سایر منابع:
سایر خبرها
5 روز هتک حرمت دختر فراری توسط 2 جوان در یک روستای شمال
وعده های این پسر دروغ بود. چند بار می خواستم از آنجا فرار کنم. اما هیچ جا را بلد نبودم. هر لجظه خودم را نفرین می کردم که چرا چنین اشتباهی کردم تا اینکه دل به دریا زده و از خانه روستایی بیرون آمدم و سرگردان بودم که پلیس مرا بازداشت کرد. دختر جوان با صدایی بغض آلود گفت: برای خودم متأسفم. نمی دانم چه طور به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم. آنها مرا خیلی دوست دارند و برایم زحمت می ...
تبلیغات بلای جان در و دیوار شهر شده است
های اعلام شده نسبت به جریمه موسسات مربوط اقدام کنند و از آنها جریمه بگیرند، حتی طبق همین اعلامیه تعدادی هم جریمه شدند و شهرداری با گرفتن نیرو فقط یک بار و تنها یک بار همه بخش های تهران را پاک سازی کرد اما با گذشت تنها چند روز بار دیگر کاغذهای پشت چسب دار تبلیغی توسط نیروهای شرکتی روی دیوارها و در خانه ها چسبانده شد، حتی بعضی موسسات به جای چاپ شماره تلفن و نام موسسه با استفاده از کاغذهای کناره ...
گریه پرستو صالحی در"ماه عسل"؛ همه چیز از منقل و دوست های پدرم شروع شد
معتاد است بهش گفتم برو اومدم خونه دیدم مامانم گفت چرا سوار نشدی از آون موقع اومده داره گریه میکنه به خاطر همین موضوع دو ماه برای ترک اعتیاد به بیمارستان رفت. امیر در دوران دبیرستان بود به نقاشی ساختمان رفت مادرم تولیدی کار میکرد زمانی که از بیمارستان برگشت همه چیز خوب بود تا اینکه دوباره شروع کرد نمیدونم این مواد چیه که واقعا ترکش سخته برای امثال علیرضا آرزوی موفقیت دارم که تونستند این کار ...
امیرحسین صدیق: عشق ورزیدن را بیاموزیم
مهم این است که چگونه از آنها استفاده کنیم.خود شهر تهران محله های قدیمی زیادی دارد که می توان در آنها پیاده روی و تهران گردی کرد. خودتان تهران گردی می کنید؟ گاهی که بیکار می شوم کوله پشتی ام را بر می دارم و تهران گردی می کنم. به محله های پایین و خانه های قدیمی می روم، کله پاچه، سیراب شیردون و فلافل می خورم. اطراف بازار می چرخم تا ببینم ما چه بودیم و ساختمان ها چه شکلی بودند. در گذشته ...
گفتگوی متفاوت و خواندنی با محسن کوهکن/همسرم ناراحت شود، به خودم پرخاش می کنم
خودشان خانه ندارند و ماشینی که سوار می شوند هم ماشین آن چنانی نیست. پسر بزرگم دنا ایران خودرو، پسر کوچک ترم سمند و دامادم نیز یک تندر دارد. * چند تا نوه دارید؟ سه نوه قدونیم قد دختر دارم که خیلی هم دوستشان دارم. اولی که فرزند دخترم است پنج سالش تمام می شود و دو نوه دیگرم سه و دو سال دارند. *چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید و فکر می کنید چه هدیه ای ایشان را خیلی ...
داستان دلتنگی های گل خشکیده
و با هم نامزد بشویم. ولی پدرم با این تعجیل مخالفت کرد و موضوع به بعد از اتمام دوران خدمت محسن موکول شد. محسن که به سربازی رفت ، پیوندمان محکم تر شد . چرا که داغ دوری ، آتش عشق را در وجودمان شعله ورتر کرده بود و اگر قبل از آن هفته یی یک بار با هم تماس داشتیم ، حالا هر روز محسن به من تلفن میکرد و مرتب برایم نامه مینوشت. هر بار که به مرخصی می آمد آن قدر برایم سوغاتی می ...
نوازنده سرشناس سنتور از دوران آسیب دیدگی دستش می گوید
جنوبی- نیز کشور هم این موسیقی را اجرا کنیم، که قبل از کنسرت قزوین این مشکل پیش آمد و بالطبع اجرا کنسل شد و همچنان از مهر سال گذشته تا کنون کم و بیش درگیر این ماجرا هستم . توضیح ندادید که چطور این اتفاق رخ داد. خیلی ساده! یک ظرف شیشه ای قطور دستم بود که تلفن زنگ خورد و من در لحظه ای که می خواستم تلفن را جواب دهم، به گوشه ی سکوی آشپزخانه خورد و شکست و من چون در حال حرکت بودم، لبه ...
تاثیر کاهش سود بانکی بر آبادانی مسکن؟
باتوجه به این که قرارنیست حالا حالا تسهیلات بانکی کاهش یابد ایکاهش سود موجب آبادانی که نه بلکه موجب ویرانی مسکن میشود به این طرح میگن تعویض سپرده های مردم به مسکن های باد کرده با وام های سود بالا. بازهم هر از چند گاهی شبه دلالان بزرگ وکوچک ووابستگان بی دست پای آنان همین دلالان به جنب وجوش و به دست وپا می افتند تا طوری راه افتادن مسکن ورونق در بازار را بزور به مردم ...
شهداواسطه ازدواج من و مهدی شدند/به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تاکید داشت
. بنابراین دوباره پیگیر رفتن شد و من هم حرفی برای گفتن نداشتم که آقا مهدی را منع کنم و با خودم می گفتم راه بدی را که انتخاب نکرده و تازه باید تشویقش کنم. یعنی مخالفتی با رفتنش نداشتید؟ من هر روز حدیث هایی در مورد جهاد برایش جمع آوری می کردم و می خواندم تا به او نشان بدهم که از رفتنش ناراحت نمی شوم. یکبار هم برایتان پیش نیامد که او را از رفتن منصرفش کنید؟ اصلاً، چون ...
یارکشی (درفت) سال 2016 لیگ NBA برگزار شد
نخواهد بود. اما بهترین کار ممکن را انجام خواهد داد تا جانشین او شود. اینگرام اذعان داشت: من فکر می کنم که به عنوان یک هوادار کوبی بزرگ شده ام. البته این ماجرا به قبل از این که طرفدار کوین دورانت شوم باز می گردد. اما بازی در لیکرز آرزوی هر بچه ایست و من هم لباس لیکرز را در خانه دارم. قطعا به دنبال پا گذاشتن در این مسیر هستم و می خواهم تا سخت ترین کارهایی که می توانم انجام دهم را انجام دهم ...
وقتی حبس زنگ تفریح می شود و آزادی عذاب!
نخودی رویش گذاشته اند. تی شرت بیسبالی هفت رنگ، شلوار شش جیب پلنگی و کتانی زد ایکس به پا دارد و رد عمیق چاقویی روی گونه اش نشسته. چاقوهایش را میان دستمالی می پیچد و به صاحب قهوه خانه می دهد. دو نفر دیگر هم که به اصطلاح نوچه های نخودی هستند هیاهو به پا می کنند و از همان دم در ماجرای دعوای شان را برای تک تک آدم ها تعریف می کنند. آنها محل دعوا را به کلانتری لو داده بودند. بعد از اینکه گشت چند باری به ...
نصیرشلال در ایسنا: خداحافظی ام ناخواسته بود/ می خواهم مربی شوم
؟ در حال حاضر چند برنامه برای خودم در نظر دارم؛ می خواهم درسم را در دانشگاه، در رشته تربیت بدنی به پایان برسانم و در کنار آن دوره های مربیگری را پشت سر بگذارم و دوست دارم در این عرصه مشغول به کار شوم . * کار ساخت خانه وزنه برداری به نام شما که پس از مدال آوری تان در المپیک تصمیم به احداث آن گرفته شد، به کجا رسید؟ خیلی چیزها در حد وعده بود و خیلی ها قول دادند و ...
بهشتی بلوچستان به روایت همسر
چند کورس ماشین سوار می شدیم و امنیت جاده نیز به شکلی که امروز امنیت حاکم است نبود. آن وقت ها گاهی ماشین شهربانی اتوبوس را اسکورت می کرد یا ساعت هایی در جاده منع عبور و مرور اعلام می شد چرا که اشرار جاده را ناامن می کردند. با حضور در بلوچستان متوجه شدم که حاج احمد مسئول اطلاعات سپاه ایرانشهر است.تا سال 63 در ایرانشهر ماندیم و پس از آن نیز به نیک شهر نقل مکان کردیم. اوج فعالیت های حاج احمد ...
نوزادان چندروزه قربانی اس ام ای
. بعد از دو روز هم کم کم به من گفتند که دخترم مرده. تا سه ماه به دلیل وضع بد روحی خانه پدرم بودم، در این مدت پیش روان شناس می رفتم تا شاید حالم بهتر شود، ولی با گذشت 6 سال هنوز هم یادش هستم. من دختر خیلی دوست دارم. مهری در پاسخ به این پرسش که بعد از این اتفاق بازهم تصمیمی برای بچه دارشدن دارند، گفت ما یک پسر داریم، ولی چون من و همسرم عاشق دختر بودیم، تصمیم گرفتیم دوباره بچه دار شویم. وضع ...
گپ و گفت با یکی از قوی ترین مردان ایران + تصاویر
پایگاه خبری ریشه : این برنامه هر چند پس از چند سال با حواشی و درگیری هایی که در آن رخ داد سرانجام به تعطیلی کشیده شد و صدا و سیما از خیر پخش آن علی رغم استقبال مردم گذشت اما موجی از رواج گسترده هجوم نوجوانان و جوانان را به سمت باشگاه های بدنسازی منجر شد و تعداد این باشگاه ها به یکباره با افزایش قابل توجهی در شهرهای مختلف مخصوصا پایتخت روبرو شد؛ اتفاقی که بسیاری معتقدند بدرستی مدیریت نشد و علی رغم داشتن مزایایی چون روی ...
پیروی از هوس تا آزار و اذیت وقیحانه خواهر زن
عادی نداشتم انگار متوجه نبودم دارم چه می کنم و چه بلایی سر زندگی خودم و زن بیچاره می آورم. بعد از آن با چاقو چند ضربه به او زدم. میلاد دختر کوچکی دارد که مدت هاست او را ندیده است. متهم می گوید:دلم برایش تنگ شده البته خودم هم خیلی دوست ندارم ببینمش چون نمی دانم اگراز من پرسید چرا در زندان هستم، چه باید بگویم. همسرم هم نمی خواهد مرا ببیند. حق هم دارد واقعا شرمنده هستم. ...
از ما بخواهید و بگیرید، ما چیزی نمی خواهیم به جز رشد روستا
رو اینجا داشته باشید. خودم خیلی دوست داشتم از نزدیک پدربزرگمو [پدر زینت که تاثیر شگرفی در اندیشه و نگرش او داشت] ببینم و لمسش کنم... اینجا تو این فکر نیستن که ارزش معماری و بافت روستارو بدونن. میفهمن ولی نه به اندازه ای که نگهش دارن. میخوان همه چی جدید باشه، نو بسازن، قشنگتر بسازن، فکر میکنن قشنگتره. مهرداد (خواهرزاده زینت): قبلا مردم با طبیعت هماهنگ می شدن الان طبیعت رو با خودشون هماهنگ ...
برای شهیدان سرفراز دیارم که تا آخرین قطره خون دست از دفاع نکشیدند
یک لحظه صداهای هزاران هزار انفجار وشلیک توپها و خمپاره اندازها و همه سلاحهای سنگین دشمن شروع شد و آتش تهیه بسیار سنگین و پرحجم دشمن آغاز گردید. من که در کنار همسنگرانم بیرون خوابیده بودم فقط فرصت کردم ماسکم را که کنار بالشم بود بردارم و نگاهی بطرف خط دشمن کردم دیدم آسمان یه تکه سرخ و آتش شده و گلوله های توپ 100 فرانسوی تا نیمه های آسمان رسیده و هنوز به جریزه نرسیده بودند که خیلی سریع خودم را به ...
قاتل دختر جوان از قصاص گریخت
افتاده است، گفت به تو مربوط نیست و نباید در زندگی من دخالت کنی. خواستم نزدیکش شوم و دلداری اش دهم، هلم داد و سرم به دیوار برخورد کرد و خون آمد، بعد هم از شدت عصبانیت با ضربات چاقو او را زدم که جانش را از دست داد. خیلی ترسیده بودم؛ برای اینکه جسد را از بین ببرم، او را مثله کردم و داخل چاه انداختم. با توجه به گفته های متهم، پرونده و صدور کیفرخواست وی برای محاکمه به شعبه چهارم دادگاه کیفری ...
مصاحبه عجیب با دختر جوانی که با یک اعدامی ازدواج کرد/ عکس
یا نه با خودم کلنجار می رفتم. اما وقتی امید به زندگی میلاد را در هر یک از صحبت های تلفنی مان می دیدم انگیزه ام برای ازدواج با او بیشتر می شد. پرستو دیروز در مراسم عقدش برای دومین بار میلاد را دید و مثل تمام آن هشت ماه عزمش را برای نجات او از زندان و زندگی در کنار او جزم کرد. صدای پرستو از پشت تلفن هنوز می لرزد و هیجان چند ساعت پیش را با خود دارد. گاهی با صدای بلند قهقهه می زند و گاهی ...
ثبت نام 366 داوطلب/ عارف، حداد، زاکانی، اعلمی، علی احمدی و رضایی آمدند/ امروز، آخرین روز ثبت نام
چه با افراد شاخصی در انتخابات به میدان می آیند؛ اما فقط آقای هاشمی رفسنجانی و حداد توانستند وارد مجلس شوند ماجرای معروف مسجد هدایت که ایشان و خانواده شان در آن صندوق رای داده بودند و در اعلام نتایج رای ایشان صفر اعلام شده بود در همین دوره اتفاق می افتد. بعد از ورود به مجلس ششم با تلاش جدی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین، اعتبار نامه وی تا چهار ماه تایید نشد! در رفت وآمدهای همین چند ماه و در ...
نامه تهیه کننده برنامه سحرگاهی شبکه دو سیما به فرزاد جمشیدی
و خیلی دلم میخواست به همه و خودم ثابت کنم بزرگ شدم. با اینکه کیف ام جا داشت، ولی کتابهای فیزیک و ریاضی سال اول دبیرستان رو به هر بهانه ای که شده دستم می گرفتم، اونم یه طوری که همه ببینن من چه مباحث ثقیل و سنگینی رو دارم میخونم. تو همین حال و هوا بودم که معلم معارف اومد سر کلاس و در حالیکه برگه های کپی گرفته شده ی دستش و بین بچه ها تقسیم می کرد، گفت: این وصیت نامه حضرت علی علیه السلام به امام حسن ...
داستان عاشقانه زیبا و تاثیر گذار
در آورد. پدر وقتی دید پسرکش خودش هم پول داشته، دوباره از این داستان پیش آمده عصبانی شد و با عصبانیت گفت : با این که خودت پول داشتی، چرا از من پول خواستی؟ پسرک جواب داد: چون پولم کافی نبود ولی من الآن 10 دلار دارم. آیا می توانم یک ساعت از کارتان را بخرم تا فردا شب یک ساعت زودتر به خانه بیایید؟من عاشق شام خوردن با شما هستم... امیدواریم از این داستان عاشقانه و دیگر داستان های عاشقانه هوش پارسی لذت برده باشید. همچنین می توانید نظر خود را درباره این داستان های عاشقانه در ادامه درج نما ...
برخیز ای چاوش شهر عشق
وقتی سکانس دعوای احمد متوسلیان و شهید محسن وِزوایی در سالن سینما پخش می شد ناخودآگاه به خودم گفتم؛ دهه ات تمام نشده مربی! در نیمه های دهه هفتاد، دیالوگی از زبان سرهنگ سلحشور خطاب به حاج کاظمِ آژانس شیشه ای در اقطار جامعه پیچید که پیش از آن هم همه با تلخی تمام مشغول باور کردنش بودند؛ دهه ت تموم شده مربی! سینمای دفاع مقدس در دهه شصت ناگهان در اوج پدید آمد. بعد از پایان جنگ ...
خواستاگرام؛ یک بنگاه ازدواج در تلگرام!
ور در روی هم قرار داد. بعد هم کم کم با همه گیر شدن اینترنت و رایانه در خانه ها سر و کله سایت های همسریابی پیدا شد و بودند کسانی که شانس پیدا کردن شریک زندگی خود را در پروفایل های اینترنتی جست و جو کردند تا حالا که با همه گیر شدن تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی بخت بسیاری از دختران و پسران ایرانی قرار است در تلگرام و فیسبوک و اینستاگرام و وی چت و... باز شود. به عقیده بسیاری از ...
پرستو صالحی: پدرم مرا دخی صدا میکرد/پدرم در خانه با آپارات برایمان فیلم نمایش میداد
خدا طلب بخشش میکنم کاش به عنوان بیمار نگاه میکردم و آن زمانی تلخ تر شد که بعد از مراسم خاکسپاری پدرم رفتیم وسایل خانه اش را جمع کنیم یک چمدان پر از مصاحبه های خودم را دیدم و خیلی دلم سوخت.پرستو صالحی در پاسخ به علت دوری سیزده ساله از پدرش گفت: به خاطر ترس از رفتار مادرم و اینکه خیلی عذاب کشیده بودیم به سمت پدرم نرفتیم. پایان امیر و پرستو صالحی ابراز پشیمانی کردندو گفتند کاش تلاش می کردیم وقفت میگذاشتیم و الان این عذاب وجدان همراه ما نبود به خاطر این موضوع ما هیچ وقت سیگار هم نکشیدیم. ...
اگر عکس های خانوادگی گم شود چه اتفاقی می افتد؟
آنها سر نمی زنم. بعضی وقتها میل دارم که تعدادی از آنها را چاپ کنم با این امید که کاری با آنها انجام دهم، اما تنها آنها را در پاکت قرار می دهم و در کشوی کمد می اندازم. فقط زمانی که دخترم با کتاب عکسی که عاشقانه توسط مربی مهد کودکش تهیه شده به خانه بر می گردد (مجله ای شامل عکس های دوران 18 ماهگی تا چهار سالگی کودک که با کمک مربی مهد کودک ساخته می شود)، از فرط غصه و تنفر از خودم از پا درمی ...
یک روز در خانه ایرانی خاک سفید
نمی شود جدا زندگی کرد. با پدر و مادرم زندگی می کنم. نرگس مثل اغلب زنان سرپرست خانوار آرزو دارد بتواند کار کند، تا جایی که توان دارد. بیمه باشد تا اگر روزی نتوانست کار کند، دختر کوچکش بی سر و سامان نماند. دست کم آب باریکه ای داشته باشد: تو این منطقه خیلی ها مشکل من را دارند. کار ندارند. چند نفری را خودم اینجا معرفی کردم. قبلاً تو کار بسته بندی اسباب بازی بودم. خیلی سخت بود. اصلاً زانو دردم از ...
سرقت کردم تا مرگ مادرم را نبینم
خانه هر روز از مولوی لباس می خرید و در چهارراه کوکا کولا در سرما و گرما دستفروشی می کرد تا خرج ما را در بیاورد. روزهایی بود که مادرم زیر باران دستفروشی می کرد و وقتی به خانه می آمد تمام لباس هایش خیس بود. این قدر کار کرد که دچار بیماری شد. هرچه از او خواستیم سرکار نرود، می گفت چه کسی خرج خانواده را در بیاورد؟ حرف آخر... مجبور بودم برای خرج خانواده این کار را انجام دهم، اما گول ...
مردم با حمایت از تولید داخل به جوانان خودشان شغل ایجاد نمایند/از وام های بسیج سازندگی استفاده کردم
... تاثیر تلفیقی کودهای آلی و شیمیایی بر خاک. چه دلایلی باعث شد تا به فکر کارآفرینی باشید؟ بعد از اتمام دوران خدمت سربازی به فکر این کارها افتادم و می خواستم که به طور مستقل کار کرده و چند نفر را با خودم همراه کنم و اولین قدم را به همراه پدر و همسرم آغاز کردم و گلخانه ای را اجاره کرده و به همراه خانواده کار را شروع کردیم و هم به تولید داخلی و هم به شغل کاری خود پرداختیم ...