سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگران در سکانس آرزو!
افتاد که یکی از بهترین تجربه های من است. تا آن لحظه احساس می کردم تا به حال در سینما کار نکردم اما از آن پس نظرم در مورد سینما فرق کرد. از آرزوهایم بود که ای کاش سریال روزی روزگاری زمانی ساخته می شد که می توانستم در کنار ژاله علو، آقای شکیبایی و دیگر بازیگران آن سریال بازی کنم، این تنها سریالی بود که حاضر بودم کار کنم.آخرین باری که شکیبایی را دیدم با من تماس گرفتند، قراری گذاشته شد و همدیگر را ...
ابراهیمی: فقط خودم مقصر حذف از مسابقات جهانی هستم/ مقابل حریف روس بد کشتی گرفتم
جهان برخوردار بود، گفت: کاری با وضعیت دیگر کشتی گیران ندارم اما من فقط روز و شب به فکر مدال جهانی جوانان بودم تا با خاطره ای خوب به کارم در این رده پایان بدهم. سال گذشته که دهم جهان شدم واقعا به لحاظ آمادگی بدنی و روحی در وضعیت بسیار بدی قرار داشتم اما امسال خیلی آماده بودم اما نمی دانم چرا مقابل حریف روس اینقدر بد کشتی گرفتم. وی افزود: نباید خیلی با حریفم نزدیک کشتی می گرفتم تا او ...
پای حرف مردم کوچه و بازار درباره حقوق های نجومی
ذخیره انقلاب است باید باهاش برخورد کند، وقتی او از این فرد تعریف می کند ما دیگر چه بگوییم؟ من فقط می دانم این کار دلسردی عمومی ایجاد و همه را ناراحت می کند . می گفت: به نظرم هنوز بسیاری از مردم نفهمیده اند دارد چه اتفاقی می افتد، اگر مردم بفهمند دیگر این مسؤولان اینقدر راحت قضیه را رفع و رجوع نمی کنند! یعنی نمی توانند بکنند! و بخور بخور آنقدر راحت صورت نمی گیرد . داشت حرف می زد که به کوچه روزنامه رسیدیم، گفت: سرتان را درد آوردم . گفتیم: نه! لذت بردیم . دست کردم از جیبم کرایه بدهم، گفت: از شما کرایه نمی گیرم، بروید در امان خدا! ...
رد ادعای 11 سال برگزار نشدن کنسرت در مشهد
بهانه جویی بهانه جویان می شود. بحث من این است که دست وزارت ارشاد در بسیاری موارد بسته است. چون این ناهنجاری ها رخ داده و ما بهانه را به دست دیگران داده ایم. وجه دوم این است که ما خوانندگانی را داشتیم که روی صحنه، مردم را تشویق به پایکوبی و شادی مضاعف می کردند! گاهی اوقات این موضوع دستمایه ای می شد تا هنجارشکنان، هنجارشکنی کنند. این موارد را من بارها به خوانندگان تذکر داده بودم که آنچه در شان یک هنرمند ...
عبدولی: خدا از کسی که فیلم من را منتشر کرد نگذرد
داعشی ها را نابود کنم. منتظرم مسئولان اعلام کنند و هر زمان که این کار انجام شد راهی سوریه می شوم. و صحبت پایانی. از شما و همه مردم ایران که برای من دعا کردند تشکر می کنم. امیدوارم توانسته باشم لطف آنها را با این مدال برنز جبران کرده باشم. ضمن اینکه از آقایان حسنوند، لطفی نسب و کریم پور هم سپاسگزاری می کنم. مهر ...
11 فیلمنامه 100ثانیه ای؛صدثانیه غم و شادی
گیرند و به سمت عقب حرکت می کنند؛ هریک از آن ها سعی می کند در پشت سر نفر بعدی قرار بگیرد تا دیرتر به پایین پله برقی برسد؛ انگار واقعه ای ناگوار در انتظار آن ها است و پله برقی هرچه به نقطه پایان نزدیک می شود آن ها را بیشتر و بیشتر در عمق دره و ظلمات وتاریکی وحشتناک فرو می برد. آن سه با چهره ای وحشت زده هر لحظه عقب و عقب تر می روند تا در پشت سر یکدیگر پنهان شوند، اما کاری از دست آن ها بر ...
تقلید هالیوودی برای سرقت بنز و بی ام و
کسب کنم. با خودروهایی سرقرار می رفتیم که مسروقه بود به بهانه اینکه پدرم یکی از مدیران مرکز خرید است، آنها را به آنجا می کشاندم و با این ترفند که می خواهم سیستم سوئیچ را بررسی کنم سوئیچ خودرو را برای چند لحظه می گرفتم و در همان چند لحظه سوئیچ خودرو را با سوئیچ یدکی خودرویی که سوارش بودم عوض می کردم. بعد از آن به دعوت من به کافی شاپ داخل مرکز خرید می رفتیم و ظاهراً به انتظار پدرم می ماندیم. زمانی که ...
موسوی: دیگر تحمل باخت در آزادی را ندارم
مدال جهانی ندارد ولی حداقل این است که می دانیم والیبال ما کجا بوده و حالا به کجا رسیده است. می دانیم که شاید چند سال پیش ، یک ست از ایتالیا گرفتن خیلی شاهکار بود. البته برد یک ست از کره و ژاپن بر می گردد به 15 سال پیش .اما سال 85 از ایتالیا ما یک ست گرفتیم با سرویس محمد کاظم و کلی خوشحال بودیم. بازیکن جوانی که تازه به تیم ملی رفته بود و در جام جهانی 6 تا 7 سرویس زد و همه خوشحال بودند. درست است که ...
بحران اتحاد و یکدلی در ورزش
دشمنی اش با فلان مربی و فلان مدیر. در شرایطی که همواره سعی شده تا روحیه اتحاد در ورزش تقویت و به جوانان منتقل شود ولی در بسیاری از موارد دست اندرکاران از دور و نزدیک تفکر دیگری دارند. حتی دیده شده که مربی سابق از شکست نماینده های آن رشته نه تنها ناراحت نشده بلکه خوشحال است که بالاخره رقیبش طعم ناکامی را چشیده، هرچند که نباید در مورد همه یک جور قضاوت کرد اما در ورزش ایران تعداد کسانی که منتظر زمین ...
ملاقات بازیگر با خانواده زندانی 20 میلیونی+عکس
از بچه ها بهم گفت گدا ، خیلی دلم شکست... خاله من دلم نمی خواد بد باشم، به همه خوبی می کنم که همه هم به من خوبی کنن، مثلاً حاجی صاحب خونه هر وقت من از خونه میرم بیرون یا تو حیاط با توپ بازی می کنم با چوب کتکم می زنه، یه بار جوری منو کتک زد که تا سه روز کمرم درد می کرد، اما من میگم پیرمرده خدا گفته احترام بزرگتر باید حفظ بشه، برای همین حرفی نمی زنم. هیچ حرفی برای گفتن نداشتم ...
حساس ترین گل ملی ام را به قطر زدم
رحمتی جای او بازی کند. قطر چیزی برای از دست دادن نداشت. به هر حال بازی های مقابل تیم های عربی خصوصا بحرین، عربستان و قطر حیثیتی است و برای ما افت داشت مقابل آنها ببازیم. وقتی 2 بر یک عقب بودیم چه حسی داشتی؟ باور کنید که می دانستم برنده می شویم. اگر اشتباه نکنم در دقیقه63 وارد زمین شدم و انگیزه زیادی داشتم که گل بزنم و خدا را شکر گل مساوی را زدم. من می توانستم گل سوم را هم بزنم، وقتی مهدوی کیا پاس داد ...
گناهان عامل از بین رفتن بهجت/ عفو نزد خدا از عقوبت محبوب تر است
، ظلمات و نور را جعل کرده است. بعد از این کفّار کافر می شوند. یعنی چه؟ الآن ما قبل ثمَّ خَلَقَ السَّماواتِ متناسب آن چه بود؟ متناسب آن این بود که مردم ایمان بیاورند. ولی ثمَّ با این متناسب نیست. چرا؟ برای این که این جا می گویند کافر شدند. آدم به آدم می گوید که این همه خوبی ها من به تو کردم، چه کردم، تو بعد از آن آمدی به من چه کردی، یعنی چه؟ یعنی کار تو متناسب نیست. باید به من خوبی می کردی. پس این ...
میدان ورزش بار دیگر صحنه عرق به میهن شد
در تمام سالن طنین می انداخت. همه اعتلا و افتخار این مرز و بوم برایشان مهم بود و نشانه مهم آن اهدای مدال طلا از سوی جوان رعنای مشهدی به مادر شهید حمیدرضا کاوه اهل قروه بود. یکی در مشهد و یکی در قروه با اختلاف مسافتی نزدیک به دو هزار کیلومتر، اما مام وطن که مسافت نمی شناسد و همین عرق به کشور است که نتیجه زحمات و تلاش های طاقت فرسا و چندین ساله این جوان در قالب یک مدال به گردن ...
ورزش را شاید، اما حجابم را هیچ وقت ترک نمی کنم
چنین مسابقات مهمی شرکت می کردم، نتوانستم به هدفم دست پیدا کنم. این ورزشکار محجبه افزود: من پیش از اعزام به المپیک به مردم به ویژه هم استانی ها و همشهری های خودم در استان البرز و شهرستان کرج قول دادم که تمام تلاشم را در المپیک به کار بندم و آنهایی که مسابقات را دیدند، تاکید دارند که از هیچ تلاشی فروگذاری نکردم. علیزاده بیان داشت: دوست داشتم با مدال طلا به ایران بازگردم، اما ...
کسب نشان طلامهدی ناظری در نخستین دوره مسابقه عکس مونته نگرو
مهدی ناظری گفت: در این مسابقه 19 عکس ارسالی من موردپذیرش داوران قرار گرفت، که در نهایت موفق به کسب نشان طلا شدم. وی گفت: این مسابقه در پنج بخش آزاد رنگی ، آزاد سیاه وسفید، پرتره، مرد و زن زیر نظر فدراسیون بین المللی هنر عکاسی (فیاپ) و انجمن عکس آمریکا (PSA) برگزارشد. گفتنی است؛ این عکاس جوان در ماه های گذشته موفق شد مدال برنز نهمین دوره مسابقه بین المللی جایزه عکاسی پاریس را کسب کند ...
خاطرات محمد علی کلی از حضور در جبهه های جنگ
دارد و بی صاحب نیست و علمای زیادی دارد و 14 معصوم دارد. برای همین آرزو دارم در ایران بمانم و زندگی کنم و خیلی به این مردم علاقه درام چون بچه که بودم آمدم و گوشت و پوست و استخوانم ایرانی شده است. من می خواهم خداوند و امام زمان و آقای خامنه ای و دولتمردان کمک کنند تا شناسنامه من ایرانی شود. با صحبت های شما گذشته ها به یاد من آمد، از سوالات شما خوشحال شدم. منبع: خبرآنلاین به ...
ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا
فهمیدم اینها اطلاعاتی است که از شناسایی به دست آورده و به صورت رمز نوشته است. لحظه ای که پیکر محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در تابوت را باز کردند. فامیل و دوستانش آمدند بالای سرش و با او خداحافظی کردند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از اینکه شهیدم را وارد خاک کنند زیارت عاشورا بخوانم. گوشه ای دورتر از قبر نشستم و مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که محمدرضایم را بلند کردند و در قبر گذاشتند ...
روایت فرمانده ای که با لباس ساده بسیجی به میدان رزم رفت
...> رفتم تیپ و با شرمندگی وارد اتاقش شدم. او اجازه نداد لب های من به عذرخواهی باز شود، یک دفعه از پشت میز بلند شد و آمد جلو و مرا تنگ گرفت توی بغلش. صورتم را بوسید و گفت: اگر اشتباهی کردیم، شما ما رو ببخش. این بزرگواری و وارستگی، در آن لحظه ها چنان مرا تحت تأثیر قرار داد که بی اختیار چشمانم خیس اشک شد. هنوز هم بعد از سال ها وقتی به آن موضوع فکر می کنم ، می بینم با این که من کاملاً مقصر ...
از پرسپولیس که رفتم یتیم شدم،آرزو دارم برگردم+عکس
-31 01:54 انصافا هافبک دفاعی روی دستش نبود...کمال نصف اینم نیست...بازیهاش توی پیام مشهد مو به تن ادم سیخ میکرد وقتی از 40 متری گل میزد....تمام توپهای هوایی و زمینی مال این بود....جلوش بازی کرده بودم...معرکه بود...انگار از یه سیاره دیگه اومده بود...رونهاش 3 برابر بازیکن های دیگه بود....همه بهش میگفتن هی پسر تستسترون میزنی؟؟؟؟!!!!!! حیف که قدر خودتو ندونستی رضا حقیقی....حیف...تو الان باید ...
لیلا رجبی: اگر خارجی نبودم بی غیرت خطابم نمی کردند / پشیمانم در المپیک مسابقه دادم
به گزارش آنا، لیلا رجبی که سابقه حضور در المپیک لندن هم داشت برای بار دوم به المپیک اعزام شد. در این رقابت ها او نتوانست رکورد های قبلش را تکرار کند و در همان دور اول حذف شد اما متاسفانه حواشی بعد از عملکردش و به کار بردن کلمه بی غیرت در مورد او بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفته است. لیلا رجبی و همسرش پیمان رجبی روز گذشته با حضور در خبرگزاری آنا، در مورد المپیک و حاشیه هایی که بعد از آن که برای وی ایجاد شد صحبت کرد. * از المپ ...
تقلب در المپیک
مکان بازی های المپیک در دوران باستان مثل امروز از کشوری به کشور دیگر تغییر نمی کرد. مراسم المپیک که از 776 سال پیش از میلاد شروع شده هر چهار سال یک بار در المپیا یعنی شهر مقدس زئوس برگزار می شد. به گزارش فرادید به نقل از آتلانتیک، مجسمه خدایان در همه جا پراکنده بود و یکی از مشهورترین آنها که از جنس برنز ساخته شده بود و دو صاعقه در دست داشت زئوس پذیرنده سوگند نام داشت. پیش از مسابقه ...
گفتم: ضامن من شو!
مشهد بودم. خدا را شکر که آقا دوباره ما را طلبید. خیلی خوشحالم که زائر مشهد شدم چون باید نذرم را ادا می کردم. عابدینی مقام چهارمی اش در المپیک را هم لطف امام رضا(ع) می داند. او می گوید: آقا علی ابن موسی الرضا(ع) ضامن بود و ضامن من هم شد.خیلی وقت ها آقا ما را نمی طلبد و ما ورزشکاران از همان تهران یا زمین مسابقه نذر می کنیم. نذر من همیشه اجابت می شود و وقتی که برمی گردم در نخستین فرصت نذرم ...
شهدا دنبال مطرح کردن خود نبودند/ برخی در زبان از رهبری پیروی می کنند
شهید تورجی زاده به طور مشترک در خواب دختر و مادر رفته بود و به آنها وعده تمکن مالی مناسب من را در آینده داده بودند و من را نزد این خانواده تضمین کرده بود. وی ادامه داد: شهدا مانند امامزادگان به مردم حاجت می دهند، شهید کسی است که وصل به خدا شده است و شهید اسم خداوند است، خداوند بیش از هزار اسم دارد و یکی از اسم های خداوند که علی بود به علی ابن ابی طالب(ع) داده و اسم خود که شهید بود را به ...
از قهرمانی در مسابقات کاراته تا قرائت قرآن و شهادت
از طرف دیگر خوشحال بودم که راضیه به آنچه که لیاقت داشت رسید و اکنون در کنار شهدا آرام گرفته است، هم خوشحال بودم و هم از عمق جان می سوختم. شنیدن خبر بمب گذاری از زبان خائنین باعث خشنودی ام شد سعدی ادامه داد: هر شنبه شب در حسینیه سیدالشهدا(ع) مجلسی برپا می شد و قرآن دوستان در آن مجلس تجدید عهد می کردند. در 24 فروردین سال 87 بود که راضیه به حسینیه رفت تا طبق معمول همیشه در این مجلس شرکت ...
پایان ارتباط مجازی در شیره کش خانه واقعی
تصور می کرد از غم و غصه دنیا بی خیالش می کند موادمخدر صنعتی بود. زن جوان در بیان قصه زندگی اش گفت: من بچه ته تغاری خانواده بودم. پدرم از راه کشاورزی چرخ زندگی مان را می چرخاند و البته وضع مالی اش هم بد نیست. خواهران و برادرانم همگی ازدواج کرده اند و سر و سامان گرفته اند. تکتم خمیازه ای کشید و با صدایی خسته گفت: حدود سه سال قبل از طریق گوشی تلفن همراه با پسری آشنا شدم. این ...
پله برقی مترو 18 نفر را راهی بیمارستان کرد
ناگهان دچار نقص فنی شد. وی افزود: پله ها به صورت وارونه شروع به حرکت کرد. مسافران ترسیده و وحشت کرده بودند. مسافران پله های بالایی تعادل خود را از دست داده و روی مسافران پله های پایین تر افتادند. من هم مچ پایم آسیب دید و به سختی و بعد از متوقف شدن پله برقی توانستم از آنجا خارج شوم. اما خیلی از افراد حاضر در آنجا بشدت مصدوم شدند. ...
اتاق ، یک فیلم زنانه
اندیشه برگزار شد. رضا درستکار در ابتدای نشست نقد و بررسی این فیلم گفت: اتاق به حدی زیبا و تاثیرگذار بود که من با وجود اینکه پیش از این فیلم را دیده بودم، امروز با تماشای مجدد آن احساساتی شدم و در چند صحنه حتی اشک ریختم. این فیلم از جمله آثاری است که قصه زیبا، کارگردانی خوب، بازی های فوق العاده و ... به آن چون یک الماس حالت منشوری و چند وجهی بخشیده که تو می توانی از زوایای مختلف آن را ببینی و ...
مرا بهانه شکرت نکن...
.... حدوداً یک سال و پنج ماه گذشته است. چهار روز در بیمارستان بودم و هیچ پزشکی بالای سرم نبود. بعد از چهار روز عمل شدم". باید هر 15 دقیقه این کار را انجام دهیم صحبتش که تمام شد دو دستش را بر روی دو طرف ویلچرش گذاشت و با دست، خود را از ویلچر جدا کرد و در هوا معلق ماند. حرکتش برایم عجیب بود. یکی دیگر از اعضای انجمن هم درست همان موقع حرکت جواد را تکرار کرد. متوجه تعجب در نگاهم ...
روایتی داستانی از روزهای آغازین تهاجم عراق
طرفم دست درازی کنن! غیرتی شدم، حرفش تکانم داد، احساس کردم همه وجودم پر از غرور شد، گفتم: - نقل این حرفا نیست طاهره جان، اگه تو اینجا نباشی من خیالم راحت تره، بهتر می تونم جلوشون بمونم! صدای گلوله آن قدر نزدیک بود که احساس کردم از ابتدای خیابان ما شنیده می شود. صدای غرش تانک ها انگار زیر گوش مان بود. رفتم به طرف چمدانی که پر از وسایل شخصی و اسناد و مدارک و مختصری هم طلا بود ...
به خاطر کشیدن مواد باید با خاله اش ازدواج می کردم!
یک پا دزد حرفه ای شده بودم. شب ها در کوچه پس کوچه های مشهد دست به سرقت می زدیم. بابک افزود: فکر می کنم اگر از مادرم دور نمی شدم واز ترس او به خانه دوستم نمی رفتم این قدر به فلاکت کشیده نمی شدم. چند ماه بعد از ازدواج شومم خبردار شدم خواهرم ازدواج کرده و پس از چهار ماه او نیز طلاق گرفته است. من خواهرم را از صمیم قلبم دوست دارم و با این خبر دیگر هیچ امید و هدفی برای آینده ام ...