چرا بازیگر معروف تلویزیون آپارتمان لوکس و ماشین چند میلیاردی را نپذیرفت؟
سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی افراط در مدیریت زمان کار دستتان می دهد!
ام را جوری برنامه ریزی می کردم که وقتی می خواستم با ماشین رانندگی کنم، فقط نیاز باشد به راست بپیچم و با این کار در ترافیک چهارراه ها گیر نکنم. خانه ای خریده بودم که فاصله بین بخش های مختلف آشپزخانه اش کم باشد تا بتوانم به نحوی کارآمد آشپزی و نظافت کنم، حتی هر روز هفته صبحانه و ناهار یکسانی می خوردم (بیشتر وقت ها با عجله پشت پیشخوان آشپزخانه) تا زمان صرف شده برای وعده های غذایی را به حداقل برسانم ...
علی دایی: من گریه ام می گیرد که راجع به یارانه صحبت می کنیم/ این توهین به مردم ماست/ چرا فوق لیسانس باید ...
...! شما فکر کنید ماهی چند هزار میلیارد یارانه داده می شود؟ با این یارانه ها از آن زمانی که داده اند، نمی شد هزاران کارخانه ایجاد کرد؟ میلیون ها نفر را سرکار فرستاد؟ من اصلا مانده ام! حالا حداقل 100 نفری کارمند دارم و با آن ها کار می کنم. مگر می شود از سال قبل تا امسال بالای 60 الی 70 درصد اجاره خانه ها بالا رفته! یک آدم چقدر کار بکند؟ چه کاری بکند که بتواند این خلاءها را پر کند؟ ...
صحبت های جنجالی دایی در برنامه جدید فردوسی پور؛ یارانه دادن توهین به مردم ایران است+ ویدیو
...، تو فکر می کنم همان موقع یادم هست گیشا (کوی نصر) بودی و یک پیکان داشتی. بله. پیکان اردبیل11 داشتم. *بعد آن پول اندکی هم که از کم شروع شد و کم کم بالا رفت را هم رفتی کار کردی. اصلا پیکان اردبیل11 را شریکم برای من خرید. 420 هزار تومان سود من بود و برای من آن پیکان را گرفت و من از کارکردم گرفتم و پول فوتبال را نیاوردم ماشین بخرم و پز بدهم. تا موقعی که فوتبال من ...
زندگانی امام صادق(ع) در میانه دو بلیّه بزرگ| عظیم محمودآبادی
او رفت و گفت: رخصت پرسش می دهی؟ امام فرمودند: اگر می خواهی بپرس. ابن ابی العوجا با اشاره به کعبه گفت: تا کی این بَیدر (خرمنگاه) را به پای می کوبید؟ و به این سنگ پناه می برید؟ و این خانه بالا برده با آجر و کلوخ را می پرستید؟ و چون شتر گریزان گرداگرد او هروله می کنید؟ تو این دین را رییس و بزرگی. پدرت موسس آن بود. امام در جواب وی چیزی را گفتند که حدود 9 قرن بعد از آن ما همان سخن را از بلز پاسکال ...
حاجی برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت/در سجده آخر می گفت اللهم عجل لولیک الفرج
ندارد ایستاده می آیی ان شاءالله. محمود از همان زمان خواستگاری و بعد از ازدواج مدام از شهادت حرف می زد و می گفت من به این نیت ازدواج کردم که نسلم باقی بماند و سنت رسول خدا را انجام بدهم و بعد شهید شوم. حرف هایشان را گوش می دادم، ولی باور نمی کردم. می گفتم آنقدر رزمنده در نوبت شهادت هستند که نوبت شما نمی شود، اما روز آخر در چهره اش می دیدم که شهید می شود. هربار که به جبهه می رفت با خنده بدرقه شان می ...
حکایت کوتاه و پندآموز | نیش زنبور کشنده تر است یا نیش مار؟!
نگاه می کنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود. 20. ابلیس و فرعون درویشی مجرد به گوشه ای نشسته بود؛ پادشاهی برو بگذشت. درویش از آن جا که فراغ ملک قناعت است سر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آن جا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت این طایفه خرقه پوشان امثال حیوان اند و اهلیت و آدمیت ندارند! وزیر نزدیکش آمد و گفت ای جوان مرد سلطان روی زمین بر تو گذر ...
چند حکایت طنز و زیبا از بهلول | حکایاتی طنزآلود و خنده دار
جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاری به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردی دیوانه خطاب نمود. بهلول گفت: غم مخور. من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت: من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم به دکان آن مرد بیا و با ...
فرزند رهبری گفتند در آشپزخانه منزل پدر ما میز و صندلی پلاستیکی قرار دارد
کنیم که هیچ کسی سر بی شام روی زمین نگذارد. واقعا دلسوز ملت هستند و زندگی مردمی دارند. چند وقت پیش که بیت بودم فرزند بزرگ ایشان را دیدم که می گفتند در آشپزخانه منزل پدر ما میز و صندلی پلاستیکی قراردارد. زمان جنگ که رئیس جمهور بودند، خدمت ایشان در منزلشان رسیدم. بعد از نماز مغرب و عشا آقا فرمودند آقا رحیم شام می مانید، گفتم شام علما برکت دارد. گفتند از بیرون سفارش بدهم یا هر چه در خانه است، می خورید ...
با نابغه تاریخ تنیس ایران؛ "توپ جمع کن امجدیه که در 3 گرند اسلم بازی کرد"
رانندگی کنم دوباره همان دوستم من را به خانه مان در نظام آباد رساند. من هم چون ماشین خریده بودم می خواستم پز بدهم و به پدر و مادرم گفتم که ماشین خریدم و بیایند سوار شوند تا دوری بزنیم اما به سختی توانستم رانندگی کنم و هر طور بود کم کم رانندگی یاد گرفتم. بزرگترین معضل تنیس این است که فقط کسانی که پولدار هستند می توانند بازی کنند. *چه سالی تنیس را کنار گذاشتید؟ سال 56 دیگر ...
سردار صفوی: کشور اوکراین شرقی بزودی تشکیل می شود/ آقا بارها گفتند چرا دولت ها برای سفره مردم کاری نمی ...
عزل شد افزایش یافت و زمانی که صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شد انسجام بسیار خوبی ایجادشد و حمایت مردم را هم داشتیم. مقایسه جالب دوران جنگ با شرایط کنونی کشور توسط سردار رحیم صفوی ما شب های عید در سال های جنگ هیچ گاه در خانه هایمان نبودیم. بنده سه فرزند دارم، اما زمان به دنیا امدن این ها من پیش همسرم نبودم. شب عید داشتم کیسه آجیل را باز می کردم دیدم یک نامه مچاله شده ...
هشت سال دفاع مقدس تضمین کننده 80 سال امنیت ایران بود
. واقعا دلسوز ملت هستند و زندگی مردمی دارند. چند وقت پیش که بیت بودم فرزند بزرگ ایشان را دیدم که می گفتند در آشپزخانه منزل پدر ما میز و صندلی پلاستیکی قراردارد. زمان جنگ که رئیس جمهور بودند، خدمت ایشان در منزلشان رسیدم. بعد از نماز مغرب و عشا آقا فرمودند آقا رحیم شام می مانید، گفتم شام علما برکت دارد. گفتند از بیرون سفارش بدهم یا هر چه در خانه است، می خورید؟ گفتم هر چه در خانه است کفایت می کند. سفره ...
8 سال دفاع و 80 سال امنیت
خصوص بعد از خرداد 60که بنی صدر عزل شد، افزایش یافت و زمانی که صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شد، انسجام بسیار خوبی ایجادشد و حمایت مردم را هم داشتیم. ما شب های عید در سال های جنگ هیچ گاه در خانه هایمان نبودیم. بنده سه فرزند دارم اما زمان به دنیا آمدن این ها من پیش همسرم نبودم. شب عید داشتم یک کیسه آجیل را باز می کردم که دیدم یک نامه مچاله شده در کیسه آجیل است که نوشته من زهرا هستم پدرم تصادف ...
نقد و تحلیل ِ حسرت محمودآبادی بر کتابِ مجموعه داستانِ زندانی ؛ نوشته مهدی بردبار (اسپندیار)
وحشت آور داستان: من امروز خودم را یک زندانی واقعی یافتم ، گر چه شلاق بر پیکرم وارد نشده بود ، اما همان قوانینی که تا چند دقیقه پیش با تمام وجود به آن احترام می گذاشتم اکنون داشت محکم به صورتم سیلی می زد ، زیرا تحکم همیشگی این قوانین در پیش این مرد رنگ باخته بود. ص 18 یا آن هنگام که مردِ به تعبیر قانون مجرم ، دست حقوقدان را زخمی و غرق خون می کند ، می گوید: تو از بس که توی خوشی غرق شدی و خبری از ...
روایت تسنیم از نبرد تا شهادت برترین تک تیرانداز جهان
سیدالشهدای اصفهان شد. پدرم به تمام معنی به ما علاقه داشت، حتی یکجا یکی از هم رزمانش می گفت: توی جبهه در سنگر مستقر بودیم یک دفعه صدای هق هق گریه شهید زرین بالا رفت، بهش گفتم چی شده؟ ایشان می گویند که یاد بچه هایم افتادم. تسنیم: آقای دکتر شما چند خواهر و برادر هستید؟ علی اصغر زرین: 4برادر و 3 خواهر که آن زمان ما کوچک و قد و نیم قد بودیم. بزرگ ترین فرزند خواهرم هستند که 12 سال ...