سایر منابع:
سایر خبرها
مادران سوپراستار ایرانی
. دغدغه های مادرانه آنا مادر همیشه دغدغه دارد که بچه اش درسش را می خواند؟ یا غذایش آماده است؟ یک مادر دیگر فقط برای خودش نیست؛ برای فرزندش است. اما این موضوع برای کسی که ازدواج نمی کند یا کسی که ازدواج کرده و بچه ندارد، فرق می کند. او وقت آزادش برای خودش می ماند، اما یک مادر باید وقت خودش را هم برای فرزندش بگذارد. من نمی توانم بچه ام را ساعت 8شب شام نخورده به تختخواب بفرستم یا ...
طبیعت زیبای بم مرا می خواند
طبیعت بکر بم و چشم اندازهای اطراف آن هر بازدید کننده ای را به تفکر در عجایب خلقت خداوند وا می دارد. اولین بار که برای تعمیر یک دستگاه چاپ به شهرستان بم سفر کردم را که به یاد می آورم به این نتیجه می رسم ذهنیات هیچ گاه جای واقعیات را نمی گیرند آن هم ذهنیتی از یک شهر زلزله زده که بیابانی داغ و خانه های خشتی پراکنده ای را برایم تداعی می کرد. وقتی هواپیما روی آسمان بم دور می زد که فرود ...
خسروشاهی: مهران مدیری برای شوخی با صدایم اجازه گرفت
اصلی این تعداد فیلم را به عهده او گذاشته اید. ببینید، بچه های دوبله همه شایستگی های خودشان را دارند ولی یک موقع است که یک نفر را به اسم رئیس می شناسند و گرداننده است. شما به مردی برای تمام فصول نگاه کنید! این فیلم را هم شما دوبله کردید؟ بله. البته این فیلم دو بار دوبله شد؛ یک بار پیش از انقلاب و یک بار پس از انقلاب و هر دو بار را خودم مدیریت کردم. دوبله پیش از ...
حمیرا ریگی در دوهزارکیلومتری تهران فرماندار است
فرهنگی دیگری هم اتفاق افتاد که با بافت فرهنگی منطقه مغایرت داشت؛ انتصاب زنی به بالاترین مدیریت اجرایی. حالا شما فکر کنید من با چه چالش هایی روبه رو بودم. اما حمیرا این راه سخت را آزموده بود، چهارده سال پیش وقتی نخستین زن بلوچ اهل تسنن بود که وارد بخشداری مرکزی چابهار شد. بسیاری از مردم چابهار و کنارک به استقبال حمیرا آمدند. می دانستم اول باید سعی کنم خودم را به مردم بقبولانم تا مرا با ...
نصیحت حاج محمدرضا طاهری به صابر خراسانی چه بود؟/عیدی صابرخراسانی به مخاطبان سایت وارث
یک وقت هایی یک کار را انقدر سنگین انتخاب می کنیم که پذیرفتنش برای عوام سخت است و یا برعکس. اینجور که من اطلاع دارم فکر می کنم یک یا دو ماه دوستان وقت دارند. ما شعرای بسیار خوب و خوش ذوق که همه از دوستان هستند در این عرصه داریم و دسترسی به آنها هم خیلی آسان است، یک مقدار اگر انتخاب اشعار با تأمل تر باشد بهتر است چون این جلسه فقط یک مرتبه در سال است که جنبۀ عمومی دارد و می شود شعرخوانی کرد. ...
عارف: فکرش را هم نمی کردیم
غیرمصاحبه ای می گذرانیم به این امید که در پایان وقت بیشتری بگیرم. ماحصل حدود 40 دقیقه مصاحبه با محمدرضا عارف، نفر اول حوزه انتخابیه تهران به عنوان نخستین موضع گیری رسانه ای او در ادامه می آید: از چه زمانی متوجه شدید لیست امید می تواند پیروز شود؟ این سوال خیلی پیچیده ای است و باید برای پاسخ به آن باید حداقل به سه سال قبل برگردیم و مرور کنی که از کجا شروع کردیم تا به اینجا رسیدیم. ما از ...
شهرزاد و آدم های درگیر در مربع عاشقانه!
انگار فیلم نامه ای نوشتم که زندگی اش کردم یا به نوعی سال ها با آن همراه بودم و این برای یک نویسنده نشانه خوبی است. با وجود این واقعا من تصور این استقبال زیاد از سریال را نداشتم. شما تجربه نگارش گروهی را دارید. شهرزاد چطور نوشته شد، آیا اساسا از نگارش فیلم نامه های گروهی استقبال می کنید؟ فکر می کنم شکل های مختلفی برای کار گروهی وجود دارد؛ مثلا فرض کنید در فیلم خون بازی بیشتر ...
کله کدو
نمی کند. برای همین است که روز به روز ستاره های من کم تر می شوند و ستاره های منیژ زیادتر. دست خودم نیست، من موهای منیژ را بیش تر از هر چیزی توی این دنیا دوست دارم. یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم، بعد مادرم را، بعد . . . نه، اول مادرم را دوست دارم، بعد موهای منیژ، بعد خود منیژ بعد ستاره ها. بعضی وقت ها چند تا گل یاس از توی باغچه می چیند و می گذارد لای موهاش. یک بار گفتمش: منیژ، کاش من یاس بودم ...
وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند+تصاویر
. شهید حسین شکوری (برادرزاده ام) زمان طاغوت به دلیل فعالیت های ضد رژیم، به مدت 4 سال در زندان اوین بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آزاد شد؛ بچه های ما را به کلاس های عقیدتی سیاسی می برد. بعد هم به سپاه رفت و در آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید. زمانی که از زندان رژیم پهلوی آزاد شده بود، هر چند وقت یکبار سراغ مجید می آمد و برای مجید صحبت می کرد؛ حسین به کار مجید خیلی حساس ...
روایت عجیب زندگی یک نقاش نابینا + عکس
2005 کامل بینایی ام را از دست دادم و تا قبل از آن به صورت مرتب به ایتالیا و فرانسه سفر می کردم. البته من با خواهرم به پرتغال و جنوب هند هم سفر کردیم. در سال 1989 به بیمارستان تخصصی چشم پزشکی رفتم و آنجا مشخص شد کاملا نابینا هستم. البته من تا حدی بسیار محدود می توانستم ببینم و بعد مشخص شد که درست می گویم. در سال 1990 از لندن به سافک رفتیم و دیگر نمی توانستم با رنگ روغن نقاشی کنم. بینایی ...
ناگفته های همسر شهید محمدکاظم (پژمان) توفیقی
بین خودم و عمو که در آینده خواهی فهمید... . عشق شهادت در سر داشت. همیشه گله می کرد که چرا من در جنگ هشت سال دفاع مقدس نبودم که در کنار آن رزمندگان می جنگیدم. آیا انتظار شهادتش را داشتید؟ من به همه چیز فکر می کردم به جز اینکه روزی اینطور از هم جدا شویم. یعنی حتی به مرگ هم فکر نمی کردم، چون پژمان قبل از شهادتش دو بار تصادف شدید و بسیار سخت داشت که با توجه به آسیب های جسمی وارده ...
همیشه دعا می کنم من و دخترم در یک روز از دنیا برویم!/ به انیس 30 ساله ام زندگی کردن را یاد دادم/ در سه ...
هستم؟ کجا زندگی می کنم؟ یعنی انقدر فشار زندگی زیاد بود که تحمل کردنش سخت بود بعد به ویترین یکی از مغازه ها تکیه دادم و چند دقیقه ای طول کشید تا به خودم بیایم و هنوز هم که از آنجا می گذرم آن خاطره به ذهنم می آید. چون از آن همه فشار زندگی به اینجا رسیده ام واقعا عاشقانه زندگی می کنم و یک حس غیر قابل وصفی است، من تا سر حد انتحار رفته بودم اما دیدم که این فرزندم به من نیاز دارد و او انگیزه ی من شد ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی
حسابی شرمنده کرد. به سلامتی همه خواهران عزیز و مهربان (به جز خواهران سیندرلا). مهدی میامی و همسر هنرمندش آهو کاظمی در حال گذراندن تعطیلات در یکی از هتل های بندر انزلی. سورپرایز خودمانی نرگس محمدی در خانه دایی اینا. تبریک به نرگس مهربان و خون گرم. شرمنده شهرزاد جان، در ابتدا که کپشن را نخوانده بودم فکر کردم میخواهی سال میمون را تبریک بگویی که پس از خواندن توضیحاتت متوجه ...
هنرمند دروغگو نداریم/ دینم را یکی دو روزه به دست نیاورده ام که یکی دو روزه رهایش کنم
حسام الدین سراج در گفتگو با جام جم: به گزارش "ناصرون " ، در این گفت وگو با سراج درباره همه چیز حرف زده ایم. بیشتر درباره زندگی و کمتر درباره موسیقی. او در حرف زدن و استفاده از کلمه ها بسیار دقیق و حساس است و تاکنون در مصاحبه هایش کمتر از خودش و زندگی اش حرف زده است. در این گفت وگو هم صحبت درباره چیزی جز موسیقی برایش دشوار است. با این حال اجازه می دهد ب ...
روایت خواندنی گردشگر روس از سفر 9 روزه اش به ایران
. دوست داشتم از ایرانی ها هم بشنوم و حالا برداشت خودم را از مجموع این سه زبان دارم. باید بگویم حامد (راهنمای تور) با افتخار و غرور از تاریخ کشورش تعریف کرد و این خیلی جالب بود. من این عرق به کشور را در بین بچه های کم سن و سال، جوانان و کل مردم دیدیم. ما دیدیم آن ها چگونه پرچم کشورشان افتخار می کنند و با علاقه از ایران حرف می زنند . با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از جامعه خبری تحلیلی الف، تاریخ انتشار 9 فروردین 1395، کد مطلب: 341216: آدرس سایت: www.alef. ...
ادای احترام دنگ شو به جوانان مدافع حرم
روزها در بستر بیماری هستند، تقدیر کرد. در ابتدای برنامه که با اجرای گروه موسیقی کودکان کار کوچه نوازان و پخش آنونسی چند ثانیه ای از خوانش ترانه یکی از قطعات گروه دنگ شو توسط آیدین آغداشلو همراه بود، طاها پارسا سرپرست گروه دنگ شو روی صحنه آمد و گفت: امیدوارم حرفی از اینجا بیرون نرود تا کسی دلش نسوزد، چون امشب ما می خواهیم بهترین و خوش ترین لحظات را رقم بزنیم و امیدواریم امشب به همه شما ...
روایت خانواده معظم شهدای لشکر فاطمیون از ساعتی که با رهبر انقلاب دیدار کردند
ولی اگر می شد ببینم بدم نمی آمد. اما از سه سال پیش که داداش رضا و ابوحامد پا در این وادی گذاشتند می خواستم هرطور شده حتماً ایشان را ببینم و حرف های زیادی داشتم که برای ایشان بگویم اما باز هم کم بود. زمانی که رضا به شهادت رسید بعد آن فقط از خدا دو خواسته داشتم که می دانستم امکان ندارد برآورده شود اما تنها خواسته قلبی ام برای افتخار کردن برای حضرت آقا بود و باز هم حرف های زیادی آماده کرده بودم. از ...
مهناز افشار: ناراحتم که سهمی از "ابد و یک روز" نداشتم
آمدم تا امروز که 41 فیلم در کارنامه دارم. گاهی فکر می کنم اگر با یک فیلم مطرح و کارگردانی بسیار خوب، کرام را شروع می کردم، انتخاب های بعدی سخت تر می شد. من زمان ورود به سینما یک دختر 18 ساله با پشتوانه ای در رشته تدوین بودم که خودم انتخاب نکردم در کدام یک از فضا یا ژانرهای سینمایی کار کنم. همه این نقش ها به من پیشنهاد شد و من هم به واسطه میزان دانش و آگاهی که در آن سن داشتم، قبول کردم ...
روایت بعیدی نژاد از مذاکرات با 1+5
مشورت های بیشتر به زمانی برای بازگشت به پایتخت های خود نیاز داشتند . **** آماری دارید که چند بار در دو سال گذشته از ایران برای مذاکرات هسته ای خارج شدید؟ بعیدی نژاد : فکر کنم حدود 45 بار. اما حجم سفرها با هم بسیار متفاوت بود. سفرهای دو، سه روزه داشتیم و سفرهای چندماهه هم داشته ایم. طولانی ترین سفری که من داشتم سه ماه بود که در میانه آن شاید فقط دو یا سه روز تهران بودم . ...
برای سنگ قبرم یک جمله طنز در نظر می گیرم/ می خواهم زنده بمانم!
، استفاده از نریشن و ... - از آنجا که این موضوع را یک بار در حوزه فیلم کوتاه تجربه کرده بودم این پیشنهاد وجود داشت که در نسخه بلند داستانی با بازیگران حرفه ای کار کنم ولی جسارتی که از حوزه فیلم کوتاه گرفته بودم باعث شد که با خودم بگویم چرا یک فیلمنامه کامل ننویسیم و این فیلمنامه کامل را با نابازیگر نسازم! البته با این اصطلاح نابازیگر هم مخالفم زیرا در آن بی انصافی وجود دارد. به نظرم بازیگر ...
شب نشینی مرگبار در فیسبوک
دفن کردم. رویش برف ریختم تا مشخص نشود اینجا کنده شده است.چند بار با ایمیل موضوع اخاذی از خانواده مهسا را پیگیری کردم تا این که در روزنامه ها خواندم جسد مهسا پیدا شده است به همین خاطر ارتباطم را با خانواده اش قطع کردم. هیچ وقت فکر نمی کردم فروختن گوشی دختر جوان باعث دستگیری من شود. براساس خاطره ای از محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران (ویژه قتل) ...
اتفاق جالبی که سامان گلریز را به تلویزیون آورد
نام کردم. من آدم شکمویی هستم عشق به آشپزی و درس مورد علاقه باعث شد سامان گلریز تمام شب و روزش را با علاقه درس بخواند و همه فکر و ذکرش را در اختیار این هنر خوشمزه قرار دهد، به طوریکه اساتیدش او را نسبت به دیگر شاگردان متمایز بدانند: من واقعا عاشق آشپزی بودم. همه جا همیشه کتاب آشپزی همراهم بود. از قبل هم آشپزی را دوست داشتم اما هیچ وقت فکر نمی کردم، آکادمیک باشد. فکر می کردم یک ...
برای شما که مادر دارید ...
. وقتی مادرم زنده بود، دست و پایش را می بوسیدم، تمام قد در خدمتش بودم، غلام علیم و گوش به فرمانش بودم، انجام خواسته ها و نخواسته هایش هدف و برنامه ام بود که اجرا می کردم، بارها او را به مکه و مدینه و نجف و کربلا و کاظمین و سامرأ و سوریه و مشهد فرستادم و با خودم همراه کردم و چه بسیار لذت طواف کعبه خدا را در حالی که دست در دست مادر داشتم ، چشیدم. هر سال روز مادر برایش هدیه خریدم و هرچه دلش ...
رپ خوانی بازیگر سینما و تلویزیون!! + عکس
را انجام داده و ضبط هم در استودیو رضا شیری انجام شده است. این بازیگر جوان درباره حضورش در کنار محمدحسام و اجرای بخش رپ این کار گفت: من با پروژه فیلم سینمایی معراجی ها به کارگردانی مسعود ده نمکی قرارداد بستم اما به دلایلی آن قرارداد فسخ شد. نقش من در آن فیلم قرار بود به گونه ای باشد که رپ بخوانم. چند تکست رپ هم آماده کرده بودم اما شرایط همکاری فراهم نشد. از همان زمان دوست داشتم که در این ...
معروف به گریمور هاونگی بودم/ نگذاشتم فرزندانم بازیگر شوند
دوست داشتند؟ - خیلی زیاد. همه بچه هایم در کودکی بازیگری را تجربه کردند ولی همه شان شاگرد اول مدرسه بودند و متوجه شدم از درس شان عقب می افتند. کسانی که عمرشان را در این کارها می گذرانند، می دانند هنر برای آدم نان و آب نمی شود. به همین خاطر نخواستم بچه هایم آینده شان را به خاطر بازیگری به خطر بی اندازند. اتفاقا به حدی علاقه داشتند که کم کم داشت همه وقت شان به بازی و نمایش اختصاص پیدا می کرد، به همین خاطر دیگر اجازه ندادم دنبال کنند. من روزی که ازدواج کردم بازیگر بودم ولی بعد از چند سال در اداره هواشناسی کارمند شدم و اگر این شغل را نداشتم درآمدم بد نبود ولی می دانستم عاقبت ندارد. ...
کوچک زاده: با 2 میلیون به دفترم آمدند، تصور کردم میخواهند مرا بخرند / ظریف می دانست از بحث ما در صحن ...
در زنجان چاپ کردند و به تهران آوردند و درب منزلمان تحویل دادند که برای توزیع آن نیز مانده بودم. چرا نمایندگان کمتر موفق شدند تا به مجلس وارد شوند؟ 80 درصد نمایندگان موفق به ورود به مجلس نشدند که این امر طبیعی است و در هر دوره هم این اتفاق می افتد چراکه مردم نمایندگان دوره قبل حوزه انتخابیه خود را در طول 4 سال ارزیابی می کنند و چنانچه مورد قبول آن ها باشد به وی رای می دهند البته ناگفته نماند تبلیغات رسانه ها در مورد نمایندگان کنونی مجلس در نتیجه آراء انتخابات مجلس دهم بی تاثیر نبود. ...
هفت کمدی بخصوص که هر کسی کمدی بودنشسان را نمی فهمد
داشته تقریبا تمام بازیگران زن مهم و فعال کشورش را یکجا جمع کند و از قدیمی هایی مثل دانیل داریو و کاترین دونوو تا جوان ترین ها، همه را جمع کرده و برای هر نقش هم یک ترانه ی مرتبط با حال و هوای شخصیت، ساخته و در ساختار نیمه موزیکال فیلم گنجانده اند. پایان ماجرای این عمارت از هر پنداری که دارید، غافلگیرکننده تر است و به طور کلی مایه های کمیک فیلم، برای کسانی که فقط همین خلاصه را از آن می داند، غافلگیری ...
من هنوز منتظر دختری هستم که زمانی منتظرم بود
...؛ برای خودم بی هدف در خیابان پرسه می زدم که کسی صدایم زد: روبن! دختری بود که به سویم می دوید. باریک اندام و کم سن و سال شاید دو سالی جوان تر از خودم بود و در چهره زیبایش نوعی حالت کودکانه موج می زد. لابد او را می شناختم. ولی از کجا؟ راستی او که بود؟ دستم را گرفت و در حالی که مثل بچه ها آن را سفت می فشرد گلایه سر داد: آخه چرا روبن... هیچ می دونی چه مدته منتظر ...
پریناز ایزدیار عکس ها و بیوگرافی
گرافیک می باشد نقشی کاملا دور از خودم پریناز ایزدیار: نقش شیرین حتی زمانی که فیلمنامه را می خواندم برایم جذاب بود. درواقع همه کاراکترهای شهرزاد فوق العاده هستند و برای کسی که بخواهد آن را بازی کند، پتانسیل بالایی در جذب کردن داشت. اما من واقعا شیفته شیرین شدم و اگر قرار بود به سلیقه خودم نقشی از کار را انتخاب کنم بی شک سراغ شیرین می رفتم چون خیلی دور از خودم بود و می خواستم ببینم ...
مجید اخشابی: زنان به موسیقی ایران رنگ داده اند
در هر جای کره زمین می پسندد. پیشترها چنین موسیقی های ماندگاری ساخته می شد که مخاطب دست هایش بالابود ضمن اینکه صاحب اثر هم یک هنرمند به تمام معنا بود. اما الان می بینید که یک هنرمند کم سن و سال و کم تجربه، خودش ترانه ای می گوید و خودش آهنگی می سازد و با یک ناله های عاشقانه آن را می خواند و در اینترنت منتشر می کند. یعنی پیش از آنکه خودش به کشف و شهودی در موسیقی برسد به خلق یک کلاژ دست می ...