سایر منابع:
سایر خبرها
محافظه کار یا محافظ زبان
این جلسه نیز برخی بر آن تأکید کردند: اینکه نجفی دست کم در حوزه زبان محافظه کار بود. معصومی همدانی با ارائه تعبیری دیگر از محافظه کاری به عنوان وزنه تعادل، به دفاع از رویکرد نجفی پرداخت و گفت: در جایی که همه داد پیشرفت سر داده اند عده ای باید بگویند کمی ترمز کنید، با این سرعت معلوم نیست از کجا سردربیاورید. آقای نجفی با خریدن بسیاری از ملامت ها این نقش را عهده دار شد. امید طبیب زاده دیگر سخنران جمع ...
فرمانده شهید به روایت همرزمان
از همان پشت مگسک اسلحه خندید: داداش! فکر کردی اسلحه پُر می دهند دست ما؟! همین که سرش را برگرداند، ناگهان دستش روی ماشه رفت و اسلحه شلیک کرد. صفیر گلوله، اتاق را لرزاند. همه لال شدند و خشک شان زد. تنها مصطفی بود که ناخودآگاه با لگدِ قنداق اسلحه به عقب پرت شد. زبانش بند آمده بود. رنگ مادر عین دیوار گچیِ پشت سرش شده بود. مصطفی می گفت اگر من صدایش نمی زدم و سرش را بلند نمی کرد تا پاسخم را بدهد، الان ...
شوخی شوخی باعث مرگ دوستش شد
...: ساعت 30/5 سحرگاه جمعه 25 دی ماه بود که با چند تن از کارکنان شرکت و محمد (متوفی) در رختکن سرگرم چای خوردن و استراحت بودیم که یکی از دوستانمان به نام پیام برای استراحت و عوض کردن لباس هایش به رختکن آمد. همه سرگرم حرف و شوخی با هم بودیم که محمد و پیام با هم شروع به شوخی کردند که محمد روی زمین افتاد آنگاه پیام پاهای محمد را بلند کرد و به سمت سرش فشار داد که ناگهان دیدیم محمد بیهوش ...
هوا هوای حسین
و مردی بودند که مرد در گوشی با سرمهماندار صحبت کرد. او پاسخش را داد و از آن موقع بود که شروع کرد به صلوات فرستادن. کم کم صدای صلوات فرستادن مسافران بلندتر شد. ما هم با شوخی و خنده می گفتیم ما دعا هایمان را نگه می داریم برای حرم امیرالمؤمنین و بین الحرمین، زائر امام حسین(ع) بیمه است و سالم به مقصد می رسد. چقدر آرام و خوشحال! ناگهان پیش خود فکر کردم نکند اتفاقی بیفتد؟! خواستم اشهد خود را بگویم اما ...
رئیس ساواک مرا به دیدن امام برد!/ شوخی جالب آقا مصطفی با درشکه چی همدانی
...، مخصوصاً مجالس دهه فاطمیه، از من می خواستند که در منزلشان منبر بروم و به این ترتیب بود که با انگیزه های مبارزاتی امام(ره) آشنا شدم. آیا از این دوره خاطره ای دارید؟ بله. بیستم جمادی الثانی و تولد حضرت زهرا(س) بود، مرحوم سید محمد علم الهدی، مجلسی را برگزار و از امام(ره) هم دعوت کرده بود. آن شب او از من خواست که منبر بروم. من هم چنان شوری بر پا کردم که امام(ره ...
به بهانه تولد استیون جرارد؛ داستان سپیده دمِ رفتن
همان راهی نمی روند که اوون. که تورس. که سوارز. پاک نمی شوند. فراموش نمی شوند. کم نمی شوند. تکرار می شوند. آینده یی که نباشد، گذشته است که مرور می شود. هر هفته که آنفیلد یک شکست را نظاره کند نام اوست که فریاد می شود. کف دست هایش را با شتابی که انگار مهندسی شده بود بالا می برد. چند بار. با اخم های گره کرده و لب های پهن شده و دندان های به هم فشرده. سرش را هم مرتبا جابه جا می کرد. همه را به شور ...
اشک هایم آرزوهای من اند
1 بست بالا: خاطره های خالی اینکه چرا قدم هایت می لرزند؟... و چرا دلت محکم نیست، دلیل ساده ای دارد... بهتر از دیگران می دانی که در همه روزها و هفته ها و ماه های گذشته، انبوهی از آدم ها را دیده ای... که از همین حرم برگشته اند... از زبان همه شان شنیده ای که با دستِ خالی و سرشار نیاز... پا به حرم گذاشته اند... و باز از خودشان شنیده ای که با خواسته های برآورده شده بازگشته اند ...
خوش به حال اولین بیننده شاهکار من!
و همزمان با صدای خنده مرد نقاش در یک فضای زیبا و تماشایی، پسرجوانی روی زمین پاک خدا، کله پا می شود!... *** پسر جوان، باز هم بر نیمکتی در پارکی خلوت و زیبا نشسته و با چشم های امیدوار، همچنان به صفحات نیازمندی های روزنامه نگاه می کند. او از بالا به پایین به جستجو در نوشته های ستون استخدام می پردازد تا این که نگاهش بر روی مطلبی ثابت می ماند و لبخندی بر لب هایش نقش می بندد. جوان ...
شوخی بیجایی که مرگ کارگر جوان را رقم زد
زمین بلند کرد و به زمین زد، بعد پاهای او را بالا آورد که ناگهان محمد از حال رفت و پس از این به بهداری شرکت زنگ زدیم و محمد را به بیمارستان منتقل کردند. صبح امروز، پوریا برای ارائه توضیحات در دادسرای امور جنایی تهران حاضر شد و به بازپرس پرونده گفت: من با محمد بسیار دوست بودم، روز حادثه او با چند نفر از کارگرها در حال شوخی بود که من هم به جمعشان پیوستم، وی روی زمین دراز کشیده بود، پاهایش را گرفتم و به سمت کمرش فشار دادم که ناگهان از حال رفت. پس از تحقیقات از شاهدان عینی و اظهارات پوریا، تحقیقات درباره این حادثه مرگبار همچنان ادامه دارد. 2022 ...
روایت شهادت فرمانده ای که یک شهر را عزادار کرد+تصاویر
پناهم بود. همان یک وجب از شانه ات تمام دارایی ام بود. من آن دست های گرمت را می خواهم که یک عمر عبادت نوشت. با آن نگاه مهربان و آن همه خوبی من بی تو طاقت ماندن ندارم. وقتی دیروز باران بارید، "آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم، "آن مرد با نان آمد”، یادم آمد که دیگر پدرم در باران، با نانی در دست، و لبخند بر لب، نخواهد آمد، دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی اش، با زمین و تنهائیش، با خورشید و نبودنش ...
حکایت کانال عاشقان(پاورقی)
، کامشان را از زندگی و آخرت سیراب می یابند. اروند ساکت است ، از آن نوع سکوتی که هر مغمومی دوست دارد، درحالی که چشم هایم از اشکی گرم می سوزد، راه کانال را در پیش می گیرم ، اکنون پشت سرم ناصر جا گرفته است ، حالا طوری متفاوت راه می رود. با قدم های سنجیده یک سرباز. هوا بوی خون و خاک می دهد. *** هوا مثل دست خیس مادرم وقتی که وضو می گیرد روی صورتم کشیده می شود و من بوی جانماز و مهر و ...
عروسی ریالی
جای برخاست و از شاه پرسید: دیگر چه از من می خواهی؟ راندریا کیرو دیگ بزرگی را که پر از برنج و ماسه بود برداشت و به مرد جوان داد و گفت: تو باید در چند دقیقه دانه های برنج را از دانه های ریگ جدا کنی، وقتی دست هایم را به هم می کوبم باید دانه های ریگ در دیگ نمانده باشد. ریالی دیگ را گرفت و بیرون رفت و هر چه در آن بود بر زمین ریخت و آهسته صفیری زد. از هر سوی آسمان پرندگان به سویش شتافتند و در ...
داستان کسی که در پی چیزی شگفت انگیز می گشت
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: رنه والی صمد مترجم: اردشیر نیک پور یک اسطوره از ماداگاسکار خود زاتوف هم نمی دانست در پی چه می گردد و چه می خواهد اما می پنداشت که هرگاه آن را پیدا نکند نمی تواند آرام بگیرد و راحت بنشیند. او در پی چیزی غیرعادی و شگفت انگیز می گشت. روزی پدرش بر او خشم گرفت و بانگ بر سرش زد: پس برو گراز سفید شکار کن ...
جزئیات تلخ مرگ دختر 5 ساله در تهران
از 30 کودک هم اطراف آبشاری که هنوز نرده ای دور آن نیست، دور گودالی که هنوز درپوشی رویش نگذاشته اند، می دوند و قسمت های خونی گودال را به یکدیگر نشان می دهند. البته دیگر آبی در حوض نیست. نه خبری از نوارهای خطر دور آبشار است، نه هیچ علائم هشداری که باعث شود کسی به آنجا نزدیک نشود. عباس 7 ساله در حالی که مدام سعی دارد به همه بزرگ تر ها بگوید او از ابتدای حادثه آنجا بوده و افتادن فاطمه را ...
عاشقانه متفاوت و جدید از شب تار شیعیان حله
که رسیدم ایستادم. ... چند جای سرش شکسته بود. لخته های خون سر و صورتش را پوشانده بود. ریسمانی از دماغش گذرانده بودند. این ریسمان به طنابی وصل بود. از دندان های ابوراجح خبری نبود. همه را با ضربات چماق شکسته بودند. ... زنجیری هم به دست ها و پاها و گردنش ... (ص 181) اگر قرار باشد چیزی از تو را انتخاب کنم کار مشکلی خواهد بود. همه چیزت زیبا و کامل است. نه . نمی شود گفت که چشم هایت از دندان ...
اژدرمار عجیب
جوشانیدند افسونها به گردنش آویختند و گردهای جادویی به آستانه ی در کلبه اش پاشیدند و آوازهای جادویی خواندند و همه ی شب طبل ها را به صدا درآوردند تا بیماری را از تن او دور کنند، اما رئیس دهکده نه تنها بهبود نیافت بلکه روز به روز حالش بد و بدتر شد. روستاییان گفتند: افسوس که رئیس ما بزودی خواهد مرد! شامگاهی مردی غریب به دهکده آمد و چون از بیماری رئیس قبیله آگاه شد به بزرگان دهکده گفت: چرا دنبال ...
جدیدترین احکام روزه ماه مبارک رمضان
...: اگر روز ه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها، به خدا و پیغمبر(ص) و جانشینان آن حضرت(ع) عمدا نسبت دروغ بدهد اگر چه فورا بگوید دروغ گفتم یا توبه کند روزه او باطل است و احتیاط واجب آن است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارند. اگر بخواهد خبری را که نمی داند راست است یا دروغ، نقل کند، بنابر احتیاط واجب ...
نگاهی به فراز و فرودهای مجموعه های طنز سیما
به گزارش جام جم سیما ، به همین دلیل مجموعه های طنز همواره از اقبال خوبی برخوردار بوده و آثار خوب و درخشانی هم طی این سال ها روی آنتن رفته است. مسیری که از سال های پایانی دهه 60 و اوایل 70 با مجموعه هایی همچون ساعت خوش ، سیب سبز ، پاورچین ، شب های برره و پایتخت آغاز شده، تکیه کلام هایشان تا مدت های طولانی بر زبان مردم افتاده و چهره های جدیدی هم هر بار به تلویزیون ایران معرفی کرده اند، اما به نظر می رسد تعدد این آثار طنز هر شبه در سال های اخیر قدری کاهش پیدا کرده و میزان تولیدات طنز تلویزیون با افتی چشمگیر مواجه بوده است. در همین خصوص با چند نفر از چهره های فعال در عرصه ساخت مجموعه های نمایشی طنز تلویزیونی صحبت کرده و علت را از زبان این افراد بیشتر جویا شدیم. احترام به سلیقه های گوناگون مجید اوجی ازجمله تهیه کنندگان مجموعه های نمایشی است که سال های اخیر مجموعه های مختلفی را تهیه کرده و با همکاری و قلم همسرش، فلورا سام روانه آنتن سیما کرده است. مجموعه هایی چون ما فرشته نیستیم و باغ سرهنگ از این جمله اند که هم داستانی خانوادگی با رگه هایی از طنز داشته و هم با توجه به حال و هوا و فضایی که داشتند، توانستند مورد اقبال مخاطبان و خانواده ها قرار بگیرند. این تهیه کننده سیما در پاسخ به این پرسش که مجموعه های نمایشی سیما از دهه های 60 و 70 به این طرف چه مسیری را طی کرده و دلیل موفقیتشان بخصوص در سال های ذکر شده چه بوده است، می گوید: مسیری که مجموعه های نمایشی تلویزیون از ابتدای انقلاب اسلامی تا به الان طی کرده اند را می توان به چند بخش تقسیم و در هر دهه به طور جداگانه و ویژه ای مشخصات خاص همان دوره را بررسی کرد. در دهه های 60 و 70 هم ما مختصات و شرایط خاصی داشتیم که مسلما بر تولیدات آن دوره تاثیر گذاشته است، اما این که بگوییم به طور مطلق تولیدات آن دوره به یادماندنی تر یا خوش ساخت تر از تولیدات کنونی بوده اند را قبول ندارم و به نظرم باید شرایط خاص آن دوران را هم در دیده شدن آن مجموعه های نمایشی دخیل دانست. تهیه کننده مجموعه تلویزیونی ما فرشته نیستیم در تشریح این ویژگی ها که موجب دیده شدن هر چه بیشتر آن آثار می شدند، می گوید: اول باید این سوال را از خودمان بپرسیم که در دهه های 60 و 70 ما در تلویزیون فقط چند کانال داشتیم؟ و این که دسترسی مردم به کارهای دیگران و مجموعه های نمایشی دیگر چقدر بود؟ در آن زمان سریال های مختلفی که ساخته می شدند به صورت هفتگی از همان شبکه های محدود به روی آنتن می رفت و تقریبا همه مردم هم تماشاگر این سریال ها بودند؛ آن موقع نه خبری از ماهواره و شبکه های خارجی بود، نه فیلم های روز دنیا که این طور مثل حالا با سرعت پخش و تکثیر شده و با زیرنویس در خیابان ها فروخته بشوند. در نتیجه محدود بودن و عدم تنوع در انتخاب ها موجب می شد همان سریال های انگشت شمار را هم همه مردم ببینند و از آن مجموعه ها خاطره ای مشترک داشته باشند. پس می بینیم این قضیه لزوما به معنای بهتر بودن آثار در آن دوره نبوده است. اوجی در ادامه به مجموعه های کنونی ساخته شده در سال های اخیر هم اشاره می کند و می گوید: امروزه شرایط دیگر مثل دوره های گذشته نیست. تنوع کانال های ماهواره ای بسیار زیاد شده و همان طور که گفتم فیلم های روز هم به سرعت قابلیت دسترسی و تماشا را پیدا کرده اند و علاوه بر این عوامل، در سال های اخیر اتفاقات دیگری همچون کاهش بودجه های آثار نمایشی هم اتفاق افتاده که موجب کمتر ساخته و دیده شدن آثار نمایشی و کاسته شدن از کیفیت این مجموعه ها شده اند. بویژه این که این قضیه در آثار نمایشی طنز نمود دو چندانی هم دارد؛ چرا که از خصوصیات کار طنز این است که برای پیش بردن و زمینه سازی داستان آن، حتما باید شخصی یا شغل و مکانی محور داستان واقع شود و در واقع طنز قصه و انتقادی که مدنظرمان است، از طریق آن شخص پیش برود، اما می بینیم که در سال های اخیر سعه صدر جامعه در این زمینه بسیار کاهش پیدا کرده و خیلی سخت می توان کار طنزی ساخت که به هیچ کس برنخورد و از آن ناراحت نشود. ما در سریالمان به هر شخصی که بخواهیم انتقاد بکنیم، بالاخره به یک قشر یا گروهی برمی خورد و بلافاصله صدای انتقاد و اعتراض از هر سو به هوا بلند می شود. این قضیه به کارگروه ها هم آسیب می زند و آنها را در نهایت به نوعی خودسانسوری یا سانسور از طرف شبکه و تلویزیون می رساند. برای مثال ما چند سال قبل مجموعه ما فرشته نیستیم را برای پخش در ایام نوروز از تلویزیون آماده کرده بودیم؛ همه مراحل ساخت هم بخوبی انجام شده بود منتهی چون یکی از شخصیت های کار با لهجه صحبت می کرد، در آخرین لحظه به ما گفتند صدای آن شخص را باید دوبله کرده و لهجه اش را برداریم که به کارمان بسیار آسیب رساند و تمرکزمان را برهم زد. این تهیه کننده البته به پیشرفت هایی هم که مجموعه های تلویزیونی طنز در سال های اخیر تجربه کرده اند اشاره می کند و می گوید: به هر حال کارهای خوبی هم طی این سال ها ساخته شده و با اقبال مخاطبان مواجه شده اند. کل ماجرا نسبی است و نمی توان گفت در این دوران همه کارها خوب یا بد بوده اند. برای مثال سریال پایتخت را می توانم مثال بزنم که ساختار طنزی دارد که عامه مردم هم آن را بخوبی پسندیده اند و این ارتباط برقرار کردنشان با کار، موجب شده این مجموعه چند سری ادامه پیدا کند. وی در اشاره به موضوعات مورد نیاز برای ساخت مجموعه های ن ...
طراح و فرمانده عملیات آزاد سازی حلب را بیشتر بشناسیم / روایت شهادت فرمانده ای که یک شهر را عزادار ...
دست های گرمت را می خواهم که یک عمر عبادت نوشت. با آن نگاه مهربان و آن همه خوبی من بی تو طاقت ماندن ندارم. وقتی دیروز باران بارید، "آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم، "آن مرد با نان آمد”، یادم آمد که دیگر پدرم در باران، با نانی در دست، و لبخند بر لب، نخواهد آمد، دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی اش، با زمین و تنهائیش، با خورشید و نبودنش، به یاد پدر سخت گریستم، پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک ...
رمان سرعت نور در کتابفروشی ها عرضه شد
کنم با یه پسر رفته. جف گفت: پسر نه. سرش را برگرداند تا مجبور نشود به مادرش نگاه کند. با یه مرد. اسمش مارکه. مارک کیه؟ کجا زندگی می کنه؟ نمی دونم. ولی حتماً می دونی! چی کاره ست؟ جف داد زد: گفتم که نمی دونم! وینستون گفت: گندش بزنن! از جایش بلند شد. یعنی هیچ کی تو این خونه یه سر سوزن درک نداره؟! چه خوب می شد اگه فقط یه نفر می فهمید تو چه موقعیتی هستیم. صورتش قرمز ...
طبقات تاریکی پله های ترقی را طی کن!
...، سرطان دارد. تکانه ی آغازین او به جای گذشته ی دور در آینده ی نزدیک واقع است. در مرگی که به زودی سراغش می آید و پشت سرش یک خانواده مقروض و یک زندگی بی فروغ باقی می گذارد. اولی را – که بهتر و بیشتر می داند- انگیزه ی آغاز راه می کند و دومی در طول مسیر، آرام آرام از لایه های ناخود آگاهی بیرون می آید و هر چه جلوتر می رویم سهم بیشتری از موتور محرک او را از آن خود می کند. داستان والتر در واقع روایت ...
هنرپیشه هالیوودی به ضرب و جرح همسرش متهم شد + عکس
به گزارش جام جم سیما ، قاضی دادگاهی در آمریکا به جانی دپ، هنرپیشه سرشناس هالیوود دستور داده که از همسرش امبر هرد فاصله بگیرد. خانم هرد، جانی دپ را متهم کرده گوشی تلفن همراهش را در هنگام یک مشاجره به سوی او پرت کرده است. وی عکسی هم از خودش به دادگاه عالی شهر لس آنجلس برده که در آن گونه و چشم اش کبود به نظر می رسد. خانم هرد تقاضای طلاق کرده است. قاضی دادگاه، همچنین روز جمعه (27 مه - هفتم خرداد) به جانی دپ دستور داد از تماس گرفتن با همسرش پرهیز کند. تقاضای طلاق خانم هرد روز دوشنبه گذشته تقدیم دادگاه شده است. خانم هرد در شکواییه خود نوشته: "من هر لحظه در هراسم که جانی بدون اطلاع قبلی از راه برسد و دوباره من را از نظر جسمی و هیجانی وحشت زده کند." او همچنین به دادگاه گفته جانی دپ در هنگام این مشاجره "حالت طبیعی نداشته، موهای او را کشیده، صورتش را گرفته و او را زده" است. جانی دپ در حال حاضر به همراه گروه موزیک "هالیوود ومپایرز" در پرتغال به سر می برد. اما وکیل او به دادگاه گفته جانی دپ حاضر است به صورت توافقی دو زوج فعلا از هم دور بمانند. جانی دپ و امبر هرد تنها پانزده ماه پیش با هم ازدواج کردند. آنها فرزندی ندارند. ...
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست، که آشنا سخن آشنا نگه دارد!
کنندگان از اصول انقلاب است. این همان خطی ست که ادامه اش به تقسیم محراب و منبر به دینداران و سیاست و حکومت برای اهل فن و آشنایان می رسد! 5- آقای مشاور بعید است که نداند با تن پروری و راحت طلبی نمی توان اقتصاد به گل نشسته دولتی و نفتی را نجات بخشید. آقای مشاور بعید است که نداند جهاد فقط رزم نیست و کارزار سیاست و اقتصاد هم مرد میدان می خواهد و اینجا هم سیاستمداران باید مانند مدافعان حرم پشت ...
- فره یل - و - دبو انگال - جادوگر
...> تو هم بپر بالا، برای یک نفر دیگر هم جا هست! فره یل جواب داد: نه دیگر جایی نیست و من با اینکه بسیار کوچکم نمی توانم بر پشت خر سوار شوم! ناگهان چیز عجیبی اتفاق افتاد: خر کش آمد و جای کافی در پشت او برای نشستن فره یل باز شد. فره یل فریاد زد: ها، ها! شما نمی توانید مرا وادار کنید بر پشت خری که کش می آید و درازتر می شود بنشینم. آن گاه خر در برابر نگاه های حیرت زده همه دوباره به ...
ماجراهای سودیکا مبامبی
ناگهان دید که هزاران مورچه ی سرخ کوچک او را در میان گرفته اند. مورچگان از ساق پاهایش بالا می رفتند و از شاخه های درختان بر سرش می ریختند و با آرواره های تیز و ریز خود او را می گزیدند. سودیکا مبامبی با ترکه ی جادوی خود به جان آنان افتاد، آنان را از تن خود پایین ریخت و زیر پا لهشان کرد تا سرانجام همه ی آنان را از میان برد و دوباره راه خود را در پیش گرفت. سودیکا مبامبی پس از آنکه چند ...
جزئیات تکان دهنده از محاکمه قاتل ستایش
.... نماینده دادستان از دادگاه خواست از متهم پرسیده شود به چه نحوی دست و پای او را بسته است؛ متهم پاسخ داد با شال و روسری دست و پا و دهانش را بستم. قاضی از او پرسید وقتی این بلاها را سر ستایش می آوردی چیزی نگفت؟ متهم گفت: هر کاری می کردم ستایش چیزی نمی گفت، گردنش را فشار می دادم حرفی نمی زد و فقط نگاهم می کرد. قاضی: چگونه او را روی موتورسیکلت گذاشتی ...
مجازات کسی که ریشش را در حکومت طالبان کوتاه کند چیست؟
...، همه ی کسانی که نشسته بودند (و اکثرشان از جوانان جنبش طالبان بودند) هم همین کار را کردند. وقتی خواندنش تمام شد، دو دستش را به صورتش کشید و چشمش را باز کرد و با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد و گفت: متأسفانه بزرگنمایی و جوسازی ای که از طرف رسانه های جهانی درباره ی وضعیت زن در افغانستان صورت گرفته است، حتی در روزنامه ها و مجلات طوری ما را تصویر می کنند انگار ما با زن دشمنیم، با اینکه ...