سایر منابع:
سایر خبرها
رابطه پنهانی زن متاهل با برادر جاری | بی آبرویی با رابطه پنهانی عروس خانواده
بیماری دچار شوم، تقاضای طلاق دادم. من از همسرم جدا شدم اما این مسئله که چرا همسرم با ابراز آن همه عشق و علاقه در زمان قبل از ازدواج مان، این چنین به من خیانت کرد، من را آزار می داد. از این رو می خواستم از مردها انتقام بگیرم. اما افسوس که اسیر هوس های جوانی شدم که او نیز مادرش به زندگی شان خیانت کرده است و می گوید می خواهد از زن ها انتقام بگیرد. ای کاش چنین حماقتی نمی کردم. منبع: صبح مشهد ...
اقدام شیطانی مرد 53ساله با دختر 27 ساله در آپارتمان اجاره ای!
پشت همسرش را خالی نمی کند! درگیری های ما چند ماه ادامه داشت تا این که روزی حبیب به محل کارم آمد و مدعی شد به خاطر عذاب وجدان قصد دارد مرا عقد کند. با آن که دیگر از او نفرت داشتم اما به ناچار پیشنهادش را پذیرفتم و نام من وارد شناسنامه حبیب شد. چند ماه بعد و در حالی که از شدت شرم نمی توانستم به چهره پدر و مادرم نگاه کنم، زندگی مشترکم را در یک سوئیت اجاره ای آغاز کردم و آن جا بود که تازه فهمیدم به طور ...
ماجرای دختر 17 ساله مشهدی که اسیر هوس های شیطانی جوانی شد
به هیچ وجه قصد ندارد با من ازدواج کند و هدف او از فراری دادن من فقط رسیدن به هوس های شیطانی است. این دختر 17 ساله اظهار کرد: این گونه بود که از رفتارهایم پشیمان شدم و قصد داشتم به مشهد بازگردم ولی پسرجوان دیگر اجازه نمی داد و مرا آن جا زندانی کرده بود. وی بیان کرد: از سوی دیگر با شکایت پدر و مادرم، پسر جوان متوجه پیگیری پلیس شد و مرا رها کرد اما وقتی ماموران کلانتری امام رضا ...
آدمکشی به خاطر 30 میلیون تومان!
به گزارش سلام نو، روزنامه خراسان نوشت: جوانی که با همدستی یک متهم اجاره ای، جنایتی هولناک را در مشهد رقم زده بود، درحالی نقش خود را هنگام ارتکاب قتل انکار کرد که همدست وی نیز مدعی شد از این آدمکشی که قرار بود به خاطر آن 30 میلیون تومان دریافت کنم، هیچ چیزی نصیبم نشد! صبح سوم مهر گذشته، جوان تبعه خارجی به نام کیاوش به همراه دایی خودش وارد پلیس آگاهی شد و در حالی که به شدت خود را مضطرب ...
هیچ از آدمکشی 30 میلیونی!
به گزارش مشهد فوری ، صبح سوم مهر گذشته، جوان تبعه خارجی به نام کیاوش به همراه دایی خودش وارد پلیس آگاهی شد و در حالی که به شدت خود را مضطرب نشان می داد، از پلیس برای یافتن پسرخاله گمشده اش کمک خواست. این جوان 21 ساله که مدعی بود بعد از چند روز بر ترس خود غلبه کرده و قصد دارد رازی را افشا کند به کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی گفت: روز چهارشنبه گذشته برابر با 31 شهریور ماه، من در منزل پسرخاله ام (بهمن عزیزی) بودم که ناگهان سه مرد لباس شخصی وارد خانه شدن ...
روایت جانباز 70 درصد بروجردی از 38 سال زندگی بدون دست و چشم؛ قهرمانی که هیچوقت فرزندانش را ندیده ...
همانند مومیایی باندپیچی شده بود، دیدم. وی افزود: آن زمان همه اقوام و دوستان برای ابراز همدردی به تهران آمده بودند اما من هیچ عکس العمل خاصی نداشتم و فقط گریه می کردم. سختی های بزرگ کردن فرزندان همسرم مرا صدا کرد و ماجرای مجروح شدنش را برای من شرح داد، این که چگونه بینایی چشمانش و هر دو دستش را از دست داده است که من تنها در پاسخ به او می گفتم اشکال ندارد. اما ...
آدمکشی 30 میلیونی +عکس
وی ادامه داد: آن مردان ناشناس سپس چاقویی را زیر گلوی بهمن گذاشتند و او را به طبقه بالای آپارتمان بردند! در همین حال یک قمه هم به دست من دادند تا اثر انگشتم روی آن بماند! ولی بعد از گذشت چند دقیقه متوجه شدم که مردان لباس شخصی پسرخاله ام را با زور و تهدید با خود بردند و مرا در خانه به تنهایی رها کردند. به همین خاطر چند روز بود که جرئت نداشتم این ماجرا را برای کسی بازگو کنم اما وقتی دیدم از پسرخاله ام خبری نشد، امروز تصمیم گرفتم تا از پلیس کمک بخواهم! و ... قصه ساختگی جوا ...
روایت کهنه سربازی که 38 سال نخوابیده / رزمنده ای که رگ خوابش را در جبهه جا گذاشت
بیدارند اوضاع خوب است اما همین که چراغ به نشانه خوابیدن خاموش می شود سردردهای من نیز شروع می شود بعضی از شب ها در خانه طاقت نمی آورم و با موتور از خانه بیرون می زنم. هوا که گرم تر بود توی خیابان آتش روشن می کردم و تا صبح چای و تخمه می خوردم باید یک جوری شب را به امید صبح بگذرانم گاهی شب ها نیز به خواجه مراد می روم و یا به کوه بیابان می زنم اکثر چوپانان اطراف مشهد مرا می شناسند. ...
دو بار ازدواج کردم تا در خیابان نخوابم
خانه امن پناه آورده است. رویا می گوید: آن موقع 19 ساله بودم برای لجبازی با دایی ام که اجازه نداد با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم با محمود که 20 سال از من بزرگتر بود ازدواج کردم. زمانی که ما با هم ازدواج کردیم محمود معتاد نبود و ترک کرده بود، اما زمانی که پسر دومم به دنیا آمد دوباره اعتیادش را شروع کرد، اخلاقش به شدت بد شده بود و من را مدام کتک می زد، دیگر تحمل این زندگی برایم ...
روایت دردناک بیماری که حین بیهوشی، بیدار شد
از آن بالاخره آرام شدم. می خواستم با سرپرستار در مورد بیهوشی حرف بزنم که در حال خراب من و عجله او برای خروج از اتاق موضوع به فراموشی سپرده شد. فردای روز عمل هنگام ترخیص به همسرم گفتم که می خواهم گزارش حادثه را به بیمارستان بدهم تا شاید بشود جلوی رخ دادن دوباره چنین حادثه ای را گرفت. پرستار ها با وجود برخورد خوبی که در تمام مدت بستری من داشتند، عملا از گوش دادن یا همکاری در این مورد سر باز می زدند ...
بازیگر نقش خانوم کوچیک پس از باران کجاست؟ / سرنوشت عجیبش!
صورتی است که در نقش های دیگر، عموما بازیگران زن را به صورت خانه دار یا در آشپزخانه و مشغول انجام کارهای منزل می بینیم. چنین موقعیتی ظرفیت چندانی ندارد تا بازیگر خودش را نشان بدهد. ابتدا برای این که من و همسرم هر دو در این مجموعه بازی کنیم، تردید داشتم، چراکه کار طولانی و دور از تهران بود و بچه هایمان تنها می ماندند، اما متن را خواندم و دیدم هر دو نقش بسیار خوب و قوی هستند و حیف است که با ...
شاگرد علامه حسن زاده در گفت وگو با حوزه نیوز: داشتیم از حوزه ناامید می شدیم ولی حسن زاده را که دیدیم، به ...
به دیدن شما، عیبی ندارد. ایشان به خانه ما می آمد. علامه به منزل ما می آمدند و من هم تنها شاگردی بودم که با خانواده به منزل ایشان می رفتم. خودم خدمت استاد و همسرم در محضر همسرشان بود و خاطرات استاد را از ایشان می شنیدند و نتیجه این ارتباط کتابی شد که در این عرصه منتشر شده است. توصیه می کنم به طلاب و علما که با خانواده های اساتید صمیمی شوند. البته هرکسی را نمی شود به زندگی راه داد. به ...
ماجرای قتل شریک 40 ساله چه بود؟
های همسرم مرا به شدت آزار می داد و من به هیچ طریقی نمی توانستم او را از این افکار اشتباه باز دارم به خاطر همین در یک تفکر احمقانه تصمیم به انتقام از بدبینی هایش گرفتم تا به این طریق او را آزار بدهم. در یکی از شبکه های اجتماعی با پسر 26 ساله ای آشنا شدم که خودش را مهندس راه و ساختمان معرفی می کرد. ابتدا قصد داشتم همسرم را متوجه اشتباهش بکنم تا بیشتر از این به خاطر سوءظن هایش مرا زجر ندهد ...
دسیسه شوم مرد متاهل برای جدایی همسرش | مرد خیانتکار با زن صیغه ای دسیسه شوم چید
مشغول استعمال مواد مخدر می شدند. من سعی کردم به خاطر فرزندم زندگی ام را حفظ کنم ولی کارهای خلاف او پایانی نداشت و اختلافات ما هر روز شدت می گرفت تا این که تقاضای طلاق کردم و از او جدا شدم. این در حالی بود که بنا به رأی دادگاه من می توانستم هفته ای یک بار پسرم را ببینم اما یاسر نمی خواست که من با فرزندم دیدار کنم به همین خاطر مرا اذیت می کرد و من از دوری فرزندم رنج می کشیدم تا این که یک روز ...
گفتگو با جواد انصافی و فرزندش امیرحسین انصافی و همسرش فروغ یزدان
. چون از سال های خیلی دور علاقه بسیاری به هنر داشتم و لباس و کلاه نمایش های همسرم را خودم می دوختم. بچه ها که بزرگ شدند من در زمینه طراحی و چاپ لباس و پارچه در دانشگاه ادامه تحصیل دادم و اتفاقا تز من هم لباس های سیاه بازی بود و 20 هم شدم. به تازگی هم در پژوهش هنر فوق لیسانس گرفتم. هر کاری هم که از دستم برای همسر و پسرانم در زمینه کاری شان بربیاید، انجام می دهم و از این زندگی لذت می برم ...
عاشقانه های گلبخیر و محمد روی موتور!
، اما بر اساس عکس هایشان که در افغانستان است آنقدر هم سنشان بالا نبود، مادرم که خیلی جوان بود. زن اولِ پدرم فوت می کند و مادرم، زن دومش بوده. **: این 4 تا و 7 تا خواهر و برادر که می گویید به خاطر همین دو ازدواج است؟ همسر شهید: بله... مادرم خیلی جوان بود. **: ولی احتمالا پدرتان حول و حوش 50،60 ساله بودند؟ همسر شهید: بله فکر کنم. **: این دشمن که می ...