سایر منابع:
سایر خبرها
چقدر روی دو چشمت هلال ابرو هست برای بدر شدن ماه من زمان مانده چقدر تیغه لب پر، میان دنده ی توست چقدر نیزه شکسته در این میان مانده تو را از این همه غم میکنم سوا، اما هنوز داغی یک نیزه در دهان مانده قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر هنوز قصه ی گودال و ساربان مانده قرار نیست فقط عمه ات بماند و من ببینی اش که میان ...
پرچم امام حسین (ع) و در آیینی با قدمتی چندصد ساله به استقبال ماه محرم می روند. برخی کارشناسان قدمت آیین استقبال از محرم در منطقه دوبُرجی را دوره قاجار می دانند که طی آن یک روز قبل از محرم با صدای سرنا و طبل و نقاره با نوایی غمگین به گوش زمین و زمان می نوازند. مردم منطقه به این طرز نواختن، نقاره وارونه می گویند که با ترکیبی از غم، هشدار و بیدار باش نواخته می شود تا همگان بدانند که ...
...، من در این خاک ریشه دارم، خون بسیاری از عزیزانم بر روی این خاک و برای دفاع از وطن ریخته شده، بهترین هایم در این سرزمین آرمیده اند ... نه قصد مهاجرت دارم و نه پناهندگی ... پس از سال ها ممنوع الکاری در تلویزیون دیگر برایم مهم نیست فیلمنامه ای بنویسم و یا سریالی کارگردانی کنم و دلخوشم به همان سریال هایی که در این زمانه اسم آوردن از آنها جرم است؛ ولی در حافظه مردم به خوبی نقش بسته اند و به زعم ...
متن نامه قاسم جعفری به عبدالعلی علی عسکری آمده است: یا لطیف ریاست محترم سازمان صداوسیما، آقای علی عسکری با سلام زندگی زیباست اگر به فکر هم میهنانی باشیم که به ماندن در وطن و زندگی در خاکشان افتخار می کنند و با همه بحران های پیش رو کنار آمده و به فردا هایی روشن می اندیشند. با وجود همه بی مهری هایی که توسط شما و همفکرانتان، که خود را قیم همه مردم می دانید بر سرشان می آید ...
و سعادت ابدی را فراهم کنیم. بعد از عقد، حاج رضا دو ماه به منطقه رفت و حضورش در جبهه تا زمان عروسی طول کشید. فردای عروسی، ماه عسل یک سفر صبح تا عصر بود به شهر زیارتی قم و روز دوم بعد از عروسی، داماد جوان به منطقه جنوب رفت و درعملیات بدر مجروح شد. (همسر شهید) دو روز بعد از ازدواج جبهه رفت: معصومه، ولی همسر شهید فرزانه است. روحیه بسیاری خوبی دارد و خودش می گوید از روز شهادت حاج رضا، چون می ...
... بپرسید از چشم یعقوب، مردم! از این هست جانکاه تر؟ هست آیا؟ نگاه حسین است حرزی به جانش به لب های زینب خدایا خدایا به بازی گرفته چنان مرگ را او که شد مست از آن رزم، شمشیر حتی گرفته ست در دست خود ذوالفقاری که برخاسته بانگ لا سیف الا... چه شوری ست در سر، چه شوقی ست در دل شگفتا از این جان فشانی شگفتا شهادت شده ...
حریمشون دفاع می کنند. کشتن پشه ها چرا؟ نیازی به کشتن اونا نیست. این ها هم از زیست گاهشون حفاظت می کنند. مثل هر موجود زنده ای، درست مثل خودِ ما. که برای دفاع از مرزهایمان اینجا اومدیم. فقط پماد رو. روی دست و صورتتان بزنید، پشه ها فرار می کنند. حسن گفت: — پشه ها که جای خود دارند. مردم هور هم نابود شدند، همه آوارهٔ شهرها شدن، مال ومنالشون هم نابود شد ...