سایر منابع:
سایر خبرها
فرودگاه امام را طوری بسازیم که برایمان سورپرایز باشد/ اهمیت فرودگاه امام در احیای موقعیت تاریخی ایران در ...
ممکن است بگویند آقا برو آن طرف، می خواهیم میز را جابجا کنیم، یعنی مرتب باید مواظب باشیم که مثلاً پایۀ میز روی پایمان نرود! صاحبخانه آنجا حضور ندارد، به چه معنا؟ نه به این معنا که به شما خدماتی بدهد، بلکه آنجا باشد که اگر اتفاق ناگواری رخ داد از شما دلجویی کند و بگوید عذرخواهی می کنم که چنین اتفاقی برای شما افتاد. اصلا چنین پدیده ای در آنجا وجود ندارد. وقتی وارد چنین خانه ای شویم فکر می کنیم شاید ...
می خواستند کشاورز شوم، خواستم و جراح شدم
.... چند سال بعد به لیون فرانسه رفتم و در دانشگاه لیون آموزش های تخصصی زیادی در رابطه با سرطان گوارش و سرطان پستان دیدم. این دوره را گذراندم و بعد ویزای آمریکا آمد اما نرفتم و برگشتم ایران و از آن موقع تا الآن تمرکزم بیشتر روی سرطان هاست و بیشتر روی سرطان های پستان کار می کنم. زندگی با سرطان روی روحیه شما تاثیری نداشت؟ من عاشق درس و کار و تحقیقاتم هستم. 15 سال است قلبم را عمل کردم ...
تاکسی سواری تا بهار
رفتم و تنها پیراهن و شلواری که داشتم پوشیدم و راه افتادیم. خدا خدا می کردم سوار اتوبوس یا تاکسی شویم. پیاده آمدیم تا سر چهارراه آب سردار به انتظار تاکسی اما هیچ خبری نبود. توی خیابان پرنده هم پر نمی زد. پیاده راه افتادیم و من هرازچندگاه پشت سرم را نگاه می کردم ببینم ماشینی می آید یا نه. صدمتری نرفته بودیم که چشمم به یک تاکسی افتاد که از دور می آمد. داد زدم: آقا! آقا! تاکسی . دستی تکان داد و تاکسی ...
توافق سوفیایی
پوریا عالمی: من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. بابای سوفیا اما عاشق من نیست و روی وطن و ناموس و پرسپولیس حساس است. دیروز هم رفتم خواستگاری و گفتم: سوفیا را بده من. بابای سوفیا گفت: پسر سوفیا در زندگی من مثل برجام است. من هم که می دانی روی برجام حساسم. یعنی من به این سادگی نمی توانم با تو توافق سوفیایی کنم. چرا؟ چون من الان تو را تحریم کردم و تو هیچ دادوستدی با من نداری. وقتی می ...
همسر شهید مدافع حرم: فکر نمی کردم با دعای من شهید بشود
سر در خانه نوشته بود: هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان از خصوصیات اخلاقی همسرتان بگویید. از همان روز اول ازدواج، با هم عهد بستیم که به هم، تو نگوییم و همدیگر را با احترام و شما ، صدا بزنیم و من همیشه به ایشان، احمدآقا می گفتم. اگر مواقعی که خیلی هم کم بود یادمان می رفت که به هم شما بگوییم، سریع همان لحظه اصلاح می کردیم. احمدآقا علاوه بر این که پاسدار ...
خاقانی؛ سرآمد شاعران ایرانی در تلمیح قرآنی
می گویند خوش و خرمند که البته این وصف حال در ادبیات تبدیل به نوعی ضرب المثل و کلام نغز نیز شده است و خاقانی به درستی در شعر خود این موضوع را اقتباس ادبی کرده است: در کوی تو خاطری ندیدم محزون؛ زاهد زعقل شاد و عاشق زعشق مجنون ... . وی ادامه داد: اما آنچه که تاکنون به آن اشاره شد مصادیقی از اقتباس هایی است که خاقانی با تأثیرپذیری از قرآن به آنها پرداخته است و قصد دارم در ادامه در مورد به ...
90/ عروسک های امروزی
قطار لایپزیک یک روز با جمعی از دوستان به شمال رفته بودم. دوستم گفت شام میهمان یکی از دوستانش باشیم، رفتیم! خیلی از او تعریف می کرد از آشپزی اش از اینکه چند تا رستوران تو تهران رو راه انداخته و ... ویلایی که اجاره کرده بود خیلی ساده و حتی مقداری هم بی کلاس بود! البته ویلا نبود طبقه دوم یک خانه کوچک و نقلی! آپارتمان طبقه دوم ساده بود و بهم ریخته و معلوم بود که صاحبش خیلی ذوق و ...
وسط عملیات های انتحاری بودم!/ امنیت ایران را با هیچ جای دنیا عوض نمی کنم
. خب این تعداد کار یعنی با دستیاران بسیاری آشنا می شوی که اگر نوع کار حرفه ای، توانایی ها و ویژگی های تو را ببینند می توانند تو را به کارهای خوب دیگر معرفی کنند. اولویت من هم انجام دادن کار خوب است اما در این تعداد کار حتما کار ضعیف هم هست اما نیت اولیه من بازی در کار بد نبوده. با من درباره بازیگرانی که قرار است با هم همبازی شویم صحبت می کنند و قرار داد امضا می شود، اواسط کار می بینم که خود سرمایه ...
سفر به دهه 40 با یک کلکسیونر خوش ذوق
؟ گفتم بله با ماشین خودم آمدم. گفت پیاده شو برو قبولی. از قسط دادن بیزارم آقای کردی هم مثل تمام خانواده های ایران یک پیکان در کارنامه اش دارد. هنوز هم درباره پیکان طوری حرف می زند که نشان می دهد دوستش دارد. اما ماشینی که او را تبدیل به یک کلکسیونر کرد یک 405 قسطی بود: اولین ماشین شخصی ام یک پیکان 48 بود. من برعکس ماشین بازها بیشتر دوست دارم ماشین را تمیز و مرتب کنم تا اینکه تعمیرش ...
جزئیات عروسی دختر خبرساز با مرد اعدامی
...> پیشنهاد ازدواج از سمت چه کسی بود؟ محمد: پیشنهاد ازدواج از طرف من بود. پرستو که در این مدت سکوت کرده بود پس از پاسخ این سؤال گفت: راستش می خواستم بروم امیر را ملاقات کنم اما فقط خانواده درجه اول می توانند با زندانی ملاقات کنند. آنجا بود که به امیر گفتم من که می خواهم کارهایت را انجام بدهم تا آزاد شوی و می خواهم با هم ازدواج کنیم سپس می روم پیش قاضی شهریاری و ماجرای ازدواجم را ...
ستاره ای که دستفروش شد+تصاویر
...> متاسفانه هیچ کدام. * اگر به گذشته برگردید باز هم بسکتبال را ادامه می دهید؟ حتما، چون عاشق بسکتبال بوده و هستم. تا زمانی که ورزش می کردم از خیلی چیزها بیمه بودم. سختی ها و تمرین های زیادی را در ورزش دیدم و زمانی که برای بوکس تمرین می کردم حتی جای خواب هم نداشتم و روی پله های سیمانی ورزشگاه شیرودی استراحت می کردم و شب ها به خانه پسر خاله ام می رفتم. با وجود اینها باز هم علاقه ...
جمشید مشایخی از سینما دور شده است (2)
که به خانه خودش برنگردد اما پدر آنقدر با دسته بیل می زند که دختر بمیرد. این واقعیت را روزنامه نوشته است. همه اینها در جامعه ما اتفاق می افتد و اینجاست که هنرمندباید پا پیش بگذارد و رسالتش را انجام بدهد؛ یک حرکت انسانی، یک اثر باید عاشقانه، عارفانه و عابدانه باشد. اول عشق به خدا و بعد تمام موجوداتی که خداوند خلق کرده است. مگر حضرت سعدی نمی فرماید که به جهان خُرم از آنم که جهان خرم از ...
دوئل لباهنگی میان امیر علی نبویان و ارشا اقدسی
یازده تام که برای تیم ملی خوانده است که البته قابل اجرا نبود. من همیشه می توانم یک کاری بکنم که طرف بگوید دمش گرم! او چقدر با حال است یا حداقل یک کیم برای او عجیب باشد و بگوی د تو کجایی هستی؟ و من بگویم! ایرانی هستم. ********************************** *ارشا تو چطور بدلکار شدی؟ ارشا :من شانسی بدلکار شدم. یک روز تبلیغ پیمان ابدی را روی دیوار دیدم و گفتم کلاهبرداری جدید ...
خودتان را خسته دنیا نکنید
مادر عزیز و مهربانم می خواهم مژده به شما عزیزانم بدهم و آن اینکه قرار است تعدادی از نیروهای گردان امام رضا را به دیدار امام و مشهد ببرند و خوشبختانه اسم من را هم داده اند و قرار است من هم بروم. قرار است تاریخ 21/7/65 به این سفر مقدس برویم. امیدوارم این خبر شما را خوشحال کرده باشد و خداوند منان را شکر می کنم که این توفیق را نصیب من ساخت. به همه فامیل و دوستان و آشنایان سلام و درود فراوان ...
ابوذرها و سلمان ها در جامعه غیرعلوی، خانه نشین می شوند
، فردا او را تحملش کردم، یک هفته آن را تحمل کردم و بعد یک هفته نرسیدم آن را بردارم و من از دنیا رفتم، تاریخ خواهد نوشت، شما مردمی که امروز تحت حکومت علی هستید، می گویید که علی هم معاویه را قبول داشت و الا معاویه را از منصب برمی داشت، پس من یک روز هم معاویه را تحمل نخواهم کرد چرا که اگر من یک روز هم بگذارم او سر کار خود بماند، به معنی آن است که من موید او هستم و افکار، کار و عملکرد او را قبول دارد پس ...
سعدی؛ کهن گرای نوآور / دکتر میرجلال الدین کزازی
؛ اما هنر پیر هرات تنها این است که سه واژه همگون را در پایان لخت ها (جمله ها) آورده است. سعدی این شیوه را به فرازنایی می برد که فراتر از آن نمی توان رفت. سروده های او از این دید چندان از نوشته های وی گسستنی و بازشناختنی نیستند: سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پرخطر. جوانی بدرقه همراه من شد: سپرباز، چرخ انداز، سلحشور، بیش زور که به ده مرد توانا کمان او زه کردندی و زورآوران روی زمین ...
زمان اعلام نتایج کنکور ابراهیم مفقود شده بود
که داخل پاکت بود نوشته بود "ابراهیم خوش لهجه در مکتب امام صادق (ع) قبول شد". از خوشحالی بیدار شدم. گفتم "تعبیر خوابت چیست؟!" با ذوق پاسخ داد "یعنی شهید می شوم. اما به دلیل این که در میان جمعیت نام من را خواندند شاید به این معنی است که مفقودالاثر می شوم". سپس ادامه داد: "مادر من عاشق شهادتم. اگر مفقودالاثر شدم بی قراری نکنید. هر چه خداوند خواست شما قبول کنید." ابراهیم به جهت ...
چشم خیال باز کشتکار
بیدار از این خوابم خدا را/ که دارم خلوتی خوش با خیالش. این ماجرا به دوره هایی که این سرزمین با هجوم های سهمگین مغولی و کشتارهای هراس انگیز دیگر روبرو بوده محدود نمی شود؛ در همین زمانه هم برای مثال، هوشنگ ابتهاج یار خود را در جهان خیال، چونان نیلوفری بر تالاب چشمان خیس خود می بیند: به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت/ خیال روی تو نقشی بر آب زد. به نظرم کشتکار هم خیال های عاشقانه ی بسیار در ...
یک قصه، یک زندگی؛ دختر آبادانی
کرده گریه های مردت رو ببینی بی انصاف؟ شهناز خندید و جواب داد: نه به خدا....خب هر زنی می خواد همیشه از علاقه شوهرش به خودش مطمئن بشه. منم که می دونی... هر کی ندونه تو خوب می دونی که چقدر بلا برسرت آوردم تا زنت شدم... آه بلندی از سینه ام بیرون دادم و با لحنی که می دانستم مورد علاقه شهناز است، گفتم: عاشقتم چند بخشه... شهناز طوری نگاهم کرد که فهمیدم در حال مرور لحظه های ...
شعر/دخترک ساده،عاشق کدخدا شد
خمیده یه پای لنگ و بینی بریده صداش بلند و نخراشیده بود کسی بجز فحش ازو نشنیده بود خلاصه همون دیو سیاه و زشته کنار کدخدا می شد فرشته بابای دختره میگفت می دونم عاشق بد کسی شدی به جونم این کدخدا نیست آدم زندگی تو رو فقط می خواد واسه ی بردگی بیا پایین تو از این خر شیطون خودت رو آخر می کنی تو زندون یادت ...
خاله سوسکه را با چی می زنی؟ پیف پاف
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. بابای سوفیا اما عاشق من نیست. دیروز هم که رفتم خواستگاری ماجرا شد: بابای سوفیا گفت: تو اگر فردا با سوفیا دعوات بشود، سوفیا را با چی می زنی؟ گفتم: من؟ من اصلا اهل خشونت علیه زنان نیستم. یادتان باشد من یک فرهنگ 600هزارساله دارم و خیلی جنتلمن هستم و منشور کوروش هم مال بابام بوده. پس با این اوصاف من واقعا اهل خشونت علیه زنان نیستم و اگر روزی هم ...
استراتژی ایرانیان امروز برای ازدواج !
مادر عزیز... اگه رنگ موی آبی خوب نیست یا خوبیت نداره کلا نباید خوب باشه.. خونه شوهرم که باشه بَده. اگرم عیبی نداره آدمم خونه باباشم موهاشو آبی کنه عیبی نداره! این چه منطقیه آخه... دختره: می خوام با دوستم برم ترکیه مادرش: تا وقتی خونه باباتی هر جا ما رفتیم تو هم میری هر وقت رفتی خونه شوهرت برو ترکیه. اصن با هم برین تایلند؛ حالا شما فکر کن این مسایل سال های سال روی هم تلمبار ...
سردار بی ادعای بابلسر عاشق گمنامی بود
زندگی می کرد که واسطه ازدواجمان شد. سال 67 ازدواج کردیم و 27 سال با شهید زندگی کردیم. دو فرزند از ایشان به یادگار دارم. یک پسر و یک دختر. همسرم در زمان جنگ تحمیلی به عنوان نیروی بسیجی 23 ماه در جنگ حضور داشت و سال 66 پاسدار رسمی شد و این اواخر هم فرمانده محور سوم ثارالله لشکر عملیاتی 25کربلا بود. چه شد که به سوریه رفت؟ شما مخالفتی نداشتید؟ خیلی دوست داشت برای دفاع از حرم اهل بیت ...
شعار عبور از روحانی را هم خواهیم شنید
چرا علیه من می نویسید؟ گفتم می خواهیم بهتر کار کنی، مگر نمی گویی دارم کار می کنم؟ پس طرف مقابل بهتر می فهمد که شما واقعا داری کار شاذی انجام می دهی یا نه. خانم سیحون یک بار آمده بود دفتر من و هر چه بد و بیراه بود به آیدین آغداشلو و طیف هایی که خودش تربیت کرده بود می گفت. در دفتر پژوهش ها هر چه دلش خواست گفت. من به او گفتم تو داری در دفتر پژوهش های کیهان بدترین موضع گیری ها را نثار شاگردان ...
سیل و عشق!
یا استشمام می کنند؟ شما اگر فهمیدید یه خبری هم به ما بدید و از این سرگردانی نجات دهید ! به هر حال داشتم می گفتم که شرمنده شدم ..آخه آن روز غیر از بوی آب و صدای امواج و هوای خنک و..و..و..یه منظره جالب و بی نهایت زیبا من رو مسحور خودش کرد... سرشار از احساس و عاطفه و شرم ناک و خجل و راستش رو بگم لبریز از احساس ناب جوانی !! می دونید چرا؟ آخه، کارون دوباره ...
داستان زیبای همه تابستان در یک روز
جدا از بقیه ایستاده بود و از پشت پنجره های غول آسا به باران و دنیای خیس بیرون نگاه می کرد. ویلیام گفت: تو دیگه به چی نگاه می کنی؟ مارگوت جوابی نداد. پسر هلش داد و گفت : وقتی باهات حرف میزنن جواب بده. مارگوت جواب نداد داستان کوتاه ; همه تابستان در یک روز از ری برادبری بچه ها آرام آرام از او کناره گرفته بودند . حتی نگاهش هم نمی کردند ...
نگاهی به سبک زندگی شهید شاه آبادی
بود من می ترسیدم و وقتی می خواست به راه دوری برود مثلاً به شهرستان، می ترسیدم و حتی چند بار به دیگری گفتم که ما را ببرد و بیاورد و سعید دلخور شد. اما به خاطر من چیزی نمی گفت و رعایت می کرد تا این که کم کم راه افتاد.یادم است وقتی می خواستیم برای ملاقات به بانه برویم سوار مینی بوس شده بودیم و راننده منتظر مسافر بود که ماشینش پُر شود بعد حرکت کند ما هم ناراحت بودیم و دلمان شور می زد و می خواستیم ...
فرهنگ در رسانه
آید و به مردم برمی گردد و در نهایت هم همین مردم هستند که هنر را حفظ می کنند. هنرمندان در این بین صاحب الهامی از طرف خداوند هستند. این خواست من نوعی به عنوان هنرمند نیست که اثرم، چه موسیقی باشد و چه یک تابلوی نقاشی ماندگار شود، اما مطمئن هستم اگر مردم بخواهند حتما هنرم ماندگار خواهد شد. ممکن است من به عنوان یک هنرمند از یک اثر تعریف زیادی بکنم و در مورد خوبی هایش هزار دلیل هم داشته باشم اما مردم حتی ...
رامین رضاییان: کاش همه بازی ها مثل دربی بود
رامین رضاییان مدافع شمالی و 26 ساله پرسپولیس بدون شک در حال حاضر جزو تاثیرگذارترین بازیکنان این تیم است. او سال گذشته با پیراهن راه آهن درخشید تا سرانجام پیراهن سرخ پرسپولیس را بر تن کند. رضاییان در دربی تهران هم نمایشی فوق العاده داشت و حتی توانست یکی از گل های پرسپولیس را به ثمر برساند. رضاییان در مورد شرایط پرسپولیس، شانس قهرمانی این تیم در لیگ برتر، آینده فوتبالی خودش و... به سوالات ما پاسخ ...
نارضایتی شدید مردم از وعده های پوشالی قائم مقام وزیر/ حاضریم خودمان در مسکن مهر کارگری کنیم
شوند ، هزینه مسائل روبنایی را هم من باید بپردازم ؟ جالبه واقعا * خسته از بد قولی چه تضمینی وجود داره که مرد بد قول دوباره بدقولی نکنه. ایا نمایندگان مجلس نباید از او سوال کنند چرا در مقابل فرمایشات گهربارتون پاسخ گو نیستید؟ * محمود مسکن مهر پردیس را اگر از شرکت عمران پردیس بگیرند و به خود مردم واگذار کنند زودتر ساخته میشود. من خودم حاضرم بروم و در خانه ...