سایر منابع:
سایر خبرها
دستان مرد شیشه ای از خشونت کوتاه شد؛ اعظم در پناه قانون آرام گرفت
شد تا به همسرم شک کنم و لذا دامنه اختلافات ما بالا گرفت. ما پیش ازاین هم نزاع با یکدیگر داشتیم و حتی همسرم بر روی من چاقو کشیده بود اما از 7 ماه پیش این اختلافات بالا گرفت. روزی که وی را سوزاندم به دنبال مواد مخدری می گشتم که فکر می کردم فردی به نام ح که به منزل ما رفت و آمد دارد و آن ها را در خانه ام جاسازی کرده است. به همسرم گفتم محل مخفی کردن مواد را به من نشان بده اما وی اظهار ...
مرد شکاک با دیدن پیام های تلگرام همسرش او را کشت
...> چند سال ازدواج کره بودی؟ 25 سال که یک شبه تمام این 25 سال بهم خورد چرا همسرت رو کشتی؟ به خودم مربوط میشه نمیخوام در مورد اون حرفی بزنم. زنم منو قسم داده که چیزی در موردش نگم. خوب این دعوا و قتل سرچه چیزی بود؟ یک پیام در تلگرام ...... پسر و دخترت ناراحت هستند؟ بله خیلی ناراحت هستند. آنها رضایت داده اند اما من اگر هم عفو ...
همسر شهید مدافع حرم: فکر نمی کردم با دعای من شهید بشود/ روز خواستگاری گفت هر کجا مظلوم باشد من آنجایم
همسر برادر شوهرم، دوست بودیم که ایشان، من را به خانواده همسرم معرفی کرد و برای خواستگاری آمدند. روز خواستگاری تاکید کرد هر کجا ظلم باشد، آرام نمی نشیند و برای دفاع می رود/من هم این شرط را قبول کردم قبل از ازدواج، به این که همسفر زندگی مشترکتان چه خصوصیتی داشته باشد، فکر می کردید؟ ویژگی خاصی برای شما مهم بود؟ همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که با امام باشد. من از ...
سردار بی ادعای بابلسر عاشق گمنامی بود
زندگی می کرد که واسطه ازدواجمان شد. سال 67 ازدواج کردیم و 27 سال با شهید زندگی کردیم. دو فرزند از ایشان به یادگار دارم. یک پسر و یک دختر. همسرم در زمان جنگ تحمیلی به عنوان نیروی بسیجی 23 ماه در جنگ حضور داشت و سال 66 پاسدار رسمی شد و این اواخر هم فرمانده محور سوم ثارالله لشکر عملیاتی 25کربلا بود. چه شد که به سوریه رفت؟ شما مخالفتی نداشتید؟ خیلی دوست داشت برای دفاع از حرم اهل بیت ...
همسرکشی تحت تأثیر شیشه
از این اعتیاد ناراحت بود و مرتب به من می گفت که باید خودم هزینه خانه را بدهم و از اینکه مجبور بود کار کند ناراحت بود. اوایل من درآمد داشتم اما بعد به خاطر اعتیادم کارم را از دست دادم و دیگر کسی نبود که به من کار بدهد. روز حادثه مواد مصرف کرده بودم. زنم از سر کار آمد و با هم جروبحث کردیم. من اصلا حالم خوب نبود. به او گفتم تمامش کن اما عصبانی شد و گفت تو حق نداری با پولی که من درمی آورم ...
قصاص قاتلی که همسرش را مثله کرد
اعلام کرد که دو روز پیش فردی با وی تماس گرفته و ادعا کرده که دختر وی نزد اوست و به زودی به خانه بازمی گردد. در ادامه رسیدگی به پرونده و با بررسی های به عمل آمده مشخص شد که همسر این خانم با وی اختلاف داشته است از این رو با تحقیقات بیشتر، همسر این زن به عنوان متهم دستگیر شد. متهم در ادامه رسیدگی به پرونده، سرانجام در آذر سال 91 به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: در روز 22 خرداد 1388 ...
زمان اعلام نتایج کنکور ابراهیم مفقود شده بود
ترسیدم سبدی پر از میوه به من داد و سه بار تکرار کرد "به خدا توکل کن"." گفتم من تعبیر خوابت را می دانم. امروز یک نفر به خواستگاری تو می آید. با دیدن این خواب مطمئن شدم که جواد هم به ازدواج تو راضی است. ابتدا دخترم راضی به ازدواج نبود ولی وقتی مشاهده کرد که در روز خواستگاری مهر آن مرد به دل دخترش نشسته و تمام اعضای خانواده راضی هستند، او هم به این ازدواج راضی شد. بعدها دامادم ...
پانسمان های عاشقانه یک زوج بر دل طبیعت
از خودروهای مردم داشته باشیم خوشحال بودیم. یک سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم با اجاره کارواش در کنار هم کار کرده و آنجا را اداره کنیم. روزهای اول بسیاری از مردم وقتی متوجه می شدند من و همسرم باهم در کارواش کار می کنیم تعجب می کردند اما همسرم بسیار حرفه ای کار می کند. این پرستار حیوانات در ادامه از زمستان دو سال قبل که جرقه درمان و نگهداری از حیوانات در ذهن او و همسرش زده شد این گونه می ...
ارتباط پنهانی زن شوهر دار با مرد غریبه
ساله با بیان این مطالب به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: من مقصر اصلی ماجرای خیانت های همسرم هستم چرا که از ابتدا به اختلافات فرهنگی و طبقاتی توجه نکردم و از همه مهم تر زندگی ام را براساس پایه های لرزان یک دوستی خیابانی بنا کردم. روزی که عاشق شیرین شدم 18 سال بیشتر نداشتم؛ آن روز با شماره تلفن منزل دوستم تماس گرفتم که خواهرش تلفن را پاسخ داد؛ از آن لحظه به بعد دیگر ...
دستور ویژه دادستان برای پی گیری سریع پرونده مرد شکنجه گر
دستوری از قاضی موحدی راد (معاون دادستان مشهد) با شکستن قفل ها وارد منزلی شدند که احتمال می رفت ساکنان آن خانه جان خود را از دست داده باشند اما ماموران زن جوان و 2 دختر 8 و 5 ساله اش را درحالی پیدا کردند که آثار شکنجه و ضرب و جرح روی بدنشان نمایان بود. زن جوان که دست و پاهایش به لوله گاز بسته شده بود مدعی شد: همسر معتادم، من و فرزندانم را از 22 روز قبل در منزل زندانی کرده و مورد شکنجه قرار داده است. این ...
آقاا این دخترا که تو عروسیا هفت برابر عروس آرایش میکنن ...
دبیرستانیا خوب شدن من دبیرستان که بودم با یه دختره دوست شدم باهاش رفتم بیرون همه تو خیابون به من میگفتن داداشت اذیت نمیشه با مقنعه؟ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ طنز تلگرام ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ طرف تو فرودگاه یه خانوم میبینه میره پیشش بهش میگه ببخشید من همسرم رو اینجا گم کردم ، امکانش هست چند دقیقه با شما صحبت کنم !؟ خانومه میگه چرا؟ طرف میگه اخه هروقت با یه خانوم ...
به یاد اولین شهید مدافع حرم در گیلان
کردید آیا خانه بعد از شما برای آنها جای ماندن خواهد بود یا نه؟ باور می کنی حالا که سه سال از شهادت شما برای ما و هزاران سال برای همسر و فرزندانت گذشته، هنوز داغ شهادتت سنگین است؟ مجذوب کدام حقیقت بودی که حلاوتش دل کندن از شیرینی همسر و فرزند را برایت آسان کرد؟ پدر و مادرت چطور؟ خواندم که از لقمه حلالی که از سفره آنان نصیبت شد قدردانی کردی؟ تصدیق بفرمایید سخت است به همه اینها فکر کرد و گذشت. فکر کرد ...
با وجود متاهل بودنم برای کسب تجربه با پسری دوست شدم
کوچکم و آن زندگی شیرین خیلی تنگ شده بود اما زمانی به خود آمدم که دیگر دیر شده و همه پل های پشت سرم خراب شده بود تا این که ... زن 24 ساله که پس از یک ماه فعالیت اطلاعاتی کارآگاهان پلیس فتای خراسان رضوی در لانه خلافکاران و تهیه و توزیع کنندگان مواد مخدر صنعتی تهران دستگیر شده بود در حالی که عنوان می کرد اگر پلیس به دادم نمی رسید و دستگیر نمی شدم نمی دانم چه عاقبت شومی انتظارم را می کشید ...
همسر شهید: با اعزامش به جبهه مخالفتی نداشتم چون تفکراتمان به هم نزدیک بود / دعوتنامه دانشگاه مانیل را ...
نیازمند بودند. یک روز مردی را به خانه آورد با ظاهری مستضعف و بسیار ژولیده. آمد و گفت افطاری مرا به ایشان بده. گفتم تو خودت روزه ای . گفت از سهم خودم به او بدهید! اور ا یک شب در منزل نگه داشت و صبح فردا با مقداری پول و غذا و لباس راهی اش کرد. حقوق بیمارستانش را هم مدام خرج همانجا می کرد. خرج غذای بیماران را می داد. مادرش بارها شب ها که حبیب به خانه برمی گشت به او میگفت تو صبح که رفتی کت تنت بود! بعد از ...
بیماریِ من و اعزام به آمریکا برای معالجه
گرفت و من با برانکار به فرودگاه برده شدم و با همسرم به آمریکا رفتم. در فرودگاه واشنگتن، دکتر یگانه پیشواز آمد و مرا مستقیما به نزد دکتر برد. دکتر شروع کرد به معاینه من و گفت این بیمار به قدری عصبی است که نمی توان او را معاینه کرد. او دستور داد که باید من به منزل بروم و چهار روز با قرص های خواب که داده بود بخوابم و بعد برای معاینه نزد او برگردم. در معاینه دوم پزشک گفت که من باید در بیمارستان بستری ...
رکورددار بالاترین پرواز جنگی کیست؟
اکبر تماس بگیرم که برای شام بیاید و بعد با هم به تهران برویم. تلفن نداشتیم، منتظر ماندم تا همسایه بیاید. مهمان بودند و وقتی آمدند به من گفت تو که می دانی همسرت به فکر همه است و اگر تماس بگیرید ممکن است ناراحت شود که تلفنچی بیدار شده. منصرف شدم. فردا صبح دیدم خانم همسایه بی قرار است! گویا از خبر بدی نگران بود. در حال تهیه صبحانه بودم که مسئول عقیدتی آمد و سراغ همسایه را گرفت، گفتم خانه روبه رو است ...
خاطرات خواندنی از زندگی شخصی شهید شاه آبادی
با وجود این که میل باطنی شهید شاه آبادی اسم دیگری بود، اما به احترام نظر من، مخالفتی نمی کردند و به اسم انتخابی من رضایت می دادند. مثلاً اسم سعید فرزند اولم، ابتدا به انتخاب همسرم، محمدعلی بود، اما من بعد از مدتی گفتم نمی خواهم اسم بچه ام محمدعلی باشد و می خواهم اسمش را عوض کنم و بگذارم سعید که از قبل در ذهنم بوده است و جالب اینجا بود که ایشان مخالفتی نکردند. زهرا هم قبلاً اسمش نسرین بود که من ...
روایتی مادرانه از شهید عباس آسمیه/شهیدی که هفته ای یک خواستگار داشت!
... کیوسنا: چگونه راضی شدید تا به سوریه برود؟ عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ماموریت 45 روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم.آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد. او به من گفت مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم شهید ...
همسر آینده ی من
سرویس زناشویی جوان ایرانی - بخش دانستنیهای قبل از ازدواج: بررسی همه جانبه شخصیت طرف مقابل هنگام انتخاب همسر، لازم و ضروری است خیلی وقت ها مشکل اینجاست که آدم ها تغییر می کنند اما با هم تغییر نمی کنند: در دو مسیر یا با سرعت های متفاوتی تغییر می کنند. با تمام این حرف ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده اند که اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیزهایی باید وجود داشته ...
داماد صدام حسین چرا از دست او به اردن گریخت؟/ماجرای جاسوس مخالفین که توانست تا پیش خود صدام هم ...
نمی شناختم. آن زن را فرستاده بودند پیش قُصَی [پسر صدام]. یک روز سیف آمد و گفت: آن زن آمده و هدیه ای برای تو همراهش است و می خواهد تو را ببیند. قبول کرد. [آمد] و در دفتر نشستیم، سیف هم بود. زن پرسید در جریان قضیه اش هستم؟ گفتم بله. بعد جریاناتی که برایش پیش آمده بود را تعریف کرد. گفت قصی او را برده بود پیش خود صدام. این را که گفت، از جا پریدم! شروع کردم پرسیدن که صدام چه ...
روایتی تلخ از زندگی دختر گلستانی/ خانواده ها دقت کنند
زندگی می کردیم . من در مدرسه در درسهایم بسیار ضعیف بودم و از مدرسه متنفر بودم . کلاس دوم دبستان بوده که مادرم از خانه فرار کرد و بعد از مدتی با مردی در مشهد ازدواج کرد و ما نیز با پدر پیر و بیمارمان زندگی می کردیم در این زمان بود که من ترک تحصیل کردم . به خاطر ناتوانی پدرم او را به خانه سالمندان بردند و من و دو خواهر دیگرم را به بهزیستی بردند و برادر ناتنی ام را به عموی پدرم دادند . حدود ...
گفت وگو با جانباز اهل سنت که پدر شهید مدافع حرم است
اسلام است. من در هشت سال دفاع مقدس سابقه رزمندگی دارم و مقابل دشمن جنگیده ام و جانباز هستم. این بار هم با کمک دیگر رزمندگان باز در راه خدا جهاد کردم. در مناطق عملیاتی فاو و مهران و دز بودم و با لشکر 41 ثارالله(ع) در عملیات های زیادی شرکت کرده ام. بعد از شهادت سلمان وقتی به دیدار رهبر انقلاب رفتیم من به ایشان گفتم پس از شهادت پسرم من باز هم به سوریه خواهم رفت. اما آقا فرمودند تو سابقه جبهه داری و ...
آرزوی مرگ می کنیم/ مسئولان رنج بیماران تالاسمی را درک نمی کنند
باید به تهران ییایم؛ چون اصلا امکانش در استان های دیگر وجود ندارد. او می گوید: تا کسی مبتلا به بیماری نشود؛ هیچ وقت به این فکر نمی کند که فرد بیمار چه رنجی می کشد. من مدتی تصادف کرده بودم و در منزل بودم و حدود یک سال خانه نشین شدم؛ وقتی درمان شدم و راه افتادم با خودم گفتم؛ چقدر قدم برداشتن و راه رفتن خوب است. بنابراین تا وقتی کسی مبتلا به بیماری نشود؛ عملا وضعیت یک بیمار را درک نمی کند ...
یک قصه، یک زندگی؛ دختر آبادانی
مان بود. قصه را که گفتم دستی به پشت کمرم زد و با لبخند و آواز رو به من خواند: ای دل اگر عاشقی...در پی دلدار باش...بر در دل روز و شب....منتظر یار باش...منتظر یار باش... نالیدم و گفتم: حاج قاسم...تو رو خدا نمک به زخمم نپاش.... حاج قاسم این بار جدی شد و گفت: مرد حسابی....توی جاده عشقش موتور سوزوندی و خبر نداری... این را گفت و با زمزمه یاعلی از جا برخاست و در همان ...
نگاهی به سبک زندگی شهید شاه آبادی
(حدوداً سال دوّم یا سوّم ابتدائی بود) و او هم آقا سعید را زده بود. حاج آقا می گفت: این آدم خیلی بی انصاف است که وقتی بچه ای اشتباه او را گفته، به جای این که او را تشویق کند، جلوی بچه های دیگر غرورش را خورد کرده و تو گوشش زده ! زندگی در قم، انتقال به تهران، به دنیا آمدن بچه ها بعد از ازدواج، ما 20 روز در منزل خواهرشان رفتیم (عفت الشریعه) در بازارچه نواب السلطنه به خاطر این که می ...
نگاهی به سبک زندگی شهید شاه آبادی
دیگر غرورش را خورد کرده و تو گوشش زده ! زندگی در قم، انتقال به تهران، به دنیا آمدن بچه ها بعد از ازدواج، ما 20 روز در منزل خواهرشان رفتیم (عفت الشریعه) در بازارچه نواب السلطنه به خاطر این که می خواستند منزلشان را که فرسوده شده بود ،عوض کنند. امّا چون ایشان از نظر اقتصادی خیلی مراعات می کردند، گفتند آن خانه را عوض نمی کنیم ما هم همان جا ماندیم؛ آن خانه دو تا اتاق در بالا داشت ...
مهریه حق مُسلم زنان یا اَهرم فشار؟! ایران و سنگین ترین مهریه ها در میان کشورهای مسلمان
مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، میانگین مهریه زنان در ایران 260 تا 350 سکه است و ایران از این نظر در مقایسه با دیگر کشورهای مسلمان در سطح منطقه رتبه نخست را دارد و به رغم اینکه در این کشورها رقم مهریه ثابت است و به ندرت ممکن است دستخوش تغییر شود، در ایران مهریه در چند سال اخیر چند برابر گذشته شده است. در 20 سال قبل میانگین مهریه حدود 150 سکه طلابوده است. در سال های گذشته اغلب افراد مهریه را بر اساس ...
زمان زنانمان زائد می گذرد
...! میره ناهار میاد باز شروع می کنه عصر قبل از رفتن به خونه هم یکبار دیگه تکرار میکنه. درست چند وجب اونورتر خانم همکارمون چند وقته از اول صبح تمام فکرش این شده که کارهاش رو زودتر انجام بده تا بعد از ساعت کاری بره منزل و درس بخونه، آخه کنکور ارشد داره. اپیزود سوم: با عصبانیت صداش رو میبره بالا و از توی آشپزخونه سعی میکنه یادآوری کنه که وظیفه اش نیست که سر کار بره و مدام تکرار میکنه که ...
علی درستکار در قابی متفاوت/ به قدری دید و بازدید فامیلی داریم که از تفریحات مرسوم بی نیاز می شویم
...> یک نسبت سببی با خانواده همسرم داشتیم، از این طریق مادرم شناخت داشتند و به پیشنهاد ایشان به خواستگاری رفتیم. مراسم عقدمان زنانه در خانه مادرخانمم و مردانه در خانه همسایه روبه روی آنها بود و مراسم به شکل سنتی رایج در یزد برگزار شد. مراسم عروسی نیز آن طور که خاطرم است خانگی بود اما عکاس و فیلم بردار داشتیم و حدود 50 هزارتومان پول بابت آن پرداخت کردیم. در کل مراسم ما به شیوه زندگی مردم یزد برگزار شد ...
بررسی خلأ قانونی همسرآزاری با بازبینی پرونده همسرآزاری مشهد
قرار می گیرند. اعظم و شوهرش 12 سال است که با هم زندگی می کنند و در این مدت انواع خشونت ها را نسبت به اعظم انجام داده تا حدی که پیش از این اتفاق، اعظم سه بار مدرک پزشکی قانونی گرفته و اقدام به شکایت کرده است، اما بعد از آن، به علت ترس از تهدیدات شوهر و بی پدرشدن بچه هایش، شکایت های خود را پس گرفته است. به گفته اعظم، شوهرش از ابتدای ازدواج مواد مصرف می کرده است؛ در اوایل تریاک و بعد از آن ...