سایر منابع:
سایر خبرها
چهره هایی که - اِم اِس - را از پای درآوردند!
سال 1996 در سن 50 سالگی دریافت که ام اس دارد. کتز می گوید اولین علائم را در سال 1996 احساس کردم: داشتم روی یک برنامه تلویزیونی کار می کردم، بعد از هر اجرا باید روی صحنه می رفتیم و دریافتم که من از بقیه عقب می مانم. طی سال ها مخفی نگه داشتن بیماری برای کتز سخت تر و سخت تر می شد. مدیر برنامه و وکیل کتز به او گفته بود: در هالیوود نمی توان پیر یا مریض شد. سرانجام سربسته نگه داشتن بیماری برای جاناتان ...
کارگردان چرخ فلک: سینما دارد به قهقرا می رود
به این نگاه قبول کردم که برای اولین بار در تلویزیون مجموعه بسازم. البته پیش از این هم طرح هایی برای سریال سازی داشتم که حتی جامع تر و همراه با اندیشه ها و دغدغه های حرفه ای تری بود، منتها به دلایلی شرایط ساخت آنها به وجود نیامد! به هر حال چرخ فلک هم نزدیک به سلیقه ام در حوزه اجتماعی بود و تجربه جدیدی در کارنامه من به حساب می آید و امیدوارم مخاطبان هم با دیدن آن احساس خوبی پیدا کرده باشند. ...
پسر خواهرکش بخشیده شد
اجساد آنها را از بین ببرد. با به دست آمدن این سرنخ ها و در ادامه تحقیقات پلیسی پسر جوان به دادسرا احضار شد و در برابر بازپرس اظهار کرد که من به خانه آمده بودم که یکدفعه خواهرم از کلاس قرآن بازگشت. مادرم از دست او عصبانی بود و با مشت به او حمله کرد. از دستش عصبانی شدم و خواهرم را از زیر دستش بیرون کشیدم و شروع به کتک زدن مادرم کردم که یک دفعه او پرت شد و سرش به کناره کابینت در آشپزخانه خورد ...
فرمانده حزب الله به سعید گفت: شما شهید می شوی!
سفر کربلا برم که رفتی و به سلامتی برگشتی. ایشان گفت خواسته من چیز دیگری بود که به لطف خدا برآورده شد. شما فرزندانتان را در نبود پدر بزرگ کرده بودید برایتان سخت نبود که سعید مدافع حرم شود؟ مانند هر مادری من هم نگران شدم، اما نگرانی من بیشتر هم بود. سعید 12سال داشت که پدرش به رحمت خدا رفت و من با چه زحمت و سختی او را بزرگ کردم و همیشه دورادور مراقبش بودم. الحمدلله خدا با ما بود و سعیدم راه ...
ادعای قاتل زن و دختر 3ساله اش:مقتول مرا دوست داشت و می خواستیم با هم ازدواج کنیم
همین هم مبلغ یک میلیو ن تومان به عنوان خرجی به همسرم دادم و فردای همان روز متوجه قتل دختر م و همسرم و سرقت این یک میلیون تومان وجه نقد و مبلغ 8 میلیون تومان دیگر وجه نقد از داخل اتاق خوابمان شدم. با تایید خبر سرقت از محل جنایت در بررسی های بیشتر کارآگاهان و اکیپ بررسی صحنه جرم مشخص شد که شلنگ بخاری کاملا عمدی و با استفاده از چاقو بریده شده است. با بدست آمدن این سرنخ ها تلاش برای به دام ...
روحانیون اهل سنت چگونه عضو بعثه امام خمینی در مدینه شدند/دستور امام برای کمک مالی به طلاب سنی کردستان
این استان رفتم و مدت سه سال و نیم در آنجا مشغول فعالیت های تبلیغی و دینی بودم. حجت الاسلام والمسلمین هاتفی ادامه داد: پاسخ گویی و مقابله با شبهات اعتقادی که احزاب کومله، دموکرات، زرقاوی، شفق صبح، ستاره سرخ، داس و چکش و 23 حزب منحط و منحرف دیگر در بین مردم درخصوص اسلام و انقلاب القاء می نمودند، از جمله فعالیت های اصلی ام درکردستان بود. *پیشنهاد به امام خمینی(ره) برای تربیت طلبه ...
حاج رجب رگ خوابش را جاگذاشت
از روبه رو عراقی ها مثل باران به سمت ما تیراندازی می کردند، من یک کلاه آهنی بر سر داشتم که ترکش خوردم، در سرم احساس سوختگی داشتم، یکی از همرزمانم به نام جواد قائنی دست مرا گرفت و تا آمبولانس ارتفاع 4کیلومتری تپه را رفتیم و بعد از یک ساعت بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم 7 روز در بیمارستان سبزواری اصفهان بیهوش بودم تا آنجا که به یاد دارم جزو اولین کسانی بودم که در نخستین لحظات عملیات ...
خانواده ای با 13 بچه!
حمایت ما است. پنج دختر و شش پسر بین سه تا 11 سال . حالا اعضای کودکان سرزمین من در انتظار گرفتن مجوز دائم هستند که آن هم قصه خودش را دارد. به گفته بناساز وقتی بچه ها به آنها سپرده شده، برای گرفتن مجوز اقدام کرده اند؛ اما این همه ماجرا نبود. بحث مدرسه بچه ها هم در پیش بود. مدرسه رفتن بچه هایی که هیچ کدام شناسنامه نداشتند، دردسرهای خودش را داشت. به همین دلیل دو سال آزگار همین طبقه پسرانه ...
جنایت پشت درهای بسته یک شرکت
بیرون برود.ساعت 10 شب وقتی که هیچ کس در شرکت نبود جسد مهدی را با خودرو به محله متروکی در یافت آباد بردم و در یک کانال بزرگ انداختم فکر نمی کردم به این زودی راز قتل فاش شود. عذاب وجدان گرفته بودم ابتدا قصد داشتم از کشور خارج شوم اما بعد منصرف شده و خودم را به پلیس آگاهی معرفی کردم.متهم صبح دیروز در جلسه دادگاه پس از طرح ماجرای اتهامش توسط قاضی قربان زاده، رئیس شعبه دهم دادگاه کیفری استان ...
برگه مرخصی در جیبم بود، اسیر شدم
به مرخصی می رفتم. برگه مرخصی در جیبم بود ، اسیر شدم یادش بخیر! ارشد دسته و 23 ماه خدمت بودم که سرانجام 15 روز مرخصی برایم نوشته شد که سه روز تشویقی نیز از سوی فرمانده گرفتم و در مجموع با 18 روز مرخصی می خواستم به مرخصی بروم، حقیقتاً نمی توانستم از دوستانم جدا شوم و به خانه بروم. لشکر92 اهواز، تیپ 4 ، گردان 100 ، دسته یکم محل خدمتم بود، بعد از گرفتن مرخصی آن شب ...
گفتگو با اولین زن دراکولای سینمای ایران
بعدها پشیمان شدم و با خودم می گفتم کاش یکم بیشتر سختی را تحمل کرده بودم در عوض مدرسه را همان جا تمام می کردم و همان جا راحت تر به دانشگاه می رفتم. هم کلاسی پسر جیمز کامرون در برگشتن من از آلمان حکمتی بود. چون این بازگشت باعث شد من دوباره در ایران مدرسه بروم و دیپلم بگیرم و سریال امام علی را بازی کنم و بعد دوباره برای دانشگاه و ادامه تحصیل به لندن بروم. من سریال امام علی را که ...
ماجرای پسر جوانی که مادر و خواهرش را به شکل فجیعی کشت اما قصاص نشد
، وی پس از بازداشت توسط پلیس در همان ابتدا به قتل مادر و خواهرش اعتراف کرد. بعد از صدور کیفرخواست برای پسر نوزده ساله و اتمام جلسات بازپرسی، وی برای محاکمه در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران حاضر شد؛ پسر جوان درباره انگیزه و علت قتل مادر و خواهرش در جلسه دادگاه گفت: ساعت 11:30 مادرم به منزل بازگشت، خواهرم نیز ساعتی بعد از مدرسه به خانه آمد؛ لحظاتی از آمدن خواهرم به خانه نگذشته بود که ...
آیا گرسنگی یک احساس روانی است !؟
یافته های فعلی من در تضاد بود. حالا مانده بودم که چه چیز را باید باور کنم؟ به طور معمول، قسمت آموزنده ی بسیاری از آزمایشات در یک مشاهده ی اتفاقی خود را نشان می دهد. کم و زیاد کردن حجم خوراک من تاثیر چندانی در نتیجه نهایی نداشت. به جای آن تصمیم گرفتم که سطح گرسنگی خود را تغییر دهم. برای مثال من می دانستم که بعضی مواقع که اشتهایم به غذا می کشید، بدون این که احساس گرسنگی کنم به اغذیه ...
جنایت برای پیشگیری از تعرض به منشی
اشکان نبودم. روز حادثه هم برای من اتفاقی نیفتاد و نمی دانم او چرا این کار را کرده است. این بار کیومرث ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: از پدر اشکان یک ماشین خریداری کرده بودم و چون او حاضر نبود سند ماشین را به نام من بزند، تصمیم گرفتم او را بکشم؛ ما با هم درگیر شدیم و من او را کشتم. چند روز بعد از این اعتراف بود که کیومرث آن را پس گرفت و یک بار دیگر روابط غیراخلاقی دوستش را علت اصلی قتل ...
رضا و تولدی دیگر
به گزارش شهروندالبرز ، کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش در سالگرد جشن شب تولد اقا امام رضا میهمان حاج محمد یاری بودم ، در حسینیه خودمان ، حسینیه واریانیها . میهمانان که شمارشان نزدیک به یکهزار تن بود ، عمدتا ، ورزشکاران ، پهلوانان ، باستانی کاران و در یک کلام لوتی های گذشته - و حال - البرز بودند .... " حاج اقا رضا بابایی - رضا پلنگ - هم بود ...
معینی: دیگر نقش مصدق را بازی نمی کنم/ معمای شاه یک دایرة المعارف تصویری است
من شبیه مصدق هستم! بلکه هنر دست آقای خلج مرا شبیه به ایشان کرده است. در دفعه های قبلی آقای اسکندری مرا برای این نقش گریم کردند و بعد از گریم اولیه، آقای اسکندری گفت: من باورم نمی شد که بتوانم چهره شما را شبیه به مصدق دربیاورم. بار اول زیر دست آقای اسکندری قرار گرفتم و به این دلیل که ایشان فرد بسیار آرامی است، هنگام کار زیر دستشان خوابم برد و زمانیکه چشمانم را باز کردم مصدق را دیدم نه خودم! و برای ...
34 سال مرور خاطرات دفاع مقدس با چشمانی باز
کد خبر 129242 تاریخ انتشار 95/5/30 این جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار حیات مشهد مقدس، گفت: آموزش های لازم برای ورود به جبهه را به مدت 25 روز در پادگان ظفر و سه ماه در نیشابور دیده بودم؛ زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد من 15 و 16 سال بیشتر نداشتم؛ با آن سن و سال به خاطر دفاع از میهن و ناموسم راهی جبهه شدم؛ هرچند به دلیل سن کم اجازه نمی دادند اما هر طور که بود خودم را به ...
گقت وگو با مردی که کودک 6ساله اش 5ماه گروگان بود
خواهند گوشش را ببرند. چرا باید از شما یک میلیارد تومان بخواهند؟ چرا فکر کردند شما این همه پول دارید؟ شاید به خاطر ماشین جکی بود که چند وقت پیش خریده بودم. یک بار به یکی از همکارانم گفته بودم آخر چرا بچه مرا برده اند؟ گفت حتما ماشینت را دیده اند، فکر کرده اند 400 میلیون تومان می ارزد، در حالی که من آن را 40 میلیون تومان خریده بودم، بعد از سال ها کار در اداره. شما حاضر بودید پولی که ...
اعتراف های تلخ قاتل مادر و دختر 3 ساله
تهران دیدم. چرا تصمیم گرفتی سحر را به قتل برسانی؟ قصدم کشتن آنها نبود. بار دومی که به تهران آمدم با سحر تماس گرفتم. از صحبت هایش متوجه شدم که همسرش خانه نیست. چون خیلی وقت بود او را ندیده بودم، وقتی تعارف کرد که به خانه اش بروم قبول کردم. وارد خانه که شدم و در جریان صحبت با او، ناگهان وسوسه های شیطانی به سراغم آمد. بعد هم با سحر درگیر شدیم، ناگهان دست هایم دور گردنش را گرفت. بعد ...
مدیران، دلواپس سه خواهر و دیگران
تغییر شرایط گفتند و باز به اجرای تئاتر دعوتم کردند، خواستم بار دیگر آزمایش کنم و کاری روی صحنه ببرم تا ببینیم شرایط واقعا تغییری کرده یا نه. طبعا هیچ وقت در این حد ساده نبودم که تصور کنم همه چیز عوض شده. اطمینان داشتم از لحظه تصمیم گرفتنم برای اجرای نمایشی تازه، بعد از همه این صحبت ها درباره بازگشت به صحنه بعد از 12 سال، حتی دوازده دقیقه هم طول نمی کشد که همان سنگ اندازی ها و همان مشکلات باز شروع ...
دخترگمشده برای سومین بار وارد کتابفروشی های ایران شد
گفت مرده. چند ساعت بیش تر نگذشته، اما احساس خیلی بهتری دارم: مفاصل شل، ماهیچه های لرزان. امروز صبح یک لحظه متوجه تغییر قیافه ام شدم. قیافه ام عجیب شده بود. از داخل آینه ماشین، به پشت سرم نگاه کردم. کارتاژ ترسناک را پشت سر گذاشته بودم. شوهر کوته فکرم بیکار، در بار چندش آورش وقت می گذراند. متوجه می شوم که با چنین فکری لبخند به لبم آمده است. آها... این حس تازه است. این رمان برای نخستین بار در دی ماه گذشته از سوی نشر میلکان منتشر شد و در نوبت چاپ تازه نیز با قیمت 29500 تومان روانه بازار شده است. ...
مرد زن نما را چه کسی کشت؟
: راننده آژانس هستم. مدتی قبل مرد جوان زن نما به عنوان مسافر سوار خودروام شد. در همان برخورد اول هم او با من طرح دوستی ریخت. من هم با این تصور که یک دختر است با او دوست شدم. چند باری او را دیدم که هر بار از من می خواست او را به محل قرارش برسانم. درحقیقت من شده بودم راننده آژانس او و هر کجا دلش می خواست باید او را می بردم. تصور می کنم سر سومین قرارمان بود که سوارماشین شد و در حال عبور از ...
تعرض خواننده به دختر 16 ساله
به من قول ازدواج داد اما به بهانه های مختلف خواستگاری را به تعویق می انداخت تا اینکه پس از مدتی به من پیشنهاد داد که به جشن تولد یکی از دوستانش بروم. آنجا مرا با شربت بیهوش کرد و وقتی به هوش آمدم متوجه شدم من را مورد آزار و اذیت قرار داده و در این مدت به بهانه ازدواج فریبم داده است. هرچند ورزشکار مشهور اتهام خود را انکار کرد اما قضات او را به شلاق و تبعید محکوم کردند. در حالی که کمتر از دو سال از ...
ماجراهای علی غصه خور!
بیا کمی هم غصه من و بچه های خودمان را بخور که...” الغرض، چند روز قبل، درحالی که به شدت سرما خورده بودم و کُت و شلوار و چند دست ژاکت و لباس ضخیم برتن داشتم، بی حال و افسرده روی سکوی یک مغازه ولو شدم که جوانی شاد و خندان نظرم را به خود جلب کرد. راستش از دیدن یک جوان شاد و چست و چالاک آن هم بعد از مدت ها، خوشحال شدم!... جوان وقتی مرا درآن حالت دید، جلوآمد و درحالی که قاه قاه می خندید، دست ...
خیابان های تهران به روایت یک دختر ژاپنی
.... من خیلی خوش شانس بودم که این تجربه را داشتم و حس می کردم وظیفه ای دارم. دوستانم درباره فلسطین و اسراییل زیاد حرف می زدند، یک بار از من پرسیدند چه چیزی درباره شان می دانی. گفتم می دانم که آن جا مشکلی هست اما نمی دانم دقیقا چه مشکلی. آنها عکس های کودکانی که کشته شده اند و از بین رفتن زندگی و بی آبی را به من نشان دادند. من فکر کردم که چنین چیزی نمی تواند واقعی باشد. اگر این بچه ها بدون دلیل می ...
قتل پسر جوان به خاطر باریکی کوچه
جنایت در مخفیگاهش شناسایی و دستگیر شد.صبح دیروز با انتقال محمود به اداره آگاهی مشهد او با اعتراف به قتل گفت:عصر پنج شنبه در حال مسافر کشی بودم که مقتول و دوستش پشت ماشین بوق می زدند تا کنار بروم، خیابان باریک بود و فقط امکان حرکت یک خودرو بود به همین دلیل به کار آنها اعتراض کردم.مقتول و دوستش با من درگیر شدند و توهین کردند. قاتل جوان ادامه داد: توهین آنها باعث شد کینه به دل گرفته و با ...
این رزم عاشقانه...
که در دیدار خانواده اش با رهبر معظم انقلاب، به دست حضرت آقا رسید و با امضای ایشان متبرک شد. انگار خود علی هم از پیدا شدن وصیت نامه خوشحال بود که فردای همان شب، دوباره به خواب ملیکا آمد و به او از خوشحالی و آرامش خاطرش گفت. می پرسم: شما که می دانستید علی عاشق شهادت است، چرا مانع رفتنش به سوریه نشدید؟ مگر نمی دانستید آنجا جنگ است؟ می گوید: علی بار اولش نبود که می رفت، قبلا بارها ...
به بهانه روز جهانی عکاس؛
که سه شنبه ها منتشر می شد، در یکی از خبرها خواندم که تیم ملی در هتل لاله اردو دارد و زنگ زدم به آقای دادکان و گفتم می خواهم بروم پیش تیم ملی و با اعضا عکس بگیرم. اوضاع برایم جور شد و با یک دوربین یک بار مصرف زرد رنگی هم که خریده بودم، رفتم. آن جا و در فضای هتل با مدیر تدارکات تیم ملی، تک تک اتاق های بازیکن ها را رفتم و با همه شان عکس گرفتم. عکس ها را چاپ کردم ولی خیلی بی کیفیت شده بودند و دلم می ...
راز مرگ مادر و دختر پس از سه سال فاش شد؛
مسافرت یعنی 01/11/1392 با همسرم تماس گرفتم اما او پاسخگوی تماس های تلفنی من نبود ؛ نهایتا با دخترعمه همسرم تماس گرفته و از او خواهش کردم تا برای پیگیری موضوع به در خانه ما مراجعه نماید که در ادامه متوجه مرگ همسر و دختر سه ساله ی خود شدم " . همسر مقتوله در پاسخ به سوال کارآگاهان مبنی بر مفقود شدن احتمالی اموال داخل خانه نیز به کارآگاهان عنوان داشت : " پس از مراجعت به خانه متوجه شدم که طلا و جواهرات ...
پسر و دخترهایی که نمی شناسیم
پایگاه خبری آشخانه ؛ پاسخی که براساس مشاهدات عینی داده می شد، تکلیف را برای همه روشن می کرد و حالا هم که به برکت سونوگرافی همه چیز از چند ماهگی جنین روشن است تکلیف از همان چند ماهگی برای همه روشن است، سرنوشت نوزاد روشن است و جالب این که خانواده و اجتماع آموزش هایی خاص برای پسر یا دختر را از همان زمان آغاز می کند، این که چه رنگی بپوشد و رفتارش چگونه باشد و ... . از این رو تفاوت بین پسر ...