سایر منابع:
سایر خبرها
بهای یک چشم کم سو و گریان چند است؟
آفرینی اش در عملیات مرصاد مفقود الاثر شد یعنی در 20تیر ماه 1367. بعد از سال 1367 خبر و نشانی از شهیدتان به دست نیاوردید؟ نه؛ هیچ خبری از او نداریم. تنها در سال 1385 به ما اعلام کردند که ایشان شهید شده است و مفقودالجسد است. بعد از رسیدن خبر شهادتش پدرش 15 روز بیشتر دوام نیاورد و به رحمت خدا رفت. دردانه ام نمونه بود و بسیار مهربان، دلسوز و اهل حرام و حلال. توجه زیادی به محرم و ...
گفت وگو با همسر جانباز اعصاب و روان
. نه تنها عشقم به او کم نشده بلکه بیشتر هم شده. به خاطر همین گاهی به حسن می گویم خدای نکرده اگر از دنیا بروی اگر بخواهم دوباره ازدواج کنم باز با یک جانباز ازدواج می کنم! همیشه به شوخی می گویم پدر عشق بسوزد که 32 سال دارم تاوان عشق به تو را می دهم و هنوز عاشقانه دوستت دارم. خانه من با وجود حسن پر از انرژی است. دو فرزند دارم که حالا آنها برای خودشان صاحب زندگی شده اند. سه نوه دارم که هر چند روز یک ...
شیردل سپاه که فدای حضرت زینب (س) شد
خیلی آدم خاصی بودند، بلکه فردی شبیه همه آدما بودند ولی هر وقت بعد از نماز میخواستند با خدا صحبت کنند یا همانطور که در وصیتشان نوشتند با آقا امام زمان(عج) صحبت کنند متوجه می شدم که وقتی به آقا سلام می دادند یکجور خالصانه ای سلام می دادند. متوجه نمی شدم به آقا چه می گوید. ولی از نگاه کردن و حرف زدنش احساس میکردم انگار واقعاً احساس می کند در محضر آقاست و با ایشان صحبت می کند. به قرآن ...
پسرم می گفت باید مثل مادر وهب باشی
. پزشکی قانونی، معراج شهدا و... تا خبری به دست بیاورم. از خداوند و حضرت زهرا (س) خواستم صبر و تحملش را بدهد. بالاخره بعد از 12 سال پیکرش آمد. پدرش صبورتر بود و تنهایی من در کنار او پر می شد. اما در این دو سالی که به رحمت خدا رفته است احساس تنهایی می کنم. حتی جای خالی بچه ها را هم بیشتر احساس می کنم. هر چه باشد برای پدر به خصوص مادر غم ازدست دادن فرزند سخت است اما شهادت با دیگر مرگ ها فرق می کند واقعا ...
مهدی بابا چگونه تفریح خاندان هاشمی را به هم زد؟
اطلاعات روز# در کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، وی به یکی از سفرهای خود و خانوداه اش به لواسان اشاره می کند، سفری که با هلی کوپتر انجام شده و با اقدام مهدی هاشمی با ناراحتی و اوقات تلخی بهم خورده است. در خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1370 می خوانیم که مهدی با انداختن یاسر در آب یک مهمانی خاندانی را خراب کرده است. البته آقای هاشمی با بردن یاسر به جکوزی ریاست جمهوری سعی در ترمیم صدمات پسر ...
در این شعبه خدمات بانکی به ارواح ارایه می شود
بیامرز یارانه اش را کجا قایم کرده؟ خب باشه. دو تایی می گردیم. فقط دختراش بو نبرن ها. نخود بگذار تو دهانت خیس بخوره لامصب. خب بچه های خوب من. شما را امروز جمع کردم این جا تا براتون بگم تصمیم گرفتم دیگه بمیرم تا شما از دست من راحت بشین. زنده بودنم که برای شما سودی نداشت. شنیدم این ماه یارانه ام هم قطع میشه و دیگه خلاص. واسه همین مردن را برگزیدم تا یارانه ام قطع نشه و شما از مزایای بی حد و حصر ...
قاری مدافع حرمی که در فاجعه منا مهاجر الی الله شد + تصاویر
برایم می گفت و از من خواست که فردا که رمی جمرات است برایش صدقه دهم چون یکی از سخت ترین مراحل اعمال را پیش روی دارد و من هم گفتم برایم دعا کند. از دست دادن همسرم را باور نداشتم/امیدوار بودم با من تماس بگیرد روز عید قربان هر چه تماس می گرفتم امکان برقراری ارتباط نبود و تنها توانستیم با هم چت کنیم. ساعت 8:20 دقیقه صبح در مسیر برایم عکس فرستاد بعد هم ساعت 8:59 دقیقه عکس دیگری ...
چهارده پله
مادر در خانه می ماند و با کمترین امکانات غذا می پخت تا پس از خوردن آن باز هم هر چه می توانیم برای گذران زندگی تلاش کنیم. بالاخره با گذشت زمان، هر کس مستقل شد و به سراغ زندگی خود رفت. مادر نیز خیلی زودتر از تصور ما، به دنبال پدر رفت. اندک اندک انگار درهای رحمت به روی من گشوده می شد. در نهایت سلامت بدنی، پدر دو دختر بچه دوست داشتنی بودم و از زندگی در خانه ای زیبا و داشتن کاری مناسب، لذت می بردم ...
این عکس را جلو صحن مبارک حضرت رضا(ع) گرفته ام
) گرفته ام. سال 63 تابستان یک هفته به آغاز سال تحصیلی بچه ها بوده که بعد از اتمام درس مرکز با 6 نفر از بچه ها رفتیم آنجا. چیزی که برایم خیلی تلخ و رنج آور بود این بود که جای شما را آنجا خالی می دیدم. زیرا قبلا با هم رفته بودیم و هر کجا قدم می گذاشتم شما را می دیدم. ضمنا از جانب شما نماز خواندم. ان شاء الله خدا قبول نماید. و خیلی خیلی هم دعا کردم. اگر دعای بنده گناهکار همچون من مورد قبول خداوند قرار و ...
همسرم در زندگی با من بسیار صبور است
...، به من در کارهایم کمک می کند. همسرم از همان ابتدا تمام کارهای زندگی من را مانند رسیدگی به فرزندان، درس هایشان، رفت وآمد، خانه داری، خرید و ... انجام می دادند. ازاین رو من خیالم از بابت خانه و زندگی شخصی ام راحتِ راحت است. در حقیقت زندگی ما دست ایشان است حتی لباس های من را نیز ایشان می خرند، من می پوشم و اگر مناسب نباشد، تعویض می کنند. جدّی می گویم که تمام زندگی ما را حاج خانم می چرخانند. ...
پرچم سبز لبیک یا رقیه آخرین هدیه شهید مجیری به همسرش/ امضایی که به کلمه محب المهدی متبرک بود
جمله مستحبات دیگری که ایشان مقید به انجام آن بود: گفتن اذان صبح با صدای بلند در خانه ،دائم الوضو بودن ، دادن صدقه هر روز صبح ،خواندن زیارت آل یاسین و دعای بعد از آن عصر جمعه، خواندن زیارت ایام هفته و دعای آن، دعای عهد هر روز ، خواندن زیارت عاشورا ، خواندن صد صلوات صد بار سوره قدر عصرهای جمعه، خوردن انار صبح جمعه، مسواک قبل از نماز و خواندن قرآن ، انگشر عقیق در دست داشت و همیشه عطر می زد. ...
واکنش جالب فرزند شهید مدافع حرم "فیروز حمیدی زاده" در لحظه دیدن تابوت پدر
پیکرت برگشت برایت روضه حضرت زینب(س) بخوانم و بعد از ته دل ناله ای می زند و شعری می خواند ” از شام بلا، شهید آوردند، با شور و نوا، شهید آوردند، در خون خفته که نگذارد، نخل زینبی خم گردد، حاشا از حریم زینب(س)، یک آجر فقط کم گردد”. در بین جماعت جانباز مدافع حرم که چندی پیش دیدارش رفته بودیم و چشمش را برای دفاع از حرم از دست داده بود هم حضور دارد، عینکی دودی به چشم زده و سکوت کرده، او حتما دلش ...
مسجد کرامت؛ پایگاه انقلابیون مشهد
بین روحانیون از این مسجد یاد می کنند و می گویند: بنده اعلام کرده ام و حالا هم به شما برادران عزیز دارم عرض می کنم من تابع حجت شرعی ام. یک روزی بود بنده در مسجد کرامت مشهد نماز می خواندم، منبر می رفتم، سخنرانی می کردم بعد از نماز، منبر یعنی نمی رفتم می ایستادم صحبت می کردم. چشمم به این جمعیت که می افتاد آن جمعیت در مساجد مشهد نظیر نداشت، یعنی مسجد پدر خودم که پنجاه سال بود نماز می خواند بعد از نماز ...
یافتن پدر و مادر پس از 28 سال+تصاویر
واقعی ام چه کسی هستند در ذهنم رژه می رفت . * تشدید بیماری پدر و روزهای سخت تر برزان وی مرحله بعدی زندگی اش را اینگونه روایت می کند یک سال پس از بازگشتم از سلیمانیه مریضی پدرم تشدید و تمام بدنش فلج شد و از آن روز به بعد تمام کارهایش را خودم انجام می دادم البته همسرم نیز در آن ایام دوشادوش من در خانه فعالیت می کرد و بار بخشی از اقدامات بر دوشش بود. * پدر هم برزان را ...
مدافع حرمی که اجازه بازگشت به کشورش را ندارد!
. این بحث ها بین مردم زیاد است. این ها خیلی برای این خانواده ها گران تمام می شود که فرزند و همسر خود را در این راه از دست بدهند و تازه سرکوفت هم بشنوند. مردم از یک طرف و برخی مسئولین از طرف دیگر بر زخم این خانواده ها نمک می پاشند. این در حالی است که این کار ما از نظر دولت افغانستان جرم محسوب می شود و از این لحاظ تحت تعقیب هستیم و اگر به افغانستان برگردیم به حداقل 20 سال زندان محکوم می شویم. یعنی ما ...
عاشقانه های یک همسر از شهید مدافع حرم
.... سال دوم رفتم آنجا و حدود شش یا هفت روز ماندم. آنجا میثم را فقط شب ها می دیدم. صبح بعد از نماز برای خادمی می رفت. من هم که کاری نداشتم به خادم ها می گفتم اگر کاری دارید به من بدهید. همین کار من را عاشق آنجا کرد. من هم به میثم گفتم از این به بعد همراهت می آیم که از سال بعدش اسم من را هم در خادمان شهدا ثبت نام کرد. و من هم 2 سال به عنوان خادم شهدا رفتم. امسال که رفتیم مدت زمان بیشتری آنجا ماندیم ...
دست های بسته منصور سند افتخار ماست
نیاکی در خانواده ای رشد یافته بود که غیر از او یک برادر دیگرش نیز به شهادت رسیده و دو برادر دیگر به مقام جانبازی نائل آمده اند. آنچه در پی می آید روایت سید رحمت الله مهدوی نیاکی برادر شهید سید منصور مهدوی نیاکی است که پیش رو دارید. خانواده شما دو شهید و دو جانباز تقدیم کرده است، کمی بیشتر از خانواده تان بگویید. ما یک خانواده مذهبی داشتیم. مادرم رقیه حسین زاده خانه دار بود و ...
اولین جنازه ای که در عمرم دیدم، پیکر شوهرم بود
را فراموش می کرد. *مثل آنها نیستم! بعضی از پیامک هایش را حتی همان زمان نامزدی و محرمیت برای خودم یادداشت می کردم. حرف هایش برایم شیرین و جالب بود. یادم می آید پیامک طنزی برایش فرستادم که می گفت مردها اگر همسرشان در دوران نامزدی زمین بخورند، قربان و صدقه همسرشان می روند یک ماه که می گذرد رفتارشان عوض می شود و آنقدر ادامه پیدا می کند که در نهایت بعد از چند سال راضی می شوند که ...
آشنایی با نخستین فرمانده زنجان در دوران دفاع مقدس
به گزارش ایثار واحد زنجان به نقل از خبرگزاری موج رسا، شهید قامت بیات در سال 1340 در یکی از روستاهای توابع شهرستان زنجان و در خانواده مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت و از همان سنین کودکی در مکتب خانه محل تولدش به فراگیری قرآن کریم و مسائل مذهبی و اخلاقی پرداخت، شهید قامت از بدو تولدش از دارای سطح هوشی بالایی بود و آنچنان از هوشیاری و دقت به تحصیل علوم قرآنی پرداخت که در هفت سالگی قرآن را به خوبی یاد ...
خاطرات امام جمعه اصفهان ازهمراهی با امام
. به مناسبت ایام الله دهه فجر در گفت و گو با این روحانی مبارز خاطرات وی از دوران مبارزه تا شکل گیری انقلاب اسلامی را مرور می کنیم. هنگام آغاز نهضت امام خمینی (ره) چند سال داشتید و کجا بودید؟ تقریبا از سال 1337 و در زمان مرحوم آیت الله بروجردی وارد قم شدم. بعد از رحلت ایشان که شاه می خواست برای انقلاب سفید رای گیری کند و امام (رحمت الله علیه) از همان موقع مخالفت با او ...
روایت تاریخچه انقلاب از زبان مبارز گچسارانی
، شدند. در اثر اعتراض مردم و تدبیر دست اندرکاران، به شرط آن که نمازگزاران شعار ندهند اجازه حر کت از سوی ماموران رژیم پهلوی داده شد. این مبارز انقلابی اظهارکرد: نماز عیدفطر با جمعیت انبوه و پرشکوه نمازگزاران در نزدیکی منازل کارگری شرکت نفت به امامت حجت الاسلام معلمی و خطبه خوانی حجت الاسلام مصباحی مقدم انجام گرفت. بعد از نماز ؛جمعیت شروع به شعار دادن نمودند و از گوشه وکناربه طرف ...
پسر معلول همسایه را کول می کرد و به مدرسه می برد
... نمی توانیم از این محله دل بکنیم از تاریخ تولد و شهادت عباس که بپرسی با تعجب متوجه می شوی که مادر تاریخ تولد شهید را نمی داند، اما روز و ماه و سال شهادت را به خوبی به یاد دارد. می گوید: ما سواد نداریم و بلند می شود تا از اتاقی که در انتهای حیاط خانه است و حکم انباری را دارد شناسنامه ها را بیاورد. بالای صفحه اول شناسنامه عباس قبل از نام و نام خانوادگیش نوشته که شهید شده و سال تولدش هم ...
پدر همه را به خانه اش راه داد جز آمریکایی ها و بهائی ها
...، جلوی پدرمان راحت تر بودیم ولی جلوی ناصر دست به عصا راه می رفتیم. مثلاً در خانه ما موقعی که اذان می گفت ما باید همان لحظه نماز می خواندیم شاید در خانه پدر اول ناهار می خوردیم بعد نماز می خواندیم ولی آنجا مقید بودیم که ناصر وقتی که هست اذان ظهر که می گویند نمازمان را اول بخوانیم. یعنی اینقدر آدم متدین و مقیدی بود. این گروه سال 50 همه شان اعدام شدند. رجوی اگر جزو مجاهدین اصلی بود ...
با تنها نماینده زن مجلس خبرگان آشنا شوید
طاغوت از طریق مشارکت در نشست های سیاسی، سخنرانی و آگاهی بخشیدن به اقشار جامعه به ویژه زنان ایفا نموده است. وی در یک مصاحبه به بررسی یکی از خاطرات پیش از پیروزی انقلاب می پردازد و می گوید: هفته ای که قرار بود حضرت امام به ایران بیایند یک روز چهارشنبه قرار بود بچه های نیروی هوایی پروازی را انجام دهند و به پاریس بروند و امام را بیاورند. ما شب اجتماع مان آنجا بود؛ خدا رحمت کند آقای طالقانی هم بودند ...
فیلم/ شهید آزاده ای که پس از 16 سال سالم به میهن بازگشت
محمدرضا بود. وارد حیاط کوچکی شدیم که گلدان های سرسبز گل آن را با صفا کرده بود، پیرزنی که روی تخت به انتظار ما نشسته بود با مهربانی به ما خوش آمد گفت. چهره ای نورانی داشت چیزی که خیلی جلب توجه می کرد دیوارهای خانه بود که پر از عکس بودند فقط عکس های محمدرضا از کودکی تا زمان مدرسه و جبهه و عکس بزرگی از بعد از شهادت که تن آدم را می لرزاند. باور کردنی نبود این صورت 16 سال زیر خاک مانده است و تنها تفاوتش ...
پای حرف اولین پایه گذار تحول در والیبال ایران
کردیم یک تیم کامل می رفت و بدنسازی می کرد و این بدنسازی را پایه کارمان گذاشتیم. بعد مسئله تغذیه بود که پایه کار قرار دادیم بهترین غذا را فراهم می کردیم. تغذیه و بدنسازی دو عامل مهم برای علمی کار کردن والیبال بود. ما زمانی در هفته فقط 3 جلسه تمرین می کردیم ولی با حضور بوگانیکف این تفکر را را تغییر دادیم و سه جلسه در روز کار تمرین را آغاز کردیم. فرهنگ سه جلسه تمرین در هفته را به سه جلسه تمرین در ...
سردار کاظم محمودی نراقی شهید شاخص سال 1394 استان مرکزی
را شاگرد مکتب امام خمینی(ره) می دانست، همیشه می گفت همه داشته های ما از انقلاب اسلامی و به برکت وجود امام و روشنگری ایشان است ، منشاء همه اینها نیز اسلام است ، و این اسلام بود که موجب هدایت ما شد . تلاقی شهادت سردار کاظم محمودی و تعدادی شهیدان دیگر در محرم سال 1361 شمسی و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در محرم سال 61 قمری فلسفه ای دارد که شهدا و جنس هایی از آنان آگاه هستند . ...
فیلمهای دفاع مقدس آبروی جشنواره 34 / "بادیگارد"،"نفس" و "ایستاده در غبار" خوش درخشیدند
شنیده می شد اما در پایان صدای تشویق نشان داد حاتمی کیا بار دیگر توانسته حرف دلش را طوری بزند که بر دل مخاطب سینمای او می نشیند. حاتمی کیا در نشست خبری "بادیگارد" با بیان اینکه حال این جشنواره برای من حال سال 65 است گفت: اولین فیلمم هویت که مصادف شد با عملیات کربلای 5 و من خیلی خجالت می کشیدم که در سینما بودم و بچه های روایت فتح همه در جنگ و جبهه بودند.الان هم خجالت می کشم که در سوریه نیستم ...
حسرت می خورم که از ایتالیا فرار کردم/ عمداً به تشییع معصومی نرفتم
. * پیشنهاد فوتبالی هم داشتی؟ من نوجوانان و جوانان چمنی بازی می کردم، اصلا بازی باشگاهی بانک تجارت و کشاورز بودم، ولی بعد از 7 سال که زیر زانوی من باد داشت، آن زمان مرحوم دکتر زرکش بود که برای تیم ملی بود، گفت این ورم ناشی از مریضی است که در هر 100 هزار نفر یک نفر به آن مبتلا می شود، بعد از چهار پنج سال هم خود به خود خوب می شود. اصلا نمی گذاشت من بازی کنم، من 5 سال تقریبا خانه نشین ...
هندسه انقلاب اسلامی و قلب مفاهیم توسط جریان غیرانقلابی
کرد گاهی وقت ها می گفتم آقای فرامرزی شما اینگونه با من نکنید؛ در پرستاری ها و در کارها. بعد می-گفت حاج آقا من برای خدا این کار را می کنم؛ شما چرا ناراحت می شوید. من هر چه از آقای فرامرزی بگویم کافی نمی-دانم و از ذهنم هم نمی رود و همه سحرها یادش هستم. من روز بعد از رفتن فرامرزی از دوستانش پرسیدم که کجا رفته؟ گفتند سوریه. صبح نماز صبح را که خواندم همین حرف ها را که با شما زدم، خودم با خدا نجوا ...