سایر خبرها
عمران زاده: به وقتش در مورد استقلال حرف می زنم
ان شاءالله سال آینده در لیگ برتر حضور داشته باشیم و مردم مازندران بعد از سال ها یک نماینده در سطح اول فوتبال کشور ببینند.فکر می کنم سال بعد همین زمان ها در مورد لیگ برتر و شرایطمان صحبت می کنیم چون این تیم چیزی از تیم های لیگ برتری کم ندارد. وی در خصوص اینکه سرانجام چگونه با جدایی اش از نفت آبادان موافقت شد، گفت: حقیقتا وقتی با مسئولان نفت صحبت کردم به آنها گفتم که چه مشکلاتی دارم و به ...
نامادری فرمان داد پسر پدر را کشت
همین من هم وسوسه شدم و قبول کردم. من و سعیده سه بار او را مسموم کردیم ولی پدرم زنده ماند و جان سالم به در برد. بار آخر سعیده با پدرم دعوا کرد و از خانه بیرون رفت. بعد از آن تصمیم به جنایت گرفتم. آن روز با ماده بیهوشی پدر و برادر و خواهرم را بیهوش کردم. بعد از آن گاز اشک آور به صورتش زدم و با میله آهنی پنج ضربه به سرش زدم. پدرم به هوش آمده و مرا می دید که با یک طناب زرد او را خفه کردم. ماده بیهوشی و ...
یخچالی که سقاخانه شد
دادم و زیر تصاویری که می گذاشتم متن مرتبط قرار می دادم. به دلیل کثرت مخاطب در اینستاگرام این شبکه اجتماعی را میدانی دیدم که می توانم حرف خودم را بزنم و از آن خوشم آمد . نوشتن شغل من است جزو خانواده مطبوعاتی است و از حدود سال 78کار نوشتن را در نشریه دانشگاه شان شروع می کند. بعد از دانشگاه نیز بخشی از فراغت اش را به نوشتن اختصاص می دهد تا اینکه وارد نشریات سراسری می شود: بعد از ...
نه پای رفتن هست نه دل ماندن
برق با گرایش الکترونیک از دانشگاه شهاب دانش در شهر قم است؛ او یکی از اعضای 4نفره تیم روباتیک است و می گوید: من متولد ایران هستم. پدر و مادرم حدود35-30 سال می شود که در کشور ایران ساکن اند. البته در این میان یک برگشت به کشور افغانستان داشتیم؛ اما باز هم برای اقامت به ایران آمدیم . پدرش بناست و مادرش خانه دار؛ با 4خواهر و برادر که خودش فرزند آخر خانواده است؛ از میان اعضای خانواده ام تنها من و برادر ...
رنگ خدا
هستند حجاب دارند. همه افتخار من این بود که حجاب ندارم. سال اول دانشگاه بودم که ازدواج کردم. همسرم در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود ولی بعد از ازدواج، شبیه من شد و همه زندگی ما شده بود تفریح و مجالس شبانه. پوررجب از اتفاق زیبایی که مسیر زندگی اش را متحول کرده، اینگونه می گوید: سال دوم دانشگاه بودم. یکی از همکلاسی هایم پیشنهاد کرد که شب قدر به مراسم احیا برویم. من تا آن موقع اصلا شب احیا ...
داستان زندگی چند زن معمولی که قهرمانند +تصاویر
منبع درآمدم از زندگی است. از وقتی 10 ساله بودم، کار در مزرعه را با پدرم شروع کردم و بعد همراه همسرم که وقتی سیزده ساله بودم با او ازدواج کردم به این کار ادامه دادم. سه سال پیش شوهرم از دنیا رفت و باید به تنهایی هشت فرزندم را تامین می کردم؛ هفت دختر و یک پسر. اینها در حالی بود که نه زمینی داشتم و نه حق این که روی زمینی کار کنم. سال های سختی را پشت سر گذاشتم و سخت تر از همه این که به عنوان ...
خاطرات عبدخدایی از نحوه شهادت مادرش در جریان کشف حجاب
کاری که کردم بچه را از توی حوض بیرون آوردم و بعد نامۀ این پاسبان را امضا کردم تا رفت. بعد، معلوم می شود این آدم همان کسی است که چادر از سر مادر من کشیده. این پاسبان بعدها به فلاکت عجیبی گرفتار شد تا مرد. مادر من هجده روز بعد از این جریان فوت کرد. مرگ مادر در سال 1316 بود. در این زمان من یک سال بیشتر نداشتم. در جریان واقعه مسجد گوهرشاد پدر می گفت: من جزء علمای مشهور مشهد نبودم، بخصوص من ...
امنیت کشورمان اقتضا می کرد تکفیری ها را در سوریه و عراق زمین گیر کنیم
مقطع داوطلبانه برای مبارزه با ضد انقلاب به کردستان رفت. ایشان آن موقع در ژاندارمری کار می کرد. من آن زمان کم سن و سال بودم و خانواده به من نگفتند که پدرم کجا رفته است. یادم هست دورانی که پدر منزل نبود به ما خیلی سخت گذشت. بعد سال 61 برگشت و در تهران مشغول خدمت شد. وقتی جنگ تحمیلی به نقاط اوج خود رسیده بود ایشان مجددا داوطلبانه می خواست که به جبهه اعزام بشود اما قبل از آن حین مأموریتی که خارج از ...
گولج: شاید زدن 4 یا 6 گل به استقلال را تکرار کردیم/ با مطالعه پرسپولیس را انتخاب کردم
بیایی پیشنهادهایی داشتی. چه شد که به پرسپولیس پیوستی؟ همان طور که گفتید من علاوه بر پرسپولیس یک پیشنهاد از لیگ کره جنوبی داشتم اما بعد از مطالعاتی که انجام دادم پرسپولیس را انتخاب کردم چرا که به دنبال کسب مقام بودم و می خواستم به تیمی بروم که در آسیا حضور دارد و به همین دلیل به تهران آمدم تا در یکی از بهترین تیم های آسیا بازی کنم. دوست داشتم زیر نظر برانکو فوتبال بازی کنم و طبق اطلاعاتی که ...
همدستی پسر و زن بابا جنایت آفرید
به گزارش فرهنگ نیوز؛ او مدعی شد نامادری اش وی را برای قتل پدر اغفال کرده بود.این جنایت روز 5مرداد ماه سال 92در خانه ای در جنوب غرب تهران اتفاق افتاد و در جریان آن پسری پدرش را به قتل رساند. او جسد پدرش را داخل خودروی وی انداخت و از خانه بیرون برد تا در محلی دور افتاده دفن کند اما بعد از چند ساعت سرگردانی با خراب شدن ماشین به تعمیرگاه رفت و در همانجا با کشف جسد دست قاتل رو شد. با ...
خواب سنگین پسر، راز قتل پدر را فاش کرد
صندوق عقب خودرو، با جسد روبه رو شد. ماموران پسر 17 ساله را دستگیر کردند که در بازجویی به قتل اعتراف کرد و گفت: 5/1 ساله بودم که پدر و مادرم جدا شدند. پدرم پنج سال بعد دوباره ازدواج کرد. او بسیار بداخلاق بود. به همین خاطر او را به قتل رساندم. قصد داشتم جسد را در محل رها کنم که ماشین خراب شد و مجبور شدم آن را به تعمیرگاه ببرم که در تعمیرگاه خوابم برد. متهم مدعی شد تحت تاثیر حرف ...
روایتی از جانفشانی یک شهید برای بازگرداندن پیکر هم رزمش
علی آقا بوسه بزند. آن شب در خانه آنها همه بیدار بودند و به رنج مادری می نگریستند که نوزادی به طراوت برگ گل را در آغوش خود می فشرد. حاج سید علی آقا، بنا به سنت محمدی در گوش پسرش اذان و اقامه خواند و او را باقر نام نهاد. وقتی جنگ شد بسیاری از بچه های روستای تاکام دل به دل دریا سپردند و رفتند. قدرت الله چند وقتی می شد توی کار خدمات رادیو ضبط بود، به شغل فنی ...
حداد عادل: با محبت و مردانی شریکی شعر می گفتیم!/ گرمارودی: محبت انسانی شاعر و شاعری انسان است
شعرهای کتب درسی بحث می کردیم. بعضی از این شعرها را هم شریکی گفتیم! آنقدر رفت و آمد آقای محبت در آن سال ها به خانه ما زیاد بود که بچه های من ایشان را عموجواد خطاب می کردند. غلامعلی حداد عادل در پایان با اشاره به اینکه سرودن شعر دو کاج را او به آقای محبت پیشنهاد داده ، گفت: شعرهای کمی را نسل های مختلف تجربه کرده اند و با آن خاطره دارند. یکی از این شعرها دو کاج سروده آقای محبت است. ...
مهم این است که در نگاه چه کسی زیبا دیده شویم/ در سفر به ژاپن و مکزیک، با حجاب می روم
حجاب شما چیست؟ پدر و مادرم تصمیم مرا پذیرفته و به آن احترام می گذرانند. به نظر شما اسلام چگونه دینی است؟ اسلام دین خوبی است که به انسان آرامش می دهد. دعا کردن در این دین بسیار به من آرامش می دهد. البته در همه ادیان دعا کردن وجود دارد ولی نمی دانم در این کلمات عربی چه چیزی وجود دارد که وقتی ترجمه آنها را می خوانم از مسائل زیبا، جالب و دلنشنین مطلع می شوم؛ احساس می کنم ...
روایت هایی جالب از بچه پولدارهای خفن تهران
تمرکز کنی روی موفقیت. بعد که خوب روی غلتک افتادی و رونق گرفتی، کم کم از حرص و جوش خوردن و کار تولید، بروی به سمت مدیریت سرمایه و اصطلاحا پا روی پا انداختن و یا فکر و تجربه. پول خود را بیشتر کردن. به هر حال پولدار شدن و ماندن، قیمت زیادی دارد و مرد می خواهد. گفتی الان به خانه های بچه پولدارها هم رفت و آمد داری. خانه های آنها چطور است و چه مدل ساعت هایی را از تو می خرند؟ خب معلوم ...
وقتی بهلول برای جهاد با رضاخان همسرش را طلاق داد! +عکس
...، در کربلا، مرجع بزرگ وقت آیت الله اصفهانی که هر سال از اول تا پانزدهم شعبان به کربلا می آمدند و در حرم امام حسین(ع)، صحن باب القبله نماز می خواندند، از من دعوت کردند که در آن 15 شب منبر بروم. ایشان خودشان هم در جلسات حاضر می شدند و به سخنرانی های من گوش می دادند. بعد از پانزدهم ماه شعبان هنگامی که آقای اصفهانی خواستند به نجف برگردند، از من خواستند با ایشان به نجف و در آنجا هم منبر بروم و به ...
مردم برای بدرقه کیارستمی آمدند/وداع با مردی که از کشورش دل نکند
به خصوص از خانه سینما و کانون پرورش فکری تشکر می کنم. کانون شرایطی پیش آورد که من از وجود پدری مانند کیارستمی بیشتر استفاده کنم و با هنر وی مواجه شوم. از برادرم بهمن تشکر می کنم که این چند ماه تلاش بسیاری کرد. من در این چند سال ندیدم که فیلم های پدرم نمایش داده شود ولی یک بار هم ندیدم که بگوید چرا این اتفاق نمی افتد، اما چندی پیش در کنار این همه حضور در جشنواره های خارجی پدر گفت که نمایش فیلم های ...
پاراگراف کتاب (77)
: نه. آقای کوینر پرسید: نمی توانی بلندتر فریاد بزنی؟ پسربچه با امیدواری گفت: نه. آن گاه آقای کوینر لبخندی زد و بعد گفت: پس حالا آن یکی سکه را هم بده بیاد و آخرین سکه را از دست بچه گرفت و بی واهمه به راهش ادامه داد. داستانک های فلسفی | برتولت برشت دوسال است که هرهفته این جا می آیم و هربار باب، بازوهایش را دورم حلقه می کند و من گریه می کنم. باب، نفسی عمیق می کشد و ضجه ...
به همسرم گفتم دوستت ندارم و به مرد دیگری علاقه مندم
ماه نگذشته بود که پشیمان شد. گفتم با اصرار خودت این کار را کرده ای و حالا....؟ رکنا: اما فایده ای نداشت. فکر احمقانه ای به سرم زد، همان بلایی را سرش آوردم که با آن عذابم می داد، گفتم دوستش ندارم و به مرد دیگری علاقه مندم، او با شنیدن این حرف شکست و خرد شد. فکر نمی کردم چنین حماقتی بکند. می خواست به زندگی خودش پایان بدهد که شانس آوردیم. امروز به دادگاه خانواده آمدم تا از این شوهر عجیب جدا شوم. 110 این اخبار را از دست ندهید : ...
خبری که نخستین بار پس از هشتاد سال منتشر می شود/ متوفی ردیف 1441 شهید گوهرشاد است
که مایه افتخار خانواده است را به خوبی به خاطر سپرده است. محمد جعفر 18 سال داشت. من چند سال بعد از فوت او به دنیا آمدم. مجرد بود و هنوز متاهل نشده بود. همین که در مسجد حضور پیدا کرده، نمونه این است که روحیه مذهبی داشته، این روحیه دست به دست به ما هم رسیده است. عقیده ایشان عقیده سیاسی بود. وقتی بهلول دعوت می کند پدر من و محمدجعفر هردو با هم می خواستند بروند در قیام حاضر شوند اما چون ...
انتظاری که در نازی آباد سرآمد/ جای خالی یک مرد
زنده به گور کردند تا به دست دشمن نیفتند... بعد از عملیات که منطقه شلمچه به نیروهای ما برگشت، وقتی جنازه این دختران را از خاک بیرون آوردند یاد این شعر فردوسی افتادم که 800 سال پیش می گفت: همه سر به سر تن به کشتن دهیم، از این به که سر به دشمن دهیم... مادر می گفت بعد از شهادت پسرها، یکی از بچه های بسیج محله از حاج آقا پرسید شهادت در خانواده شما چطور بود؟ حاجی یک لیوان آب را برداشت و گفت ...
تبهکاران فوتبال!
می انداختم. بعد آرام بلند می شدم، توپ را برمی داشتم و با پوزخند زیر بغل می زدم. یادم نمی آید این سبک را کجا یاد گرفتم. شاید می خواستم ادای بازیکن های میانی باکلاس تر درجام جهانی 1994 را دربیاورم: هریستو استویچکفِ بلغار یا بازیکن همه کارۀ رومانی گئورگی هاجی. بلد نبودم شوت بزنم، پاس بدهم یا دریبل کنم. حتی نمی توانستم بدوم. بازیکن بیخودی بودم. ولی زیاد تمارض می کردم. برعکس من، پسرعمویم که ...
محاکمه پسر به اتهام قتل پدر/متهم:با هماهنگی نامادری ام دست به قتل زدم
به گزارش شرق ؛متهم توضیح داد: وقتی یک سال ونیمه بودم، پدرم مادرم را طلاق داد و بعد از آن من با پدرم زندگی می کردم. چندسال بعد او با زنی دیگر ازدواج کرد. من هم بزرگ تر شده بودم. نامادری ام زن خوبی بود و با هم رابطه خوبی داشتیم. او صاحب دو فرزند شد و همگی در یک خانه زندگی می کردیم. مشکلی نداشتیم، چیزی که آزارمان می داد، بدرفتاری های پدرم بود. او خیلی من و نامادری ام را اذیت می کرد، از کارهایش خسته ...
حقوق وزرای دولت چقدر است؟/ کاسبان پسابرجام را بهتر بشناسید
بگیرد بازهم آمریکا سیاهان را به خاطر سیاه بودنشان می کشد. فیلاندو کاستیل نفر پانصد و ششم و صد و بیست و سومین سیاهپوستی است که به ضرب گلوله نیروهای پلیس در سال 2016 میلادی در ایالات متحده جان خود را از دست داده است. او تنها یک روز بعد ازکشته شدن التون استرلینگ، یک آمریکایی آفریقایی تبار دیگر در شهر "بتون روژ" ایالت لوئیزیانا به قتل رسید. خشونت پلیس آمریکا علیه بخشی از شهروندان این کشور یعنی ...
باقری: کسی نمی توانست شادمانی را از مرحوم قمشه ای بگیرد/ مسجدجامعی: جامعه ما به زنانی همچون مهدیه الهی ...
...> در ادامه این مراسم، احمد مسجد جامعی پشت تریبون رفت و گفت: این خاندان تبار بسیار نیکویی و حق بسیاری بر گردن فرهنگ و هنر دارند چراکه کمتر خانه ای را مشاهده می کنیم که ترجمه ای از پدر بزرگوار مرحوم الهی قمشه ای در آن نباشد. علامه امینی به شخصیت برجسته ادبی یعنی نعیمی و نسیمی لقب دریادل را داده بود و به جرأت می توانم بگویم که مرحوم الهی قمشه ای نیز جزو این دریادلان بود. به نظرم هیچ چیز نمی تواند به ...
بیشترین ضربه را از هم لباسی هایمان خوردیم
جمهوری کاندیدا شوید، شما چه پاسخی می دهید؟ من می گویم صبر کنید؛ معلوم می شود. ادعایی که ما قبلا کردیم درست بوده یا خیر. حرف را همه می زنند. من ادعایی کردم و گفتم ما بچه های انقلابیم و چیزی که 37 سال پیش دنبالش بودیم یک آرمان مقدسی بود؛ بنابراین در آن آرمان مقدس همه شیفته خدمت هستند نه تشنه قدرت. اگر کسی برای مال و منال و پست و مقام تلاش کند، از انقلاب ما نیست. این که من صادقم یا خلاف می گویم را ...
پاکی به وقت نوزادی
سلامت نیوز : زمانی که گزارش علی اکبر نوزاد هفت ماهه را که 11 روز پاکی داشت، می نوشتم، تصور کردم کوچک ترین معتاد شهر پاک شده است، اما حال بعد از گذشت یک سال عرشیا را که تنها پنج ماه دارد، می بینم؛ نوزادی که از مادر معتاد به دنیا آمده و تریاک آب شده تنها دارویی است که از کودکی در دهانش ریخته شده است. عرشیا کوچک ترین معتاد پاک شده نخواهد بود و ممکن است بعد از این هم نوزادهای دیگری از مادران معتاد به ...
به اکران های مردمی عمار بیشتر از تلویزیون امیدوارم/ نقاط تاریک بسیاری در تاریخ ایران وجود دارد که نیاز ...
کردیم تا موقعی که تمام شد واقعأ یک دوره مشخصی نداشت مثلا من یادم است عکس های ماجرای ارومیه را یا قحطی همدان را تقریبا اواخر تدوین پیدا کردیم یعنی ما به یک اطلاعات پایه دست پیدا کردیم و بعد به سراغ منابع تصویری رفتیم، اما آن چیزی که ما در منابع مکتوب جمع آوری کردیم از اول تا آن موقعی که آن فیش ها تمام شد یک چیزی حدود مثلا 6 ماه 7 ماه طول کشید. رجانیوز: این مسئله که نوع روایت براساس ...
تعلق کیارستمی به محیط زندگی اش در ایران بود
... تولد و نشو و نمای اولیه من متولد سال 1319 در تهران هستم. پدر من یک نقاش و طراح دکوراسیون بود که از فشار قیدهای پدرزنش فرار کرد و در اختیاریه خانه ای ساخت. 40 روزه بودم که به آنجا رفتیم و دوسال در خانه ای زندگی کردیم که در زمستان ها پتو به در می زدیم و از دوردست فقط خانه ما دیده می شد که اطرافش مزرعه بود؛ یک خانه با شیروانی قرمز که هیچ چیز جز گندم اطرافش نبود. زندگی سختی داشتیم. مادرم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (282)
شهری تو ایران اینطوریه که مثلا دوربرگردون میسازن، بعد دو ماه میبینن ترافیک شد، میبندنش میرن بیست متر جلوتر میسازن. 7. پشه با یه علاقه و پشتکاری سه ساعت سوراخ پشه بند پیدا کرد اومد داخل که خودم بازومو بستم با دو تا انگشت زدم رو رگم گفتم بخور داداش حلالت باشه. 8. تقریبا همه از کیارستمی و فیلماش میگن...اینکه چقدر تاثیر گرفتن از فیلما و چقدر دوست داشتن...معلوم نیست سه گانه ...