سایر منابع:
سایر خبرها
بازخوانی پرونده خفاش شب های تهران
بولوار آسیا پیدا کردند. مقتول بعدی، زنی 55 ساله بود. پیکر سوخته قدم خیر را هم در حالی که ضربه های چاقو به سینه و گردنش خورده بود، حوالی بزرگراهی در حال ساخت در غرب تهران پیدا کردند. در این میان، زنان و دخترانی هم بودند که قاتل آنها را دزیده بود اما شاید از بخت بلند، آنها توانسته بودند از فرار کنند؛ با این حال همچنان تلاش ها برای بازداشت کسی که خواب را از چشم پلیس می گرفت، به نتیجه نرسیده بود؛ آن ...
بازخوانی مشهورترین پرونده جنایی تهران
خیر را هم در حالی که ضربه های چاقو به سینه و گردنش خورده بود، حوالی بزرگراهی در حال ساخت در غرب تهران پیدا کردند. در این میان، زنان و دخترانی هم بودند که قاتل آنها را دزیده بود اما شاید از بخت بلند، آنها توانسته بودند از فرار کنند؛ با این حال همچنان تلاش ها برای بازداشت کسی که خواب را از چشم پلیس می گرفت، به نتیجه نرسیده بود؛ آن هم در حالی که نگرانی از اینکه اعلام هشدارهای امنیتی باعث نگرانی بیشتر ...
اقرار گرفتن 3 دختر جوان با تراشیدن ابرو!
نام دارد، رفت تا شب را آنجا بماند. ساعتی قبل اما رعنا پیامکی از شماره ناشناسی به گوشی ام ارسال کرد. او نوشته بود فرشته و دو دختر دیگر به نام های ملیکا و ملیسا او را به گروگان گرفته و در خانه ای حبس و با طناب به صندلی بسته اند. پس از این چندین پیامک از همان شماره به گوشی ام فرستاده شد که در همه آنها رعنا با اصرار از من خواست هر چه زودتر به پلیس خبر و او را نجات دهم. بعد از آن با گوشی تلفن همراه ...
توهم و جنایت
فرزندمان را پیش من گذاشت و خودش به میهمانی رفت. مقداری شیشه همراه خود داشتم، زیرا از دوستانم چیزهایی راجع به آن شنیده بودم و دوست داشتم امتحان کنم. وقتی در خانه تنها شدم، موقع را مناسب دیدم و به کشیدن شیشه مشغول شدم. دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، وقتی به خود آمدم شنیدم که تنها پسرم را که 5سال بیشتر نداشت، با ده ها ضربه کارد به قتل رسانده ام. سحرگاه تیرماه سال جاری زن جوانی که از شدت ترس و وحشت رنگ ...
شکنجه های یک دوست در اسارتگاه 3 دختر دبیرستانی
این که ساعت 7 صبح لادن و دوستانش از خستگی خواب شان برد و من در این فرصت با گوشی یکی از آنها به پدرم پیامک فرستادم و ماجرا را برایش تعریف کردم. پدرم که ابتدا تصور می کرد من با او شوخی می کنم به من گفت اگر تو را گروگان گرفته اند چطور می توانی تماس برقرار کنی. موضوع را کامل برایش شرح دادم و از او خواستم تا با پلیس به آدرسی که برایش پیامک کرده ام بیاید. نیم ساعت بعد پدرم به همراه پلیس به آن جا آمد و این ...
روایت کاریکاتوری از دستگاه امنیتی / سوژه ای جذاب و بودجه ای که سوخت
، جلوی ترور روان بخش گرفته می شود، همان موقع می فهمند که روان بخش یک ریگی توی کفش دارد، روان بخش هم خیلی سریع خودش را نشان می دهد و می رود زیر ذره بین اطلاعات. نفوذی ها هم خبر می دهند که قرار است یک نفر دیگر ترور شود که خیلی مهره ی بااهمیتی است. همه این اتفاقات و مکاشفات اطلاعاتی و امنیتی، حتی تعقیب و مراقبت های وزارت اطلاعات در سریال پیچیدگی خاصی ندارد. نه اینکه جیرانی چیز خاصی را نشان ...
دختران برای پس گرفتن گوشی آیفون، دوستشان را به صندلی بستند و ابروهایش را تراشیدند
ماجرا به همین جا ختم نشد و مونا تمام شب را بر روی صندلی در حالی که دست و پایش بسته شده بود به صبح رساند. بالاخره ساعت 7 صبح وقتی که سه دوستش خوابیده بودند او توانست خودش را به تلفن برساند و از پدرش کمک بخواهد. پدر مونا نیز پلیس را درجریان قرار داد و ماموران کلانتری 156 افسریه به همراه پدر مونا راهی این خانه مجردی در منطقه افسریه تهران شدند. با ورود پلیس به این خانه مجردی و ارجاع شکایت به ...
دختر در دام زوج شیشه ای
پرونده زن و مرد شیشه ای که در پوشش مسافر، دختران جوان را شکارمی کردند، با شکایت هشت دختر وارد مرحله تازه ای شد. به گزارش جام جم، هفته گذشته دختر جوانی با حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای ناحیه 34 تهران از مرد و زن جوانی به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد. با تحقیق از مالباخته مشخص شد او زمان بازگشت به خانه اش به دلیل عجله ای که داشته سوار خودروی پراید شده و دو سرنشین آن که زن و مردی بودند ...
نقشه عجیب 3 دختر برای اعتراف گیری از سارق تلفن همراه
با تهدید چاقو از صحنه شکنجه من فیلم گرفتند و سیما ابروهای من را با تیغ زد. آنها با گرفتن گوشی تلفن همراهم سیمکارتم را شکستند تا نتوانم موضوع را به پدرم بگویم. من در آنجا زندانی بودم تا این که 7 صبح دیروز وقتی آنها خواب بودند با تلفن شیما موضوع ربوده شدنم را به پدرم گفتم و او همراه ماموران پلیس به خانه لیدا در افسریه آمدند و هر سه دختر دستگیر شدند. در ادامه لیدای 20 ساله در بازجویی ها ...
آرزویم ساخت فیلم محمد رسول الله( ص) بود
گزارشی از مسائل اجتماعی بدهند و تبعا از آن جایگاهی که نشسته اند. اینجا چه باید کرد؟ ملاقلی پور: ابتدا بر می گردیم به اینکه اجتماع را چه کسی و چگونه تعریف می کند. از نظر بنده اجتماع از شخص و بعد از آن در خانواده شروع می شود. بحثمان در قندون جهیزیه هم از شخص و بعد خانواده شروع می شود و بعد همسایه ها و جامعه و آپارتمان و محل کار در فیلم نشان می دهد. فیلم می گوید که شرایط اقتصادی بد ...
خط خطی کردن صورت مسأله
این جنایات پس از دستگیری در اعترافات خود گفت: معتاد به شیشه هستم و مکانی برای زندگی ندارم و از مدتی قبل کارتن خواب شدم. در حین ارتکاب به سرقت و آزار و اذیت حالت عادی نداشتم. توهمات شیشه ای من را به این راه کشاند. برای تهیه پول خرید شیشه تصمیم گرفتم دست به زورگیری و سرقت بزنم، به همین خاطر یک چاقو تهیه کردم و نقشه ام را به اجرا گذاشتم. تحت تأثیر توهم ناشی از مصرف شیشه در حین زورگیری وسوسه شدم و دو ...
2 دختر جوان؛ مدعی آدم ربایی
پرونده هایی که درباره ربوده شدن دو دختر تشکیل شده بود، در دادسرای جنایی تهران موردرسیدگی قرار گرفت و یکی از پرونده ها با اعلام رضایت شاکی مختومه شد. نخستین پرونده با شکایت مردی به نام حسن در شعبه پنجم دادسرای جنایی تشکیل شد. حسن به بازپرس آرش سیفی گفت: من از همسرم جدا شده ام و همراه مادر و دخترم زندگی می کردم. مدتی قبل دختر 15ساله ام همراه مادرم از خانه بیرون رفته بود که پسری 22ساله با ...
جنایت با انگیزه سرقت جواهرات
متوجه شدم شماره ای ناشناس چندبار با من تماس گرفته است. وقتی به آن شماره زنگ زدم، صدای فرزانه را شنیدم. او ناراحت بود و به من گفت دنبال خانه ای می گردد که آن را برای دو ماه کرایه کند. من در بنگاه معاملات املاک کار می کردم اما نمی توانستم خانه ای با این شرایط برای او پیدا کنم. موضوع را توضیح دادم و گفتم قراردادهای خانه یک ساله است اما فرزانه همچنان اصرار داشت. بالاخره با هم قرار گذاشتیم و ...
قتل و تجاوز به دختر 16 ساله شیرازی توسط فروشنده مواد مخدر
.... یکی از متهمان به نام امیر در بازجویی ها به ارتکاب قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با پروانه آشنا شدم و روابطم را با او شروع کردم. در این مدت توانستم با ادعای عشق و علاقه به پروانه او را فریب بدهم. چون در کار توزیع مواد مخدر هستم، از این دختر برای جابه جایی مواد سوءاستفاده می کردم تا اینکه او بعد از مدتی روابطش را با من قطع کرد. من و دوستانم از این می ترسیدیم که ما را به پلیس معرفی ...
نجات فرزند پلیس پایتخت از دام آدم ربای افغان
همبازی هایش رفتم که یکی از دوستانش گفت ساعت 6 من و احسان داخل کوچه بازی می کردیم که پیرمردی به ما نزدیک شد. او گفت که تعداد زیادی کبوتر و پرنده دارد و خواست با او به خانه اش برویم و به ما کبوتر بدهد. من قبول نکردم اما احسان همراه او رفت. شاکی ادامه داد: وقتی فهمیدم که مردی به بهانه کبوتر پسرم را ربوده است با بستگان و دوستانم تماس گرفتم و خواستم در پیدا کردن پسرم به من کمک کنند. آنها هم به ...