سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ مرموز دو دختر و یک مرد در پایتخت
ساعت 10:56شنبه مأموران یکی از کلانتری های پایتخت با قاضی محسن مدیر روستا، بازپرس جنایی تهران تماس گرفتند و خبر از مرگ مرموز دختر 22ساله ای در خانه شان دادند. دقایقی بعد تیمی از مأموران تجسس به همراه قاضی جنایی پا در محل حادثه گذاشتند. کنار پنجره بسته خالی قرص ترامادول وجود داشت و دختر جوان روی تختش افتاده بود. آنطور که به نظر می رسید او دست به خودکشی زده بود که با این حال قاضی دستور انتقال جسد به ...
جدال های نامحسوس و تهدیدهای ملموس
، اتفاقاتی افتاد که خسروی با من مشکل پیدا کرد. خسروی گفته بود مشکل منزلی را که برای پسرش اجاره کرده بودیم، حل کنم و چون این مشکل حل نشد، علیه من صحبت کرد. همه غمزه را می شناسند و می دانند ترسی ندارم. من همان غمزه هستم که در پمپ بنزین اتفاقاتی برایم افتاد و خسروی الکی یکسری مطالبی عنوان کرد که مثلا من او را تهدید کرده ام، در صورتی که هیچ تهدیدی نکرده بودم. گردن کشی نکنید در ادامه با ...
گفت وگو با جوانی که از خانه پیرزنی سرقت کرد
قرار است از آنجا دزدی کنیم خانه مادربزرگش است. فقط به من گفت خانه ای هست که پول دارد و من هم با او رفتم. این دوستت را از کجا می شناختی؟ پنج، شش ماه پیش از طریق یکی از دوستانم با او آشنا شدم. شغلت چیست؟ انباردار بودم. چرا وقتی به خانه مادربزرگ دوستت رفتی، پیرزن را کتک زدی؟ من او را کتک نزدم. من فقط دهانش را گرفتم، من اصلا نمی دانستم ماجرا چیست وگرنه نمی رفتم. ...
هندوی شیدا یک رمان اسپورت است/ عاشقانه نویسی ترویج اروتیسم نیست/ به بدنه زرد ادبیات هیچ تعلقی ندارم
جلو رفتم و مسأله را از زبان پدر مرد شنیدم. او گفت پسرم، صورت من را سوزانده است. من پس از شنیدن این مسأله درنگ نکردم. هرچند آن زمان درگیر نگارش مفتون و فیروزه بودم. پس از آن نیز سراغ او را گرفتم و متوجه شدم کافه ای در مشهد افتتاح کرده و همین موجب شد که هندوی شیدا شکل بگیرد. *نوشتن برای من جنگیدن با درد است پایه اصلی داستان همان است که پسری برای اینکه از ایران فرار کند مال و ...
تاوان غرور
یک سانحه تصادف در دم، به دلیل خونریزی مغزی ،فوت شده بود و معشوق بی قرارکاخ آرزوهای خود را برای همیشه تنها گذاشته بود. دیگر با پر کشیدن یاورهمیشگی وامید زندگیم،هیچ هدفی درزندگی نداشته و گویی به راستی در این جهان نبوده و به مانند احسان به سرای دیگری پرواز کرده بودم. از آن هنگام به بعد بارها دچار افسردگی شدید شده و در مواد مختلف در بیمارستان بستری شدم،از صبح تا پایان شب قرص های ...
شاگردی کی روش رویای من است
تیم رده سنی زیر 18 سال بازی کردم و حتی کاپیتان تیم بودم. وی ادامه داد: در ساوتهمپتون در کنار بازیکنان بزرگی مثل آلکس اوکسالاد چمبرلن، کالوم چامبرز و لولک شاو بازی کردم. ضمن اینکه آلن پاردیو شرایط قراردادم را مهیا کرد.با این حال می خواستم در تیم نخست باشگاهی بازی کنم که به همین دلیل به مانسفیلد تاون رفتم. تفضلی در مورد سطح لیگ 2 فوتبال انگلیس نیز عنوان کرد: بازیکنان در این لیگ ...
از کارتن خوابی تا جنایت...!
بیشتر از چند سال از آغاز زندگی مشترکمان سپری نشده بود و پسر یک ساله ای نیز داشتم همسرم از من طلاق گرفت چرا که من حاضر نبودم مواد مخدر را کنار بگذارم. مدتی بعد با دختر دیگری ازدواج کردم و آن زن در حالی با هزاران امید و آرزوی جوانی پا به خانه من گذاشته بود که دیگر من به یک خلافکار حرفه ای تبدیل شده بودم و با جرایمی چون سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و مالخری همواره در زندان بودم. او ...
بازیکن دورگه فوتبال انگلیس می خواهد در تیم ملی شاگرد کروش شود
این تیم در لیگ دسته یک انگلیس نیز حضور خوبی داشت و اکنون در رقابت های دسته دو همراه این تیم حضور دارد و ترجیح داده است تیمش را تغییر ندهد. او درباره این دوران گفت: در ساوت همپتون رشد کردم و از 12 سالگی در این تیم بودم و در ادامه کاپیتان تیم جوانان این تیم نیز شدم. با خیلی از بازیکنانی که بعدها در لیگ برتر چهره شدند هم بازی بودم. آکادمی ساوت همپتون شرایط خیلی خوبی داشت و آلن پاردو سرمربی ...
پریناز ایزدیار: شهاب حسینی پدیده است
اتفاقی می افت. اینقدر شوک شده بودم که الان نمی توانم اصلا جزییات را به خاطر بیاورم. فقط من تو آن مسیری که داشتم به بالای سن می رفتم ناخودآگاه روزهایی که در این سال ها گذراندم در ذهنم مرور می شد. اینقدر هم هول شدم که آن بالا رفتم می خواستم سیمرغ را به مادرم تقدیم کنم که اصلا یادم رفت و بعد این را اعلام کردم. دلیلی که سیمرغ تان را به مادرتان تقدیم کردید چه بود؟ به خاطر اینکه ...
روز کارگر و این جماعت منتظر
مان کارگری می کنیم. شب همه با هم همان جا می خوابیم، مگر این که کسی بخواهد مهمانی چیزی دعوت کند، آن وقت ما می رویم خانه آشناها. حالا من هم می خواهم زن بگیرم که از این زندگی دربیایم. اگر بشود زن هم بگیرم دیگر مشکلی ندارم. مرد جوان با صورت پر از لک و پیسش می گوید سهام عدالتشان در خانه است: خیلی ها رفتند همان اول کاری سهام شان را فروختند اما مال ما را بابام در خانه نگه داشته است که شاید ...
مسافرکشی که به درجه علمی پروفسوری رسید+تصاویر
بعد به مرتبه استادی رسیدم که این کمترین مدتی است که یک استاد میتواند به بالاترین مرتبه علمی ارتقاء یابد. این نماینده مجلس به سابقه حضور در خود در جبهه های حق علیه باطل اشاره کرد و بیان داشت: از افتخارات زندگی من داشتن 18 ماه سابقه حضور داوطلبانه در جبهه است، من از سن 16 سالگی که کلاس دوم دبیرستان بودم تا زمان دیپلم دو بار به جبهه اعزام شدم و 3 بار نیز در زمان دانشجویی حضور یافتم. ...
وقتی عاطفه وآموزش عجین می شود/زندگی6ساله معلم یزدی باشاگرد معلولش
به گزارش ایرنا، عده ای بر این باورند در دوره ای زندگی می کنیم که مهربانی و انسانیت رنگ باخته و دیگر کسی را به کسی کاری نیست اما باز هم حکایت هایی می شنویم و می بینیم که اندیشه رنگ باختن عاطفه ها را به چالش می کشد. هنوز هستند انسانهای فرشته ای که با وجود هزاران مشغله و مشکلات، باز هم به فکر همنوعان خود هستند و آنان را رها نمی کنند. اینکه هر روز صبح یک معلم، شاگرد معلول خود را از خانه ...
یادم رفته بود یک "زن" هستم
.... اون دو تا از زن اول پدرم هستن. اونها پیش مادر خودشون بزرگ شدن. - پدر و مادرت رو می بینی؟ - روز پدر و مادر دیدمشون اما اینجا رو دوست دارم. با همه خانم ها دوستم. بهناز همین طور که کار می کند برایم تعریف می کند که هیچ وقت خانه ای نداشته. این که هیچ وقت خانه مشترکی را با پدر و مادرش تجربه نکرده. هر چه بوده خیابان بوده و کارتن خوابی: منم با مادر و پدرم کارتن خوابی ...
هدایت دانش آموزان امروزی به مراتب نسبت به گذشته سخت تر است
، مسلما سخت تر است. - بهترین خاطره شما از دوران معلمی چیست؟ بهترین خاطره من از دوران معلمی ام مربوط به زمانی است که تازه استخدام شده بودم. در مدرسه ای ابتدایی در کلاسی دو پایه و مختلط مشغول به تدریس بودم. نیمی از دانش آموزان که کلاس دوم بودند باید صبر می کردند تا درس من با سوم ها تمام شود. از آنها خواسته بودم ساکت باشند. هنوز هفت یا هشت دقیقه نگذشته بود که کاظم (یکی از دانش آموزان ...
رجب ، ماه زیارتی امام رضا(ع)
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس ، در روایتی از امام جواد(ع) نقل شده است که زیارت امام رضا(ع) در همه زمان ها خوب است، ولی با فضیلت ترین زمان زیارت آن حضرت ماه رجب است ، به همین منظور حجت الاسلام علی اصلان زاده دبیر گروه شبهه شناسی مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره دلایل برتری زیارت امام رضا(ع) نسبت به سایر ائمه این چنین می نویسد: زیارت از ریشه زور است ...
به یاد دکتر یدالله سحابی همیشه اصلاح طلب
دکتر سحابی را با چه عبارتی توصیف کنم. در این اندیشه بودم که یاد خاطره ای از مهندس عزت الله سحابی افتادم. در سال 1379 دو هفته ای با ایشان و آقای لطیف صفری و شمس الواعظین در زندان هم اتاقی بودیم. یک بار در هواخوری قدم می زدیم، مهندسی سحابی گفت به شهادت مادرم و مشاهدات خودم می توانم شهادت بدهم که پدرم شصت سال است نماز شب اش ترک نشده، حتی در دوره جوانی که بدون خوانواده اش برای تحصیل در اروپا ...
عاقبت شوم تلاش مرد سابقه دار برای تعرض به پسر نوجوان
رکنا : تیرماه سال گذشته خانواده پسر نوجوانی او را به پلیس معرفی کردند و گفتند فرزندشان مرتکب قتل شده است. این نوجوان به مأموران گفت جوانی را نزدیک باشگاه ورزشی به قتل رسانده است. او گفت: بعد از پایان مسابقه فوتسال از ورزشگاه بیرون آمدم و به سمت خانه حرکت کردم. برای دیدن بازی رفته بودم. جوانی چند قدم همراه من آمد بعد که جمعیت کم شد بیشتر به من نزدیک شد، به شدت بوی الکل می داد و من متوجه ...
دلیل بچه دار نشدن نیوشا ضیغمی + عکس
برای من پیش آمد، باعث شد که فکر کنم و برای آینده برنامه ریزی کنم. با خودم گفتم بعد از هر سربالایی قطعاً یک سراشیبی است و این شب قرار است یک زمانی روز شود. گاهی اوقات یک موضوع می تواند شما را به جایی ببرد که کلاً همهچیز را رها کنی و تمام کارهایی که کرده ای را نابود کنی و یا اینکه می توانی بگویی الان من مجبورم که کار نکنم و باید بنشینم. آن وقت در آن نشستن باید برنامه ریزی کنی. من هم سعی کردم در 2 ...
از معلمی تا شهادت
...: با چشمان پر از اشک از مراسم شبهای قدر برایم می گوید که قرار بود حاج عباس برود روحانی بیاورد چندین بار رفت روی پله ها و برگشت و گفت من رفتم و ما هم گفتیم برو به سلامت و باز گفت من دارم می روم و این بار گفتم حاجی برو دیگر دیر می شود و رفتند حاج آقای خدابنده لو را برای مراسم شب قدر آوردند تا ساعت چهار صبح گریه کردیم حاج عباس بعد از آن شب از شدت جراحات ترکش و فشار جانبازی بستری شد و سه روز بعدش به ...
روایت سخت ترین لحظه یک مادر
روز تولد نباشم. 25 روز به تولد مانده بود که همه جمع شدیم و جشن را برگزار کردیم. آن شب به ما گفت فکر می کنم این اولین و آخرین تولد محمد یاساست. من دامادی پسرم نیستم. از آنجا که هم خودش هم برادرش مدام در ماموریت بودند و به این حرف ها عادت داشتم اینبار هم حرفش را به شوخی گرفتم. گوشم از این صحبت ها پر بود اما نگار خودش می دانست دیگر برنمی گردد. خیلی طول نکشید، 18 روز بعد به آروزویش رسید ...
راز تابوت سوم
صحبت نکند، دو روز قبل از این که شهدای گمنام را در داخل روستا تشییع کنیم، مادر شهید دوباره خواب دید و این بار نیز فرزند شهیدش او را به استقبال از شهدا دعوت کرد و نشانه هایی در مورد تابوت سوم به او داد. وقتی که شهدا را وارد روستا کردیم، مادر شهید پیش من آمد و از من خواست که روی ماشینی که سومین شهید روی آن قرار دارد بنشیند، وقتی دلیل این کار را از او جویا شدم، ماجرای خوابش را برایم تعریف ...
از کارگری در میدان تره بار تا دندانپزشکی در باکو!
می داد و هنوز هم وقتی کتاب درسی ام را مطالعه می کنم انرژی می گیرم. وقتی در دانشگاه ارومیه درس می خواندم آخر هفته به شهرمان بازمی گشتم و کمک حال پدر بودم و کشاورزی می کردم. دوست نداشتم بیکار باشم. به پدرم افتخار می کردم. او مرد زحمتکشی بود. همیشه به ما تأکید می کرد که به دنبال پول حلال باشید. از کارگری تا دندانپزشکی بعد از فارغ التحصیلی در رشته فیزیولوژی در یک آزمایشگاه مشغول ...
معلم نمونه، آزاده و جانباز بالای 70 درصد هر روز امید را به شاگردانش هدیه می دهد
اصابت آر.پی.جی 7 به شدت مجروح شدم و 24 ساعت در کانال عراقی ها افتاده بودم. بعد هم اسیر شدم و 3 سال از بهترین روزهای عمرم را در اردوگاه 12 تکریت که یکی از مخوف ترین زندان های عراق بود سپری کردم. شدت جراحتم به حدی زیاد بود که هر دو پایم را از دست دادم. در همان دوران اسارت تصمیم گرفتم اگر آزاد شدم شغل معلمی را انتخاب کنم. شاید اگر هر دو پایم قطع نمی شد و اسیر نمی شدم مسیر دیگری را طی می کردم اما در ...
سخنان شنیدنی امام خامنه ای درباره شهید مطهری+فیلم
ایشان خانواده ی ما از خواب پریده بود و اول ملتفت نشده بود که این چیه، بعد فهمیده بود که صدای آقای مطهری است، که ایشان نصف شب نماز شب میخواندند همراه با گریه ی با صدایی که از مثلاً آن اتاق میشد صدای ایشان را شنید. یک چنین حالاتی داشت، و واقعاً یک صفایی {literal}{{/literal}بر خانواده ی ایشان {literal}}{/literal}حاکم است بر محیط خانواده ی ایشان یک صفا و معنویتی حاکم هست که این بر اثر همان حالت معنوی ...
درس این معلم بزرگ باور زندگی است
جمله که بوسه زدن بر دستان پدر و مادرم کمترین کاری است که به پاس محبت هایشان انجام می دهم، ادامه داد: آنها با وجود مسافت طولانی، در هفته چند مرتبه من را به شهر می رساندند تا تحت اقدام های توانبخشی، فیزیوتراپی، کاردرمانی و آب درمانی قرار بگیرم و بتوانم روی پاهایم بایستم. تلاش آنها نتیجه داد و وضعیتم روز به روز بهتر شد تا اینکه 7 ساله شدم. آن زمان مادرم مدیر مدرسه ابتدایی روستای کیاسر و پدرم ...
واکنش کمک داور پرسپولیس-نفت به اظهارات خسروی
را انجام دهم، ولی آقایان مجبورم کردند که حرف بزنم. پسر خسروی چند سال پیش در شهر رشت دانشجو و میهمان من بود. با گذشت زمان، اتفاقاتی افتاد که خسروی با من مشکل پیدا کرد. خسروی گفته بود مشکل منزلی را که برای پسرش اجاره کرده بودیم، حل کنم و چون این مشکل حل نشد، علیه من صحبت کرد. همه غمزه را می شناسند و می دانند ترسی ندارم. من همان غمزه هستم که در پمپ بنزین اتفاقاتی برایم افتاد و خسروی الکی یکسری ...
تربیت انسان کارآمد را سرلوحه کارخود قرار داده ام
روز به دنبالم می امد. بعد از مدتی وقت هایی هم که شیفت عصر بودم ده صبح از منزل راه می افتادم به منزل همان معلم پرورشی می رفتم که با هم به مدرسه برویم و ساعت12:30به مدرسه برسیم. گاهی در حیاط منزل ایشان مشغول بازی می شدم تا ناهارش را آماده کند و کارهای منزل را انجام دهد تا باهم برویم. عصرها هم گاهی تا آخر وقت در مدرسه می ماندم تا باهم برگردیم. این رفتارها حاکی از شدت علاقه من به ایشان بود که بسیار در ...
آن خانه ای که همواره باید بلندآوازه باشد، خانه علم است/ مرحوم مطهری یک عالم و متعلم و مرشد و هادی و ...
ریاست کمیته ها و فرماندهی سپاه را به طور کلی به دست یک آقای روحانی بسپارند که آن فرد، آدم بدی نیست، ولی به علّت ساده اندیشی، آلت دست گروههای منحرف می شود. گفتیم چه کار کنیم؟ فرمودند کدامیک از شماها قبول می کند که مسؤولیت کمیته ها را موقتاً به عهده بگیرد؟ و بعد یک فکری می کنیم. چون الآن امام دارند حکم آن آقا را می نویسند و بنا است ساعت دوازده شب از رادیو پخش شود. بعد دوستان هر کدام گفتند ما مشکلی ...
خاطراتی از شهید مدافع حرم
قبرها غریب مانده اند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست! ساعتی بعد اذان ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می کند. بنده حقیقتا همانجا گریه ام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن. یک عکس از همان صحنه گرفتیم و الان هم آن عکس در اتاقش هست. دعا کنید ...
ادعاهای قرآنی برخی مدعیان دروغین در بهره گیری از رویا برای تشخیص حجت الهی
چکیده استفاده از خواب و رویا در میان مدعیان دروغین و فرقه ها جایگاهی ویژه دارد و چون آنان برای اثبات ادعای خود دلایل کافی ندارند، به این امور متوسل می شوند. نوع تبلیغات احمد بصری نیز خارج از این مجموعه نیست و این فرد، یکی از ادله حقانیت خود را دیدن خواب دانسته و برای آن دستورالعمل هایی مانند سه روز روزه گرفتن یا خواندن یک دعا به مدت چهل شب ارائه داده است (بصری، 1431: ج1، 7). این فرد ...