سایر منابع:
سایر خبرها
90 روز جهنمی پناهجوی ایرانی در جنگل فرانسه
وضعیت زنان و مردان ایرانی می گوید. از دختران جوان ایرانی که قاچاق برهای زیادی آنها را اذیت کردند و در تاریکی های سرد کاله از ترس تجاوز و حمله قاچاق برها به داخل چادرشان بیدار می ماندند: کافه ای در نزدیک جنگل بود که من صبح به صبح با دادن یک یورو هم چای می خوردم و هم گوشی خودم را شارژ می کردم. یک روز صبح دو دختر ایرانی در کنار یک خانم کرد پشت میز من نشسته بودند و ایرانی حرف می زدند. متوجه شدم که این ...
آزار و اذیت زن جوان توسط دوستان شوهرش
غذا تهیه کنم. پس از صرف شام، شوهرم به اتاق خودش رفت و من سرگرم جمع کردن ظرف ها بودم که یکی ازدوستان بی شرم همسرم دست در بازویم انداخته و سعی کرد که مرا به سوی خودش بکشد. ولی من به شدّت خود را کنار کشیده و با جدّیت با فریادی تمام او را پس زدم. درآن هنگام من هرآنچه در دستم بود، از شدّت عصبانیّت با شدت به زمین زده و خواستم برای طلب یاری به نزد همسر همیشه خمارم بروم و او را در جریان ماجرا ...
خاطرات خواندنی یک خبرنگار از جنگ عراق و سوریه
ویترین را خوب می چینی. بیا ویترین مغازه را بچین. وقتی مغازه اش را می چیدم باورش نمی شد که مغازه خودش است. تخصص اصلی ام شده بود ویترین چیدن. خبرنگاری چطور از زندگی شما سر درآورد؟ سال 63 در اردوگاه باهنر تهران یک دوره تخصصی قرآن دیده بودم؛ که ازجمله هم دوره ای های من استاد کریم منصوری بود. از سال 71 در حین کارهایی که انجام می دادم مربی قرآن بودم. بعدازآن در ماه رمضان همان سال سازمان ...
حال و روز قربانی حادثه پارک ارم و خانواده اش/سقوط به زیر خط فقر به دلیل بیماری
...> او در ادامه می گوید: دختر من یک طراح بوده و با طراحی زندگی خود را می گذراند و نیازی به کمک نداشت اما حالا به واسطه این مشکل از دست و پایش نمی تواند استفاده کند. حال قاضی پرونده که در مسند قضاوت نشسته باید یک لحظه خودش را جای ما یا بستگان بیمار قرار دهد، بعد رأی صادر کند. تایید نهایی دستگاه به عهده چه نهادی بوده؟ واقعیت این است سازمان استاندارد، سازمانی است که در جهت حمایت از مصرف ...
احمدی نژاد از کجا ساندویچ می خرد؟
اینجا خبری از زرق و برق رستوران های بالای شهر و منوهایی که اسامی خارجی عجیب و غریبش به سختی خوانده می شود، نیست. هرچه هست صفاست و خاطرات روزهای نوجوانی مان؛ اینکه هر از گاهی پول توجیبی مان را با رفقا روی هم بگذاریم تا بتوانیم یکی از ساندویچ هایی را که از پشت ویترین چشمک می زد، بخریم و با یکی از آن نوشابه های سیاه مشهدی لاجرعه سر بکشیم و بعد هم... همان بدو ورود نان بولکی چشمنوازی می کند؛ نانی که شما را به دوران نوجوانی می برد و به حرف های حسین آقا که می گوید نان اصلی ساندویچی همین نان است. ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره +جزییات
.... اون از زندگی کردنش، اونم از مرگش! خدا رو شکر مرد و به دنیای حق رفت! حالا باید انقدر تو اون دنیا آویزون بمونه تا جواب تک تک جوونایی که مثل خودش بیچاره کرد رو بده!" بعد از فوت پدر، تنها کسی که گریه می کرد من بودم. راستش نمی دانم دل تنگ پدر بودم یا دلم برای خودم می سوخت که چرا هیچگاه یک پدر درست و حسابی نداشتم؟! طوفان که بر خلاف اسمش چهره و شخصیتی آرام داشت، درآن شرایط بهترین یار و ...
فرار یک دختر از چنگ مسافربرنماها
به گزارش تابناک رضوی، نغمه دختر جوانی است که خطر بزرگی از بیخ گوشش رد شده است. او می گوید: طلاها و گوشی تلفن همراهم را به زور گرفتند. اصلاً نگران ضرر مالی نبودم. در آن ثانیه های وحشتناک ذکر می گفتم و از خدا می خواستم خودش هوایم را داشته باشد تا بلایی سرم نیاید . نغمه نفس عمیقی کشید و افزود: من در صفحه حوادث و اخبار پلیسی در مورد سرقت های سارقان مسافربر که گاهی زنان جوان را طعمه هوس های ...
سخنرانی مناظره وار استاندار کرمانشاه و مدیر شبکه اطلاع رسانی مرصاد در روز خبرنگار؛ معین: پسرفت حاصل ...
استفاده کند و بخشی را در راستای حرف خودش استفاده نکند اما حرف من چیز دیگری است. وی گفت: آقای چشمه گچی گفتند حامی باشید. استان حامی شماست. من که در استانداری مسئولیت دارم تا به امروز که این همه ما را به خواب زدید، ما را به نالایقی و بی کفایتی و... (خواندید) تا امروز که نه به دادگاه رفتیم و نه شکایت کردیم و ان شاءالله این رویه را جاری هم می کنیم. در عین حال استانداری آرزو دارد که آن مصونیت ...
برخی تلاش می کنند مردم در حاشیه باقی بمانند/ فکر نمی کردم مسئولی حقوق بالای 20 میلیون بگیرد
خبری 20:30 اظهار داشت: وقتی این ایده مطرح شد پذیرش آن برای برخی مشکل بود ولی قصد من این بود که مجری ها در این بخش به راحتی خبر بخوانند و حرف ها را بتوان راحت زد؛ به هر حال از همان ابتدا کار به خوبی آغاز شد و امروز خوشحالیم که خبر 20:30 پربیننده ترین بخش خبری است و این نشان می دهد که گفتمان نرم خبر، در جدی ترین موضوعات ضروری است. وی در ادامه با اشاره به مباحث ضروری در مسئله خبر رسانی به ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
. یعنی 10 ساله که فقط با دستفروشی تو مترو پول در میاری؟ آره. زندگی این طوریه دیگه گل من. زندگیم انقد سخت نبود. 15 سال کارمند مخابرات بودم. البته قراردادی. همه چیز خیلی خوب بود؛ خیلی. تا اینکه یک سال تصمیم گرفتن، قراردادهامون را تمدید نکنن. 27 روز هم مجانی کار کردیم اما خبری نبود. خلاصه یه روز صبح اومدن و گفتن تغییراتی ایجاد شده، ما هم کاری از دستمون برنمی یاد، تشریف ببرید! من موندم ...
اقدام زشت زنان در پارک بانوان با دختر 17 ساله
گوشه گیر و منزوی شده بود و با کسی حرف نمی زد. همسرم می گفت سربه سرش نگذاریم؛ چون این رفتارها در سن نوجوانی طبیعی است. کمی نگران بودم؛ اما چیزی نمی گفتم. هفته قبل یک روز سراسیمه وارد خانه شد و در را محکم بست. علت این کارش را پرسیدم. گفت دو جوان موتورسوار مزاحمش شده اند و دست از سرش بر نمی دارند. حال بهاره اصلا خوب نبود و وقتی حرف می زد، صدایش را می کشید. به حرکاتش مشکوک شده بودم. تا ...
گشوده شدن پرونده ای 80 ساله/ بالا امامزاده برگی از خاطرات دور
خوانی در آنجا آن را مقدس می پنداشتند که مقبره و اثر ظاهری امامزاده با خیابان کشی از بین رفت. بالا امامزاده سراب خاطره ای بی نشان از گذشته های سراب باقر عابدی از بومیان محل در مورد امامزاده کوچک سراب می گوید: خوب به یاد دارم زمانی که بچه بودم مادرم مرتب برای زیارت به امامزاده کوچک می رفت و حتی می شنیدم که از قبولی نذرهایش حرف می زد. این شهروند سرابی عنوان می کند که ...
خبرنگاری که نیم قرن با خبر زندگی کرد
یکی بود ، یکی نبود، بعد از خدا تو اردکان فقط حاجی کلاهدوزان بود. مادرزادی توکار خبر بود ، می گن خبر تولد خودش رو هم 9 ماه و لحظه به لحظه از تو شکم مادرش ، مخابره کرده کیهان بچه ها: من از قبل از تولد در خبر بودم به دنیا آمدم تا تیتر اول در جهان باشم. حاجی عاشق خبره ، هم می گیره ، هم می سازه ، هم می فرسته و گاهی هم پاش بیفته می چاپه ، البته تو چاپیدن خدائیش استاده. حاجی در غلو هم ...
آرامش در میان خشت های ساده
ناراحت باشی، زیارت که می آیی انگار که غم ها از یادت می رود. حس خوبی به آدم دست می دهد که نمی شود در موردش حرف زد . او ادامه می دهد: نه فقط امامزاده سیدمحمد، که همه امامزاده ها چنین حسی می دهند. درست است که خیلی ها برای گرفتن حاجت می آیند، این سر جای خودش، اما همه چیز در حاجت گرفتن خلاصه نمی شود . وی به زبانی ساده و خودمانی اضافه می کند: زیارت آمدن، توفیق می خواهد و تا طلبیده نشوی این توفیق را پیدا ...
گفت وگو با زن بیوه که برای ازدواج مجدد دست به کار بسیار کثیفی زده بود +عکس
گو با زنی که بخاطر ازدواج مجدد دختر کوچک خود را به قتل رساند از شب حادثه بگو. آن شب سارا سرش درد می کرد. با آبمیوه به او قرص دادم. نمی دانستم قرصی که به او می دهم متادون است. حالش خوب بود، حتی تا 2 نیمه شب با گوشی ام بازی می کرد. اعتیاد داری؟ اصلاً، اما کم کم داشتم از فشارهای زندگی معتاد می شدم. پس قرص متادون را از کجا آوردی؟ از عطاری ...
اعتراف به جنایت خونین در مزرعه
با هم درگیر شوید؟ در حال رانندگی بودم و او در کنار من نشسته بود و با هم به سمت خانه در حرکت بودیم که ناگهان صفر حرف های زشتی زد که من به شدت عصبانی شدم، آنقدر عصبانی بودم که حتی می خواستم به سمت تریلری که از روبه رو به طرف مان می آمد بروم و دست به خودکشی بزنم. او چه حرفی زد که حاضر به خودکشی هم شده بودی؟ صفر از من خواست همسرم را طلاق بدهم. بعد هم مسائل دیگری را مطرح کرد که ...
بین کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی نمی توان مرزبندی ایجاد کرد
.... در این کرسی ها حرف های چالشی مطرح می شود و مسائلی زیر سوال می رود که البته این ها لازمه این کار است. افرادی سوالاتی دارند که حتی ممکن است به مرزهایی از خطوط قرمز نظام هم برسد. خوب فرد می ترسد که وقتی مجوز چنین جلسه ای را بدهد ممکن است تحت تعقیب و پیگرد قرار بگیرد. این ترس وجود دارد. بنابراین در این قضایا هنوز به درستی جایگاه و فهم درستی از این موضوع وجود ندارد یعنی اینکه کرسی های نظریه ...
رنج بیماران اعصاب و روان از کمبود تخت بیمارستانی
دادوبیداد می کرد و حرف های نامربوط می زد که توضیح دادنش به راننده سخت بود. در بیمارستان هم معطلی برای بیماران کرجی کم نبود. گاهی باید ساعت ها در اورژانس منتظر می ماندند تا بالاخره زمان بستری برسد. روز اول، تلخ ترین روز بود. دوری راه فقط در روز بستری به چشم نمی آید. این مسیر برای خانواده هایی که گاهی باید هر روز 30 کیلومتر دور از خانه به بیمارشان سر بزنند، مصیبت است. باید هر روز کیسه های ...
رضا عطاران:دوست ندارم درباره ی زندگی شخصی ام حرف بزنم
می کنم که چرا نمی شود به شکل بهتری حرف زد. شکل بهتر یعنی چطور کاری؟ همین الان کلی فیلم و سریال داریم درباره ی اعتیاد ... عطاران: اینها اگر خوب بودند که تأثیر می گذاشتند. خب، فکر می کنید باید فیلمی بسازید که تأثیر بگذارد؟ عطاران: دوست دارم این اتفاق بیفتد. چطور به ایده می رسید؟ عطاران: توی دراکولا نزدیکی خون و اعتیاد به شکل سنتی و ...
وحشت طاها کوچولو از شکنجه های سیاه
زند گی خود فرار کرد ه و به مکان نامعلومی رفته است. د رنهایت پنجشنبه گذشته مأموران مخفیگاه متهم را شناسایی کرد ه و او را به د ام اند اختند . پسر جوان بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت و به مأموران گفت: من و راضیه د ر یک مجلس میهمانی بود که با هم آشنا شد یم. از همان زمان تصمیم به ازد واج با او گرفتم و برای این که تنها نباشد ، به خانه اش رفت و آمد می کرد م. روز حاد ثه بود که طاها شروع به گریه کرد . هر ...
ماجراهای علی غصه خور!
حدی سوزناک بود که دل دشمن را هم به درد می آورد. آرزو کردم که ای کاش در همان حال، یک نی غم انگیز به طور همزمان نواخته می شد تا یک تراژدی کامل و بی نظیر شکل می گرفت!... پیرمرد، بدون این که بتواندکلمات را درست ادا کند، بی توجه به عابران، با صدایی محزون و از اعماق وجود، آه می کشید و با خود حرف می زد که:" " آی عزیز بابا! قربان آن هیکل چهار شانه ات بروم! حالا چه خاکی بر سر بریزم؟! جواب مادرت ...
پدیده شهرام
کوچک دعای جوشن کبیر داشتم که از بدو حرکت با ماشین اسکورت محافظان شروع به خواندن جوشن کبیر می کردم! می دونید من تا قبل از رفتن به زندان، حتی به کلانتری محل هم نرفته بودم، یهو مستقیم مثل چی انداختنم در اتاق یک در دو متر سلول انفرادی! راستشو بخواین وقتی ماشین های اسکورت به سمت دادگاه حرکت می کردن، یهویی ترس و وحشت بر من وارد می شد و من شروع به خوندن دعای جوشن کبیر می کردم، عزیزم خداجونم من ...
سالروز آسمانی شدن تیز پرواز آزاده شهید حسین لشگری / اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ
: اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ، وقتی رفت 28 ساله بود، وقتی برگشت 47 سال از عمرش می گذشت. پیر و شکسته شده بود و موی سیاه در سر نداشت؛ دندانهایش همه ریخته بود و اینها همه آثار شکنجه هایی بود که به جرم کار نکرده سرش آورده بودند. شیرینی دیدار چهره تغییر کرده اش را از یادم برد. پسر چهار ماه مان حالا 18 ساله شده بود و برای اولین بار پدرش را می دید... اینها گوشه ای از صحبت های خانم حوّا لشکری ...
دختران هاشمی رفسنجانی از افشای کدام واقعیت تاریخی واهمه دارند
[سازمان مجاهدین خلق] ظاهراً آقای لاهوتی با آنها قطع ارتباط نکرده بود و مدعی بود که من با اینها هستم تا شاید بتوانم آنها را برگردانم. سازمانی ها به منزل ایشان رفت و آمد می کردند، از کسانی که بنا به اظهار آقای لاهوتی به خانه ایشان رفت و آمد داشتند بهرام آرام، تقی شهرام و دختر آقای دزفولی به نام بتول دزفولی و وحید افراخته بودند. آقای لاهوتی می گفت اینها گاهی شب ها هم در منزل من می مانند و اظهار می کرد که ...
ضعف تیم رسانه ای شما، فقط چهره ای منفی از دولت را به تصویر کشید
بخشش گناه است. وی تصریح کرد: چرا من به نهج البلاغه مراجعه نکنم مراجعه می کنم. از نهج البلاغه خواهم گفت ولو این که دوستی جمله من را که دو بخش دارد بخشی را استفاده کند و بخشی را در راستای حرف خودش استفاده نکند اما حرف من چیز دیگری است. وی گفت: آقای چشمه گچی گفتند حامی باشید. استان حامی شماست. من که در استانداری مسئولیت دارم تا به امروز که این همه ما را به خواب زدید، ما را به ...
مدتی بود به همسرم مشکوک شده بودم
کرد و گفت: من یک نوه دارم که 10ساله است. وقتی دخترم از شوهرش جدا شد، پسرش با او زندگی می کرد، بعد از قتل دخترم، نوه ام با پدرش زندگی می کرد و ما با هم ارتباط داشتیم اما یک سال قبل داماد سابقم فوت کرد و این طور بود که ارتباط ما به طور کامل قطع شد و من هرچه تلاش کردم نوه ام را پیدا کنم موفق نشدم. اما از طرف خودم درخواست قصاص دارم. من پولی ندارم که تفاضل دیه و سهم صغیر را بدهم بااین حال از قصاص هم گذشت ...
لبخندهای زیبا در جنگ با سرطان و مشکلات سخت زندگی +تصاویر
می گوید مادرم با وجود بیماری قلبی که دارد مرا به بیمارستان می برد و بیشترین کسی است که از من مراقبت می کند. به زیبا گفتم در این گرمای طاقت فرسا و با وجود گرمای که در داخل خانه از نبود وسایل سرمایشی اذیت نمی شوی، زیبا در جواب گفت، بله ولی چاره ای جز این ندارم و مجبورم روبروی این پنکه کوچک بنشینم تا خنک شوم. از زیبا سوال کردم تنها درخواست تو از مسئولین چیست؟ جالب اینجاست که ...
رضا عطاران:دوست ندارم درباره ی زندگی شخصی ام حرف بزنم
زیر این پوسته اتفاقات دیگری دارد می افتد. من توی فیلمم خواستم یک بخشی از این ماجرا را بگویم. عطاران اینها که نگفتی نیست. عطاران: اصل مطلب را نمی گویم، حواسم هست! اما به هر حال معلوم است که موضوعات اجتماعی وادارتان می کند که به شان فکر کنید و درباره شان قصه بسازید. عطاران: آره، برایم جالب می شود و فکر می کنم که چرا نمی شود به شکل بهتری حرف زد ...
من سفارشی نویس نیستم/ قلمم زنانه است
مشغول شدم و وبلاگ زدم و وارد فضای مجازی شدم. در این مسیر، مدتی کیهان بودم، مدتی شبکه ایران که سایت اینترنتی روزنامه ایران است، از خرداد 88 هم در روزنامه جوان مشغول هستم و در این حدفاصل از سال 88 تاکنون، حدود یک سال و نیم دبیر سیاسی سایت الف بودم و باز هم به روزنامه جوان برگشتم و الان هم در این روزنامه مشغول هستم. به نظر بین تحصیلات حوزوی و خبرنگار سیاسی فاصله وجود دارد، چطور شد که این ...
ادامه حمله روشنفکرنماها به چادر یک ایرانی
لبخندهای این مربی و بانوان ورزشکار ایرانی نشان می داد آنها به آنچه هستند افتخار می کنند و هیچ مشکلی هم با پوشش خود ندارند. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد می توان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و در عین حال در متن و مرکز بود. اما در این میان چند روشنفکرنما که همیشه با عقاید مسخره خود به فرهنگ و هویت ما لطمه ...