سایر منابع:
سایر خبرها
سه مار ماهی
گرفتار آمده است. او این خبر را به پدر و مادر خود داد، لیکن چندان ناراحت و پریشان بود که نتوانست در خانه بماند. می خواست کالبد برادرش را پیدا کند و می دانست که تا این کار را انجام ندهد آرام نخواهد گرفت. پس تصمیم قطعی خود را با پدر و مادر در میان نهاد و از خانه بیرون آمد و به جست و جوی برادرش پرداخت. همچنان که بر اسب خود نشسته بود و از شهری به شهری دیگر می رفت به پایتخت کشور، که برادرش ...
امشب، شب عشق من است!
؛ اینجا؛ پیش تو... لالایی کن پسر نازنین مادر... لالایی کن... لالایی... لالا... لا..." ... پیرزن در حالی که لبخند شادی و رضایت بر لب دارد، به آرامی سرش را روی دستم می گذارد و چشم هایش را می بندد و به خواب فرو می رود؛ گویی دیگر مرا نمی بیند وحضورم را احساس نمی کند... به صورت شکسته اش خیره می شوم که درد و رنج سالیان دور انتظار را با خود دارد... بعد از چند دقیقه، طوری که آرامش او را برهم نزنم، به ...
دوئل مرگبار به خاطر لیلا
با هم دوست بودیم. دختر مورد علاقه ام به نام مینا در غرفه من کار می کرد. بعد از مدتی دختر جوان با من قهر کرد و متوجه شدم به غرفه دوستم رفت و آمد دارد. مقتول همیشه از من بد می گفت و همین حرف ها باعث شده بود دختر جوان با من قهر کند. روز حادثه با مینا تماس گرفتم که او گفت در غرفه نادر است. عصبانی شدم و به سمت غرفه نادر رفتم. فکر می کردم او قصد دارد با دختر مورد علاقه من دوست شود. وقتی علت ...
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
به گزارش قدس آنلاین به نقل از میزان ، ابراهیم که حالا در آستانه چهل سالگی قرار داشت بالاخره دل به دریا زد و آرزوی دیرینه اش را برای مادر پیرش فاش کرد. یک روز به آرامی کنار مادر نشست و با لحنی که نشان از خجالت و رودربایستی داشت، گفت: مادر می خواستم اگر اجازه بدهید ازدواج کنم. مادر که انگار مدت ها منتظر این لحظه بود با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفت و گفت: خدا خوشبختت کنه مادر که با این ...
در عرصه فرهنگ کار از سینه سپر کردن گذشته، من شمشیر کشیده وسط میدانم
شده است. حامد عسکری افتاده است چند صف آن ورتر. پشت سر آقا قامت می بندیم. بین نماز یاد حرف حامد می افتم. می گفت دقت کرده ای صدای نماز آقا را: بسم الله الرحمن الرحیم، چیلیک چیچیلیک چیلیک چیچیلیک. منظورش فلاش های دوربین عکاس هاست. بعد از نماز برای صرف افطار وارد ساختمان می شویم. هنگام عبور از کنار آقا می بینم گرمارودی که قبل از نماز آرام در صف اول نشسته بود، حالا که سر آقا خلوت تر شده آمده جلو و ...
سفری به هنر ملل مسلمان در ابعاد یک نمایشگاه قرآنی
ای و تعریف داستان های گوناگون از هنرها و مهارت هایش، به سختی از او جدا می شوم و به غرفه مرکزی سالن B1 می رسم، بروی دیوار بنری بزرگ معرف غرفه شورای فرهنگی افغانستانی های مقیم ایران است. روح الله راجی، مسئول افغانی الاصل این غرفه و کل بخش هنر بین الملل نمایشگاه یازدهم قرآن و عترت مشهد است؛ او نیز برای اولین بار و به نمایندگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی خراسان رضوی در قالب این نمایشگاه به ...
فاطمه گودرزی: نفع سکوت بیشتر از پرحرفی است / وارد فازهای افسردگی نمی شوم
...، رابطه شما با دختر و پسرتان چگونه است؟ ما بیشتر از این که مادر و فرزند باشیم با هم رفیق هستیم. من زود ازدواج کردم، اختلاف سنی من با فرزندانم زیاد نیست برای همین ارتباط خیلی خوبی با هم داریم. درباره خیلی از موضوعات زندگی و مشکلاتمان با هم صحبت و مشورت می کنیم و به نظر یکدیگر احترام می گذاریم. از همان اول به این نتیجه رسیدم که این روش بهتر جواب می دهد تا بخواهم به عنوان مادر بر بچه ...
شور و نشاطی به رنگ فهم قرآن
دهیم یا اینکه یاد می دهیم دعا کردن کار خوبی است اما برای انسان کافی نیست و باید در کنارش کار و تلاش کرد. اینها را در قالب بازی، نمایش تئاتر و شعرخوانی و قصه گویی انجام می دهیم. روبه روی این غرفه مردی با روپوش سفید توجه همه را به خود جلب کرده است. گوشی معاینه اش هم از دور گردنش آویزان است. درباره علت حضورش می پرسم. او هم با مهربانی پاسخ می دهد که در ایام نمایشگاه مردم را به صورت رایگان معالجه ...
اینجا درس می خوانند؛ آنجا کار می کنند
...: بعد از طرح فرمان ما موفق نشدیم بچه ها را به مدرسه برگردانیم چون خروج روانی داشتند واین یکی از مشکلاتی است که داشتیم.حتی شهریه بچه ها را بصورت اقساطی پرداخت می کنیم چون هنوز کارنامه برخی از بچه ها به دلیل پرداخت نشدن شهریه توزیع نشده است. او بیان می کند: ما از 7 سال تا 18 سال پذیرش داریم که از همه آموزش های ما استفاده می کنند.ولی این بدان معنی نیست که بعد از 18 سال رهایشان کنیم بلکه در ...
کارتن خواب ها و معتادان نوزادان پیش فروش میکنند!
بچه های این زنان را به شما و امثال شما می دهیم. این خانم وقتی می خواهد زایمان کند شناسنامه شما و شوهرتان را با خودش به بیمارستان می برد و اسم بچه در شناسنامه شما ثبت می شود. وقتی از او درباره میزان اعتمادی که می توان به پدر و مادر این بچه ها داشت می پرسم، جواب می دهد: من خودم خیلی مقید هستم و تحقیقات مفصلی انجام می دهم. حتی باید زن و مردی که می خواهند بچه را بگیرند ببینم تا مطمئن شوم بچه ...
کبادالوک (پسرک عرب)
، و چمنزاران سرسبز و خرم و دلکش را دید و عطر ملایم یاس ها را، که نسیم با خود می آورد، بویید شادی و نشاطی در خود یافت و نور امیدی به دلش تافت. با خود گفت: بی گمان کسی پیدا می شود که این جوان را بشناسد. ممکن نیست کسی او را نشناسد و نتواند پیدایش بکند. سلطان آن روز درباره ی کبادالوک از همه ی بزرگان دربار سؤال کرد، لیکن هیچ یک از آنان تا آن روز چنین نامی را نشنیده بودند. روز بعد سلطان همه ی ریش ...
خرداد 60 به روایت مسئولان سابق اطلاعاتی
فیلم سیانور را درباره اش ساخته اند حالا بد نیست دوستان این فیلم را ببیند، منتها خیلی تخصصی است من که دیدم گفتم خب این فیلم قرار است در سینما نشان داده شود! کسی نمی داند مجید شریف واقفی که بوده است، حالا آقایان زحمت کشیده اند، آن کارگردان هم واقعاً خوب ساخته است در آن فیلم نشان می دهد، خیلی راحت، تحت این عنوان که تو خصلت داری طرف را می فرستند کارگری. من از آقای صباغ پور یا طاهری می پرسم، آیا سازمان ...
چرا دیگر از احسان علیخانی متنفر نیستم؟
الظاهر زیبا رفته است که از اتفاق وضع مالی آن دختر خوب است و خواستگارهای زیادی دارد؛ خانواده دختر، این نابینا را به عنوان خواستگار نمی پذیرند و آن فرد با اعتماد به نفس واقعی می گفت حاضر است با تک تک خواستگارها چه در زمینه قدرت بدنی، چه در زمینه نگهداری و حفاظت از این دختر رقابت کند و نابینایی را ناتوانی نمی داند. اعتماد به نفس این فرد باعث شد که به سوژه قصه ای فکر کنم -یک سوژه طنز- درباره فرد ...
مادری که خواستگار دخترش را به قتل رساند
پیش از مرگ پدرت، صاحب زن و یک دختر بوده، که متاسفانه ، در یک تصادف دلخراش ناگهانی،آنها رواز دست میده و بعد از آن حادثه تلخ،به مانند خود من دیگه نمیتونه و نمیخواد کسی جای زن مرحومش رو بگیره! حالا همه چیز رو فهمیدی!؟ آن روز دلایل مادر را فهمیده و در ضمن دلم به حال او سوخت که با فدا کردن خود، نمی خواست من زیر دست ناپدری بیفتم. پس از اینکه دیپلمم را گرفتم، خواستگاران زیادی داشتم ...
تا زمانی که حرم حضرت زینب تهدید شود درسوریه می مانیم/ ازامام حسین(ع)می خواهم حضرت علی اصغر را به آغوش ...
خواهر شهید که گویی حرفی او را آزار می دهد اما زینب گونه حرف می زند و محکم می گوید: مدافعان حرم نه برای اقامت و نه برای پول میروند بلکه تنها هدفشان اسلام و اهل بیت(ع) است زیرا برادرم هم اقامت داشت و هم وضع مالی و کاری خوبی داشت اما همه را رها کرد و رفت سوریه، پدرم هم برای اسلام می رود اگر برای پول و اقامت می خواستند بروند هرگز همزمان به سوریه نمی رفتند و زمانی که برادرم شهید شد و پیکرش مفقود شد دیگر پدر به سوریه نمی رفت و امروزهم که پیکر مهدی بازگشت نیازی نبود پدرم به سوریه برود کاش حقیقت نیت لشکر فاطمیون برای همه مشخص شود. ...