سایر منابع:
سایر خبرها
روایت رزمنده ای که او را با سرباز عراقی اشتباه گرفتند
سه طرف ما را محاصره کردند. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگ تر می شد، حدود ساعت 11 صبح همان روز در حال درگیری با عراقی ها بودیم که شهید عبدالرضا اصغرپور، با اصابت تیر مستقیم به سرش در حالی که در آغوش من جای داشت، به شهادت رسید. در آنجا یقین یافتم که همه شهدا با بصیرت و ایمان قلبی نسبت به شهادت شان آگاهی کامل دارند، چرا که عبدالرضا چندی پیش در مورد شهادتش در این عملیات با من سخن ...
چتربازها در شب جاده
می رفت و حدودا هر نیم ساعت یک بار هم در تماس با راننده های دیگر وضع جاده را پرس و جو می کرد. حدود 5ساعت بعد با صدای شوخی یک زن با راننده بیدار شدم. بساط چای لیوانی به راه بود. چهار، پنج نفر از زن ها هم لیوان هایشان دست شان بود. روبه رو تاریک بود. انگار که اتوبوس جایی در قلب کویر متوقف شده است. نور تندی به شیشه سمت راست می تابید. نور از چراغ دو خودرو وانت تویوتای قدیمی که کنار اتوبوس ...
علما و علائم آخرالزمان از نظر روایات
، بعد از مدتی انتظار، آخرالامر دختر به خانه آمد، از خانواده دختر پرسیدند چرا دخترتان این قدر دیر می آید گفتند: صبح ها زود می روند و شبها هم دیر می آید، خواستگار هم گفت دختری که صبح برود و شب بیاید به درد من نمی خورد. لذا بلند شدند و رفتند. نگذارید این دخترهای جوان صبح زود و تنها از خانه بیرون بروند حتی المقدور یکی با آن ها باشد، زیرا آنها جوانند و کم تجربه ممکن است در دام افراد خدانشناس قرار گیرند ...
روایتی از یک سالن تاتو در تهران
مانند تخت هایی که بیماران در اورژانس بیمارستان روی آنها دراز می کشند، گذاشته است. دختر جوان نشسته روی تخت و آن یکی هم که دنبال یک بی نهایت دیگر است حالا سرش را از روی کتاب بلند کرده و سرک می کشد به داخل اتاق. خانم تاتوکار با خنده می گوید: هم می ترسند هم می خواهند تاتو کنند. بعد خدا به داد روزی برسد که پشیمان می شوند. معمولا مجردها می آیند برای تاتو و خب وقتی پای شوهر می آید وسط می خواهند تاتوهایشان ...
هر بار که بدلکاری می کنم ممکن است بمیرم/ می خواهم از بالای برج میلاد بپرم/ ماجرای همکاری با رامبد جوان و ...
جواب دادم. یادم رفته بود تا اینکه حدود دو هفته بعدش تلفنم زنگ خورد. یک نفر به انگلیسی شروع کرد صحبت کردن. فکر کردم یکی من را سر کار گذاشته. برای اینکه خیلی غلیظ انگلیسی صحبت می کرد. من انگلیسیم خوب است. دانشگاه رشته ام مترجمی بوده. البته در دانشگاه زبانم افت کرد به خاطر جو درسی. خلاصه تلفن گفت فلان روز بیا آدانای ترکیه. اسمش را نشنیده بودم. چند روز مانده بود به آن تاریخ یکهو دلم شور افتاد. گفتم ...
کودتایی به روایت تاریخ
وزارت کشور منصوب کرد. چند ساعت از نصب اعلامیه که می گذرد، تعدادی از اعضای دفتر تحکیم وحدت همراه 2 نفر دیگر به نام های منوچهر و اکبر محمدی که بعدها خودشان اعتراف کردند اصلا دانشجو نبوده اند منوچهر محمدی دانشجوی اخراجی اقتصاد بود تظاهرات در محوطه کوی را شروع و دانشجویان را به خروج از خوابگاه ها دعوت می کنند. عامل تحریک دعوت دانشجویان، در شعارهایی که سر داده می شود، شنیده می شود. ...
روایت دو طرفه از 18 تیر 78 در صداوسیما
...: اصلا، من توی صحنه بودم، با خودشان با علی افشاری صحبت می کردم، با دیگری، با دیگری، ... مگر می شود که کسی جلوی من بگوید اعلام برائت!؟ داوود سلیمانی: بسیج دانشجویی هم دقیقا همین است، یعنی بسیج دانشجویی هم آن موقع همدلانه است، ضمن این که نقد دارد... زاکانی: ساعت 4 و 13 دقیقه نیروی انتظامی وارد شد. [سوال: چرا وارد شد؟] دنبال همینها کرد که اینجا بودند. و این کار بسیار زشت و غلط را ...
نهال به کلاه صورتی اَش رسید/ همسر شهید قاضی خانی: بچه ها هنوز پدرشان را حس می کنند
دیگر را بررسی می کرد که روی آن نوشته بود: مهدی قاضی خانی گفتم چه جالب این آقا هم فامیلی من هستند. مسئول هم گفت اتفاقاً می خواستم از شما بپرسم با این آقا نسبت دارید یا خیر. بعدها که آقا مهدی را در آموزشگاه نشانم دادند فهمیدم که پدر و مادرهایمان باهم هم روستایی و هم محله ای بودند. همان یکی دو بار که مرا دیده بودند با خانواده صحبت کرده بودند. پدرهایمان باهم سلام علیک داشتند وقتی هم فهمیدند آشنا هستیم ...
کسی که با کتاب هایش رهبری را در تربیت فرزندانشان کمک کرد / چرا روز ادبیات کودک و نوجوان داریم ؟
آقا که ایشان را دیدند، گفتند که دلشان می خواسته نکته ای به استاد آذر یزدی بگویند. همه منتظر شنیدن بودند. پیرمرد کمی خودش را جابه جا کرد و شوری در دلش افتاد. آقا با همان لبخند همیشگی گفتند: "حال که ایشان را می بینم، می گویم که من خودم از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخش هایی را از این مرد و کتاب او می دانم... دوره ای بود که فرزندان من به دوران بلوغ رسیده بودند و در دوره ی طاغوت که فضا برای نوجوانان و جوانان گمراه کننده بود، کتاب ایشان (قصه های خوب برای بچه های خوب) کمک بزرگی به من کرد. ...
ویژگی های نیروی انسانی در راستای تحقق تمدن زمینه ساز
. به عنوان نمونه معظم له در بیاناتی در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) در تاریخ 31/2/1393 می فرماید: آن چه مهم است این است که نگاه نسل نو و همه کسانی که نیروی جوانی را در خدمت به اهداف و آرمان های بلند می خواهند، باید به آینده های روشن و دور باشد _ فقط جلوی پای خودمان را نبینیم _ آینده دور، ایجاد تمدن اسلامی است. تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیت های امروز بشریتی که از حوادث ...
گفتگو با کودکِ درون بهروز بقایی
، در رویاهای من هیچ عروسکی تنها نمی ماند. بیشتر به سفرهای شمال کشور علاقه دارید؟ خیر! در آخرین سفر زمستانی ام، خطه ساحلی خلیج فارس را از بندر چابهار تا بندر بوشهر و بندرعباس سفر کرده ام. بعد هم به خرم آباد لرستان که بسیار منطقه زیبایی است سفر کردم و از آنجا به کرمانشاه و قصر شیرین رسیدم و بعد هم به تهران بازگشتم. جالب است بدانید این سفر حدود یک ماه و نیم طول کشید. ...
زمینه سازی برای ظهور با فعالیت در عرصه هنر دینی/ رضایت رهبری برایم مهم است
... * درباره روند اجرای کار و خلق تصویر برای متن توضیح می دهید. استاد صلواتیان می گفت از پیشینیان ما بودند کسانی که برای خلق نقاشی های موفقی که امروزه هم مخاطب خودش را دارد و از کارهای ماندگار به حساب می آید وضو می گرفتند و از خداوند طلب یاری می کردند و می گفتند باید آنچه را که خداوند می خواهد را نقاشی کنیم. لحظه افطار برای کشیدن نقاشی هایی مرتبط با اهل بیت (ع ...
آخرین خواسته امام(ره) از احمد متوسلیان چه بود
یک نگاهی از بالا به آنها کرد و گفت الان می آیم. رفت پایین و حدود ده دقیقه یا یک ربع طول کشید. وقتی که پیش ما آمد، دست هایش را پشت کمر و شروع کرد به راه رفتن داخل این اتاق سه متری. از ابتدای اتاق به انتهای اتاق می رفت و برمی گشت و گریه می کرد. تا آن لحظه من گریه حاج احمد را هیچ وقت ندیده بودم. به گونه ای که اشک هایش از گونه اش می چکید. ما هم جرات نداشتیم که از حاجی بپرسیم آن دو نفر چه مطلبی را گفتند ...
اهداف انقلاب با شنودگذاشتن و حرام شرعی محقق نمی شود/برخی با مقدمات حرام می خواهند نظام جمهوری اسلامی را ...
یکسویه ناشی از سیاسی کاری و تبعیض آمیز مورد تایید شرع، عقل، وجدان و قاطبه مردم ما نیست. وی گفت: در این میان مسئله مهم، تشریح علل و عوامل و ریشه این نوع مسائل است که در کشوری که جوانانی از هستی خود گذشتند و مخلصانه رفتند، شهید شدند و شائبه ای از نفع دنیا در کار آن ها نبوده است و بعد از گذشت حدود 4 دهه از پیروزی شکوه مند انقلاب اسلامی، شاهد چنین مسائل غیر قابل توجیهی هستیم. وی ...
هفته سوم تیرماه با دو فقدان هنری ؛ بعدازعباس کیا رستمی ، بهمن زرین پور هم رفت مطلب ویژه
، از جمله هنرمندانی هستند که حداقل خاطرات دو نسل از مردم ایران با صدا و چهره شان پیوند خورده است. این زوج در دو برهه قبل و بعد از انقلاب هر کدام در عرصه تئاتر، سینما، تلویزیون خوش درخشیده اند و جوانی خود را در این راه به میانسالی رسانده اند. مینا جعفرزاده که فعالیت هنری اش را با صدا پیشگی در رادیو شروع کرد امروز بیشتر در عرصه سینما و تلویزیون فعالیت دارد و بهمن زرین پور که در شروع کار دستیار زنده یاد ...
حجت الاسلام شریعت زاده: قبور اهل بیت(ع) در قلوب شیعیان است
مومن اجازه نمی دهد آنچه مورد رضای خدا نیست در زندگی اش اتفاق بیفتد. مومن در راه خدا صبر می کند و به این صبر افتخار می کند و لذا خودش را به شهر الله می رساند و از فیوضات این ماه استفاده می کند و خوشحال هم هست و چشم به هم که می زند تمام می شود و این مائده ی الهی جمع می شود. امام سجاد علیه السلام در صحیفه غصه می خورند: سلام من بر تو ای روزی که، چون هر روزی به تعبیر پیغمبر صلی الله علیه و آله با روزهای دیگر فرق می کند اگر مومنی در دو روزش مساوی حرکت کند و یکسان باشد باید بفهمد که محروم شده است. ...
9 راهکار عملیاتی برای مقابله با ولنگاری فرهنگی
فرهنگی ما برمی گردد که در آن خانواده ما یعنی فرزندان ما به خانه دوم خود یعنی مدرسه یا دانشگاه قدم می گذارند، در آنجا نیز همین خطر چه بسا جدی تر و هولناک تر سراغ شان می رود، محیط باز و فضای آزاد و دوستان و یارانی که شدیدا روی یکدیگر تاثیر دارند و البته متون آموزشی و سبک و روش تدریس آنها از درس ریاضی گرفته تا درس قرآن و علوم دینی همه و همه باید روشمند ارائه شوند وگرنه همین معلومات به گونه ای دیگر ...
در راه عشق تکیه به خود کی کنیم ما؟
به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری مهر، همزمان با ایام عید فطر چهار نفر از شاعران کشور شامل علی محمد مودب، محمد مهدی سیار، میلاد عرفان پور و محمد قائمی راد به سرایش یک غزل مثنوی پرداختند که در مراسم نماز عید فطر تهران و پیش از اقامه آن توسط میثم مطیعی برای نمازگزاران قرائت شد. این قطعه شعر بلند به شرح زیر است. یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کرده ایم دل را به اشتیاق تو آباد کرده ...
منتسب به هیچ ارگانی نیستیم/ باید مردم را به خدا و امام حسین(ع) دعوت کنیم نه به سوی خودمان
روزمرگی و شلوغی اطراف سی و سه پل، پناهگاهی مطمئن که طیف جوانان بعد از 16 ساعت روزه داری به آن پناه آورده اند. به قول خودشان اینجا رنگ و بوی مهمانی خدا بیشتر حس می شود. ملجاء ایست برای دل درمانده ی آنهایی که زده شده اند از سیاهی ِ گناه. سید رضا نریمانی، مداح سی ساله انقلابی نزدیک ساعت یازده و ربع و در حین سخنرانی واعظ این جلسه با صدای پخته اش ما را برای آغاز گفتگویی دوستانه پذیرفته، درابتدای ...
انقلابی گری مستحبی نیست
به گزارش کواره به نقل از نسیم علی شعبانی دانشجوی متالورژِ و دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اراکگ طی یادداشتی نوشت: چهاردهم تیر، صفحه ی اول روزنامه های کشور که بازتاب دهنده ی دیدار پنج ساعته دانشجویان با رهبر انقلاب بود را می دیدم. هرروزنامه ای با نوع نگاه و سلیقه ی خود قسمتی از صحبت های دیدار را به عنوان تیتر در صفحه ی اول انتخاب کرده بود. روزنامه ای “شرایط، شبیه جنگ ...
گشت و گذاری در کلینیک های زیبایی مردانه/ از عمل بینی با وام قرض الحسنه تا رونق جراحی لبخند
قرار نیست روزی، بین بحث های مردانه، جملات طولانی از معرفی دکترهای زیبایی و عمل های جدید بشنویم. قدیم ترها مشتری های مطب دکترهای زیبایی و جراحان پلاستیک دختران جوانی بودند که یا می خواستند بینی شان را کوچک و سربالا کنند یا گردی گونه هایشان را به رخ هم سن و سال ها و دوست و آشنا بکشند و این قدیم تر ها که می گوییم، به سن و سال همه خوانندگان قد می دهد. اما حالا حکایت برابری رقابت ...
شاهرخ استخری: زنده ماندن ما معجزه بود !!
که همه حواس شان به دلنوازان بود اما او نه. احتمالا کار را هم ندیده بود. حالا خدا را شکر که پریدخت را بازی کرده بودم. دل بستن به بازیگرها تاسف آور است همیشه جوان هایی که ناگهان وارد کار یک سریال محبوب می شوند، شهرت عجیب و غریبی پیدا می کنند که ممکن است نتایج عجیب و غریبی داشته باشد. مثلا بعضی ها ممکن است به یک نفر دل ببندند و... همه ما زمانی دوست داشتیم عکس یک نفر ...
ماجرای خواستگاری حاتمی کیا از زبان خودش
بهانه به سراغ بخش متفاوت و دوری از زندگی او رفتیم. حاتمی کیای بعد از از کرخه تا راین را کمتر کسی است که نشناسد. در گفت و گوی زیر او درباره بخش در سایه زندگی اش یعنی حاتمی کیای پیش از از کرخه تا راین صحبت کرده است. بچه پامنار 6 تا خواهر داشتم و من تنها پسر خانواده بودم. خانه ما در محله پامنار در مرکز شهر بود، مرکز شهر آن موقع تهران. خانه ای تقریبا سیصد و چند متری بود که به قول ...
بسیجی مَشتی شهرک ولیعصر مزد اخلاصش را گرفت
کمتر در خانه باشد، همسرم آدم توداری بود و خیلی از کارهای بیرون حرف نمی زد. بعد از شهادتش و لابه لای صحبت های دوستان و همکارانش بود که آقا مرتضی را بیشتر شناختم. در مراسم ختمش خیلی از مادرها می آمدند و می گفتند فرزند ما راه ناصوابی را طی می کرد اما شهید کریمی آنها را جذب بسیج کرد و به راه آورد. شنیدن این حرف ها برایم خیلی جالب و تا حدی عجیب بود. من 13 سال با آقا مرتضی زندگی کرده بودم و تا آن لحظه ...
روزهای پس از امام/ چه کسانی گزینه های رهبری بودند؟
.... قرائت وصیت نامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد. به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامۀ جلسۀ خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع شد و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعد از ظهر با یک تنفس ادامه یافت. بحث های زیادی شد. بعضی ها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی ...
در اختتامیه "ماه عسل" چه گذشت؟
شان را برای ترک به من معرفی کنند. امیر صالحی بازخورد حضورش در "ماه عسل" را این چنین توضیح داد: برای خودمان خیلی خوب شد و من باری را که حدود 20 سال به دوش می کشیدم زمین گذاشتم، خیلی سبک شدم و دو نفر از دوستانم از کشورهای دیگر زنگ زدند و گفتند سرگذشت مشابهی داشتند و تصمیم گرفتند برای نجات پدران به ایران برگردند. پرستو صالحی نیز عناون کرد: وقتی سیل کامنت ها و ابراز هم دردی آنها را دیدم متوجه شدم خیلی ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... روزی در گاراژ منتظر اتوبوس مدرسه بچه ها بودم که دیدم گاراژ فضای مناسبی برای کتاب فروشی دارد؛ آن زمان هم کتاب خوب فروش می رفت. پرس و جو کردم، گفتند باید برای این کار باید از شهرداری اجازه بگیرم. به شهرداری رفتم و صحبت کردم و گفتم می خواهم کتاب فروشی راه اندازی کنم؛ به محض اینکه گفتم کتاب فروشی آن آقایی که مسئول بود از جایش بلند شد و ایستاد و گفت شما با کتاب آشنا هستید؟ گفتم کمی. ...
فیلم های بروسلی را که دیدم عاشق کاراته شدم!/ با دست گچ گرفته برای سریال رامبد بدلکاری کردم، دکتر گفت فلج ...
، چون شخصیت درونیم آنجا شکل گرفت. من همیشه فکر می کردم اگر این جوری بنشینم و تمرکز کنم می توانم پرواز کنم! همه چیز را کارتونی می دیدم! در کاراته یاد گرفته بودم فکر کنم. تمرین فکر کردن می کردیم. البته اول کیوکوشین می رفتم. من 9 سال کیوکوشین کار کردم. بعد دو سالی آپ کی دو کار کردم، زیاد خوشم نیامد رفتم آی کی دو که دنیای من را عوض کرد. در دوره ای که به خاطر از دست دادن پدرم، ضربه روحی بدی ...
من و تو با هم هوو شدیم خاله جان/ دختر از کودکی با ما بود / ازدواج شوهرم با دختر پرورشگاهی
چند روزی می خواسته پیش مادرم بماند، از این تصادف جان سالم به در برده بود. حادثه، حادثه ای دردآور و باور نکردنی بود. همه بیشتر دلشان برای سیمین می سوخت و می گفتند: ” بیچاره ها، چهارده سال همه جوره دوا و درمون کردند امّا بچه دار نشدن. رفتن از پرورشگاه این دختره بینوا رو آوردن. طفلک حالا باید دوباره درد بی پدر و مادری رو بکشه و سرگردون و آواره بشه!” سیمین امّا بعد از فوت پدر و ...
پایان مرحله اول مشروطیت و آغاز استبداد صغیر
.... روز قبل از توپ بستن تمام روز را تا قریب سه ساعت از شب گذشته در مجلس تقلا داشتم و وقتی همه رفتند و من نیز خواستم به منزل خود برگردم، یادی از دوستان متحصن کردم و خواستم سری به آن ها بزنم. به بالاخانه مسکن متحصنین رفتم و حالت افسرده آن ها را که روی گلیمی نشسته بودند، دیدم و بسیار متاثر شدم به طوری که عزم کردم که من هم شب را آنجا بمانم و به آدم خود گفتم: برو به منزل و هرچه برای شام داریم بیاور. بگو ...