سایر خبرها
امیرعلی نبویان : امسال فیلم بازی می کنم/ از زیاد دیده شدن می ترسم
برق چیزی بود که به اجبار برایم رخ داد یعنی در آن زمان ما می رفتیم کنکور می دادیم هر رتبه ای که می آوردیم رشته های خوب را به ما معرفی می کردند و ما هر رشته ای که قبول می شدیم می رفتیم ، مهندسی برق هم در آن زمان بهترین رشته ممکن محسوب می شد و من برای همین رفتم مهندسی برق خواندم ولی واقعیت این است که من بیشتر برای احترام به پدر و مادرم مهندسی خواندم، نه برای علاقه خودم . بعد هم که درسم در رشته برق تمام ...
آقا میثم در حال انجام وظیفه شرعی اش شهید شد
موقع رفتن گوشی همراهش را با خود نمی برد، در سفر سوریه هم همین طور، دو هفته از رفتنش گذشته بود که خودش زنگ زد در این مدت خیلی به من سخت گذشت، با تاکید آقا میثم، از رفتنش با کسی صحبت نمی کردم، یک شب در ایام دهه اول محرم بود و من خانه پدرم بودم که بیش از حد نگران شده بودم و برای این که دیگران متوجه نشوند رفتم داخل حیاط شروع کردم به گریه کردن، آنجا بود که خانواده ام خبر دار شدند. ...
من بودن در جوانان امروز پر رنگ شده/ با تک فرزندی مخالفم
. چهره خدادادی نعمتی است که باید آن را حفظ کنیم. چرا باید به دلیل مد زمانه در آن دست ببریم و هویت خود را دستخوش تزلزل کنیم؟! خانم مهیمن شما روحیه خوب و سرزنده ای دارید. رمز این شادابی روحی در چیست؟ من به شکرگزاری بسیار پایبندم. بعد از هر نماز دستانم را بالا می برم و می گویم خدایا تمام این گل های یاس و محمدی، و سایر گل های زیبا و خوشبوی جهان تقدیم تو باد که این قدر به من بنده خود ...
رسیدگی به پرونده قتل پدر و مادر مسن توسط پسری که از انگلیس برگشت/قاتل،روانی تشخیص داده شد
به گزارش ستاره ها؛ با حضور مأموران در قتلگاه مشخص شد که این زن و مرد ابراهیم و اعظم نام دارند. از آنجا که دو تن از پسران قربانیان در صحنه حضور داشتند، تحت تحقیق قرار گرفتند. یکی از آنها به مأموران گفت: وقتی با پدر و مادرمان تماس گرفتیم و دیدیم پاسخگو نیستند نگران شده و به خانه آمدیم، ناگهان در کمال ناباوری با اجساد پدر و مادرمان وسط پذیرایی روبه رو شدیم. احتمال می دهیم برادرمان بابک که مشکل روحی ...
زندگی نامه حضرت زهرا سلام الله علیها
... ام ابیها به معنای مادر پدر می باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که حضرت زهرا (س) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که حضرت زهرا (س) در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی ...
ماجرای ازدواج آزاده نامداری با سجاد عبادی+ سبک زندگی ، بیوگرافی و تصاویر جدید
مشغول انجام فعالیت های گوناگون تلویزیونی و. . . بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمی کردم خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط مان قطع شد. همان آشنایی اولیه برای ازدواج بود؟ آزاده نامداری: بله ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همان طور که گفتم من در آن سال ها اصلا شرایطش را نداشتم. پس درواقع شما یک بار به طور جدی حدود 7 سال قبل پروسه ...
سرازیر شدن زنان معتاد شهرستانی به سوی کمپ های تهران
کردستان به تهران آمده و در یکی از کمپ ها بستری شده است تا مگر از شر این بلایی که ناغافل به زندگیش زد خلاص شود. او تا به حال 3 بار در کمپ ترک اعتیاد شهرستان بستری شده اما به قول خودش به دلیل نداشتن علم و دانش ترک دادن اعتیاد و در نتیجه رفتار بد با مددجویان و کتک خوردن و شکنجه شدن دوباره به اعتیاد برگشته است. زهرا با بیان این مطلب می گوید: 20ساله بودم که از همسرم جدا شدم. پدر و مادرم فوت ...
امیرعلی نبویان قصد ازدواج ندارد!
کاری مانند کار اول انتخاب کنم ولی احساس کردم که به مرحله دوم نمی رسم و اینکه یک عقده در دلم می ماند اما وقتی انتخاب شدم تصمیم گرفتم در مرحله دوم تمام احساس و توانایی ام را برای کار بگذارم. با آهنگ معمای شاه به مرحله دوم آمدم چون وقتی آهنگ آن را در تیتراژ معمای شاه گوش می دادم همان بار اول دانلودش کردم. به نظرم موزیک و متن این آهنگ برای یک دوره زمانی در ایران نبود بلکه حال ایران بود؛ از خیلی وقت ...
اشعار آیینی ویژه ولادت سرداران کربلا
دلبر امشب انبیا از جلوات نگهش مست شدند ساقی میکده باشد گل حیدر امشب نام او حک شده در گوشه ی عرشُ الرّحمن نام او جلوه کند در همه جای قرآن حضرت خضر شده خادم دربار حسین عالمی مست شده از گل رخسار حسین نام او مایه ی آرامش قلبم شده است دلم از عالمِ ذَر بوده گرفتار حسین ز ازل هرکه شده عاشق زهرا ، بوده ... ...
عاشق تلگرامی فقط برای یک شب مرا می خواست / دختر فراری رها شده در شهر
هشدار نیوز - نرگس 24سال دارد و می گوید اهل یکی از شهرهای غربی کشور است. او سه روز قبل از خانه فرار کرد و همراه جوانی شیاد به مشهد آمد. او نمی دانست پسر حیله گر چه نقشه ای برایش کشیده و در این شهر بزرگ رهایش خواهد کرد. نرگس در بیان قصه زندگی اش گفت: پدرم بازنشسته و مادرم خانه دار است. خواهران و برادرانم ازدواج کرده اند و من بچه ته تغاری خانواده هستم. دختر جوان نفس عمیقی کشید و افزود ...
اندر احوالات آقای همسایه
البته ظاهر موضوع هم همین بود. بابک وعده های رویایی به من می داد و غرق در افکاری شده بودم که یک مثقال ارزش و اعتبار نداشت. دختر جوان افزود: ارتباط من و این پسر جوان ادامه یافت تا این که پدر و مادرم دوباره به مسافرت رفتند. بابک می گفت بهانه ای جور کن تا با هم به مسافرت برویم. قول داد که یک روزه به شهری در همان نزدیکی برویم و برگردیم. اما وقتی حماقت کردم و از خانه فراری شدم نمی ...
آتش انتقام
به بیماری خطرناک ایدز مبتلا شده ام. خبر بیماریم به راستی تمام وجودم را تحت تاثیر قرار داده و من را در باتلاقی از مشکلات ناخواسته فرو برد ، به گونه ای که دیگر به کلّّی از همه متنفر شده و با بهرام نیز برای همیشه قطع رابطه کرده و با ترک خانه او، با وجود زخم زبانهای بسیار، در خرابه ها و پارکهای شهر، زندگی نکبت بار خود را می گذراندم. تا این که روز به روز حس انتقام در وجودم شعله ...
پرونده قاتل پدر و مادر پس از بازگشت از انگلیس
بیرون نمی رفتم تا این که روز حادثه رسید؛ ولی اصلا یادم نمی آید که چه بلایی سر پدر و مادرم آوردم حتی یادم نیست که اصلا آنها را من کشتم یا نه. تنها چیزی که یادم می آید این است که روی جسد پدر و مادرم پتو کشیدم؛ چیز دیگری یادم نمی آید ولی فکر می کنم که من آنها را کشته باشم چون به جز من کس دیگری در خانه نبوده است. مدتی بود که پدر و مادرم نسبت به خانه ماندن من و سر کار نرفتنم، اعتراض می کردند. همیشه سر ...
دخترم خبر شهادت امید زندگی ام را داد
به گزارش زاهدانه به نقل از هرمز، در تصورم خانه ای مجلل تر بود به خانه شهید عبدالحمید سالاری رفتیم با استقبال گرم خانواده شهید سالاری روبرو شدیم؛ در خانه ای بسیار ساده، گرم و صمیمی. اولش با احوالپرسی های معمولی شروع کردیم به صحبت کردن از حرف های خودمانی، چیزهایی از عاشقانه های دونفره تا دلتنگی ها و واگویه هایی در خواب های مریم از عبدالحمید در همین چندماه بعد از شهاد ...
وداع با نخستین وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران/ تدفین پیکر شکوهی در قطعه نام آوران
بهشت زهرا(س) انتقال داده شد. غلامعلی افروز از اساتید روانشناسی و شاگردان مرحوم شکوهی اظهار داشت: صحبت کردن در مراسم تشییع مرحوم شکوهی که عالمی باتقوا و شخصیتی آمیزه از علم، ایثار، گذشت و معلم و معلم پروری است، دشوار است. وی ادامه داد: بنده از سال 48 در خدمت مرحوم شکوهی بودم و وی الفبای روانشناسی عمومی را به ما آموخت. افروز یادآور شد: مرحوم شکوهی معلمی بود که با تمام ...
ارتباط پنهانی دختر جوان با پسر خیابانی
دانست چقدر بدبخت و تنها هستم.این ختر پس از به هوش آمدن به افسر تحقیق گفت: به ه او گفته بودم از پنج سالگی یتیم شده ام. گفتم ناپدری ام چقدر با من بدرفتاری کرده است. پنج سال خانه برادرم بودم. عروسمان هر روز دعوا راه می انداخت. مرا تحویل بهزیستی دادند. مدتی آنجا بودم. مادرم دنبالم آمد. به خانه مادر بزرگ برگشتم. وی ادامه داد: پرستار مادر بزرگ 65ساله ام شدم. دلم داشت از غم تنهایی می ترکید که ...
اولِ جنگ بود؛ در جلسه خواستگاری گفت: امروز ایران، فردا فلسطین
قطعنامه بسیار ناراحت بود حقیقتاً وقتی خبر قبول قطعنامه را شنیدم خوشحال شدم. گفتم خدارا شکر که یک زندگی عادی از این به بعد خواهم داشت و همسرم هم بالای سر فرزندانم خواهد بود، البته از بابت حرف های امام ناراحت بودم اما از این که جنگ تمام شد، به عنوان یک همسر جوان که شوهرم به خانه بازمی گردد، خوشحال بودم چون در طول سال های جنگ مجروحیت های بسیاری را متحمل شده بود تا جایی که هر بار به عقب می آمد ...
دست هایی با عطر 500 تولد
بعد وقتی وارد خانه مرد شدم همسر15 ساله او را دیدم که به خاطر وضعیت بد قرار گرفتن نوزاد در رحم با مشکل مواجه شده بود. با ابتدایی ترین وسایل نوزاد را که 3 کیلوگرم وزن داشت به دنیا آوردم. چند دقیقه بعد همسرم که نگران من شده بود به دنبالم آمد. در آنجا با همه وجود حس کردم که انسانیت مرز ندارد و همه برای امدادرسانی وارد میدان شده بودند. سالهای بعد نیز این توفیق نصیب من شد که بتوانم به زائران ...
اشعار ویژه ولادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
خاک خاک را عشق ولی معنا کرد خاک بودم که به بادم دادند باد شد همسفرم پروا کرد باد من را به دلِ دشتی بُرد وَ به آن خاک عجینم تا کرد بوی سیبی همه جا پُر شده بود چشمی آن روز مرا پیدا کرد قطره ای اشک از آن چشم چکید قطره ای خاک مرا دریا کرد شُکر آن چشم ، که خاکم گِل شد و مرا ناب تر از دلها کرد کربلا یی ...
پیام ویژه جبرئیل برای حج نهم هجری/ عبارت حیدر کرار از کجا آمده است
... من یک بار شب نهم آنجا بودم. دیدیم بحرینی ها آمدند و دارند عمره انجام می دهند. مردها آن مقام ابراهیم(ع) که محل نماز خواندن است را محاصره کردند و خانم هایشان آنجا ایستادند و با چادر و پوشیه کامل نماز خواندند. بعد هم مثلاً کویتی ها بودند. خود اعراب جزیره العرب بودند و آنها. حالا آن ها طی سه چهار روز همه حجشان انجام می شود. غیر از ماهاست که مثلاً الان یک ماه و بیست و هشت روز زمانش است. کاری ندارم ...
ساختمان آرزوها
شده ام. آن موقع ها واقعا جوان بودم. اگر تمام اینها را به جوانی قبول دارید، صحبت کنیم. و همین جا بود که صحبت ما با نیما شروع شد. او ماجرای کار ها و زندگی اش را از همان کودکی تا امروز برایمان تعریف کرد تا بدانیم چطور می شود دو برادر دهه ی شصتی، به خاطر ساختمان ارسی خانه که در نزدیکی پل گیشاست جایزه ی آ دیزاین (A Design Award) را که بزرگ ترین و مطرح ترین جایزه ی بین ...
پرونده پسر ناخلف ورق می خورد
کار نمی روم. البته من شغل مناسبی نداشتم و سر این موضوع با پدر و مادرم مشاجره داشتم. امروز هم وقتی مشاجره مان بالا گرفت، مادرم میانجیگری کرد، اما با گلدان ضربه ای به سر پدرم زدم که روی زمین افتاد. بعد هم مادرم را با همان گلدن هدف قرار دادم. اجساد را به اتاق خواب منتقل کرده و رویشان پتو کشیدم. درمانده بودم که زنگ خانه را زدند. وقتی مقابل در رفتم، برادرم را دیدم و ماجرا را به او گفتم. گزارش پزشکی ...
با نام افغانستانی به سوریه رفت تا از حرم دفاع کند
بعد ما به خواستگاری می رویم. اما او گفته بود نه اول بروید خواستگاری بعد من سربازی را تمام می کنم. خانواده اش به خانه ما آمدند و چون جوان خوبی بود و از او شناخت داشتیم، خانواده قبول کردند. مجلس عقد را برگزار کردیم و او رفت خدمتش را به پایان رساند. در ادامه ماحصل گفت وگوی ما با این همسر شهید مدافع حرم را می خوانید: محمدعلی بسیار خجالتی و البته شاد و خوش اخلاق بود. به یاد دارم ...
گفتگوی جذاب با “ماه چهره خلیلی” + تصاویر
بودم تحصیلات فارسی و تحصیلات قرآنی داشتم و به کلاس های شعر و خط می رفتم. پدر و مادرم اصرار داشتند که من با فرهنگ ایرانی بزرگ شوم و این فرهنگ را حفظ کنم. حدود 20 سال بود که ایران نیامده بودم و آن ها به هیچ وجه نمی خواستند که من ریشه هایم را فراموش کنم. هنگام فارسی صحبت کردن گاهی کلمه کم می آوردم ولی در کل خوب حرف می زدم و لهجه ای که داشتم، لهجه انگلیسی نبود. هنگامی که استاد سمندریان مرا ...
یک روز پا به پای زنی که دیگر نمی خواست مادر باشد
... اینجوری نگام نکن، دو هفته دیگه دندونام آمادست، قراره مادرش منو ببینه، گفتم الان نه. حرف های من و لیلا، نیم ساعت بعد از اینکه همه جای این خانه نیمه راهی را گشت می زنیم، در یک اتاق 3 در 4 لابه لای چند دست مبل کرم و قهوه ای و تخته وایت بردی که نشانم می دهد این 20 نفر اهالی خانه هر صبح، روزشان را چگونه آغاز می کنند، از مرد خدمتگزاری شروع می شود که حالا پاک پاک، بدجور خاطرخواه لیلا شده ...
یک روز پا به پای زنی که دیگر نمی خواست مادر باشد
بلند شم، به دو سال نرسید، ازش جدا شدم، اون وقتا مجبور بودم برم نظافت خونه مردم، شبا از زور خستگی می افتادم تو جام، تا کم کم خواهرم بهم تریاک داد. اینجوری نگام نکن، دو هفته دیگه دندونام آمادست، قراره مادرش منو ببینه، گفتم الان نه. حرف های من و لیلا، نیم ساعت بعد از اینکه همه جای این خانه نیمه راهی را گشت می زنیم، در یک اتاق 3 در 4 لابه لای چند دست مبل کرم و قهوه ای و تخته وایت بردی ...
برای کودکم چه کتابی بخرم؟
، نرگس خاتون و حضرت خدیجه منتشر کرده که زهرا زواریان نوشته و سمیه صالح شوشتری تصویرگری آن را برعهده دارد. انتشارت برف قصه های چهارده معصوم را با قیمتی مناسب برای کودکان منتشر کرده است. همچنین شعرهای حسنی ، آموزش اعداد، الفبا و زبان انگلیسی و نیز نقاشی قصه های قرآنی همراه با سی دی و کتاب منتشر شده است. نشر پینه دوز که مدیریت آن را آزاده محضری برعهده دارد نیز مجموعه کتاب های خود را برای گروه ...
ملی پوشی که دستفروشی می کند !
باشگاه فتح سپاه داشتم که یک سال بازی کرده بودم و مصدومیتم در سال دوم اتفاق افتاد. آن زمان مربی ما اسدالله کبیر بود. وقتی که این اتفاق افتاد گفت دیگر نمی توانیم با تو کار کنیم و بازیکن جدید جایگزینم کردند و عملاً قرارداد من لغو شد. یک روز هم دو سرباز آمدند و گفتند خانه ای که باشگاه در سرآسیاب در اختیارم قرار داده بود را باید تخلیه کنم. من هم با مادرم زندگی می کردم. ناچار مادرم را راهی بندرعباس کردم و ...
از مبارزات سیاسی با رژیم ستمشاهی تا فرماندهی در دوران جنگ/ فرماندهی که دلاور مردی هایش پنهان مانده است
دارای هیچ مقامی باشم، چون مقامی که امام امت با فرمایش خود (ایکاش من هم یک پاسدار بودم) به تمام پاسداران اعطاء کرد ما را بس است. شهید همواره به والدین و خواهران و برادر خود احترام خاصی قائل بودند و به همین منظور برای ارج نهادن به خانواده اش و از روی ادب برای کارهایی که تصمیم به اجراء می گرفت، همیشه مشورت می کرد، شهید منصوری برخوردی آرام و متین داشت. از دیگر خصوصیات وی این بود که به مطالعه آزاد ...
درخواست پیامکی یک مدافع حرم
... *لذت کارهای باهمی در کار خانه بسیار کمکم می کرد. من به شهر غریب رفته بودم و انگار صالح خود را موظف می دانست تمام تنهایی های مرا پر کند. کارهایی مثل تمیز کردن سبزی و... فعالیت های متداول او در خانه بود. یادم نمی آید که در خانه باشد و من به تنهاییسبزی ها را تمیز کرده باشم. با اینکه نوع کار او هم به لحاظ جسمی و هم فکری بسیار پرمشغله و سخت بود، با این حال زمان زیادی را به من ...