سایر منابع:
سایر خبرها
سؤالاتی مهم درباره کودتای ترکیه که بی پاسخ ماند
زده شده ام یا نه؛ و انتظار داشت که پاسخ من این باشد: بله، البته . من می خواستم که به صراحت بگویم نه و به آن خبرنگار یادآور شوم که تنها دو هفته پیش، در جریان گفت و گویی که با وی در استانبول داشتم، درباره معامله فاوستی (شیطانی) با او صحبت کردم که اردوغان با نظامیان داشته که به نظر من، راه را برای وقوع کودتا طی دو سال آینده باز می کرد. اما در نهایت، پاسخی که به این خبرنگار دادم، این بود ...
خالکوبی هم جلوی شهادت داداش مجید را نگرفت
وسایلش را تحویل بگیریم. حرم حضرت رقیه رفتم و درست همان جایی که مجید در عکس هایش نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم. گفتم هر طور که با حضرت رقیه درد و دل کردی حرف من همان است. اگر دوست داری گمنام و جاویدالاثر بمانی حرفی نمی زنیم. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است. از وقتی شهید شده خیلی ها خوابش را می بینند. یک بار پیرزنی بی هوا آمد خانه ما و گفت شما پدر مجید هستید؟ من هم گفتم بله. گفت من ...
این مینی بوس های خسته /مینی بوس 30 میلیونی را 120 میلیون تومان می فروشند
...، صندلی های شکسته، دیواره های ساییده شده، کف های سوراخ، موتورهای خراب و پر سر و صدا، همچنان مصمم، مسافر جابه جا می کنند. کسی کاری به کارشان ندارد. آنها ولی به همه کار دارند. مثلا درشان خود به خود باز می شود و مسافری را پرت می کنند بیرون. مثل همین جمعه گذشته، در درکه؛ دختری افتاد و مرد. ترمزشان دلش نخواهد نمی گیرد و مستقیم جلو می رود و با دیوار روبوسی می کند، یا می زند به ماشین جلویی و ...
عشقم به پرسپولیس را به هیچ چیز نمی فروشم/دل شکسته رفتم
گذشته ام را دوست دارم. روی حاشیه خیلی تاکید داری، حالا به ماجراهای حاشیه ای هم می رسیم. حضور شخصی مثل غلام پیروانی بالای سر یک عده جوان، در جمع کردن حاشیه ها و جلوگیری از راه خطا رفتن شما جوانهای اون زمان، نقش مهمی داشت، نه؟ بله، صد در صد؛ شاغلام نقش مستقیمی در پیشرفت من داشت و به جرات می گویم که ایشان پدر فوتبالی من بوده و هست و حق بزرگی به گردن سوشا مکانی دارد. شاغلام فقط یک ...
گفتگوی جنجالی با یک جواد یحیویِ عصبانی
، این رسانه برای ماست و برای مردم است و باید حرف مردم زده شود. اگر من نباشم شخص دیگری می رود چاخان تحویل مردم می دهد و ... با همه اینها می رفتم و مسابقه اجرا می کرم و از آن تفکر ایده آلیستی که بروم هارد تاک بگیرم وزیر و وکیل را به صلابه بکشم، فاصله گرفتم. فقط برای اینکه بتوانم ذره ذره حرف بزنم. اما یک روز متوجه شدم این دوز رقیق شده ای که داشتم تجربه می کردم، در هیاهوی رسانه گم است و اصلا ...
می خواستم بازیگر باشم صداپیشه شدم/ طنز خارجی ها لوس است
...! دبی کار می کنند می فرستند ایران! حتی خاطره ای دارم که یک بار رفته بودم مغازه خیلی بزرگی در یکی از مجتمع های تجاری، از صاحب مغازه پرسیدم این دوبلورها دبی هستند، شما خبری دارید؟ نگاهی به من انداخت و گفت، نه، دبی چیه؟ این حرف ها را راه انداخته اند، دبی نیستند، من آمارشان را دارم و خودم ارتباط دارم! خیلی خوشحال شدم، فکر کردم الان همه ما را می شناسد و فقط با قیافه مان آشنا نیست و بعد گفتم خب ...
مادری که هویتش را عوض کرد تا پسرانش به سوریه بروند/ با من تمرین کردند چطور افغانستانی حرف بزنم/بچه داری ...
از به دنیا آمدن فرزند اولمان ما همسایه ای داشتیم که اسم پسرشان مصطفی بود و من او را خیلی دوست داشتم به همین دلیل همین اسم را روی پسرم گذاشتم. مصطفی با تولدش برکات زیادی برایمان آورد. من سه روز در بیمارستان رازی نزدیک حرم بستری بود. وقتی خواستم مرخص شوم هر چه منتظر ماندم همسرم نیامد، خیلی نگران شدم. بعد از دو سه ساعت پیدایش شد. با ناراحتی گفتم: معلومه شما کجایی؟ یکدفعه با خوشحالی قولنامه ...
آیا اردوغان - پوتین ترکیه - می شود؟برقراری حالت فوق العاده آغاز کار است
پیامدهای آن پرداخت و نوشت:در همان لحظه نخستی که اخبار کودتای نظامی در ترکیه در جمعه شب گذشته شروع به رسیدن به ملت های منطقه خاورمیانه که در حال خمیازه کشیدن برای آماده شدن برای خواب بودند،رسید،دیدگاه به دو دسته تقسیم شد یکی کسانی که دعا می کردند این کودتا موفق شود و به دلیل وقوع آن رقص و پایکوبی می کردند و دسته دیگر دست های خود را روی قلب هایشان کذاشته و دعا می کردند که شکست بخورد هر دو دسته بر اساس ...
اردوغان: ترکیه وارد دوره جدیدی از تحول شده است
موضوع در حال روی دادن بود ما با برخی افراد تماس گرفتیم تا چراغ ها را در فرودگاه روشن کنند و در نتیجه ما توانستیم که فرود بیاییم.البته در بالای همه خواستها ، شما خواست خدا را دارید.هیچ خواستی بالاتر از آنچه که خدا می خواهد برای مردم روی دهد، نیست.خدا خواست که ما به زندگی خود ادامه دهیم و در آن شب از بین نرویم. وی افزود:افراد زیادی در برخورد با تانک ها کشته شدند.زنانی در برخورد با تانک ها کشته ...
چندبار به همسرم تجاوز کرد، سرش را بریدم!
...، فقط به شکل کلامی با او در تماس بودم تا اینکه یک روز به دفترش رفتم و آنجا با آبمیوه مسموم شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم به من تعرض کرده. اعتراض کردم اما گفت فیلم تهیه کرده و باید باز هم به خواسته او تن بدهم. دو بار دیگر این اتفاق افتاد، از خودم بدم آمده بود برای همین ماجرا را برای همسرم تعریف کردم. روز حادثه گفت می خواهد مقتول را گوشمالی بدهد، اصلا فکرش را هم نمی کردم مرتکب قتل شود. ...
تاریخ سینمای بوشهر به روایت هنرمند بوشهری
سوی دیوار، ملغمه ای بی تناسب بود. حاجی نگاهی کرد و سری به تأسف جنباند و حرفی زد که پس از آن هیچ اصراری از من نشنید! من رفتم و در آن شب کذائی قاطی بقیه بچه ها مشغول سینه خیز و کلاغ پر شدم و هیچگاه آن برنامه تلویزیونی یکشنبه شب را ندیدم! حاجی گفت: چیه؟ میخوای خودتو ببینی؟ فکر می کنی خیلی هنرمندی؟ و من در همون لحظه حس کردم، جوابش منفیه! بنابراین بدون هیچ اصراری به میدان برگشتم مثل بقیه بچه ...
مادری با خاطره 5 شهید و فرزند مفقودش +عکس
مسئول ثبت نام اعزام به جبهه رفتم و گفتم: پسرم را ثبت نام کن، گفت: "راضی هستی"! ، گفتم: " راضی ام به رضای خداوند هر چه خدا خواست" . این مادر شهید والامقام گفت: روزی که همسرم آمد، پسر شهیدم را که بی سر مثل اربابش امام حسین(ع) شربت شهادت را نوشید؛ برایم آوردند و پدر شهید گفت: من پسرم را در راه خدا داده ام و هیچ توقعی از بنیاد شهید ندارم، من هم خواسته همسر شهیدم را برآورده کردم. ...
وکیل شاکیان تامین اجتماعی: مرتضوی گفته سهوا 60میلیارد چک صادر کرده!
راحتی دو میلیارد ین بیشتر از آنچه که حتی در همان قرار بین دو نفر هم گذاشته شده خرج می شود. برای این 2 میلیارد ین (60 میلیارد تومان امروز) اضافه بر توافق ارائه چه توضیحی دادند؟ گفته اند که من خسته بودم و آخر شب بنابراین سهو قلم پیدا کردم. اما شما فکر کنید که این سهل انگاری در یک مورد فقط 2 میلیارد ین از داشته های بیمه شدگان را برباد داده است. معاون مالی وقت سازمان به رسانه ها ...
خالی کردن حساب جراح با یک تلفن
حرف هایش را موبه مو اجرا کردم. بنابراین پس از پایان روز کاری خسته کننده خودم را به نخستین دستگاه خود پرداز نزدیک مطبم رساندم. سپس با مرد ناشناس تماس گرفتم و او با عذرخواهی و ادای احترام گفت می خواهد پول را به حسابم واریز کند تا مطمئن شود که مشکلی پیش نمی آید. وقتی پای دستگاه خودپرداز رفتم مرد غریبه تلفنی گفت سیستم دستگاه را به زبان انگلیسی تغییر بدهم بعد هم تمام آنچه گفت را انجام دادم. در پایان ...
کیارستمی به سینمای ایران اعتبار داد
داشته ایم. در پروژه های خارجی ای که من در آنها کار کرده ام، برنامه ریزی و اجرا به قدری دقیق بود که حتی یکی روز هم در فیلم برداری تأخیری پیش نیاید. وقتی برای بازی در فیلم بادبادک باز به چین رفتم، به محض رسیدن به فرودگاه بسته ای به من دادند که برنامه ی پنج ماه فیلمبرداری در آن بود. با توجه به تغییرات لازم در لوکیشن های فیلمبرداری و رفتن از چین به آمریکا، حتی یک روز هم برنامه ی فیلم برداری تأخیر ...
هنرمندانی که با بیماری مبارزه می کنند
این چهره دوست داشتنی به بیماری ام اس در فضای مجازی پیچید. او درباره این بیماری گفته بود: هنگام بازی در مجموع شمعدونی متوجه بیماری ام اس شدم و مدت دو سال است که در حال مداوا هستم البته بیماری پیشرفته نیست و می توانم راه بروم و کارهای روزانه را انجام بدهم. وی ادامه داد: به دلیل شرایط بیماری و اینکه پزشکان تاکید کردند نباید عصبی بشوم و فعالیتی هم نداشته باشم که دچار خستگی شوم؛ فعلا فعالیتهای ...
گفت و گوی جذاب با علیرضا حقیقی: برای تفریح به اروپا نرفتم / هیچ کس دروازه بان ها را دوست ندارد
توانستی به آنها برسی و به قول خودت رویاهای نشدنی نداشتی؟ - یکی از آنها این بود که در 14 سالگی و وقتی در تیم های ملی پایه بودم، مصاحبه کردم و گفتم 10 سال دیگر دروازه بان اول تیم ملی می شوم که این اتفاق رخ داد. گفته بودم به فوتبال اروپا ترانسفر می شوم و شدم. نشان دادم حرف هایی که زدم، فقط حرف نبوده و رفتم، تلاش کردم و حرف هایی که زده بودم را انجام دادم. اکنون هم به فوتبال اروپا رفته ام تا به ...
قصه پرواز دروازه بان تیم منتخب بوشهر از زبان مادر/ گفتن مشکلات به مسئولین چه فایده ای دارد
دست کاری در شناسنامه خود گفت که می خواهم همراه دوستانم به کازرون بروم و آنها را بدرقه کنم. مادر لحظه آخر دیدن اسکندر را اینگونه بیان می کند: به اسکندر گفتم اگر دوست داری به جبهه بروی برو، چرا بهونه میاری، رفتن اسکندر همانا و برگشتنش هم همانا... بعداز چند مدت خبر مفقود شدنش را آوردند و همچنان در انتظار بازگشت او هستم. زمانی که علی به جبهه اعزام شد گفتم که خبر شهادتش ...
درس های یک جنایت
بود که در آن ساعت شب کسی به تلفن داخلی ام زنگ زده است. بلافاصله گوشی را برداشتم. فرمانده وقت نیروی انتظامی غرب تهران پشت خط بود. همان طور که حدس می زدم او بدون هیچ مقدمه ای گفت شما قاتل را گرفته اید؟ گفتم نه فقط یک مظنون به نام حسن را بازداشت کرده ایم، 50 ساله و راننده تاکسی است. او این اطلاعات را گرفت و بعد هم تماس قطع شد. همان موقع مطمئن شدم دوستم که از من خواسته بود سر صحنه بروم، همان ...
اسم حزب الله لبنان را متوسلیان پیشنهاد داد
این فیلم، از من برای صحبت درباره حاج احمد دعوت کردند. هنگام اکران فیلم من چون همرزم حاج احمد بودم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم و به گریه افتادم، به طوری که نمی توانستم خودم را کنترل کنم، در همین حال هم مجری اعلام می کرد به پشت تریبون بروم، اما گریه به من امان نمی داد، به هر حال رفتم بالا، دانشجوها 400 نفر بودند، 200 دختر و 200 پسر. آن ها چند دقیقه بعد از تماشای فیلم همچنان به طور ممتد تشویق می کردند ...
می گفتند سیدحکیم ماهی 100 میلیون می گیرد و به سوریه می رود!
رفتم که به من گفت: من تهران هستم تو برو خانه مادرت، من آنجا می آیم. شب که شد تماس گرفت و گفت: من در سوریه تصادف کوچکی کردم و دستم خراش برداشته است، فردا با مادرت بیا با خودم گفتم که نه تصادف نیست، مگر آنجا چه جوری است که به خاطر یک خراش برگردانده اند. گفتم: همین الان می خواهم تو را ببینم، که گفت: الان بیایی تو را، راه نمی دهند، صبح بیا. خدا می داند چه جوری صبح شد. صبح با مادرم می خواستیم به ...
روایت تلخ یک قربانی خشونت خانگی
شماره و نشانی دیگر که نمی فهمیدیم به چه کاری می آید. برادرم گفت برو صورتت را بشور تا بپرسم باید چکار کنیم، پله ها را پایین رفتم تا به دستشویی کلانتری رسیدم، وقتی در آینه با خودم مواجه شدم نمی خواستم و نمی توانستم باور کنم که دیگران مرا با آن شکل دیده اند! مدت ها همانطور بهت زده ایستاده بودم که برادرم آمد و باخبرم کرد که باید صبح خیلی زود به پزشکی قانونی مراجعه کنیم و بقیه مراحل را همانجا ...
موفقیت یعنی عبور از ترس و خطر
سر یک سوال و جواب ساده با همسرم از کوره در رفتم، اما بعد به این فکر کردم اگر خودم بودم این واکنش را نشان نمی دادم. همین که هر دو در این باره آگاه هستیم، کمک کننده است. همسرم مرا شناخته و در این چند سالی که روابط خانوادگی داشته ایم متوجه شده که من تحت تاثیر نقش قرار می گیرم. فکر می کنم آگاهی هر دوی ما باعث می شود بتوانیم این مشکلات را پشت سر بگذاریم. آن سوی مه برای خیلی ها ...
پسران هوس باز دختر جوان را در شب ربودند و اذیت وآزار کردند
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”،21 آبانماه سال گذشته دختر 20 ساله ای همراه با خانواده اش پای در پلیس آگاهی تهران گذاشت و از تراژدی یک آدم ربایی نافرجام پرده برداشت.سحر که پرستار یک بیمارستان خصوصی در غرب تهران است به ماموران گفت: ساعت 8 شب بود که در خیابان منتظر تاکسی بودم تا به سمت خانه بروم که یک تاکسی سمند زرد رنگ با یک مسافر مرد جلوی پایم توقف کردند و چون دیدم تاکسی است سوار بر آن شدم. ...
برگزاری دومین جلسه رسیدگی به پرونده تعرض کنندگان به سفارت عربستان؛
های تلگرامی متوجه چنین تجمعی شدم برای نشان دادن انزجار خود از جنایات آل سعود به آن تجمع رفتم. کانالی که من این خبر را در آن دیدم حدود 40 هزار نفر عضو داشت و به همین دلیل فکر کردم که تجمع قانونی است و از غیرقانونی بودن آن اطلاعی نداشتم. حدود ساعت ده و نیم شب به آن جا رسیدم و ماموران نیروی انتظامی هم برخورد خوبی با ما داشتند. همانند بقیه افراد همراه جمعیت بودم ولی نه شعار دادم و نه چیزی را پرتاب کردم ...
مفقود شدن چندین فروند رزمناو و بالگرد ارتش ترکیه پس از کودتای نافرجام
شفافی در ترکیه خواهند داشت. وی خاطرنشان کرد، اگر این سربازان به ترکیه بازگردانده نشوند، این مساله به روابط دو کشور صدمه خواهد زد. از طرفی، سرنوشت دریادار ویسل کوسه له فرمانده نیروی دریایی ترکیه که از زمان وقوع کودتا خبری از وی در دست نیست، همچنان نامشخص است. گفتگوی اوباما با اردوغان کودتای نافرجام در ترکیه و ادعای دخالت فتح الله گولن ، مخالف ترکیه ای مقیم آمریکا، به اختلافات دو ...
قوام داعیه مدرنیسم داشت
.... بازار تعطیل شد، دانشگاه تعطیل شد که نشان دهنده قدرت آن جریان بود. البته احزاب ملی هم سهمی داشتند ، خود فراکسیون جبهه ملی هم اعلامیه داده بود و سهمی داشت، ولی در تهران وقتی آیت الله کاشانی حرف می زد، بالاترین حرف بود. او اصلا نترسید. در حرف های کاشانی کاملا شهامت و شجاعت دیده می شود. *در بیانیه قوام، نوک پیکان حمله به سوی آیت الله کاشانی است. به نظر شما چرا قوام به جای حمله به جناح ...
روایت کودتای ناکام از زبان مجری ای که با اردوغان مصاحبه کرد
...، 15 پلیس را در استانبول بازداشت و اسلحه هایشان را ضبط کردند. با شنیدن این اخبار بود که در آن شب عجیب به اتاق خبر رفتم. هند تاکید کرد: در برنامه واتساپ به خدمتکار اتاق خبر در آنکارا خبر دادم که فورا به دفتر برود تا اینکه من دخترم را به دست پدرش بسپارم و بعد در راه که به اتاق خبر می رفتم با منابع خبری تماس گرفتم. این خبرنگار ترک تصریح کرد: در ابتدا، برخی سیاستمداران از ...
گفتگو با کاپیتان با تعصب تراکتورسازی
...> فلاش بک ممنوع دوست ندارم به گذشته برگردم و در مورد دورانی حرف بزنم که از تیم رفتم. در آن دوره اتفاقاتی رخ داد. آن زمان جوان تر بودم، بی تجربه تر بودم، یک حرفی زدم که باعث دلخوری شد. رفتم کنار، تنبیه شدم و به لطف امیرخان برگشتم و اگر یادتان باشد خیلی هم خوب بازی کردم. قهرمانی، نه کمتر حالا که امیر قلعه نویی هست، سردار آجورلو هم سنگ تمام گذاشته و بهترین بازیکنان را ...
گفتگو با رامبد جوان / از این خندوانه دفاع می کنید؟
اسپانسرها گرفته می شود تا حجم بالای صحبت درباره اسپانسر در برنامه که بسیاری از مخاطبان به آن نقد دارند. شما من را به عنوان یک آدم حرفه ای که متر و معیار کارم را می شناسم، قبول دارید؟ بله . خب، وقتی من می پذیرم که از اسپانسر در برنامه صحبت کنم، دلایل زیادی برای کارم دارم و قطعا بی سلیقگی و بی فکری در آن نیست. موضوع این است که تلویزیون و سازمان صداوسیما از اسپانسرهای برنامه، 780 ...