پرستار مبتلا به کرونا: دعای بیماران بدرقه راهم است
سایر منابع:
سایر خبرها
دیدار عاشقانه در کلانتری!
به گزارش رکنا، زن 32 ساله درحالی که فرزند شیرخواره ای را در آغوش داشت قطرات اشکش را با گوشه روسری اش پاک کرد و با بیان این که از شش ماه قبل با مادرش قهر است سفره دلتنگی هایش را مقابل کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گشود و گفت: 32 سال پیش در یکی از استان های شرقی کشور متولد شدم. پدرم نظامی و مادرم خانه دار بود و به همین دلیل سال ها خانه به دوش بودیم و در شهرهای مختلف زندگی می کردیم. پدرم در بخش ...
همسرکشی به خاطر بی پولی
.... برای خانه ای 30 متری در جنوب تهران به غیر از پول ودیعه ای که پرداخت کرده بودم ماهی 450 هزار تومان هم اجاره می دادم و کل حقوق من که نگهبان پارکینگ خودروهای توقیفی بودم یک میلیون و نیم بود. همسرم حاضر نبود به شهرستان برگردد. سر همین موضوع با هم دعوا داشتیم؛ تا اینکه تصمیم گرفتم او را بکشم و بعد با بچه ام به شهرستان بروم و زندگی کنم، اما الان خیلی پشیمانم. من همسرم را زمانی کشتم که خدا بعد از سال ...
لباس خونی، راز قتل زن جوان را فاش کرد
. دقایقی قبل با صدای دلخراش همسرم از خواب بیدار شدم و وقتی به داخل پذیرایی آمدم سایه انسانی را دیدم که از بالکن فرار کرد و بعد هم با جسد خونین همسرم روبه رو شدم. آنقدر شوکه شده بودم که لحظاتی همانجا مات و مبهوت ماندم و وقتی به خودم آمدم در خانه ام را باز کردم و از همسایه ها درخواست کمک کردم. وی در پایان گفت: احتمال می دهم افراد بی خانمان برای سرقت از بالکن وارد خانه ام شده و همسرم را به قتل رسانده اند ...
قتل زن جوان به خاطر یک مشت طلا!
پزشکی قانونی منتقل شد و تیم پلیسی با گذشت چند روز موفق به شناسایی همسر این زن جوان شد. این مرد در بازجویی ها به پلیس گفت: همسرم برای گرفتن وام از بانک کارگشایی، طلاهایش را از خانه برداشت و خارج شد و دیگر اطلاعی از او نداشتم تا اینکه متوجه کشته شدن همسرم شدم. کارآگاهان در ادامه به بررسی دوربین های مداربسته پرداختند و به این ترتیب مشخص شد این زن در جلوی بانک سوار یک ماشین مسافرکش شده و تا ...
دو ماه است زندانی ام و آهنگ می سازم
هنرمند پخش شد. چکناواریان درباره بخش پخش شده از این اپرا بیان کرد: این قسمت شروع اپرای رستم و سهراب است. از بچگی عاشق موسیقی زورخانه بودم. البته نمی دانستم چیست؟ ولی وقتی از رادیو پخش می شد تحت تأثیر قرار می گرفتم. بزرگتر که شدم زورخانه را پیدا کردم و عاشق سنت ها و فرهنگ آن شدم. 12 سال داشتم که با خودم گفتم اگر روزی اپرا بنویسم حتما اولین آن ریشه در فرهنگ زورخانه ای داشته باشد؛ البته آن موقع نمی ...
رضایی: قطبی باید بازیگر می شد، نه مربی
تازه هدایت پرسپولیس را بر عهده گرفته و دست به جوانگرایی زده بود. یک روز برای تست به محل تمرین این تیم رفتم و قبول شدم. به عنوان بازیکن تستی به پرسپولیس رفتی؟ بله. چند روزی با پرسپولیس تمرین کردم و بگوویچ گفت با این بازیکن قرارداد امضا کنید. اولین بازی ات مقابل کدام تیم بود؟ مقابل استقلال اهواز؛ 30 ثانیه فرصت بازی کردن به من رسید، در همان 30 ثانیه توپ در ...
پس از جنگ با سفرهایم سفیر صلح شدم
های آن آشنا شدم. در سفرهایم با دوچرخه در مدارس سخنرانی می کنم به دلیل همان شاخصه هایی که اشاره کردم؛ تمایل داشتم با اقیلم، آداب و رسوم، فرهنگ، ادیان و مذاهب، گویش و مردم نقاط مختلف کشورم آشنا شوم. همین عاملی شد تا در مدت این پنج سال اخیر تمام ایران را به جز تعداد اندکی از استان ها رکاب بزنم. همان طور که اشاره کردم من پیش از این آموزگار بودم برای همین یکی از ویژگی های سفرم ...
نکات زندگی و افتخارات دیاباته از دید رسانه فرانسوی
: در سن پایین مادرم را از دست دادم. وقتی 13 سال داشتم، مادرم و دوستم یک ساعت قبل از فوتش با من تنیس بازی کرد. 2- شیخ 2 مدال برنز در رقابت های فوتبال آفریقا در سال های 2012 و 2013 به همراه تیم ملی مالی کسب کرد. او در سال 2012 در این رقابت ها عنوان آقای گلی را از آن خود کرد. 3- شیخ دیاباته در سال های 2012 و 2013 بهترین گلزن تیم بوردو شد و در جدول گلزنان نیز در سال 2013 رتبه اول ...
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه بود؟
...> بعد از دو سال تازه فهمیدم پاسدار شده من به عنوان مادر، بعد از دو سال فهمیدم به سپاه رفته و پاسدار شده است، یک روز یک دست لباس سبز به خانه آورد، به من گفت که شلوارش را کمی تنگ کنم، بعد از سؤال های زیادی که کردم فهمیدم پاسدار شده و دوست داشت کسی از این موضوع با خبر نشود. در مورد ازدواج که با او صحبت می کردند با خنده جواب می داد: خدا یار بی کسان است. زنم یک تفنگ است و همینطور خانه ام یک ...
شیلا خداداد| عکس جنجالی از شیلا خداداد در آمریکا + بیوگرافی و تصاویر جدید
در آن مقطع می خواست به بازیگری بپردازد و درگیر شب کاری ها می شد، نمی توانست آن طور که باید به زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟ شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت ...
لذت عشق پس از فراق طولانی
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که سالیان سال برای فردی که در فراق آن هستید رنجشی طولانی را تجربه کرده باشید و تمام فکر و ذهنتان بر روی آن فرد باشد تا به هر نحوی که شده آن را به دست بیاورید، من هم از این قاعده مستثنی نبودم، ماندانا تمام وجودم شده بود، من نمی توانستم لحظه ای را از فکر آن بیرون بیایم، ما در کودکی هم بازی هم بودیم، خانه ی آن ها یک ساعت با ما فاصله داشت و ارتباط و دسترسی به ماندانا ...
دستبرد کارگر خدماتی به حساب صاحبخانه
دنبال کار دیگری برود. بعد از آن بود که به نسرین مظنون شدم و احتمال دادم که سرقت لوازم خانه یا دستبرد به حساب مادرم کار او باشد. بعد از طرح شکایت کارآگاهان پلیس در تحقیقات میدانی متوجه شدند که نسرین از یک ماه قبل برای خودش خانه و مغازه ای در شهرستان رودهن خریده است. او همچنین یک خودروی پژو206 هم خریده است. بعد از به دست آمدن این اطلاعات بود که مأموران پلیس 31 فروردین ماه نسرین را بازداشت ...
جانباز دفاع مقدس چگونه پدیده نون. خ2 شد؟/ از عمو کاووس امروز تا رزمنده دیروز هوانیروز + تصاویر
فاً محدود به منطقه کرمانشاه نمی شد. زمانی به منطقه، غرب، جنوب و غیره هم اعزام می شدیم و در خیلی از عملیات هایی که نیروی هوایی در آن حضور داشت، خود من حاضر بودم. این رزمنده دوران دفاع مقدس افزود: من تمام هشت سال جنگ تحمیلی را در جبهه، کنار دوستان رزمنده ام حضور داشتم. هیچ وقت از آن فضا دل نمی کندم؛ نهایتاً چند روز را مرخصی می گرفتم و دوباره چند ماه مداوم در مناطق عملیاتی مشغول بودم. ...
مهرانه مطلقه بود و عکس های زننده اش را به مهندس مجرد می فرستاد!
...> پدر و مادرم تلاش می کردند تا من و خواهر و برادرانم را به بهترین نحو تربیت کنند به همین دلیل اهمیت زیادی به تحصیلاتمان می دادند در این میان من هم که از همان کودکی علاقه زیادی به درس و مدرسه داشتم در بهترین مدارس مشهد تحصیل کردم و سپس در یکی از رشته های مهندسی دانشگاه دولتی پذیرفته شدم. اما بعد از پایان مقطع کارشناسی دیگر ادامه تحصیل ندادم چرا که دوست داشتم زودتر خدمت سربازی را به پایان ...
دعوای جنجالی در مراسم عروسی
زمان من و همسرم به تازگی نامزد شده بودیم و من با شنیدن صدای دعوای آن ها کنجکاو شده بودم و از پنجره به بیرون نگاه می کردم تا از صحبت های آن ها سر در بیاورم، در لا به لای صحبت های آن ها متوجه شدم که عموی همسرم می گفت که تو حق من را خورده ای! تمام آن ها را از لوزالمعده ات بیرون می کشم؛نمی دانستم بخندم یا اینکه نگران باشم، تهدیدات اساسی کرد که سر وقتش تلافی همه چیز را بر سر شما در خواهم آورد،من در ...
متهم: برادرم عاشقِ همسرم شد، او را کشتم
گشت داده و سرانجام او یک هفته بعد بازداشت شد. مرد جوان قبول کرد برادرش را کشته است. او گفت: مدت ها بود که ازدواج کرده و همراه همسرم در ایران زندگی می کردم. ما زندگی خوبی داشتیم و من عاشق همسرم بودم، اما برادرم دست از سر ما برنداشت. او گفت: سال ها قبل در افغانستان وقتی عاشق لیلی شدم، تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. مدتی بعد متوجه شدم برادرم هم عاشق دختری شده، اما نمی دانستم آن دختر لیلی ...
تجربه من و کرونا
باآنکه هفده روز تمام دمار از روزگار جسمم درآورد، اما روحم را آبدیده کرد. اولین روز که به شدت درد مرا از پا انداخت، وقتی زنگ زدم به محمد و برای اولین بار از درد جسمم گریه کردم، دوباره اعتماد کردم. دوباره عاشق تر شدم. کرونا قدرت و توانایی برای عبور بود. با همه تلخی اش برای ما رقص بود؛ مثل رقص محمدعلی کلی تو مسابقات، با خون، با درد. باجان مبارزه می کردم؛ ولی می خندیدم. شاید خواننده این متن بگوید من یه ...
فریبا نادری| جنجال ویدیو لو رفته درپشت صحنه + فیلم وعکس
بود که جای قهرمان فیلم هایی که دوستشان دارم، قرار بگیرم، اما پدر و مادرم مخالف بودند و سختگیری می کردند تا من به درس و مشقم بیشتر توجه داشته باشم. در دوران کودکی بسیار شیطون و بازیگوش بودم، از آنجایی که با برادرم حمید رابطه بسیار خوبی داشتم، تمام روز با او بازی می کردم و به همین خاطر شیطنت هایم هم پسرانه بود. من حتی یک عروسک هم نداشتم و بهترین اسباب بازی من توپ چهل تیکه بود، یادم می آی ...
اظهار نظر عجیب مالدینی در مورد خودش
بازنده تاریخ فوتبال دانست : معتقدم من بزرگترین بازنده تاریخ فوتبال هستم. برای این ادعا دلایل خودم را هم دارم. من 5 بار فاتح لیگ قهرمانان شدم ولی با میلان در سه فینال هم بازنده شدم. یک سوپرکاپ اروپا، سه جام بین قاره ای، یک فینال یورو و یک فینال جام جهانی را هم از دست دادم. در یک نیمه نهایی جام جهانی نیز بازنده شدم. می توانم بر این فهرست همینطور اضافه کنم. مالدینی که در یک لایو اینستاگرامی ...
افسردگی دوران بارداری، با توام ای شادی غمگین!
مقاله در اسلیت ثبت کرده است، اخیراً دربارۀ بیماری اش چنین گفت: هنوز هم به خاطر آنچه از سر گذراندم شرمسارم، انگار که نیاز به کمک روان پزشک در دوران بارداری نقطه ای سیاه در کارنامۀ مادری ام است . پس از آنکه در آن فروشگاه دچار فروپاشی شدم، تا چند روز عصبی و شکننده بودم. پی کار و زندگی اجتماعی ام رفتم اما یک گوشم به آن صدایی در ذهنم چسبیده بود که مرا آن جور ترسانده بود. حدود یک ...
روایت رونی کلمن دایی و شیرین بابا از حضور در سریال نون خ. 2 / بازیگران جوان و کم تجربه ای که خوش درخشیدند
انجام می دادم نتوانستم کار کنم. سعید آقاخانی از دوستان قدیمی من است و خوشحالم که افتخار بازی در سریال نون خ نصیب من شد. من در این سریال، نقش یک معلم را بازی کردم که با همه معلم ها متفاوت بود. اوایل با نقش ارتباط برقرار نمی کردم، اما به مرور دوستدارش شدم. کرمی عنوان کرد: فصل اول نون خ را مخاطب به خاطر سادگی و به دور از هیاهو بودنش دوست داشت؛ مخاطبان از فصل دوم هم استقبال کردند؛ چون تیم ...
داور بسکتبال بانوان در خط مقدم مبارزه با کرونا +عکس
عنوان یک ماما در بیمارستان در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا قرار دارد. چطور شد سمت بسکتبال آمدی؟ به خاطر فیزیکی داشتم منظورم قد بلندم است، علاقه و البته استعدادم به رشته بسکتبال علاقه مند و جذب این رشته شدم. بسکتبال را حرفه ای بازی می کردی؟ خیر نیمه حرفه ای. من در تیم های دانشگاه اراک و علوم پزشکی بودم. از سال 95 هم کار قضاوت را انجام دادم. مدرک درجه 2 ...
بعد از خدا تو سزاوار ستایشی زندگی بانوی صبوری که با خدا معامله کرد
دانشگاهی همدان مشغول به کار شدم، این نکته قابل ذکر است که بعد ها خانواده ام با اطلاع از زندگی خوب و خوش ما در کنار یکدیگر با ازدواج ما کنار آمدند و هر دوی ما را قبول کردند. انگیزه نوشتن کتاب خاطرات همسرم صالحی گفت: از زمان ازدواج با آقای صاحبی، دوست داشتم تا خاطرات و صحبت های ایشان را بنویسم که همین کار را نیز انجام داده و هروز به ثبت خاطرات مسعود در دوران دفاع مقدس و ... پرداختم ...
قرآن؛ همراه همیشگی من
آن دوری می کرده و بچه سر به راهی بوده است. ادامه آن سال ها برای او فقط در آموختن قرآن تعبیر می شود و درباره آن روز ها می گوید: 4، 5 سالی با نوار های قرآنی مأنوس بودم و سوره های دیگر عبدالباسط را هم گوش می دادم. آن سال ها در جلسات قرآنی مرحوم محمدتقی افشار در کوچه چهارباغ شرکت می کردم. منزل پدر و مادرم هم که نانوای متدین و باخدایی بود و در محله به آقای شاه معروف بود، دیوار به دیوار خانه ما بود. من ...
شیلاخداداد ناخواسته کشف حجاب کرد + سند
بازیگری بپردازد و درگیر شب کاری ها می شد، نمی توانست آن طور که باید به زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟ شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من ...
انشا ماه رمضان | تحقیق در مورد ماه رمضان انشای ادبی و ساده با موضوع ماه رمضان
تو راه خانه است. نزدیک مسجد که می رسم یاد آقا جماعت مسجد می افتم! آقا جماعت مسجد روحانی جوانی است که عبای شکلاتی خوش رنگیمی پوشد و همیشه لبخند زیبایی بر لب دارد. ازآن لبخند هایی که به تو فرصت می دهد از او بپرسی و از حاج آقا بودنش نترسی! بهترین فرصت بعد از نماز است، وقتی نماز تمام می شود چند نفر قرآن به دست گرفته اند، توی صف ایستاده اند. گویا استخاره می خواهند. ...
منِ عزیز : نامه های یک رمان نویس به خودِ آینده اش
که اگر از آن آگاه می شدم، می توانستم شاد زندگی کنم؟ پاسخی به این سؤال که من که بودم و چه اهمیتی داشتم؟ آن نامۀ مهر و موم شده را با خود به دانشگاه بردم و بعد فارغ التحصیل شدم و آن را به اولین آپارتمانم در منهتن آوردم، آپارتمانی دو خوابه که با دوستم در آن زندگی می کردم. وارد دورۀ ارشد شدم. هنوز دوست پسر دوران لیسانسم را می دیدم، با اینکه او در کنتیکت زندگی می کرد و طی این مسافت طولانی ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید / مهمانی که حضورش را باور نمی کردم
مراسم همسرم دقایقی سخنرانی هم بکنند. نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمی کردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند. تقریبا 4-5 روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی می خواهد با شما صحبت کند. آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود. وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمی کردم دارم الان به ...