سایر منابع:
سایر خبرها
مصرف بنگ از 10 سالگی و قتل هوس آلود در 19 سالگی
وقوع جنایت بگو! چگونه این حادثه تلخ رخ داد؟ آن شب تا ساعت 11 شب با استادکارم در مغازه بودیم بعد از آن هم دوستانم آمدند ولی بعد از این که همه رفتند. من تنها شدم، خوابم نمی برد. در واقع تحریک شده بودم به همین خاطر حدود ساعت 2 بامداد بود که یک سیگاری (بنگ) بار کردم و از کارگاه بیرون آمدم. در همین حال چشمم به زن محجبه چادری افتاد که از زیر پل هوایی در ورودی پنجتن 55 عبور می کرد من هم ...
ارتباط با دختر مستاجر جنایتی بزرگ را رقم زد
کنم اما وقتی از اتاق بیرون آمدن دیدم که آتش خاموش شده و پا به فرار گذاشتم. پس از فرار یک شب در خانه دوستم پنهان شدم و سپس به خانه پدرم در ورامین رفتم که 12 فروردین به خاطر تولید پایپ دستگیر شدم که در زمان بازداشت اسمم را دروغ گفتم تا شناسایی نشوم که نمی دانم چطور پلیس خیلی زود مرا شناسایی کرد و از زندان خورین مرا به پلیس آگاهی تهران انتقال دادند. پیمان در پایان گفت: فکر نمی کردم آتش باعث مرگ امان الله شود و در این مدت عذاب وجدان داشتم. جام نیوز ...
گوشم را دختر همسایه برید
حال و هوایش عوض شود. نمی دانم چطور شد که توانست پدرم را راضی کند و من با رضایت پدرم به شهر و به خانه دوستم رفتم و از او خواستم با آن پسر قرار بگذارد تا او را از نزدیک ببینم. زمانی که به همراه دوستم با او قرار گذاشتم آن پسر چرب زبان با یک دسته گل به استقبال ما آمد. گوشه ای از پارک نشستیم و دوستم به من گفت می روم تا شما راحت تر با هم حرف بزنید. بعد از رفتن دوستم ،او شروع به تعریف و تمجید از ...
پسر نوجوان: برای جلوگیری از تجاوز مرتکب قتل شدم
میخواست به من تجاوز کند، مجبور به قتل شدم نوجوان اردبیلی که مدعی است برای جلوگیری از تعرض مرتکب قتل شده، وقتی مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت جزئیات حادثه را توضیح داد. تیرماه سال گذشته خانواده پسر نوجوانی او را به پلیس معرفی کردند و گفتند فرزندشان مرتکب قتل شده است. این نوجوان به مأموران گفت جوانی را نزدیک باشگاه ورزشی به قتل رسانده است. او گفت: بعد از پایان مسابقه فوتسال از ورزشگاه بیرون ...
رابطه را نپذیرفت،او را کشتم!
بیان این که از 6ماه قبل به عنوان شاگرد در کارگاه جوشکاری مشغول به کار هستم و از اتاق پشت کارگاه به عنوان خانه مجردی استفاده می کنم، به قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: تا ساعت 23 شب به همراه استادکارم در مغازه بودیم. شب ها برخی از دوستانم به خانه من می آمدند و موادمخدر مصرف می کردند. امشب (شب حادثه) هم بعد از آن که دوستانم به خانه های خودشان رفتند، من تنها شدم. خوابم نمی برد تا ...
از سقوط مرگبار دختر نوجوان تا مرگ مشکوک مشاور فدراسیون بوکس
داشت وی بر اثر سقوط از ارتفاع فوت کرده است. بررسی ها نشان داد لحظاتی قبل مهتاب از بالکن اتاقش در طبقه چهارم ساختمان به پایین سقوط کرده است. یکی از همسایه ها گفت: داخل خانه مان بودم که صدای هولناکی به گوشم رسید. وقتی به داخل حیاط نگاه کردم با صحنه دلخراشی روبه رو شدم و دیدم دختر همسایه روی زمین افتاده است . بعد مادر مهتاب را دیدم که بربالین دخترش حاضر شد و در حالی که شیون می کرد، بیهوش شد ...
ماجرای سرود - خلبانان، خلبانان - در گفتگو با - بابک رادمنش -
که باید فردای آن روز در رادیو ضبط می شد. همان موقع از حمله عراق به ایران باخبر شدیم. به علت نزدیکی خانه ما به فرودگاه صدای مهیب انفجاری را شنیدیم و مثل همه همسایه ها به پشت بام رفتیم. بهت زده ایستاده بودم که با دست اشاره کرده و بلند گفتم پرواز کن! جمشید گفت چی؟! گفتم هیچی، شما فقط فردا در رادیو حضور داشته باش. تا صبح روز بعد، شعر و آهنگ خلبانان را ساختم و تنظیم کردم و به سازمان رفتم. آن ...
مصاحبه با مرد شیشه ای که رقیب عشقی اش را به آتش کشیده است
کجا رفتی؟ یک شب خانه دوستم بودم بعد رفتم ورامین خانه پدر و مادرم. چطور دستگیر شدی؟ به خاطر فروش 120 پایپ دستگیر شدم. پایپ ها را از کجا آوردی؟ خودم درست می کنم. چرا در زندان اسمت را دروغ گفتی؟ چون می دانستم به خاطر مرگ امان الله پلیس در تعقیبم است. چطور متوجه مرگ مرد همسایه شدی؟ در تماس تلفنی از همسایه ها فهمیدم. در این مدت عذاب وجدان نداشتی ...
می خواستند کشاورز شوم، خواستم و جراح شدم
.... ما یزدی ها مذهبی هستیم. من دربندرآباد در25 کیلومتری یزد به دنیا آمدم و بزرگ شدم. یک هفته ای رفتم یزد منزل عمویم و به حوزه رفتم ولی دوست نداشتم و ادامه ندادم . علاقه عجیبی داشتم به دبیرستان بروم و نتوانستم خودم را به حوزه راضی کنم و ادامه ندادم، بعد پدرم من را فرستاد تا خیاطی یاد بگیرم بازهم دلم راضی نمی شد تا اینکه یک روز رفتم دبیرستان البرز در یزد ، رفتم دفتر مدیر و گفتم من دوست ...
ادعای قتل زن سالخورده بررسی می شود
روز قبل با خانه مادربزرگم تماس گرفتم، اما کسی جواب نداد. کمی نگرانش شدم و به در خانه اش رفتم، اما هیچ کس در را باز نکرد. ابتدا فکر کردم برای خرید به بازار رفته است به همین دلیل به خانه مان برگشتم تا اینکه روز بعد دوباره به خانه اش رفتم. این بار پدر و پسر در خانه بودند، اما مادربزرگم در خانه نبود. آنها مدعی بودند که مادربزرگم به مسافرت رفته است، هر چقدر اصرار کردم به کدام شهر رفته، آنها جواب درستی به ...
صدور حکم اعدام برای پدری که به دخترش تجاوز میکرد
موضوع را با مادربزرگم (مادر پدرم) درمیان گذاشتم اما او به جای کمک مرا سرزنش کرد و گفت هر پدری دخترش را نوازش می کند. آزارهای پدر خاطره ادامه داشت تا اینکه او در 14 سالگی از پدر باردار شد. این دختر که هنوز با یادآوری گذشته، غم به چشمانش می دود گفت: ترسیده و شوک زده بودم و فقط یک گوشه کز می کردم. پدرم به مادرم فرصت نمی داد چیزی بگوید یا اعتراضی کند. وقتی باردار شدم پدرم خانه ای ...
تعرض های وحشتناک پدر به دخترش/این مرد به اعدام محکوم شد+عکس
به من نسبت به نگاه سایر پدران به دختران شان فرق دارد. او گفت: وقتی هم پیش مادرکلان (مادربزرگ) رفتم و شکایت کردم مرا سرزنش کردند و گفتند که همه پدران دختران شان را نوازش می کنند. این زن جوان می گوید که وقتی به سن 14 و 15 سالگی رسید، شبی پدرش به زور به او تجاوز جنسی کرد: ترسیده بودم، شوکه شده بودم و یک گوشه ای گرفته بودم خودم راکز کرده بودم. خودش می گوید: به مادرم ...
پایان رابطه شوم زن متأهل با مرد 30 ساله
...> در حالی که تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت، متهم خودش را به مأموران پلیس معرفی کرد. وی با اعتراف به قتل گفت: مدتی بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم. روز حادثه همسرم با من تماس گرفت و خواست به خانه بروم. وقتی به خانه رفتم همسرم نبود که دوباره با من تماس گرفت و این بار خواست به پارک چیتگر بروم. من بلافاصله با موتورسیکلتم به آدرسی که داده بود، رفتم و آنجا ...
شب های لاله زار (24)
روزها به سرعت می گذشت و من هم چنان مشغول کار در پیاله فروشی بودم اما به سفارش هامبارسون و تشویق عزیز، سعی می کردم از تجربیات گرداننده تماشاخانه ها استفاده کنم و درسم را هم ادامه بدهم؛ اما بعد از گرفتن دیپلم در تبریز دیگر فرصتی برای درس خواندن پیدا نکرده بودم ولی تصمیم داشتم در اولین فرصت برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران بروم. خاطرات پدرم آرسن به ذهنم می آید که تحصیل کرده زبان و ادبیات ارمنی از ...
اگر مراسم عروسی فرزندانم تجملاتی می شد، نمی رفتم!
تأثیر گذاشت و حالم را خوب کرد که هنوز این خاطره و اسم ایشان در خاطرم هست. چطور با همسرتان آشنا شدید و وسیله ازدواجتان فراهم شد؟ من علاقه داشتم که همسری مذهبی و در عین حال انقلابی داشته باشم. به یکی از دوستانم که ایشان هم مذهبی بودند و در تهران ازدواج کرده بودند گفته بودم می خواهم با خانمی با چنین ویژگی هایی ازدواج کنم. ایشان هم دوست همسرشان را به من معرفی کردند و این مقدمه ...
بازی های زن خیانتکار
داشته است. سمیه در همان بازجویی های نخست رازگشایی کرد و گفت: شوهرم به نام ناصر در میدان میوه و تره بار کار می کند و بیشتر شب ها آنجا است. وی وقتی به رابطه من و حسن پی برد ما را نزد پلیس لو داد و هر دو بازداشت شدیم و پس از مدتی از زندان آزاد شدیم. شوهرم و عمویم به نام قهرمان مرا تحت فشار قرار دادند که با حسن قرار ملاقات بگذارم. حسن را به باغ عمویم در ملارد کشاندم. در آنجا عمو ...
نور برجام، صورت های سوخته کارگران را هم سفید نکرد/ 18 سال کارگری یک بانوی تویسرکانی
بودم معلم کلاس چهارمان از دانش آموزان خواست تا آرزوهای خود را به صورت انشاء بنویسند و من بر روی کاغذ نوشتم؛ ای کاش پدرم هر شب به خانه می آمد، مجبور نبود برای پول درآوردن و تأمین خرج و مخارج زندگی من و دیگران اعضاء خانواده، هفته ها از خانه دور باشد. او ادامه می دهد: بزرگتر که شدم سعی می کردم، عیدها لااقل هم شده وسیله ای اضافه نخرم و یا مهرماه که می شد، آغاز سال تحصیلی، زمانی که دیگر ...
حلال خوردن زحمت دارد
بود صاحب کیف را پیدا کردیم. کیف برای زن جوانی بود و ساعتی بعد این، زن به همراه همسرش به شهرداری آمدند و وقتی کیف را تحویل گرفت از شدت خوشحالی اشکش بند نمی آمد. آنها چند دسته اسکناس را مقابلم قرار دادند و از من خواستم هرچه قدر که دوست دارم بردارم. ناراحت شدم و قبول نکردم زیرا من برای پول این کار را نکرده بودم و گفتم پاداشم را از خدا می گیرم. این زن با اصرار زیاد مبلغ 2میلیون تومان پول داخل پاکتی ...
کشف جسد نوجوان در باغچه
حادثه دوباره شروع به آزار و اذیت کرد. از رفتارش خسته شده بودم. با پسر دیگرم به او حمله کرده و با چوب کتکش زدیم. وقتی به خودمان آمدیم رضا دیگر نفس نمی کشید. جسد او را شبانه در باغچه خانه دفن کردیم و پس از چند روز خانه را فروخته و به روستایی در شهر دیگری رفتیم تا کسی به غیبت رضا شک نکند، اما در این مدت به خاطر قتلی که انجام داده بودیم عذاب وجدان داشتیم. حتی می خواستیم ...
واکنش بازیکن ایرانی-انگلیسی به شایعه حضور در تیم ملی ایران
زیر 18 سال بازی کردم و حتی کاپیتان تیم بودم. وی ادامه داد: در ساوتهمپتون در کنار بازیکنان بزرگی مثل آلکس اوکسالاد چمبرلن، کالوم چامبرز و لولک شاو بازی کردم. ضمن اینکه آلن پاردیو شرایط قراردادم را مهیا کرد.با این حال می خواستم در تیم نخست باشگاهی بازی کنم که به همین دلیل به مانسفیلد تاون رفتم. تفضلی در مورد سطح لیگ 2 فوتبال انگلیس نیز عنوان کرد: بازیکنان در این لیگ در شرایط ...
زندگی شخصی و فوتبال محمدرضا خلعتبری
میثاقیان هستم که به من کمک کرد. سال 82 اولین قراردادم با شموشک بستم 500 هزار تومان. همان سال محسن بنگر قرارداد 30 میلیون تومانی با تیم داشت. البته چون سال بعد سرباز می شدم 250 هزار تومان قراردادم را گرفتم. برای سربازی به ابومسلم رفتم. خوشبختانه فصل خوبی را آن سال پشت سر گذاشتم و وقتی با سردار ملاحی مدیرعامل وقت باشگاه ابومسلم صحبت کنم از من سوال کرد که چقدر می خواهی؟ من هم گفتم شما بزرگترید و هرچه ...
90/ آدامس فروشی
چرا باید بی خیال شوم؟! فرض کنید همین الان فارغ التحصیل شدم و خواستم جذب بازار کار شوم، به نظر شما کدام اداره یا سازمانی حاضر می شود ماهیانه سه میلیون تومان به من حقوق بدهد؟ تازه در روز فکر نمی کنم بیشتر از 6 ساعت درگیر باشم. جواد این توضیحات داد و داخل همان واگن 5 عدد دیگر آدامس فروخت . وی در حالی که می خواست از قطار پیاده شود و به قطار دیگری برود گفت : حاجی! آدامس فروشی اسمش خوب نیست اما در آمدش خیلی خوبه! ...
جزئیات زند گی شهید مطهری به روایت همسر
، اوایل بسیار بی تجربه بودم، هم نازپرورده، ناراحت می شدم و آقای مطهری هم متوجه ناراحتی ام می شدند، ولی به تدریج خود را تربیت کردم، طوری که حتی هنگامی که زمان زایمان ام فرا رسید، درد را تحمل کردم و به خاطر اینکه آقای مطهری از تدریس یا سخنرانی شان باز نمانند، به روی خودم نمی آوردم و وقتی ایشان می رفتند به بیمارستان می رفتم و موقعی که ایشان برمی گشتند می دیدند فرزندمان به دنیا آمده است! دو بار این طور ...
شرشر شیرآب خبر از قتل می داد
طبقه دوم ساختمانی مسکونی بود با جسد خونین زن 55 ساله افغانی روبه رو شدند که با اصابت چاقو به گلویش به قتل رسیده بود. نخستین بررسی ها نشان داد مقتول از مدتی قبل همراه شوهرش و پسر بزرگش در این خانه زندگی می کرده است و صبح روز حادثه بعد از اینکه شوهر و فرزندش به محل کار رفته اند، این حادثه رخ داده است. بررسی های محل حادثه حکایت از آن داشت مقتول زمانی که در حال شستن ظرف در آشپزخانه بوده از سوی ...
از تهمت ها نمی گذریم!/3 امام را واسطه کرد تا من راضی شوم
نمی کردم یکبار برود و دیگر بر نگردد. در این چهل روز دوبار تماس گرفت. اولین بار بعد از 22 روز بود، ساعت ده صبح زنگ زد وقتی صدایش را شنیدم خیلی خوشحال شدم و بچه ها را فوری صدا کردم. گفت: دو سه دقیقه دیگه قطع میشه. بچه ها بعد از 22 روز صدای پدرشان را شنید. یکی گفت: بابا برایم قطار بگیر، یکی گفت تبلت بگیر. دفعه دوم دور وز قبل از شهادت زنگ زد و گفت: به مادرم بگو مرا حلال کند. گفت: رفتم زیارت ...
لبریز از عشق، لبریز از مهربانی ...
؛ من هر دانش آموزی که خطا می کرد، یواشکی به او می گفتم مال مردم را بگذار سر جایش، به خودش تنها می گفتم. حالا رفته بودم به مدیر مدرسه گفته بودم. بعد به مدیر گفتم ببخشید من توسط خانم معاون اغفال شدم و حالا یه کاری باید کرد؛ در نهایت مدرسه این دانش آموز را عوض کردیم تا انگشت نما نشود. این اتفاق هنوز در دلم مانده و من را ناراحت می کند. امیدوارم هر جا که باشد عاقبت بخیر شده باشد. خانه کوچکی ...
تربیت انسان کارآمد را سرلوحه کارخود قرار داده ام
روز به دنبالم می امد. بعد از مدتی وقت هایی هم که شیفت عصر بودم ده صبح از منزل راه می افتادم به منزل همان معلم پرورشی می رفتم که با هم به مدرسه برویم و ساعت12:30به مدرسه برسیم. گاهی در حیاط منزل ایشان مشغول بازی می شدم تا ناهارش را آماده کند و کارهای منزل را انجام دهد تا باهم برویم. عصرها هم گاهی تا آخر وقت در مدرسه می ماندم تا باهم برگردیم. این رفتارها حاکی از شدت علاقه من به ایشان بود که بسیار در ...
2 متهم: عذاب وجدان رهایمان نمی کرد
قتل شد. بعد جسد را با نیسان خودش از خانه بیرون برد. سهیل از من خواست ماجرا را به کسی نگویم که قبول کردم. او حتی به من قول ازدواج داد، اما به وعده اش عمل نکرد. چند سال موفق شدیم راز قتل را پنهان نگه داریم، اما در این مدت دچار عذاب وجدان بودم و شب ها کابوس می دیدم به خاطر همین یک روز به اداره پلیس رفتم و ماجرا را برملا کردم. سهیل هم وقتی در جایگاه قرار گرفت، اتهامش را قبول کرد. او گفت: ابتدا خوشحال ...
اعدام مردی که همسرش را مثله کرده بود
سنگ افتاده بود و نفس نمی کشید. او مرده بود. من می ترسیدم کسی جسد او را پیدا کند و راز جنایت برملا شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا جسد را از بین ببرم. به بازار رفتم و برای این کار یک چاقوی تیز آشپزخانه خریدم. تصمیم گرفتم او را مثله کنم. بعد از مثله کردن جسد او را داخل آب انداختم. اما بعد از چهار روز وقتی برای چهارمین بار به محل رها کردن جسد رفته بودم پاهای مقتول را کنار آبشار پیدا کرده و دفن کردم ...
عدم دسترسی سایت واریز بیمه برای کارگران فصلی/ بازنشستگی رویایی دست نیافتنی برای کارگران فصلی
من مجبورم تا شب تحمل کنم. وی در ادامه گفت: زمان کار در شرکت بیمه بودم اما اکنون که کارگر هستم به دلیل عدم وجود کار روزانه نتوانستم هیچ حق بیمه ای برای خود و خانواده ام پرداخت کنم. یکی دیگر از کارگران که از دور به ما نگاه می کرد به سمت ما آمد ... وی با بیان اینکه تازه ازدواج کرده و مستقل شده است، گفت: قبل از ازدواج در یک شرکت کار میکردم اما یک ماه بعد از ازدواج ...