم موشک بازی می کردم. جاهای خیلی سختی هم قایم می شدم و بازی مان، یک بازی واقعی بود که باید واقعاً دنبالم می گشت. همیشه در همه چیز من برایش اول بودم. همیشه می گفت: اول ...
آرزوهای زیر آوار مانده
لحظه شنیدن خبر می گوید: شبی که خبر زلزله را شنیدم تازه از ماموریت آتش سوزی چاه نفت رگ سفید خوزستان رسیده بودم. کلیه ام به شدت درد می کرد و حال خوشی نداشتم. ولی با همان حال بد به سردبیر زنگ زدم و راجع به خبر صحبت کردم چون مطمئن بود اتفاق بدی افتاده و باید خودم را آنجا برسانم. همان شب به آقای محمدی، سردبیرم گفتم با راننده و عکاس می روم. ایشان هم گفت تو تازه از ماموریت برگشتی و نیاز به استراحت داری ...
بیوگرافی مریم حیدرزاده؛ دلیل نابینا شدن وی و شکست عاشقی
80 مجموعه نامه های عاشقانه، سال 81 با تو یا هیچ کس سال 82 دیگر میذارمت کنار سال 83 مجموعه نثر این نامه هایی که پاره کردی پاییز 83 کتاب اون یکی رو جز من مصاحبه با مریم حیدرزاده بد نیست برای آشنایی بیشتر با این شاعر و ترانه سرا مصاحبه ای با او را بخوانیم و از زبان خودش با ویژگی های اخلاقی اش آشنا شویم. از چه سنی شعر می گفتی؟ همیشه مادرم تعریف می کند که از سه، چهار ...
مادر شهید عسگری: هر مسئولی اجازه آمدن به خانه مان را ندارد
در هیچ کجا استخدام رسمی نشده بود که انگار خواست خدا بود. وقتی می رفت دانشگاه برایش سخت بود. نباید جایی بند، می شد، چون ممکن بود اجازه ندهند به سوریه برود. مسعودم وقتی در خانه نبود همه جا سوت و کور می شد در کل وقت هایی که ماموریت می رفت، خیلی دلتنگش می شدم، زنگ می زدم و از دوری اش گلایه می کردم. اما شهید که شد رو به پیکرش گفتم: دیدی مادر، بهت زنگ نزدم، دیدی دنبالت نگشتم تا ...
نمی دانم پسرم چند بار به سوریه رفته است!
. دستگیری از مستمندان کار همیشگی او بود پدر شهید ادامه داد: هر چه از خصوصیات اخلاقی او بگویم کم گفته ام، او خوش اخلاق، خوش رفتار و خوش گفتار بود و با مادر، برادرها و خواهرهایش بسیار مهربانی می کرد. من بعد از شهادت او و از درد و دل هایی که مردم می کردند متوجه شدم که او به دیدار تمام مستمندان این منطقه می رفته و به آنها پول و لباس می داده. اخلاق او در دوران طفولیت، در دبیرستان و در همه ...
خوزستان| روایت شهیدی که حلقه ازدواجش را خرج جنگ کرد
خبر مفقودالاثر شدنش را از دوستانش شنیدیم. اما من حس عجیبی داشتم می دانستم که اتفاقی افتاده است، آخر همه مادران شهدا موقع شهادت فرزندشان قطعاً این حس را تجربه کرده اند و خوب می دانند که من چه می گویم. تسنیم: شما چگونه از بازگشت پیکر غلامعلی خبردار شدید؟ مادر شهید: سه ماهی از ازدواجش گذشته بود. هر لحظه از این فراق می مردم و زنده می شدم تا اینکه شاید یک روز گوشی تلفن زنگ خورد که ...
پیکر مولود محرم در ماه محرم به آغوش مادر بازگشت
راضی ام. پیکر آقاابوالفضل تازه شناسایی شده، بعد از 36 سال چطور با این خبر روبه رو شدید؟ ابتدا بگویم که ابوالفضل متولد ماه محرم بود، در ماه رمضان به شهادت رسید و دوباره در ماه محرم به ما برگشت. شب اول محرم از بنیاد شهید به همسرم زنگ زدند که ما می خواهیم به دیدار شما بیاییم. ما آن روز دماوند بودیم. گفتند فردا ساعت 10 صبح خواهیم آمد. ما هم خودمان را به خانه رساندیم و من نیز برای ...
فقر و ثروت دو روی سکه اعتیاد
توانسته به کمک مددجویان بهزیستی خود را از منجلاب اعتیاد خارج کند، حالا می خواهد برود تأسیسات یاد بگیرد و کار فنی انجام دهد، می گوید: من راهم را پیدا کردم دیگر سمت مواد نمی روم اما ای کاش مادرم سختی ها را درک می کرد و می ماند تا عمر من بر باد نمی رفت، حالا که پدرم 5 سال است که ترک کرده دوست دارم زندگی جدیدی را آغاز کنیم . اعتیاد دو رو دارد، فقر و تنگدستی یکروی سکه است گاهی اعتیاد در کمین ...
کومه آقاتوکا ؛ یوش با نیما جهانی شد
بر پیکره آن نشسته است را به شوق روستای یوش و دیدن خانه نیما که به موزه تبدیل شده را تحمل می کنیم . آوای زنگ کوچ دام ها، گله های گوسفند که از حاشیه جاده می گذرد و راهی که در میان مه غلیظ پاییزی گم می شود همه و همه نمادهای شعر نیمایی را در ذهن تداعی می کند . چهارفصل خدا در مسیر کوهستانی و گاه جنگلی نور به سمت بلده هویدا می شود از مه غلیظ صبحگاهی گرفته تا نم نم باران و گونه های خیس برگ ...
به پسرمان بگو پدرش مرد بزرگی بود
بشوی من چه کار کنم، می گفت مگر شهادت کار هرکسی هست، خدا که نمی آید ما بدها را انتخاب کند، هرکس هم شهید شود من نمی شوم. می گفت دوستانم سال هاست که می رومد اما اتفاقی برایشان نیوفتاده است تو چرا نمی گذاری من بروم؟ آنقدر امیدواری داد که راضی شدم. 2 ماه در پادگان آموزش دید و رفت. همسر شهید ادامه می دهد: شب قبل از رفتنش با همه خداحافظی کرد. از اینکه می رفت ناراحت بودم، صبح آمدم خانه مادرم. ظهر ...
اسکان دایمی زلزله زدگان کرمانشاه با مدیریت جهادی
. او از لحظه شنیدن خبر می گوید: شبی که خبر زلزله را شنیدم تازه از ماموریت آتش سوزی چاه نفت رگ سفید خوزستان رسیده بودم. کلیه ام به شدت درد می کرد و حال خوشی نداشتم. ولی با همان حال بد به سردبیر زنگ زدم و راجع به خبر صحبت کردم چون مطمئن بود اتفاق بدی افتاده و باید خودم را آنجا برسانم. همان شب به آقای محمدی، سردبیرم گفتم با راننده و عکاس می روم. ایشان هم گفت تو تازه از ماموریت برگشتی و نیاز به استراحت ...
رشد یگان موشکی از نبوغ و تلاش بچه های جنگ بود
پی در پی فرزندش می گوید: پسرم بار ها در جبهه و بعد از جنگ مجروح شده بود. یک بار در عملیات رمضان ترکش به سر مهدی خورده بود. بعد از 15 روز از شیراز به من زنگ زد و خبر مجروحیتش را داد. می ترسید وقتی به خانه بیاید و سر باندپیچی شده اش را ببینیم ناراحت شویم. در عملیات والفجر مقدماتی هم مجروح شده بود. در این عملیات پایش تیر می خورد. بعد ها تعریف می کرد وقتی در منطقه روی زمین می افتد، عراقی ها به پایش ...
تبیین گرایش زنان به زیور؛ پاسخ حجت الاسلام والمسلمین سبحانی به تعلیقه حکیم الهی خوانساری
آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده[به تولد دختر] بشارت دهند، صورتش سیاه می شود و خشمگین می گردد . شیوه جدال این است: اگر واقعاً زنان چنین مقام و کرامتی دارند که می توانند به مقام ربوبی راه یابند و دختران خدا شمرده شوند، پس چرا به هنگام بشارت به ولادت دختر، چهره ها سیاه می شود و رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ درون ، که از این مولود بسیار ناراحت هستند؛ با این همه وجود ...
عاشقانه های همسر شهید مدافع حرم / جشن تولدی که به وداع تبدیل شد
شنیدم دیدم دلشوره من بی جهت نیست. **خبر شهادتش را چگونه اعلام کردند؟ آن روز پدرم به خانه زنگ زد و گفت از موسسه قرآنی نور تماس گرفته اند و می خواهند برای مصاحبه بیایند پشت تلفن با صدای بلند گریه کرده و گفتم بابا تو رو خدا راستش را بگو آنها از وحیدم خبر آورده اند و پدر گفت نه دخترم حرفی از آقا وحید نزدند چند دقیقه بعد دوباره به پدرم زنگ زدند و گفتند برنامه مصاحبه امروز لغو شده و به ...
پاسخی به ابهامات چیستی ماهیت عباس امیرانتظام؛ نوشتاری از عباس سلیمی نمین
می کرد، ستاد کار خود را در پادگان لویزان مستقر کرده بود و به نظر می رسید که عملیات خود را هم از چشم فرماندهان دیگر پنهان کرده باشند. از کارهای برنامه ریزی شده این گروه اعلان حکومت نظامی و کاهش ساعت رفت و آمد مردم بود. (انقلاب و پیروزی، کارنامه و خاطرات سال های1357و1358، هاشمی رفسنجانی، به کوشش عباس شبیری، سال 1383، صص6-182) می توان امروز به خوبی حدس زد که اگر رهبری انقلاب نیز تحت تأثیر واسطه هایی ...