سایر منابع:
سایر خبرها
یکی از فانتزیام اینه که...
. . . منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم : خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم ! ....................................................................... یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقم ببینه همه چی مرتبه . . . یکی از فانتزیام اینه که... ....................................................................... یکی از فانتزیام اینه که برم خواستگاری پدر ...
مهران مدیری سن مهمان برنامه را لو داد
...، هشت هزار تومان بود که با آن یک انگشتر طلا و یک ضبط صوت خرید. پس از پایان این بخش، مدیری درباره تعارف کردن در دید و بازدید حرف زد و مثال هایی با همان سبک همیشگی و طنزآمیز خود بیان کرد. دومین مهمان برنامه دیشب، رضا صادقی خواننده کشورمان بود که در ابتدای ورود خود قطعه دوست دارم خدا را اجرا کرد. پس از آن مدیری در خصوص فلسفه مشکی پوشیدن وی پرسید و صادقی گفت: فلسفه ...
مصطفی رحماندوست: برنامه کلان برای تربیت کودکان در کشورمان نداریم
طراحی این برنامه چه کسی می تواند باشد؟ این برنامه انقدر کلان است که همه سران کشور و قوا باید در آن دخالت کنند. من چند بار دیگر هم گفتم. کشورهایی فقط برای گسترش مطالعه برنامه های 5 و یا 8 ساله داشتند که رادیو و تلوزیون، رسانه ها و خانواده ها را موظف کرده بودند در این راستا قدم بردارند. چون چیزی که می خواهد این همه ارگان را حرکت دهد مسلما یک قوه یا یک دستور جزئی نیست. من همیشه می گویم که ...
بسیجی مَشتی شهرک ولیعصر مزد اخلاصش را گرفت
...، ما فردایش خودمان رفتیم و خریدهایمان را کردیم و عکسش را برای آقا مرتضی فرستادیم. همسرم برای اینکه دل ملیکا را به دست بیاورد، به او پیام داد بابایی لباست خیلی خوشگله، خوشگله... من این پیام را هنوز نگه داشته ام. همسر من هم مثل هر پدری دلش برای بچه ها و زندگی اش می تیپد اما هدف و راهی داشت که به خاطر آن از همه تعلقاتش گذشت. از حنانه می پرسم: خاطره ای از بابا داری؟ پاسخ می دهد: مدرسه من ...
متن مکالمه تلفنی بلر و بوش درباره جنگ عراق
، همسرم، مسئول دفتر نخست وزیر انگلیس بود. نمایشنامه ای که در سال 2011 در لندن به روی صحنه رفت، تاحدی درباره چگونگی رفتار متقابل این دو بازیگر بزرگ (بوش و بلر) با یکدیگر و آنچه است که من از مکالمه این دو شنیده بودم. برخی مرا به دلیل افشای چنین مسائلی به عدم وفاداری و ناسپاسی متهم کردند. اما جان چیلکات، رییس کمیته حقیقت یاب در مورد نقش انگلیس در جنگ عراق، که گزارشش در این باره به تازگی منتشر شده، این ...
سه روز بدون سحری روزه گرفت/ بعد ازگفتن شهادتین با لبخند ازدنیا رفت
خیلی نورانی و زیبا شده بود. کسی باورش نمی شد که حسن باشد. خیلی التماس کردم که برنگردد به سوریه اما قبول نکرد. دوباره رفت و بعد از دوماه خبر شهادت برادرم ودوستش به مارسید. دو روز بعد از رسیدن خبر شهادتش، به سرد خانه رفتیم. خیلی زیبا و نورانی شده بود. خانواده خیلی گریه و بیتابی می کردند. بلاخره شهید را در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردیم. اصفهان بیدار: همان سال 93به شهادت رسیدند و می ...
شهید هادی و جلب کمک برای جبهه ها
...: عباس هادی می گوید: اواخر سال 60 بود. ابراهیم در مرخصی به سر می برد.آخر شب بود که آمد خانه کمی صحبت کردیم. بعد دیدم توی جیبش یک دسته بزرگ اسکناس قرار دارد. گفتم:راستی داداش اینهمه پول و از کجا میاری!؟ من چند بار تا حالا دیدم که به مردم کمک میکنی. برای هیئت خرج می کنی! الانم که این همه پول تو جیبته.. بعد به شوخی گفتم: راستشو بگو,گنج پیدا کردی!؟ ابراهیم خندید و ...
شهید مدافع حرم که تشنه لب به یاران سیدالشهداء (ع) پیوست +تصاویر
. و همه تلاش خود را انجام می داد که آنها را برای شهادتش آنها را آماده کند. دو روز مانده بود به ماه رمضان سال گذشته روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم : حسن جان فقط خرما نخریدی که آن را هم خودم می خرم، با هم خداحافظی کردیم و رفت، چند دقیقه بعد دیدم برگشت، دو تا جعبه خرما خریده بود آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم آخرین خرید من برای شما و بچه هایم. رفتم سریع ...
از نامه سرگشاده قبادی به کیارستمی تا پیام تسلیت
(کسی از گربه های ایرانی خبر نداره)را دوست نداری. ناراحت نشدم، اما تعجب کردم.!.همین فیلم را برای اول بار نه در ابوظبی، بلکه چندین ماه پیش در خانه خودم در تهران دیده بودی. و گفته بودی دوستش داری.حیرت آور بود که شخصیتی چون شما در عرض چند ماه چنین فراخ، تغییر عقیده دهد. با این همه، همچون همیشه نظرت برایم مهم بود و از شما تشکر کردم. اما ادامه دادی. حرف هایی زدی که باور نمی کردم هیچگاه از زبان شما ...
در اختتامیه "ماه عسل" چه گذشت؟
سال دارم و نابینا هستم آرزوی من این است که یک خانه حیاط دار داشته باشیم. خودم و همه بیماران سلامت بشویم و از بیمارستان بیرون بیاییم و بتوانیم مدرسه برویم و بازی کنیم. آرش 15 سکه جایزه خود را به اسماء و خانواده اش تقدیم کرد. پدر شهیدم قهرمان من است برنده بعدی دختر شهید متولد اهواز و ساکن شهر قم است. وی با تماشای داستان فرمانده جواد در "ماه عسل" تصمیم می گیرد تا پدرش را به عنوان ...
حاج صفی را به استقلالی می آورم
.... اگر او پیشنهاد خارجی نداشته باشد از بین استقلال و سپاهان می تواند یک تیم را انتخاب کند. خب سپاهان که خانه اش است و استقلال هم تیمی است که خانواده اش آن را خیلی دوست دارند. به او گفتم که اگر به استقلال بیایی تماشاگران مثل تیم ملی تو را فقط تشویق نمی کنند بلکه عاشقت خواهند شد. من امیدوار هستم که اگر او بخواهد فوتبالش در ایران ادامه بدهد بتوانیم در شرایط پایاپای با سپاهان او را جذب کنیم. ...
گشت و گذاری در کلینیک های زیبایی مردانه/ از عمل بینی با وام قرض الحسنه تا رونق جراحی لبخند
نیست روزی، بین بحث های مردانه، جملات طولانی از معرفی دکترهای زیبایی و عمل های جدید بشنویم. قدیم ترها مشتری های مطب دکترهای زیبایی و جراحان پلاستیک دختران جوانی بودند که یا می خواستند بینی شان را کوچک و سربالا کنند یا گردی گونه هایشان را به رخ هم سن و سال ها و دوست و آشنا بکشند و این قدیم تر ها که می گوییم، به سن و سال همه خوانندگان قد می دهد. اما حالا حکایت برابری رقابت گونه ...
فوبیای مقایسه نشدن با اصغر فرهادی
بخواهم صادقانه حرف بزنم در این فیلم، عمده انرژی ام را در کارگردانی روی بازی ها گذاشتم و حتی فیلم دکوپاژ ویژه ای هم نداشت. سحر دولتشاهی: به نظرم زندگی مشترک فیلم سرراست تری است. تمام نشانه ها در آن مشخص است. درواقع چیزهایی که کاشته می شود در همان فیلم برداشت می شود و نگاه آن به مقوله سنت و مدرنیته، رو است. در این فیلم می شود دنبال المان ها گشت و آنها را در خود فیلم پیدا کرد. مثلا مخاطب با شک ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... چطور با سینما آشنا شدید و نخستین بار چه زمانی به سینما رفتید؟ اولین بار که به سینما رفتم را به یاد ندارم اما چیزی که یادم هست این است که در خانواده ما بچه های هم سن و سال من زیاد بودند و معمولا با دایه ما را به سینمای می فرستادند. آن زمان 6 ساله بودم. سینمایی هم که رفتیم فکر می کنم در خیابان استانبول سابق و جمهوری فعلی بود. اسم فیلم را به یاد ندارم؛ اما همراه با هم سن ...
دورهمی راننده تاکسی ها
فیلمنامه یا بهترین بازیگر برای دنیرو نصیب مان می شود، در نتیجه حسابی غافلگیر شدم. قصه دیالوگی که شد ورد زبان خاص و عام با من حرف زدی؟ 40 سال تمام است، هر روز دست کم یک نفر از شماها سر و کله اش پیدا شده و به من گفته: با من حرف زدی؟ رابرت دنیرو در مراسمی که به تازگی در جشنواره فیلم ترایبکا به مناسبت بزرگداشت چهل سالگی راننده تاکسی برگزار شد، موقع معرفی فیلم این جمله ...
معرفی کتاب: درخت ها ایستاده سفر می کنند
اسامی آن چنین است: "بچه مار"، "یک خیابانگرد حرفه ای"، "نامه هایی برای پسرم"، "گلدان هایمان"، "مارکز"، "فریاد صابر"، "باورها"، "آنتی تز های اجتماعی"، "اگرها و مگرها"، "از میان ساعت ها"، "عشق ساده"، "سفر بی پایان" و ... . بخشی از کتاب:: "امروز در تهران باران خوبی بارید. درخت ها و خاک شسته شدند. حالم خوب شد، به چند نفر زنگ زدم و باران را تبریک گفتم. درخت ها زیبایند و زمین بدون آنها متروکه می ...
فیلم های بروسلی را که دیدم عاشق کاراته شدم!/ با دست گچ گرفته برای سریال رامبد بدلکاری کردم، دکتر گفت فلج ...
.... برای همین چند بار در خیابان که می دیدمش، چند متر را با زانو می رفتم سمتش که بچه ها بفهمند من شاگردش هستم. پیمان ابدی تا ابد استاد من است. به پیمان می گفتم من از چهار سالگی که رفتم کاراته یاد گرفتم به نشانه احترام به استاد بگویم اس . من یاد گرفته ام که باید به استادم تا آخر عمر احترام بگذارم. در کار شما هم حسادت هست؟ من همه باشگاه های آی کی دو را می رفتم. سفید می بستم، دان ...
من با استقلال قرارداد بستم خدا را شکر پرسپولیس به دنبالم آمد
به گزارش افکارنیوز ، علی کریمی در گفت و گویی متفاوت درباره زوایای دیگری از علایق و ناگفته هایش صحبت کرده است. *چه تصوری از آینده علی کریمی دارید؟ مرا یک دفعه به 30 سال پیش بردید. من هم مثل بقیه بچه ها دنبال چیزی بودیم که دوست داشتیم. بازی کردن بود. طوری که همه همسایه ها از دست من عاصی بودند. پدر و مادرم و... همین طور می گذروندم و پیش می رفتم. مخصوصا معلم ها چون ...
من و تو با هم هوو شدیم خاله جان/ دختر از کودکی با ما بود / ازدواج شوهرم با دختر پرورشگاهی
اوّلین و آخرین عشق زندگی من هستی و خواهی بود!” و من که این حرف ها را از زبان او می شنیدم همه وجودم پر از شوق می شد و به خود می بالیدم که همسرم این گونه عاشق من است! روزها و ماهها و سالها پشت سر هم می گذشتند. حالا سیمین برای خودش خانمی شده بود. او دارای پشتکار و استعداد فراوانی بود وبه همین دلیل همان سال اول با رتبه عالی در رشته مورد علاقه اش در دانشگاه پذیرفته شد و پدرم به مناسبت قبولی او یک ...
3 داستان کوتاه طنز، به مناسبت عید سعید فطر
نظربرسانم ... **** ... داروخانه شلوغ بود. به سختی خودم را جلوی پیشخوان رساندم و عزیزآقا را از روی نشانه های داده شده شناختم. سلام کردم، اما متوجه نشد. این بار با صدای بلند گفتم: " سلام آقا عزیز! من از طرف حبیب آقا کله پز اومدم یه قلم داروی نایاب ..." که عزیزآقا شتاب زده و سریع، با دو دستش دهانم راگرفت: " هیس! چه خبرته؟ ! " تعجب کردم. گفتم شاید حرف بد و ...
پایان مرحله اول مشروطیت و آغاز استبداد صغیر
.... روز قبل از توپ بستن تمام روز را تا قریب سه ساعت از شب گذشته در مجلس تقلا داشتم و وقتی همه رفتند و من نیز خواستم به منزل خود برگردم، یادی از دوستان متحصن کردم و خواستم سری به آن ها بزنم. به بالاخانه مسکن متحصنین رفتم و حالت افسرده آن ها را که روی گلیمی نشسته بودند، دیدم و بسیار متاثر شدم به طوری که عزم کردم که من هم شب را آنجا بمانم و به آدم خود گفتم: برو به منزل و هرچه برای شام داریم بیاور. بگو ...
سر و کله ستاره ها از کجا پیدا شد؟
...، شناخته بودند و چون اسمشان را نمی دانستند، بین خودشان برایشان اسم های مستعار گذاشته بودند. مثل دختر بیوگراف که اشاره به فلورنس لوریس داشت که در فیلم های کمپانی یبوگراف بازی می کرد. کارل لمله، از تهیه کنندگان آلمانی که به طور مستقل فعالیت می کرد، برای اولین بار با ستاره سازی سعی کرد در برابر سلطه کمپانی دارندگان حق انحصاری تصویر متحرک (MPPC) بایستد. او لورنس را از بیوگراف خرید و بعد ...
گفت وگو با عامل انتشار اطلاعات مشترکان ایرانسل
پشیمان نشدی؟ وقتی که اطلاعات بسیار پخش شد، پشیمان شدم و سه روز قبل بود که ربات را غیرفعال و اطلاعات را حذف کردم اما چه فایده؟ دیگر دیر شده بود. من تنها در دو گروه این اطلاعات را فرستادم و بقیه به آن دامن زده و باعث شدند این اطلاعات در تمامی گروه ها پخش شود. می دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟ من نادانی کردم و دلم به حال پدر کارگرم می سوزد. او کار کرد تا ما بزرگ شویم اما حال مایه سرافکندگی او شدم. حرف آخر... پشیمانم و فکر نمی کردم کار به اینجا بکشد. من فقط با طراحی ربات اطلاعات را منتقل کردم و دسترسی به مرکز اطلاعات نداشتم. ...
تنها شهید عید فطر قزوین به روایت مادر
چه اینجا آمده ای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمده ام که بروم خط مقدم تا با دشمنان بجنگم. چرا مرا اینجا نگه داشته اید؟ خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی حسینم را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی خانه میای؟ جواب داد: قرار است پس از گذراندن دوره آموزشی، هفده روز مرخصی بدهند آن وقت به خانه می آیم. این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت چهار بعدازظهر روز ...
پوستر بازی فردای سرخپوشان / پرسپولیس - آبولان جمعه ساعت 20:30
...> دوستان عزیزم از قدیم گفتن خلایق هرچه لایق...................... ما چند بار از رفقامون خواهش کردیم که باید باهم متحدبشیم و جلوی طاهری و وزیر وفدراسیون بایستیم!!!!!!!!! ولی ماهوادارا ثابت کردیم که جربزه هیچ کاری رو نداریم وهرچی سرمون بیاد حقمونه و باید امثال طاهری مدیرمون باشن!!!!!!! مطمئنم امسال هم اگه نتیجه بگیریم فقط به خاطر برانکو و بازیکنان باغیرتمونه ونه مدیریت ضعیف و ...
چند روایت تلخ از پدیده فرزندخواندگی بین المللی
و آن موقع برایتان بچه هست. به آنها نگفتند ممکن است بچه باشد، گفتند بچه هست . در سال 2004، درنن به لبنان بازگشت و مصمم بود که میراث بیولوژیک خود را بیابد. او به یتیم خانه سن وینسنت بازگشت و اقرارنامه پلیس را دوباره بررسی کرد. او یک دهه بعد دوباره بازگشت و آزمایش دی ان ای شجره شناسی داد. با این حال، همه این کارها بیهوده بود، چون اسنادی که درباره سرراهی بودن او وجود داشت ظاهراً جعلی بود ...
متوسلیان صید بزرگ اسرائیل بود
زمانی برجسته شد؟ احمد وقتی به جنوب آمد خیلی نمود پیدا کرد؛ ولی در کردستان هنوز آن معروفیت را پیدا نکرده بود. تا آنجایی که من اطلاع دارم، او تا اردیبهشت سال 59 فرمانده سپاه پاوه بود. از همین مقطع من ایشان را شناختم، یعنی زمانی که به همراه تیمی به پاوه اعزام شدیم و به عنوان نیرو تحت امرشان درآمدیم. آن زمان ما ایشان را برادر احمد صدا می زدیم. بعد از اردیبهشت 59 همراه با ایشان به ...
رسوم مناطق مختلف ایران و جهان در استقبال از عید سعید فطر+ تصاویر
نیز دو روز شده و امسال نیز با توجه به تقارن عید فطر با آخر هفته این تعطیلات سه روزه شده است. عید فطر در استان های شمالی خانواده های مازندرانی و گیلانی حس خوب عید فطر را از آخرین سفره افطار در شب عید تجربه می کنند، آنجا که براساس سنتی دیرین خود را مقید می دانند، در کنار تمام اعضای خانواده افطار کنند. روز عید هم این دورهمی همچنان ادامه دارد، با این تفاوت که شهری ها به روستای ...
آخرین خواسته امام خمینی از احمد متوسلیان چه بود
، من گزارش عملیات بیت المقدس را به حضرت امام دادم. آخر کار که دست بوسی ایشان تمام شد و خواستم از اتاق بیایم بیرون بیایم، امام به من گفت: حاج احمد مردم از جنگ خسته شده اند! بروید کار جنگ را یکسره کنید. امام این حرف را به فرمانده هان دیگر هم گفته بودند اما چون حاج احمد تنها رفته بود به او هم گفته بودند. حالا این حرف برای چه سالی است؟ سال 61 است و دو سال از شروع جنگ گذشته است. حاج احمد گفت ...
از افراد خاله زنک به طوری جدی فاصله بگیرید
. در محل کار، در خانه و میان جمع فامیل، میان همسایه ها، در کوچه و خیابان، در تاکسی و اتوبوس و.... اینها همه جا هستند؛ همین هایی که حرف دیگران را برای شما می آورند و حرف شما را برای بقیه می گویند. همان هایی که راست و دروغ حرف های شان معلوم نیست و می توانند با صحبت های شان یک زندگی را به هم بریزند؛ البته گاه با قصد و نیتی مشخص و گاهی هم ندانسته و از روی بی فکری! می دانم هیچ کس دوست ندارد با ...