بابا کجایی؟ چرا تلفنت رو جواب نمی دی؟/زخمی که پاییز 1401 زد
سایر منابع:
سایر خبرها
یادداشت های نویسنده بن بست گل آرا
را به او بدهم تا به مادرش زنگ بزند. می گوید زنگ خانه شان خراب است و مادرش خواب! دست در جیب می کنم و گوشی ام را بیرون می آورم. می خواهم به سمت دختر بگیرم که آدم مشکوکی از درونم مانع می شود. می گوید: مواظب باش می خواد گوشیت رو بدزده! آن قدر با اطمینان می گوید که دستم را عقب می کشم و شماره مادر را از دختر می گیرم تا خودم زنگ بزنم؛ می زنم، کسی جواب نمی دهد. دوباره می گیرم شماره موردنظر در ...
محمد رضا پهلوی چطور شکست خورد؟
...> دو سال که از ورود محمدرضا به سوئیس گذشته بود، بالاخره مادرش و خواهراش اجازه پیدا کردن که یه سفر برن به لوزان و با ولیعهد دیدار کنن همون موقع رضاشاه هم تنها سفر خارجی عمرش رو انجام داد و توی ترکیه بود. رضاشاه از ترکیه به سوئیس تلفن زد، براشون تماس تلفنی بین المللی که تا اون موقع توی ایران وجود نداشت چیز جالبی بود اشرف میگه جرات نکردم توی اون تماس بگم که منم دلم می خواد تو خارج درس بخونم برای همین ...
ماجرای شکنجه گاه زیبایی که توسط مردم کشف شد!+فیلم و عکس
به گزارش پایگاه خبری حامیان ولایت ، به نقل از فارس دی ماه 1357، در روز هایی که فعالیت های انقلابی مردم ایران و به اوج خود رسیده بود، خبری مثل بمب در تجمعات ضد حکومتی ترکید و تا چند روز روی تمام اخبار آن روز ها سایه انداخت. تا آن روز همه خیال می کردند مخالفان حکومت محمدرضا پهلوی نهایتاً باید منتظر بازجویی و شکنجه توسط ماموران ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری باشند اما ...
واسه یک بار هم که شده نودل رو با این رسپی درست کن که عاشقش میشی! | طرز تهیه نودل آسیایی فوری + ویدئو
نیت خود را تفسیر نمایید. 3- برای گذشته افسوس و حسرت خوردن دردی را دوا نمی کند. بلکه باید حال و آینده ر ا به دست آورید تا موفق شوید. زیرا هر چه به خود و دیگران سخت بگیرید، زندگی نیز به شما سخت خواهد گرفت. پس زندگی جدیدی بر مبنای تلاش، سرعت عمل و دقت بسازید. 4- این نیت با کمی صبر و حوصله قابل اجراست. به شرط آنکه به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید. 5- توفیق الهی ...
بحث رونق سینما مثل شرایط امروز است که زور می زند بگوید همه حال مان خوب است و ملالی نیست
، اما به موازاتش فضا برای فیلم های اجتماعی روز جامعه اصلاً وجود نداشت و تنوع ژانر در سینما محدود بود و فیلم های حاوی تفکر فضایی برای دیده شدن نداشتند. حالا در میزگرد این هفته برنامه خط فرضی کیوان کثیریان، کارشناس به همراه محمدعلی سجادی، کارگردان و فیلمساز و سعید خانی، تهیه کننده و سینمادار این موضوع را مورد بررسی قرار دادند. این گفت وگو را در ادامه بخوانید: اگر ...
خون کارگر زحتمکش پایمال نشد
رو شدم که سرش روی فرمان افتاده بود. افسر کلانتری شروع به توضیح ماجرا کرد که ساعتی قبل نگهبان یک کارگاه جسد را پیدا کرده و خبر داده است. شروع به بررسی صحنه کردیم. پزشکی قانونی هم آمده و مشغول معاینه جسد بود. آقای دکتر گفت مقتول حدودا 40ساله است و دو تیر از پشت به قلب و کمرش اصابت کرده و حدود 12ساعت از قتل او می گذرد. خودرو و جسد را گشتیم، اما هیچ مدرک شناسایی از مقتول وجود نداشت. به خاطر نبود مدارک ...
فروزان؛ زن 46ساله ای که فرشته مرگ را به کما برد
به مادرم گفتم؛ رضایت بده از زندگی بروم و دردهایم خاموش شود . این بخشی از حرف های زنی است به نام فروزان که سرطان را پشت سر گذاشته است. سابقه فامیلی نداشت و به لحاظ هورمونی و ژنتیکی مستعد بیماری نبود ولی یک روز با نوعی از درد که به تیرکشیدن معروف است، در سینه راستش [...]
شوهر سابقم از زندان مرخص شود جانم را می گیرد
خانواده همسرم را دارم و نه پشتیبانی از جانب خانواده خودم. حالا هم که جانم در خطر است... بعد از چند سال به اصرار بچه ها که حتما بابا دیگر خوب شده... گناه داره یا بذار بیاد خونه... برای سه ماه او را به خانه راه دادم. روزگارم را سیاه کرد... هر روز فحش می داد و کتک می زد. وقتی پسر کوچکم از خانه بیرون می رفت چنان کتک می زد که از هوش می رفتم... شوهر سابقم می خواست کورم کند روی جمله کتک ...
اکران فیلم های جشنواره فجر در گیلان/ تابستان همان سال با اقبال عمومی
به وجود آمده این زوج برای بیننده قابل فهم باشد به چند دیالوگ تکراری از سوی افسانه بسنده شده که وقتی او رشد می کرد من داشتم کهنه بچه عوض می کردم و بخاطر عدم پرداخت درست از سوی نویسنده، بیننده درک نمی کند که چطور مادری می تواند فرزندش را رها کند و تلفن مادر سارا، زن همسایه که فرزند آنها را نگهداری می کند جواب ندهد و در یک سکانس درخشان!! آخر شب وارد خانه شود و حتی نفهمد که فرزندش خانه نیست. ...
بچه های مردم کفش و لباس درست ندارند، تو برای من ساعت خریدی؟
شه اگه ببینه براش ساعت خریدم. وقتی به خانه رسیدم، رشید مدرسه بود. بعد از چند ساعت آمد. بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: رشیدجان! ببین برات چی خریدم. با آرامش گفت: چی بابا؟ گفتم: ساعت. فردا دستت کن و برو مدرسه. ساعت را گرفت، نگاه کرد و بعد از تشکر گفت: باباجان! ساعت نمی خوام. پرسیدم: چرا؟ گفت: خیلی از بچه ها کفش و لباس ندارن که بپوشن؛ من ساعت دستم کنم، برام غرور میاره. کتاب پسران گلبانو به قلم فاطمه روحی منبع: فارس انتهای پیام/ 134 ...
روایتی از شهدای غریب اسارت
مطمئن بود که امثال تو، شیرهای در زنجیرند و نباید زنده بمانید، چراکه دشمن از وجودتان می ترسید. از تو که در اسارت حرفهایت مرهمی بود برای زخم هایت و چه زیبا نماز می خواندی و در ربنایت شهادت را طلب می کردی با آن تن زخمی و کبود و دشمن با هر چه بیشتر شکنجه دادنت می دانست راه بهشت را برای خودت کوتاه تر می کنی. چهره معصوم و نورانی تو در عین صلابت، افتادگی خاصی داشت که دیگر دوستان خود را جذب ...
وقتی کلاس سفالگری مایه آرامش دانش آموز اصفهانی می شود
خانم عابدی، معاون مهربان هنرستان مطرح کردم؛ بعد هم به مادر فائزه زنگ زدم و احوال پدرش را پرسیدم. گفت دکترها هنوز جواب درستی به او نداده اند. به فائزه گفتم که حال پدرش بهتر است و نگران نباشد و باهم به کارگاه برگشتیم. درس آن روز، ساختن نقش برجسته بود. بچه ها گِل ها را در قالب چوبی جا دادند و تختۀ گِلی کوچکی آماده کردند. سپس نوبت انداختن طرح روی تختۀ گلی بود و این طرح ها از دل زندگی تلخ و ...
خاطرات صادق خلخالی: بازرگان و ابراهیم یزدی چگونه سعی می کردند جلوی اعدام ها را بگیرند؟ / من گفتم اگر این ...
نفر بیشتر نباشد بحث شد که نفر پنجم چه کسی باشد. عده ای گفتند سالار جاف و من گفتم: ربیعی فرمانده نیروی هوایی؛ سرانجام ساعت دو بعد از نیمه شب آن چهار نفر را به پشت بام بردیم و اعدام کردیم. لینک کوتاه کپی لینک
بازیگری که 70قاتل را از چوبه دار نجات داده است / از پرونده جنجالی کوشا تا ماجرای سمیه دختر گیلانی / ...
شماره از آنها داشتیم. با همه آن شماره ها تماس گرفتم و همه آنها خاموش بودند و در آن لحظه بود که به شدت نگران شدم. در این تب و تاب بودیم که برادر محکوم به قصاص به ما خبر داد که صبح همان روز، حکم قصاص برادرش را اجرا کرده اند. یعنی خانواده مقتول در حالی که با ما قرار داشتند که رضایت شان را ثبت کنیم، به زندان رفته بودند و حکم را اجرا کرده بودند. قصاص این جوان به شدت مرا ناراحت کرد و همین الان که در ...