سایر منابع:
سایر خبرها
سنگ قبر بی نام و نشان مورخ مشهور +تصاویر
محل دفن میرزا مخدوش بود و اطلاعی از مدفن او در دست نبود. تا اینکه مستندات تاریخی محققان و کاوشگران را به کنار قبر میرزا کشاند. حجت الاسلام سید احمدرضا سلیمانی، نویسنده و محقق شجره نامه سادات حسینی مرعشی بعد از هفت سال تحقیق و بررسی و با استناد به شاهدان زنده ای که سنگ قبر میرزا را مطالعه کرده بودند، در سال 83 با به چاپ رساندن اثر خود از محل دقیق قبر میرزا خبر داد. محمد نبیان ...
ابوحامد های دیگر در راهند و این راه به آزادی قدس منتهی می شود
ابوحامد به مشهد آمد به بهشت رضا(ع) رفت و با این شهید کلی درد و دل می کرد و هر دفعه هم به منزل ایشان سرکشی می کرد. همسر شهید حسینی ایرانی و اهل تربت حیدریه است. خیلی هم خاطره از ایشان داشت و بازوی راست شهید ابوحامد بود. هر چند که دو سه ماهی بیشتر هم با هم نبودند. تسنیم: خودتان هم ظاهرا زیاد به خانواده های شهدا سر می زنید. روحیه خانواده های شهدای مدافع حرم به خصوص افغانستانی ها که باید ...
خوی؛ شهر امامزادگان و بزرگان دینی مذهبی + تصاویر
دور دیده نمی شود، تنها با گذر از جاده باریک منتهی به امام زاده است که بقعه را می توان دید. آرامگاه بدون صحن و پیرامون آن محوطه ای باز است. بنای امام زاده، به همراه یادمان شهدای جنگ تحمیلی، که بصورت چهار طاقی ساخته شده و مزار ده شهید در آن جا دیده می شود، و چند سنگ قبر دیگر که متعلق به افراد عادی است، بر روی تپه ای که بلندای آن در جهات گوناگون متغیر است قرار گرفته اند. ...
گرد و غبار فراموشی بر آیین های نوروزی گیلان
که برایشان کیسه پول بند درست کنند، صبح عید کیسه پول را به گردن می انداختند و چوبدستی به دست، دست جمعی راهی عید دیدنی می شدند، به هر خانه ابی می رفتند مبارکباد می گفتند و تخم مرغ رنگ کرده و شیرینی و پول عیدی می گرفتند و پس از آن تخم مرغ بازی یا(مرغونه جنگی) شروع می شد که تا سیزده روز نوروز سرگرمی عمده بچه ها بود. روز دوم عید، روز دید و بازدید مردان بود، ابتدا همه به خانه کد خدا و ریش ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
به مجتبی گفتم حالا حرکت کند. وقتی به درِ قبرستان رسیدیم کاترین و پدرش بالای قبر مادرش نشسته بودند. با دیدن ماشین ما از جا بلند شدند. با پدر و مادر سلام و احوالپرسی کردند. مجتبی بلافاصله سوار ماشین شد و برگشت پدر و مادر بالای قبر مادر کاترین خانم رفتند تا فاتحه بخوانند. من با دکتر و کاترین مشغول صحبت شدیم و گفتم که امشب عازم تهران می شوم تا مدارک و بلیط ها را بگیرم و بعد همگی کنار قبر نشستیم و من ...
شهیدی که برای عراقی ها چفیه می خرید
زد می گفت حرم هستم گوشی را نگه می داشت تا به حضرت علی(ع) سلام بدهیم. کربلا هم می رفت همینجوری بود. فیلم خداحافظ رفیق را خیلی دوست داشت یک بار هادی به من گفت: "زینب! فیلم خداحافظ رفیق را دیده ای"؟ گفتم "نه". نشستیم با هم دیدیم. یک مدت فکر می کردم هادی هم مثل آدم های درون فیلم هر شب دارد با موتور با دوستانش به بهشت زهرا(س) می رود. صحنه های این فیلم همه اش جلوی چشم های من است ...
9 مکانی که باید در اصفهان ببینید
شعبان این سال آنها را نزدیک دینور شکست داد ، راشد با داود به خوزستان آمد و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر در 25 رمضان سال 532 به دست یک تن از اسماعیلیه به ضرب کارد جان سپرد.قدیمی ترین مورخی که تفصیل قتل الراشد بالله را در شهر اصفهان نوشته است عماد کاتب اصفهانی می باشد که در کتاب تاریخ آل سلجوق شرح این واقعه را که خود شاهد آن بوده نوشته است، بنابراین آن چه را او نوشته از روی علم و اطلاع کامل می ...
چشم هایی که آخرین چهارشنبه سال را ندید
به گزارش دولت بهار به نقل ا جوان، در نگاه اول اگر کسی او را ببیند فکر می کند مادرزادی نابیناست اما او پارسال همین موقع چشم هایش سالم بود و می توانست ببیند درست مثل من و تو، اما یک اتفاق، یک اتفاق تلخ باعث شد تا در اوج جوانی چشم هایش را از دست بدهد. ناصر 28 ساله حالا یک سالی می شود که زندگی اش با سال های گذشته فرق کرده است. او دیگر یک جوان تازه داماد با دنیایی از آرزوهای دوست داشتنی ...
خطبه عقدی که داماد و عاقد و شاهد هر سه شهید شدند
داشتم که طاقت ندارم جنازه علی را ببینم. علی زیبا بود. از صورتش معصومیت می بارید. همیشه لبخند گوشه لبش بود. نمی خواستم جور دیگری ببینمش. مخصوصا وقتی یادم می افتاد با همان شلوار کهنه و پاره پاره سوسنگرد شهید شده بود، دلم آتش می گرفت.....گفتم من این طوری راحت ترم که علی همان جا توی جنوب بماند... گفتم حاج آقا پروین قدس. نه تور و خدا. گفت: نه حاج خانم با بچه ها تصمیم گرفتیم برای علی آقا قبر درست کنیم ...