سایر منابع:
سایر خبرها
گزارشی از بازدید خبرنگاران از کمپ جنجالی
اینکه آنها دیگر نمی توانند زنان را در شفق نگه دارند، می گوید: ماجرای بهاران هم جالب است، اگر مراکز بهاران حاضر شود، باز هم امیدی به ماندن زنان در بهاران نیست، چون مسئولان بهاران می گویند ما کسی را به اجبار در بهاران نگه نمی داریم... . آقای آذرنیا از زن ها می پرسد کدامشان دوست دارند بعد از رهایی از شفق به بهاران بروند؛ جز چند نفری بقیه دستشان را بالا نمی کند. آنها اصرار دارند که به خانه ...
ناگفته های خانواده شهید مدافع حرمی که "طارمی" دو گل خود را به او تقدیم کرد+تصاویر
، اتاقی مجزا برای اهالی خانه و در ته حیاط اتاقی بزرگ برای پذیرایی از مهمانان وجود داشت. بعد از ورود به خانه، مادر شهید با همان سادگی، اما به گرمی به استقبالمان آمد. فرشته هم آنجا بود، با او سلام و احوالپرسی کردم و از اینکه دوباره او را می دیدم، خوشحال بودم. به اتاق مهمانان که وارد شدیم، تصاویری از شهید را به دیوار زده بودند و همچنین چندین قاب عکس در گوشه ای از اتاق وجود داشت که ...
ارتش چگونه ماندگار شد؟/ ماجرای جنگ روانی بعثی ها علیه سپاه و ارتش
سوی آمریکا در منطقه غرب آسیا شناخته می شد؛ تا اگر ارتش رقیب دیرینه بلوک لیبرال غربی یعنی ارتش اتحاد جماهیر شوروی به منظور عبور از ایران و دست یابی به آب های خلیج فارس و گسترش و تحکیم حضور نظامی خود در منطقه اقدام نمود، این نیرو به نیابت از ارتش آمریکا به عنوان نیروی واکنش سریع وارد عمل شده و سد راه ارتش مهاجم شوند؛ تا نیروهای آمریکایی خود را برای دفاع از منافع شان در منطقه به این نقطه برسانند. لذا ...
گزارشی از یک کمپین ترافیکی
اتوبان پر است از خودروهای تک سرنشین، راننده یک پراید که عینکی آفتابی به چشم زده آینه اش به آینه تاکسی برخورد می کند و هرطور که شده مسیرش را از میانه دو خودرو پیدا می کند و جلو می رود، پشت سرش چند خودروی دیگر هم به راه افتاده اند و راننده تاکسی که از این کار لجش گرفته فرمان را به سمت راست می چرخاند و چند سانتی خودرو را به جلو می برد تا مانع از حرکت بقیه خودروها شود. رئیستان مدام زنگ می زند و از ...
گفتگوی خواندنی با جانباز مدافع حرم +عکس
.... روز 18 فروردین تولد محمد اینانلو هیئت گرفته بودند مادرشان، دوست داشتم خوابش رو ببینم و همینطور هم شد. خواب دیدم با سه چهار نفر از رفقا، لباس 511 پوشیده بودیم، محمد می گفت برای من چرا نخریدید؟ می گفتیم خریدیم! می گفت دروغ می گید! ندادید! بعد گفتم که باشه عیب نداره تو برگرد من از هر رنگیش یک دونه برات می خرم در همین حد. زمانی که تصمیم گرفتید اعزام شوید چه طوری به خانوادتان خبر دادید ...
روایت هایی شیرین از زبان استاد قرائتی
: آقا تنها وقتی مهمان خدمت ایشان می رسد چراغ اتاق را روشن می کند. * مادر چند دکتر از بی دکتری مُرد در اصفهان زنی بود که چند پسرش دکتر بودند؛ زن های دیگر همیشه به او می گفتند: خوشا به حالت که بچه هایت دکتر هستند، برای روز پیری به دردت می خورند. این خانم روزی از خانه یکی از فرزندانش به قصد خانه دیگری خارج می شود، در راه تصادف کرده و خونریزی مغزی می کند. او را به بیمارستان منتقل ...
آثار و پیامدهای عقب نشینی گام به گام در برابر نظام سلطه
1371(یک مورد)، 1373(یک مورد)، 1380(دو مورد)، 1382(یک مورد)، 1383(دو مورد)، 1388(یک مورد)، 1390(یک مورد)، 1392(یک مورد) و سرانجام در ابتدای سال 1395، تبیین و تکمیل شده است. امید است با ملاحظه و تعمق در این فرمایشات، هشیاری و بصیرت ملت بزرگ ما- بویژه نخبگان جامعه- افزایش یافته، غفلت زدگان از خواب بیدار شده؛ و دشمنان و بدخواهان، رسوا و از تحقق خواسته زشت و خباثت آلود خود، برای همیشه ناامید شوند ...
ترویج فضائل پیامبر (ص) راهکاری برای برون رفت از جریان تکفیری ها
می باشد. واژگان کلیدی: ترویج فضائل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، تکفیری، رحمه للعالمین. مقدمه پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله)، برترین رسول خداست که بعد از او پیامبری نخواهد آمد. اگر چه برخی بر این باورند؛ که آن حضرت در دوازدهم ربیع الاول سال عام الفیل به دنیا آمده، (سیره ابن هشام، ابن هشام، ج1، ص 171) اما بیشتر علمای ...
پوران فرخ زاد از خاندان عصیانگرش گفت (2)
اما پیش می آمد که در یکی از همین مجالس بپرد به آدم هایی که این طور بودند. من این کار را نمی کردم، مظلوم تر و ساکت تر بودم. او خیلی شیطان بود. او درواقع یک زن نبود، یک مرد بود، یک پسر بود. مثلا در بچگی من آن قدر عزیز بودم در خانه که خدمتکارهای خانه ای که در شمال داشتیم به من می گفتند پوراندخت خانوم نازنین . بغلم می کردند و دوست داشتند ولی فروغ و آن برادرم این خدمتکارها را اذیت می کردند. حالا که ...
حوزه مشهد و مکتب موسوی نژاد
! فهمیدم پرسش چند روز قبلش، هدفدار بوده و می خواسته است که من آمادگی اجمالی داشته باشم، لرزش صدایم را خودم نه تنها احساس می کردم بلکه می دیدم. ابهت حاج آقا یک طرف، پوزخند طلاب قدیمی تر که هم از من مسنّ تر بودند و هم با سابقه تر، یک طرف، نگاه های شیطنت آمیز و پوزخندهای کودکانه بچه ها و همدرسی ها طرف دیگر! به هر زحمتی بود خلاصه درس های اخلاق هفته را بیان کردم، یادم نیست چه فصل سال بود ولی یادم هست که ...
با ماهواره مخالف نیستیم
.... تا بتوانم از طریق تلفن هم شده احوالی از آنها می گیرم. پدر من هم اینگونه بود بالاخره ما اینچنین بزرگ شده ایم. پدرم از علمای بزرگ نجف اشرف و قم بوده است. نسبت به ما مهربان و علاقمند بودند. به خاطر دارم که در جبهه بودم و تماس گرفتن ممکن نبود ، از جبهه که آمدم نیمه شب بود. همیشه وقتی از راه می رسیدم ابتدا به خانه پدر می رفتم و سراغ ایشان را می گرفتم. نزدیک اذان صبح بود که خدمت ایشان رسیدم. از خواب ...
دلنوشته یک آسمونی در وصف صدوق
این خود جای ابهامات بسیاری را برای طرفداران و دوست داران صدوق ایجادکرد. مراسم ایشان 8 صبح در محل سازمان محیط طبیعی برگزار شد و نه خود پردیسان طبق گفته های قبلی و ساعت هم که پیش تر اعلام شده بود 10 که دو ساعت زود تر برگزار شد و عدهٔ زیادی را زا به راه کرد و به مراسم نرسیدند همچنین باعث شد که مراسم خیلی کم جمعیت باشد. خودمانیم!! اصلا صدوق آیا دوست داشت مراسمش در آن محل تشییع ...
درباره "ملکه منحنی ها"
عراق بودم با زنان معمار زیادی رو به رو شده ام، اما به هر حال نمی توانید تصور کنید که به خاطر عرب بودن و بعد از آن به خاطر زن بودن، با چه چیزهایی رو به رو شده ام، وقتی عرب بودنم را قبول می کنند، زن بودن مساله می شود و وقتی زن بودن را قبول می کنند، عرب بودن تبدیل به معضل می شود. اما به هر حال، به عنوان یک زن در معماری نیاز به اعتماد نفس دارید، علاوه بر این گاهی زن ها فکر می کنند که مجبور هستند همه ...
طعم گس تنهایی...
طریق کمکهای کمیته امداد زندگی می کردیم . من در مدرسه در درسهایم بسیار ضعیف بودم و از مدرسه متنفر بودم . کلاس دوم دبستان بوده که مادرم از خانه فرار کرد و بعد از مدتی با مردی در مشهد ازدواج کرد و ما نیز با پدر پیر و بیمارمان زندگی می کردیم در این زمان بود که من ترک تحصیل کردم . به خاطر ناتوانی پدرم او را به خانه سالمندان بردند و من و دو خواهر دیگرم را به بهزیستی بردند و برادر ناتنی ام را ...
فیلمی می سازم که بدون شرمندگی با خانواده آن را ببینم
. آدم بدهای ایرانی هم باید با بدمن های هالیوودی فرق کنند! یعنی شما قصد جذاب و درست نشان دادن دین اسلام را در قالب شخصیت یک طلبه داشتید؟ چند سال از انقلاب گذشته است؟ قبل از انقلاب که کمتر به روحانیت پرداختند. اما بعد از انقلاب می شود بگویید چند فیلم پیرامون روحانیت داشتیم؟ چند فیلم توانست یک طلبه یا روحانی جذاب به تماشاچی بدهد که تماشاچی وقتی بیرون می آید حال اش بد ...
اعتماد به نفس ندارم!
...، سرش را با لبخند بالا آورد و با آن لحن صدای مردم لیما گفت: حال شما چطوره؟ با آخرین رمان شما شروع کنیم، پنج گوشه . این رمان در این برهه از زندگی و شغل ادبی شما چه معنایی دارد؟ خب، این رمان، کمابیش مانند همه رمان های من، خیلی مرموزانه به هم پیوست. ایده ای داشتم که داستانی درباره خبرنگاری زرد بود - که همان خبرنگاری احساسی است و معتقدم یکی از نماد های زمانه ما است- فکر می ...
از شاگردی استاد محمد نوری تا همکاری با آهنگسازان آلبوم ماه و ماهی
1380 پای در این عرصه گذاشته و فعالیتم را آغاز کردم و تا سال 1382 در آموزشگاه و کلاس های مختلف و متعدد دوره گذرانده ام. در سال 1382 تصمیم گرفتم پای فراتر نهاده و به طور جدی تر و حرفه ای تر وارد این عرصه شوم و با معرفی یکی از دوستانم موفق شدم، به آکادمی آواز استاد محمد نوری راه پیدا کنم و نزد این استاد والامقام به فراگیری سبک جدیدی از این رشته (کلاسیک) بپردازم. بعد از مدتی که ...
روزهای سنگی
بالای درمان است. او می گوید: دکترها می گویند اگر با همین شرایط پیش بروم تا یک سال بعد می توانم روی ویلچر بنشینم و همین من را امیدوار کرده چون دیگر از این تخت نجات پیدا می کنم. حالا مادر نسرین او را آماده غذا خوردن می کند و ما هم باید برویم. راستی آن روز چند نسرین دیگر دچار حادثه شدند؟ شما چه می کنید؟ دختر جوان و خانواده اش در جاده امامزاده داوود بودند که ناگهان باران ...
صحبت های حاتمی کیا درباره بیضایی، کیارستمی و فرهادی
.... بعد که فیلم آماده شد، وزارت اطلاعات برافروخته شد. از خود شخص وزیر تا زیرمجموعه هایشان گفتند این چه کاری بود با ما کردی؟! آقای یونسی گفت آتش افکندی بر لانه ی ما بعد نتیجه اش شد اینکه فیلم پنج سال رفت توی گنجه . اگر رصد کنید من غیر از نوع فیلمسازی و دلمشغولی هایم در رابطه با چه چیز حرف زده ام؟ دوم خرداد از کسانی بودم که اعلام کردم به خاتمی رأی می دهم و تبلیغش را کردم؛ از جایی به ...
این خانه سبز پایتخت...
رنگ پذیری اش هم بالاست. مثلا چوب های استفاده شده در این خانه، هر 25 سال یکبار نیاز به واکس مجدد دارند. پس همان طور که می بینید، در کاهش هزینه های جانبی هم موثر است. کتابخانه ای رو به آسمان هشت سال پیش، این کلبه چوبی با هزینه ای حدود 200 میلیون تومان ساخته شد؛ بنایی 200 مترمربعی با دو اتاق خواب و دو سالن بزرگ و یک کتابخانه با پله های نردبانی شکل. این اما همه ماجرا نیست، برای ...
اوقات فراقت با رامبد جوان در رشت/راه اندازی سرویس وای فا در پیاده راه فرهنگی رشت/تغییرات بر اساس نیازی ...
دکتر سیدمحمدعلی ثابت قدم، شهردار رشت که در شش ماه گذشته سختی های زیادی را برای اجرای این پروژه متحمل شد شاید بیش از بقیه طعم شیرین این واقعیت را چشید. با او درباره این پروژه بزرگ و حواشی پیرامونش گفت و گو کردم. آقای ثابت قدم، پیاده راه تمام شد و کم کم نظرات مختلف از راه می رسند. یک اشکالی که در مورد پیاده راه مطرح می کنند کیفیت بد مصالح است که می گویند بعضی از آنها شکسته یا وا رفته است که بخشی امکان دارد طبیعی باشد شما که کار را تحویل گرفته اید ، نظرتان چیست؟ ما کار را هنوز تحویل موقت نگرفته ایم که قطعی بگیر ...
10 روز حبس در باغ وحشت
با پارچه ای بستند و مرا بیرون آوردند تا اینکه وقتی چشمانم را باز کردم فهمیدم داخل اتاقک باغی هستم. سه پسر شیطان صفت من را داخل اتاقکی زندانی کردند. برای اینکه فرار نکنم سگ بزرگی را هم جلو در بسته بودند. چند روزی داخل باغ بودم تا اینکه پیر مرد افغانی نیمه شبی به سراغم آمد. او گفت که نگهبان باغ است و دلش به حال من سوخته است و قصد دارد وقتی آنها به خواب رفتند، مرا نجات دهد. پیر مرد افغانی ساعتی بعد ...
3 بار دانشگاه قبول شد اما دفاع از حرم را ترجیح داد
.... بعد از تولد مصطفی اولین روزی که به خانه رفتم به خوبی در خاطرم است که پدرش گفت دوست ندارم این بچه در رختخواب از دنیا برود، دوست دارم شهید شود. من خیلی به خاطر این حرف ناراحت شدم. همسرم قبل از ازدواج دو سال در جبهه حضور داشت و سابقه رزمندگی دارد. در خانه ما خیلی از جنگ و جبهه صحبت می شد و مصطفی زیاد با پدرش در این باره صحبت می کرد. مصطفی خیلی با پدرش رفیق بود. رابطه شان پدر و پسری نبود و ...
واقعیت وضعیت بیماری عباس کیارستمی و گزارش پرونده پزشکی اش
...: شایعه نسازید! علایم بهبود حاصل شده! دومین فردی که درباره وضعیت کارگردان خانه دوست اطلاع رسانی کرد، رضا میرکریمی، کارگردان بود. او که یک روز بعد از عمل جراحی کیارستمی - 12 فروردین - به عیادت ایشان رفته بود، گفت: آقای کیارستمی پیش از عید به دلیل مشکل گوارشی ای که داشتند، تحت عمل جراحی قرار گرفتند و روند درمانی شان را سپری می کردند تا اینکه بعد از مدتی اختلالی در روند درمان ...
ترنس های ایرانی؛ در حاشیه ماندگان اجتماع
که به خاطر این ویژگی بارها از دست پدرش کتک خورده، صحنه ای را برای ما به تصویر می کشد که یادآوری آن بغض را آرام آرام مهمان گلویش می کند: وقتی پدرم تمایلات جنسی منو دید، لختم کرد و جلوی آینه برد و گفت تو این هستی، خودت را بپذیر. فرهاد خوب بلد است صحبت کند، توانایی که از روحیات شاعرانه اش سرچشمه می گیرد: از بچگی عاشق لباس های دخترونه بودم اما خونواده ام سعی می کرد لاپوشونی کنه و این موضوع ...
با من به زبان عشق صحبت کن
دیگری مدادی به دست گرفته و مرتب و مکرر روی میز می زند. امیر هم سرش پایین است و درگیر رؤیاهای خودش. هر از چند گاهی سرش را بالا می گیرد، فریادی می زند و دوباره رویش را بر می گرداند. صدای فریاد امیر آنقدر بلند است که خانم معلم همیشه یک گوش گیر دارد. او به همراه خانم مشاور نظم و ترتیبی به کلاس می دهند اما بچه ها آرام نمی گیرند. یکی شان پی در پی بلند می شود و مشاور را بغل می کند. یکی دیگر تا ...
دوست دارم اوقاتم را با سفر پُر کنم
است و به لحاظ مزه خوبی که گوشت های شان دارد غذاهای خوشمزه ای هم دارند. میانه تان با آشپزی چطور است؟ خوردن غذا را خیلی دوست دارم اما برعکس خیلی خانم ها که آشپزی را دوست دارند من خیلی حوصله نمی کنم که زمان برای آشپزی بگذارم مگر اینکه مهمان داشته باشم که آن موقع با عشق و علاقه غذا می پزم. چیزی که مرا عذاب می دهد این است که هر روز از خواب بلند شوم و بگویم امروز چه چیزی بپزم، این ...
سریزد باران ندارد اما انار دارد
توانستیم در این 30 سال در مصرف آب صرفه جویی کردیم تا یک وقت زبانم لال قنات خشک نشود. یادم می آید زمانی باغ های انارمان آنقدر بار می داد که به زبان نمی آید. اگر خشکسالی تمام شود حتماً وضعیت مان هم بهتر از این ها شود. جوان که بودم هر روز با برادرهایم می آمدیم و از پاکنه آب برمی داشتیم. هر محله ای برای خودش آب انبار داشت. روستا آنقدر سبز بود که خانه ها دیده نمی شدند. بعد از خشکسالی و از بین رفتن ...
همراه با راوی از تلخی اسارت تا شیرینی زیارت و آزادی
اردگاه های یک، دو، سه و چهار این شهر چه می گذرد. با این تفاوت که اسرای ما چند هزار نفر بیشتر نبودند که در اردوگاه های خارج از شهر در بند بودند اما حالا همه شهر موصل به زندانی برای مردمش تبدیل شده است. مردم این شهر بعدها باید بگویند و بنویسند که در این مدت بر آنها چه گذشته است. همچنان که اسرای ما هم حالا بعد از گذشت 20 یا 30 گوشه ای از آنچه در مدت اسارت شان بر آنها رفته است، در قالب خاطرات بیان می کنند ...
مرگ تدریجی یک نهال
این دلیل صبح های زود از خواب بیدار می شدم و از پشت بام خانه بچه ها را که با لباس مخصوص داخل مدرسه می شدند با حسرت نگاه می کردم و با خودم می گفتم من چه فرقی با این بچه ها دارم؟ چرامن نمی توانم درس بخوانم؟ سرنوشت من هم مانند هزاران افغان مهاجر دیگر خواهد شد؟ آیا من هم قراراست مثل خانواده ام در فقر زندگی کنم؟ گریه می کردم و ازعدالت خداشکایت می کردم حتی یک بارمادرم وقتی بیقراری های من را دید، دستم را ...