سایر منابع:
سایر خبرها
حرفهایی که تا به حال از خداداد عزیزی نشنیده اید
جام جهانی صعود کند. *ما مشهدی ها به امام رضا(ع) نگاه متفاوتی داریم و آن امام بزرگ را از خودمان می دانیم. * اعتقاد همیشه خوب است و به انسان سیگنال های مثبت می دهد و تاثیر گذار است. توپ طلای آسیا و موزه حرم *سال 96 وقتی بهترین بازیکن آسیا شدم و توپ طلا را گرفتم آن را به موزه حرم مطهر اهداد کردم چون جای آن توپ در موزه حرم بود نه طاقچه خانه ما. البته من از ...
بورس کالا یکی از شریان های اصلی جذب سرمایه گذاری خارجی در پساتحریم
که دسترسی عموم را به بورس کالای ایران فراهم کند اشاره نمود. در پایان، فرارسیدن بهار طبیعت و سال نو را به کارکنان و مدیران پر تلاش شرکت بورس کالای ایران تبریک می گویم و امیدوارم با همت خانواده بزرگ و متخصص بورس کالا، این نهاد ملی بتواند به فضل الهی در مسیر توسعه و رشد اقتصادی کشور گام های بزرگی بردارد. ...
گفتگوی خواندنی و جذاب با جواد خیابانی گزارشگر فوتبال
تنها گزارشگر فوتبال نبودم بلکه بسکتبال، تنیس، دوچرخه سواری و هندبال هم گزارش می کردم. وقتی شبکه سه راه افتاد، از طریق آقای خالقی سروش به مدیر گروه ورزش شبکه آقای سیدامیر حسینی معرفی شدم. در آن سال ها کنار آقای بهروان، کوتی و کیانوش می ایستادم و در هر مسابقه سه دقیقه گزارش می کردم. البته الان نمی دانم آقای خالقی سروش کجا هستند اما هرجایی هست، برای شان آرزوهای خوب دارم. از گزارش 4 دقیقه ای ...
حرفهایی که تا به حال از خداداد عزیزی نشنیده اید
جام جهانی صعود کند. *ما مشهدی ها به امام رضا(ع) نگاه متفاوتی داریم و آن امام بزرگ را از خودمان می دانیم. * اعتقاد همیشه خوب است و به انسان سیگنال های مثبت می دهد و تاثیر گذار است. توپ طلای آسیا و موزه حرم *سال 96 وقتی بهترین بازیکن آسیا شدم و توپ طلا را گرفتم آن را به موزه حرم مطهر اهداد کردم چون جای آن توپ در موزه حرم بود نه طاقچه خانه ما. البته من از ...
کاری که ویکتور هوگو کرد اما ناپلئون از آن ناتوان ماند
و اغلب گوش می کردم . حقیقت آن است که سی چهل سال قبل که به پاریس رفتم، بسیاری از نام های شهر پاریس و محلات آن، مثل مونپارناس و فونتن بلو و امثال آن کاملا برایم شناخته شده بود. به خاطر دارم که آن روزها که در سیته یونیورسیتر Cit Universitaire در آن شهرک دانشگاهی، (کوی دانشگاهی پاریس) منزل داشتم( 1349 ش/ 1970 م). یک روز متوجه شدم که نامه ای از پاریز از همین هدایت زاده برایم رسیده. ...
از دلِ سینمای فیلمفارسی
هایی که دو سال یکبار فیلم می ساختند یا سالی یک فیلم می ساختند، آنها هم با حمایت سوپراستار بود. یعنی به فیلمنامه سنجاق می شدند. خودِ بهروز این مسئله را در کتابش عنوان کرده که من این را برای تو نوشتم و به تهیه کننده سفارش کن که من کار کنم. اینها در نتیجه مخالف ما و مخصوصا شخص بنده بودند که سه ماه سه ماه جلوتر تهیه کننده به شهرستان برای بستن قراردادبامن می آمد. من می دانستم که مهرماه برای یک تهیه ...
واحد علوم و تحقیقات در یک نگاه؛ از ثبت بانک ژن جهانی تا تجاری سازی دستاوردهای علمی و پژوهشی
چندین استاد مدعو که از استادان فرهیخته و چهره های ماندگار عرصه علم و دانش کشور محسوب می شوند بسیاری از رشته های مطرح در سطح بین المللی با گرایش های مختلف تدریس می شود. تمام مراحل آموزشی و تحقیقاتی این واحد دانشگاهی مطابق با آخرین مصوبات و شاخصه های آموزشی شورای عالی برنامه ریزی دانشگاه آزاد و وزارت علوم و تحقیقات و فن آوری است که تاکنون ثمرات بسیاری را برای کشور به همراه آورده است و به ...
پگاه آهنگرانی: وقت آن است خیلی کارها بکنیم
سالنامه اعتماد - لیلی فرهادپور: پگاه آهنگرانی را به عنوان بازیگر می شناسند. شناخت درستی است، اما کامل نیست. آهنگرانی در 6 سالگی وارد سینما شد اما آن اتفاق ی که باید برای هر بازیگر بیفتد در 15 سالگی و با فیلم تحسین شده دختری با کفش های کتانی ، ساخته رسول صدرعاملی برای او رقم خورد. این فیلم 5 جایزه برای او به همراه داشت. او سرانجام در سال 91 برای فیلم دربند برنده معبترترین جایزه سینمایی ایران یعنی ...
مژگان بختیاری: عکس های آرنولد را دیدم و بدنساز شدم!
مناسبی نیست چون در اکثر جاها نور آفتاب به مکمل ها می خورد و بعضی اوقات دیدم برچسب تایید وزارت بهداشت هم ندارد. *گاهی هم اینها چند ماه طول می کشد تا از گمرک وارد بازار شوند. چقدر تاریخ مصرف دارند؟ بعضی مکمل ها زیر دو سال است بعضی ها بیشتر. *در کل به نظر شما این طرح خوب است؟ اگر واقعا بشود تمام مکمل های اصل و فیک را از هم تشخیص داد خیلی خوب است ولی این که ...
گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا درباره سینما و زندگی
، لیلا حاتمی و علی مصفا از زندگی و سینما گفته اند. به رسم ادب، در اینجا از منتقد گرانقدر – جواد طوسی – که در سال 94، با قلم و اندیشه شان، حامی صفحات هنری شرق بودند، قدردانی می کنیم. فصل مشترک شما به عنوان یک زوج هنری، ریشه های فرهنگی تان در کانون خانواده است. پیشینه ادبی خانواده مصفا و جایگاه تاریخی علی حاتمی در سینمای ایران. چقدر این تاثیرپذیری زمینه یک نقطه تفاهم یافته را چه در زندگی شخصی ...
چند سکانس خواندنی از زندگی سیدصادق طباطبایی؛ سیاستمدار خوش چهره ای که زیاد می دانست
به گزارش نامه نیوز، ماهنامه دیار در روایتی از زندگی سید صادق طباطبایی، نوه پسری مرحوم آیت الله حاج سید صدرالدین صدر و خواهرزاده امام موسی صدر، دایی سیدحسن خمینی و سخنگوی دولت موقت آورده است؛ شب خوابید و 2 اسفند دیگر بیدار نشد. لابد ایست قلبی بوده. چهره اش هم خیلی آرام و باعزت بود. این را عدنان از مرگ پدرش روایت می کند؛ از شبی که صادق طباطبایی یک ماه مانده به تولد 72سالگی اش چشم هایش را ...
واتس اپ و تلگرام رفیق نارفیق این روزهای ما/ بار سنگین تبریک نوروزی بر دوش موبایل های هوشمند
به گزارش اصفهان شرق ؛ چند سالی است به این پیام های تلفنی قبل از عید عادت کرده ایم. گوشی را برمی دارم، عموی گرامی پشت خط است، بعد از سلام و احوال پرسی می گوید: تماس گرفتم که بگویم ما عید منزل نیستیم، برنامه مسافرت تدارک دیده ایم، خواستم بگویم تا در جریان باشید، دیدار نوروزی بعد از تعطیلات. از وقتی پدربزرگ و مادربزرگ ما را ترک کردند عموها و عمه ها کمتر دور هم جمع می شوند، شاید آن قدر ...
فراهانی: بدترین اتفاق زندگی ام شکست عشقی بود
شهبازی را خیلی دوست داشتم، برای ایشان احترام زیادی قائلم و پذیرفتم که با افتخار در خدمت پروژه سینمایی یک هنرمند واقعی باشم. واکنش پدرتان در مقابل تصمیم شما برای بازیگری چه بود؟ پدرم احترام زیادی به تصمیمات ما می گذارد و من از این نظر مدیون ایشان هستم که اجازه داد ما راهمان را خودمان انتخاب کنیم. به عنوان کسی که سال ها فعالیت موسیقی داشته، انتقاد شما از فضای موسیقی ...
شهردار انزلی این ها را ببیند! / چه تعریفی از زیبایی شهری دارید؟
فرا رسیدن سال نو و دست کشیدن به سیمای شهر به صورت مقطعی و غیر اصولی من را بر آن داشت تا بار دیگر مطلبی در مورد زیباسازی شهری تهیه کنم. تابناک گیلان: فرا رسیدن سال نو و دست کشیدن به سیمای شهر به صورت مقطعی و غیر اصولی من را بر آن داشت تا بار دیگر مطلبی در مورد زیباسازی شهری تهیه کنم. در این روزها شاهد المانهای متفاوتی هستیم بخاطر همین موضوع بحث را با المانهای شهری آغاز میکنیم ...
استاد شجریان سالم است و تا سه ماه آینده به کشوربازمی گردد
سلامت نیوز : وزیر بهداشت در اینستاگرام شخصی خود از تماس با استاد محمدرضا شجریان برای تبریک سال نو و احوالپرسی نوشت و از روحیه مساعد ایشان خبر داد و نوشت: ان شاءالله شجریان دو یا سه ماه آینده به کشور باز می گردد وپزشکان متخصص اقدامات موردنیاز را پی خواهند گرفت. به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایرنا، دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی بامداد سه شنبه در مطلبی با عنوان تماس با استاد نوشت: امروز ...
نگذارید ویروس سل مقاوم شود
بوده به طوری که این بیماری در سال 1993 از طرف سازمان بهداشت جهانی به عنوان یک اورژانس جهانی اعلام شد. عامل بیماری سل نخستین بار به وسیله رابرت کخ، پزشک آلمانی، در 24 مارس 1882 ( 24 فروردین ماه) کشف شد و به همین دلیل این روز، روز جهانی سل نامگذاری شده است. عامل بیماری، باکتری مایکوباکتریوم توبرکلوزیس است که به آن باسیل کخ هم گفته می شود. بیماری سل یکی از مهمترین بیماریهای عفونی قرن حاضر ...
هوشنگ ابتهاج: شک دارم تا صد سال دیگر زبان فارسی بماند
روز نو : هوشنگ ابتهاج با یادآوری برخی خاطرات سال های سپری شده، درباره بهترین شعری که از میان اشعارش می تواند معرفی کند، با تواضع نامرسوم در این دوران معاصر تاکید کرد: شعری که دلم می خواهد بگویم اما هنوز نگفته ام! به گزارش تابناک ؛ امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه . ا. سایه اخیراً در حاشیه دیدار با شاعران و نویسندگان افغانستانی که برای برگزاری شب بخارا به ایران سفر کرده بودند، گفت و گویی ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
آخرین خبر از وضعیت استاد شجریان از زبان وزیر بهداشت
حسن هاشمی در صفحه اینستاگرامش نوشته کوتاهی را با عنوان احوالپرسی با استاد، به اشتراک گذاشته که متن کامل آن به نقل از ساعت 24 بدین شرح است: امروز در تماسی تلفنی با استاد شجریان ضمن تبریک سال نو، جویای احوالشان شدم. روحیه ایشان بسیار خوب و صدایشان مثل همیشه با صلابت، پر توان و سرحال بود. از این که خبر سلامتیشان را از خودشان می شنیدم خوشحال شدم؛ و لازم دیدم به دلیل دوستی دیرینه و ...
حضور در لیست انتخاباتی امید انتخاب خودم نبود/برای نمایندگی در مجلس دهم با برادرم مشورت کردم
بهداشت و درمان ستاد حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و معاون اسبق درمان وزارت بهداشت دولت سازندگی داشته باشیم. *باشگاه خبرنگاران جوان: از اینکه وقت گذاشتید تا به سوالات ما پاسخ دهید سپاسگزاریم، لطفا مختصری از زندگی خودتان بگویید؟ نوبخت: بنده متولد اردیبهشت ماه 1327 رشت بوده و در یک خانواده روحانی به دنیا آمدم. به دلیل شرایط آن زمان از کلاس ششم ابتدایی به قم رفتم و در مدرسه ای ...
نوروز پیش از اسلام و پس از اسلام
کوشیدند سنت کهن ملی را در قالب سنن اسلامی باز یابند و به عبارت روشن تر سنت های ملی ایرانی را با سنت های اسلامی در آمیختند. دیدگاه اسلام در رابطه با نوروز در اسلام و به ویژه آیین تشیع به نوروز به عنوان روزی خجسته نگریسته شده و بر گرامی داشتن آن تأکید شده است. از دیدگاه شیعه، نوروز روز ظهور امام زمان است. آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از ...
خاطره استاد از کنسرت اصفهان/ فرمان ورودی که تاریخی شد
بسیار شیرین و لذت بخشی را برایم رقم زده است به طوری که آنها را در یک یا دو مصاحبه نمی توان نوشت و می توانم بگویم حجم اینها به اندازه یک کتاب است که من فقط موفق به نگارش بخشی از آنها شدم. وی به بیان خاطره ای از آخرین شب کنسرت ارکستر موسیقی ملی در باغ چهلستون اصفهان در سال 78 اشاره کرد و توضیح داد: این برنامه زنده یکی از بهترین و ماندگارترین کنسرت های ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری بنده ...
فرهنگ اصفهان در سالی که گذشت
به گزارش صاحب نیوز به نقل از ندای اصفهان- مهدی ساغری زاده/ سال 1394 با همه فراز و نشیب ها و رویدادهای تلخ و شیرینش گذشت. نگاهی به پشت سر شاید بتواند به ما هشدار دهد که چه کارهای نکرده ای داریم که باید در سال نو انجامش دهیم. مروری چند دقیقه ای بر یک سال فرهنگ استان اصفهان با بهره گیری از پایگاه های خبری ندای اصفهان، صاحب نیوز، رویش نیوز، هنرما، اصفهان بیدار، کانون خبر، تسنیم و ایمنا ...
نقش بورس کالا در اقتصاد ملی
مدیرعامل بورس کالای ایران در آستانه نوروز باستانی در پیامی فرارسیدن سال جدید را تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که با ادامه همدلی و همزبانی دولت و ملت، سالی سراسر موفقیت و سربلندی در انتظار هموطنان عزیز و فعالان اقتصادی به ویژه فعالان بازار سرمایه باشد. بر اساس این گزارش؛ متن پیام دکتر حامد سلطانی نژاد که به وجود نقشه راه شرکت بورس کالای ایران برای ایفای نقش در اقتصاد مل ...
هفت چهره در بهار!
تزیین می کردم. از خیلی وقت پیش هم تخم مرغ های سفالی جمع می کنم و حالا مجموعه ای از آن ها دارم که خودم نقاشی شان کرده ام. بهار شما را به یاد چه چیز می اندازد؟ حساسیت! مطمئناً وقتی سنم کم تر بود بهار شور و شوق خاصی داشت، اما حالا که بزرگ شده ام شاید از آن حال و هوا فاصله گرفته ام. البته نوشدن سال برایم دوست داشتنی است. این که همیشه برنامه ریزی می کنم یک سری ...
روایت تازه از پشیمانی خلخالی/ رای آیت الله جنتی پاک بود/ سیگاری که ولایتی برای قطعنامه کشید!/ پیگیری ...
صورت که آنها را با سگ های هار در یک محوطه محصور در مرکز شهر تلعفر قرار می دادند. به نوشته السومریه نیوز، این منبع که خواست نامش فاش نشود، گفت: وقتی داعشی ها شهروندان را پیش این سگ های هار انداختند، سگ ها آن ها را تکه تکه کردند . این خبر در العالم منتشر شد. همایون شجریان از پدرش نوشت همایون شجریان در صفحه ی فیس بوکش با انتشار عکسی از پدرش محمدرضا شجریان نوشته که امن ترین جای دنیا ...
دلیل اصلی اقبال مردم به جریان های میانه رو چیست؟
فقرکشانده است. بحران های مالی بیشترین میزان فشار را برخانوارهای ایرانی تحمیل کرده ولی طی دو سال گذشته بخشی از کسری بودجه خانوارهای ایرانی جبران شده است. برخی فعالان اقتصادی اعتقاد دارند که بهبود وضعیت معیشت خانوارهای ایرانی در نتیجه انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور، باعث شده تا اقبال آنان به انتخاب مجدد نمایندگان اصلاح طلب افزایش یابد. طبق گزارش های مرکز آمار ایران و به نقل از ماهنامه آینده نگر در ...
داعش در جاده های ایران است نه اروپا!
متاسفم که چنین می نویسم؛ اما زمانی که درحال خواندن و انتشار خبر انفجار بنز پلیس راهور در تهران و کشته شدن راننده اش بودم، پوزخندی زدم. هرچند بسیار بابت این موضوع ناراحت شدم، اما خبر، حکایت از واقعیت تلخ و پنهانی از درون ما ایرانی ها دارد؛ فرهنگ ترافیکی هیچ کدام از ما اهالی این مملکت نداریم، حتی اگر پلیس باشیم. یادم نمی رود؛ سه سال پیش در کافه خبر روبروی رییس پیشین پلیس راهور تهران بزرگ ...
پیام های حملات تروریستی بروکسل چیست؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ایرنا نوشت: حملات تروریستی روز سه شنبه در فرودگاه و متروی بروکسل که بیش از 30 کشته و 198 زخمی برجای گذاشت، با واکنش رهبران دنیا روبه رو شده است و دولت ها و جامعه بین المللی با پیام های جداگانه از پیامدها، خطرات و گسترش تروریسم ابراز نگرانی کردند. این حملات که پس از آنکه صلاح عبدالسلام یکی از مظنونان حملات ماه نوامبر پاریس که 18 مارس ( 28 ...
افشاگری ژنرال از روزهایی که به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد!
انتخاب بازیکنان صحبت کنم و ایشان گفت هر کاری دوست دارید و دلتان می خواهد انجام دهید." " تیم ملی برای من زود نبود. من بعد از چند سال مربی تیم ملی شدم و با چند جام .... یا اول بودیم و یا دوم و یا سوم..... آخه بعضی ها بی منطق صحبت می کنند. فقط می خواهند یک چیزی بگویند. این هم داستان دارد. من یک روز 8 صبح تلفن خودم را روشن کردم دیدم آقای کیومرث هاشمیبه من زنگ زد و گفت اگر آب دستت است بذار زمین ...