سایر منابع:
سایر خبرها
پدرم، نعمت اصالت و نعمت معرفت و ایمان را در خونم تزریق نمود/ شهید زیباترین تفسیر عشق، شجاعت و ایثار است
بزرگ آب می شود و دلش آرام می گیرد. نگفتی وقتی جلو پدر بزرگ راه می روی و او قد رعنا و چهره زیبایت را می بیند زیر لب بدون آنکه متوجه شوی الحمدالله می گوید و دوست دارد در آغوشت بگیرد و صورتت را ببوسد. حتماً شما هم با خودت گفتی با مصطفی می روم که تنها نباشد. درد دل دردانه بزرگ شهید بختی: پدر جان آیا می شنوی چه می گویم؟ می دانم که می شنوی. دوست داشتم در کنارم باشی تا سر ...
تجارت سیاه با یک بیماری
این درمان ها فقط چند روز اثر داشت و بعد از آن پوستم نه تنها بهتر نمی شد، بلکه بدتر هم می شد. مهری که به دلیل مصرف طولانی مدت داروهای کورتون دار تا دم مرگ و حمله قلبی هم رفته بود، می گوید: یادم هست چند روز بود دردهای شدیدی را در قفسه سینه ام احساس می کردم و روزی ناگهان دچار حمله قلبی شدم که اگر کمی شدیدتر بود و یا مادرم مرا کمی دیرتر به بیمارستان رسانده بود، الان زنده نبودم. این دختر جوان ...
و اکنون نام نویسی دختران مدافع حرم
گفتمان نیوز: خاطرات کودکی خود را مرور می کنم و در بین هیاهوی بازی های کودکانه تنها یک حسرت و یک بغض فرو خورده می یابم، بغضی که در گلو خفه شده بود. بغضی که شاید با شیر مادرم یا اشکهای پدرم در خونم جریان یافته بود و حالا بی آنکه بدانم حال غریب من حکایت از یک عشق زیبا بود. آری عاشق شده بودم، عاشق. عاشقی که تمام هم و غمش دست یافتن به خواسته ای دست نیافتنی بود. آری، حسرتی که تمام عنصار وجودم را تحقیر ...
افزایش 168 درصدی کشف انواع مواد مخدر در شیروان
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی شیروان ، "سرهنگ مسعود وحیدی" فرمانده انتظامی شیروان در نشست خبری با اصحاب رسانه این شهرستان گفت: در نظام جمهوری اسلامی استکبار برای ضربه زدن و سست کردن بنیان خانواده و پایه های اخلاقی تمام تلاش خود را برای ایجاد نا امنی و ترویج مواد مخدر گذاشته است گفت: قاچاق مواد مخدر چه به صورت خرد و یا کلان ضمن اینکه خودش جرم محسوب می شود تقویت کننده بقیه جرائم نیزمی باشد و در اکثر ...
نخبه قرآنی با ازکارافتادگی چهار عضو را دریابید/ ردپای گمشده عمل در وعده های برخی مسؤولین!
...، به همین راحتی تنها گذاشته شود؟ واقعاً چه وجدان های خوابی دارند برخی مسؤولین این کشور! فارس: از سختی های بیماری تان بگویید. یک سال تمام هر شب تا صبح از درد بیدار بودم. به دکترهای زیادی هم سر زدم، هر بار هم هرکدام یک دارو می دادند و باز یکی دوماه دیگر همان آش و همان کاسه! گاهی خودم را از درد می زدم، نمی توانستم بخوابم و هم اینکه درد می کشیدم، همسرم پا به پای من بیدار بود و ...
شاهین مرا سوار ماشینش کرد - او وحشیانه روسریم را کشید تا اذیت وآزارم کند
است که فقط به درد زنگ زدن و پیامک دادن می خورد . مهتاب به مینو دوستش که کلی از کامپیوتر و فضای مجازی و ...سردر می آورد زنگ زد و با هم قرار گذاشتند که مینو یک ساعت دیگر به منزل آنها برود . تلگرام ، واتس آپ و سایر نرم افزارهای دنیای مجازی دنیای جدید و جالبی را پیش روی مهتاب گشود. باورش نمی شد دنیا این همه تغییر کرده و او چند سال همانند عقب مانده ها گوشی قدیمی داشته است نگاهی به لیست تلفنش ...
آزار و اذیت وقیحانه زن جوان توسط 2 دوست شوهرش
که روزی این همه اندوه و درد، سرانجام محو و نابودم خواهد ساخت. در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم ، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و نظرات آنان هیچ بهایی نمی داد و همیشه حرف ،حرف خودش بود. فراز و نشیب های گوناگون زندگی دوران کودکی را به سرعت در بستر رویاهای عاشقانه، پشت سر گذاشته و به سن ...
اقدام بی شرمانه مرد متاهل پس از تجاوز به دختر نوجوان
که همراه یک دختر کوچولو به پارک آمده بود آشنا شدم. وی افزود: هر روز که به پارک می رفتم امیر را ملاقات می کردم و وی ادعا کرده بود که دختر کوچولو خواهرش است. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه کامران به خواستگاری ام آمد و پدرم به خاطر نداشتن پول جهیزیه جواب منفی به آنها داد و همین کافی بود تا ساعت 2 بامداد در حالیکه اهالی خانه خواب بودند از خانه فرار کنم. پس از فرار به امیر زنگ زدم و او ...
گفت وگو با مهندسی که رتبه اول کنکور تجربی شد
سرما می کوبند. الان موجب انبساط خاطر مردم شدم! در دبیرستان هم که بودم برای استعداد تحصیلی بیشتر رشته های تجربی برای من می آمد؛ ولی چون از کودکی با پدرم ریاضی کار می کردم و خودم هم مدام در المپیادهای ریاضی شرکت می کردم و رتبه می آوردم خیلی به ریاضی علاقه داشتم، به این سمت سوق داده شدم. بعد از اینکه کنکور دادم هم به دنبال رشته ای بودم که بیشتر ریاضی داشته باشد و بهترین دانشگاه هم برای این رشته شریف ...
رضاییان: همه تلاشم را کردم در پرسپولیس بمانم
...> وی ادامه داد:برای بار هزارم می گویم دوست دارم در پرسپولیس بمانم و می دانم هواداران هم لطف دارند اما سرمربی تیم تصمیم می گیرد. مدافع تیم ملی افزود:هم از سرمربی و هم از باشگاه بابت سفر به ترکیه عذرخواهی کردم و چند نوبت هم از هواداران عذرخواهی کردم.برانکو معتقد است که لیست تیمش پر است و جایی برای من ندارد. رضاییان در ادامه درباره تعیین وضعیتش خاطرنشان کرد:من وقت زیادی ندارم و ...
جوانی که گاوداری را بدون چشم اداره می کند
شدند و مرا نزد پزشک بردند. از آن روز درمان های مختلفی روی من انجام شد و بارها به اتاق عمل رفتم و چشمانم جراحی شد اما فایده ای نداشت. سرانجام پزشک ها به پدر و مادرم گفتند که بیماری من درمان ندارد و برای باقی عمرم نابینا شده ام. با وجود آنکه سن زیادی نداشتم اما بخوبی معنای نابینایی را می فهمیدم و درک می کردم. آخرین تصویری که به یاد می آورم و آن را خیلی واضح و روشن به خاطر سپرده ام، چهره نگران پدر و ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
دوباره برگشتم، مترو. تا همین دو سال پیش، چند سالی اینجا کار می کردم. بعد تونستم یه پس اندازی جمع کنم و خودم یه شرکت پخش مواد غذایی زدم. دو سالی کار کردم اما خودت که می دونی، بازار خیلی خرابه. دوباره برگشتم اینجا. منظورت اینکه با پس اندازی که از دست فروشی تو مترو عایدت شد، شرکت زدی؟ (خیلی دوست ندارد به این سوال جواب دهد.) نه؛ خودمم یه چیزی داشتم. شما که یه زن جوون شیک ...
هاشم یک عاشق و سرباز تمام عیار ولایت بود
اردبیل به رسم ادب و برای عرض تبریک و تسلیت با حضور در منزل این شهید بزرگوار از خانواده ایشان دلجویی کردند آنچه می خوانید بخش اول گفتگو با ننه لر عروجی مادر شهید بزرگوار و حسن دهقانی نیا برادر این شهید والامقام است . از کودکی هاشم بگویید؟ مادر شهید : هاشم هفت سال داشت که پدرش به رحمت خدا رفت و به همین خاطر از همان کودکی دلش می خواست روی پای خودش بیاستد با اینکه می خواستم ...
آرام کردن خیال مشوش جامعه از عدالت اجتماعی با رنگ و لعاب واژه ها
در سطح کشور جوری نگاه کنیم که اگر این آسیب در داخل خانواده ی خود ما بود، آن جور نگاه می کردیم. اگر بنده یک بچه ی معتاد داشته باشم چه حالی دارم؟ اگر کسی در خانه یک دختر فراری از...خانه داشته باشد چه حالی دارد؟ تصورش را بکنید، اگر این دختر از خانه ی دیگری هم فرار کرد، ما باید همان احساس را به خودمان تلقین کنیم ولو طبیعتاً نداشته باشیم... ما باید به این قضیه در سطح جامعه حساس باشیم و به فکر علاج باشیم... ما در واقع اهتماممان به وضعیت مردم مثل اهتماممان به داخل خانواده ی خودمان باشد. [1] بیانات در حرم رضوی 01/01/1388 [2] .بیانات در دیدار کارگزاران نظام 23/05/ ...
سرنوشت نامراد زندگی با مراد
پدرم را با خطاهایم خم کردم و تمام موهای مادرم سفید شده است. داستان زندگی من سراسر پند و عبرت برای جوان هایی است که با چند کلاس سواد و غرور بیش از حد پدر و مادر خود را بی سواد و امل فرض می کنند. من اگر به نصیحت های خانواده ام گوش می دادم و دختر سر به راهی بودم یعنی اسیر احساسات هیجانی ام نمی شدم این همه گرفتاری و بدبختی سرم نمی آمد و با یک بچه و بال گردن خانواده ام نمی شدم. البته تجربه ای بود که از این به بعد محکم وبا اراده زندگی کنم و از خدا بخواهم یک لحظه مرا به خودم وانگذارد. ...
دور از انتظار !!
بی مسئولیتی هستی؟ دیشب پسرت تا صبح در آتش تب سوخت در حالی که تو بر سر منقل نشسته ای و مرا بدون پول و خرج خانه رها کرده ای؟ با کدام پول باید فرزندم را درمان کنم و ... او سپس لگدی به بساط دود و دم پدرم زد و خانه را ترک کرد دیگر همه چیز لو رفته بود مادرم که تحمل هوو را نداشت به صورت توافقی از پدرم طلاق گرفت تا روزگاری را در آسایش و آرامش سپری کند. در این میان پدرم حضانت مرا به مادرم واگذار کرد چرا ...
شکستِ بزرگِ محمود استادمحمد و کینه اش از آربی آوانسیان+عکس؛ فیلم و صوت
توجه شان به تئاتر جلب شده بود و می خواستند از این راه کاسبی کنند و بیژن مفید را به کارهای دیگری کشاندند. بیژن مفید حیف شد. تا آخر عمر متاثر از بیژن مفید پس از استعفا پدرم مدتی به بندرعباس رفت. خودش درباره این سفر می گفت که هدفش جای خاصی نبود، چون در هیچ شهر و استانی نه فامیلی داشت و نه دوست و آشنایی. می گفت بار و بنه ام را جمع کردم و رفتم ترمینال؛ اتوبوسی که آن ساعت حرکت می ...
ترفند مرد متجاوز برای جلوگیری از شکایت
طریق تلگرام با او در ارتباط بودم تا اینکه جوانی به خواستگاری ام آمد. اما پدرم به خاطر سن کم من و نداشتن پول خرید جهیزیه با ازدواج مان مخالفت کرد و جواب رد به خواستگارم داد. همین باعث عصبانیتم شد و شبانه از خانه فرار کردم. همان شب به محمد زنگ زدم و از او کمک خواستم. او مرا به خانه اش دعوت کرد. چون جایی برای ماندن نداشتم به آنجا رفتم. او به من گفته بود مجرد است اما وقتی به خانه اش رفتم و ...
اشعار آیینی ویژه ولادت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام
... بهترین عبد خدا اینجا خدایی می کند از تمام آفرینش دلربایی می کند ** از هزاران کعبه زیر سایۀ دیوار تو بار خیل انبیا افتاده در دربار تو من کیم تا باشم ای وجه خدا، زوار تو؟ خارم و روییده ام در دامن گلذار تو می کشی ناز مرا هر چند هستم عار تو گرچه بودم با گناهم باعث آزار تو هر چه می بینی بدی از من ...
صحنه هایی که دل می شکند و روح آزار می دهد!
وضعیت را تحمل کرده ام و الان چاره ای ندارم جز اینکه تنها به فکر خودم باشم. به هر دری زدم تا از این زندگی فلاکت بار خلاص شویم اما نشد که نشد. چند روز پیش صاحبخانه مان به دلیل تاخیر چند ماهه در پرداخت اجاره خانه کلیه اسباب و اثاث مارا بیرون ریخت و مدتی را در پارک محله اطراف خانه سپری کردیم. زن که چهری او حکایت از سال ها رنج و سختی می داد و با فرزندانش روزهای سختی را پشت سر گذاشته بود ادامه داد ...
شناسایی پیکر سردار ناصری بعد از 40 روز
.... چند سال بعد، پسر حاجی! در دانشگاه تربیت معلم قبول شد و مدتی به عنوان یک معلم خوب به شهرستان برگشت؛ و آن دو دختر هم زیر نظر حاجی و با کمک او ازدواج کردند. بعد از شهادت حاجی، یک روز یکی از اقوام آمد خانه ی ما و گفت: چند روز پیش رفته بودم سر مزار شهید ناصری صحنه ی عجیبی دیدم. پرسیدم: چه صحنه ای؟! گفت: یک مرد و دو تا زن جوان اومده بودند سر مزار و چنان ...
بلای که بر سر پریا در خانه فساد آمد - من در کوچه های شهر به دنبال محبت بودم
شده است. وقتی به کلانتری آمدم نمی توانستم باور کنم که او پریای نازدانه من است چرا که از لباس های زننده ای که به تن داشت خجالت می کشیدم و از دیدن آرایش غلیظ او شرم می کردم. دخترم بر اثر غفلت من و امیرخسرو و رفت و آمد با دوستانی که شناختی از آن ها نداشتیم به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود و به همین خاطر در مراکز فساد پرسه می زد و... پریا نیز که تا آن لحظه سکوت کرده بود رو به مادرش کرد و گفت: من در کوچه های شهر به دنبال محبت بودم و... خراسان 110 ...
با چاقو مرا تهدید کرد و در تاریکی پارک مرا مورد آزارگری قرار داد
پدرم حدود 8 سال است که درکنار مادرم زندگی می کنم و خرجی خانه را از مزون لباس تامین می کنیم که چند روز پیش مادرم برای خرید لباس به ترکیه سفر کرد وی افزود:بعضی اوقات برای اوقات فراغتم به این پارک مراجعه می کنم که شب گذشته این جوان قوی هیکل با چاقو به سراغم آمد و پس از سرقت گوشی موبایلم خواست تا لباسم را در بیاورم و در حالیکه التماسش می کردم نقشه اش را به اجرا رساند و پا به فرار گذاشت. ...
گپی با ماهور الوند ، دخترِ فیلم دختر
حدسم هم درست از آب درآمد، چند موقعیت از فیلمنامه مانند رابطه میان دختر و پدر را انتخاب کرده بودند. در ادامه و بعد از یک هفته دستیار آقای میرکریمی تماس گرفتند و گفتند که می خواهند یک بار دیگر مرا ببینند. رفتم و این بار تست های دیگری با حضور عوامل دیگری از فیلم از من گرفتند و آن ها را هم فیلم برداری کردند. بعد این ها باز هم به من گفتند برای تصمیم نهایی تماس می گیریم. در همین اوضاع بود که ...
امین تارخ: بازیگری را با فشن بودن اشتباه گرفته اند
امید به بازیگران میانسال و کهنسال داده می شود که بازنشستگی به معنای ازکارافتادگی نیست. یا دنی کالینز را برای آل پاچینو می نویسند تا سندهایی از او در سنین مختلف به یادگار بماند. دوست و همکار شما، آنت بنینگ 58 ساله هم در این فیلم بازی خوبی می کند. (می خندد) بله، چند سال پیش او به همراه برخی اعضای آکادمی اسکار به ایران و به کارگاه بازیگری ما آمد و به قول خودش از این فضا و جدیت امر ...
بیوگرافی افسانه بایگان
و تصویر شدم، صحبت می کردیم. ایشان که مرسده نام دارند معتقدبود مسیر سینما و تئاتر مرا صدا زده است. واقعا هیچ دلیل دیگری نمی تواند داشته باشد. زیرا بعد از بازی در فیلم کوتاه بوق ، سال ها به دور از تصویر، فیلم و سینما در حال زندگی بودم و دور از این فضاها قرار داشتم تا این که دو مرتبه در 19 سالگی باز اتفاق سربداران پیش آمد و دوباره به دنیای بازیگری برگشتم این بار دیگر انگار این راه برایم ...
انتخاب کنید همان زندگی را داشته باشید که می خواهید
اجازه ندهم که چیزی حس کنم. هفت سال بعد از مرگ مادرم عادت ها و رفتارهای عجیبی پیدا کرده بودم. غم از دست دادنی که برای مدتی طولانی در یک جعبه در سرم قفل شده بود، بالاخره منفجر شد و خودش را نه با گریه کردن و زار زدن بلکه با اضطرابی شدید و اختلال وسواس فکری-عملی نشان داد. با افکار به شدت عجیبی که خودم را هم می ترساند. حتی به این فکر می کردم که اگر دیگر زنده نباشم چه می شود. مثل ...
آقای منتظری! باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را مقابل زنان و فرزندانشان گوش تا گوش بُریدند!
نفرین می کردند ولی من به جان خریدم. آخر مگر هر چه از دوست می رسد نیکو نیست؟ با اینکه من فرزند امام بودم و بیست سال از آقا سعید بزرگتر بودم از ایشان تقاضای ملاقات کردم اما نپذیرفت ولی از آنجا که قرار گذاشته بودیم از چیزی بدمان نیاید (3) چند روز بعد مجدداً این تقاضا را تکرار کردم اجازه نفرمودند. آیا همه اینها از باب محبت به شما نبود گوشزد نمودن خطر لیبرالها و منافقین از باب ارادت نبود؟ ولی ...
نیم صفحه اول روزنامه پیروزی چاپ فردا / 21 مرداد
سید جلال و بیرانوندو اقایون نخواستن امسالم رامین،نتیجشم دیدید اخه از یه سوراخ چند بار ٖگذیده شیم ای خدا نقل قول +16 #12 مهرگان10 2016-08-11 00:39 بازی مقابل صبا بازی سختیه و خبری از شیش تایی شدن صبا نخواهد بود امیدوارم ببریم ولی خیلی سخته نقل قول +41 #11 Milad.s 2016-08-11 00:31 از یه طرف جناب اقای طاهری! اگه به گفته ی شما رضاییان قصد داره به ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند/چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد
سرشان بود و چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد. زیبایی، جاذبه و ابهت وجودی شان به قدری بود که نمی شد به ایشان مستقیم نگاه کرد. *آن موقع چند ساله بودید؟ من آن موقع 19 ساله بودم و ایشان حدود 38 ساله بودند. اخوی چای آوردند. آقای مجتهدی به برادرم گفتند اگر ممکن است می خواهیم یک خلوت چند دقیقه ای با هم داشته باشیم. به فکر فرو رفتم که این آقا از کجا اسم مرا می داند و ...