سایر منابع:
سایر خبرها
تن می گفتند ببخشید بابا مریض است تو را تنها می گذاریم، چون بچه شش ماهه هم داشتم، گفتم خدا بزرگ است و کمک می کند. وی ادامه داد: در اثنای عملیات کربلای 5 برج 10 هر لحظه برای هر خبری آماده بودیم. وقتی پیکرشان آمد انقدر خدا به من آرامش داد که همه فکر می کردند اتفاقی برایم افتاده است. الان تعجب می کنم چطور اسم اهل بیت می آید گریه ام می گیرد، ولی آن روز ها اصلا گریه نمی کردم. مادر شه ...
مهمانی به منزل ما نیامده بود. همان شب که به منزل رسیدیم با ما تماس گرفته شد و گفتند سردار سلیمانی قرار است فردا به دیدن خانواده شهدای ساکن در البرز بیایند و اگر آمدن به منزل شما قطعی شد، فردا اطلاع می دهیم. روز هشتم فروردین حاج قاسم مهمان منزل ما شدند. بعد از گفت وگوی خودمانی سردار با بچه ها، دخترانم به ایشان گفتند: ما یک اتاق داریم که تمام وسایل بابا در آنجاست. سردار گفتند بسیار خوب، برویم به ...
وقتی دست می زدیم به لباس خودمان عین تخته صدا می کرد، از شدت سرما خشک شده بود! بعد شهید سیفی موقعی که ما درازکش بودیم، ایشان خیلی عادی راه می رفت! می گفتیم: حاجی بشین می زنند اما گوش نمی داد، آخر سر بهش گفتیم: حالا که راه می ری، برو اونطرف راه برو تا حداقل ما رو نزنند. حاجی می رفت و می آمد و به بچه ها نیرو می داد، آخه بچه ها کُپ کرده بودند. نماز جماعت های باحالی داشت؛ وقتی که ...
فرزندش بود را نیز به شایستگی تحمل نماید. روح شان قرین رحمت الهی.... سید محمد مشکوهًْ الممالک زندگی با شور شهادت سمیه مختاربند خواهر دو شهید، یکی از برادرهایم شهید دفاع مقدس است و دیگری شهید مدافع حرم هستند و ما اصالتاً شوشتری هستیم. پنج برادر و چهار خواهر بودیم، دو تا از برادرهایم شهید شده اند و برادر دیگرم محمدعلی هم آزاده که هشت سال اسیر بود. ...
هر دو کودک فوت شده را به سالن آوردند. کالبدگشایی شان را هم خودم انجام دادم. قاتلان دو پرونده در ملأعام اعدام شدند و در آن زمان هم خودم حضور داشتم. اتفاقی که لحظه به لحظه با آن روبه رو شدم. از این خاطرات خاص باز هم دارید؟ (کمی فکر می کند و ادامه می دهد) یک مورد دیگر هم بود. آن زمان در بولوار شاهنامه بخشی وجود داشت شبیه به حلبی آباد. در آنجا با ایرانیت و پلاستیک برای خودشان ...
با بابا ؛ روایت 18 روز همنشینی پسری با پدرش در بهشت با بابا داستان فرزند شهیدی را بازگو می کند که در جریان یک سانحه رانندگی دچار مرگ مغزی می شود و 18 روز به کما می رود اما بعد از مدتی که به هوش می آید و به شرایط عادی برمی گردد، معلوم می شود آن 18 روز را در [...]
اعزام همکلاسی ها به جبهه از آن ماجرا های شنیدنی جنگ تحمیلی است. در گفتگو با جانباز کامران دستجردی سعی کردیم بیشتر روی این موضوع و خاطرات پیرامون آن با ایشان صحبت کنیم. شما و همکلاسی هایتان با هم راهی جبهه شدید، در چه مقطعی تحصیل می کردید و ماجرای جبهه رفتن تان چگونه بود؟ سال 1364 من کلاس اول دبیرستان بودم. بعد از اینکه امتحانات دی ماه تمام شد، یک روز دبیر پرورشی مان که اسمش آقای ...
زنان فامیل دادند. او با پنج نفر از بچه های روستای مان که همگی از فامیل بودند، در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید. وقتی خانواده این شهدا از مفقودالاثربودن و سال ها بعد از شهادت شان خبردار شدند، من هم از حرف هایی که این طرف و آن طرف شنیدم، به ماجرا پی بردم. او هم مثل برادرانش آرزوی شهادت در سر داشت و می گفت باید راه برادرانش را ادامه دهد. یک بار هم می گفت: هدایت الله مرا فریب داد و به جبهه رفت ...
مجموعه تلویزیونی بیداران به کارگردانی اصغر عبداللهی برای اولین بار در تلویزیون دیده شد و پس از آن با ایفای نقش در سریال پرواز 57 و ساعت خوش مهران مدیری به شهرت رسید و در عرصه بازیگری پیشرفت کرد. سریال پرواز 57 یکی از نخستین سریال های طنز بعد از انقلاب بود که توسط مهران مدیری و در سال 1372 ساخته و از شبکه اول سیما به نمایش گذاشته شد و مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد. رضا عطاران در کنار نصرالله رادش ...