سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگری که دوست دارد به گیاه تبدیل شود!
این جا نیستم، چرا که بعید نیست چند لحظه بعد با همان فرد رو به رو شوی... از این اتفاق ها زیاد پیش می آید. ناگهانی بود این رفتن یا این که... نه... وسوسه رفتن را از سال ها قبل داشتم. همه اش فکر می کردم که... یک بار سر یک فیلم که شمال بودم، فکر کردم جایی را بگیرم و هر از گاهی سر بزنم. جایی را هم گرفتم، اما آن قدر این جا سرم شلوغ بود که پس دادم. و چه حرکت اشتباهی بود... اما این ...
کنایه علی پروین به مهدی رحمتی؟
دخالت نمی کردم.اگه از من مشورت می خواستند مشورت می دادم ولی اینطوری نبود که بیام دخالت کنم. هرکسی باید به اندازه خودش تو تیم نقش داشته باشه. حتی زمانی که کنار سرمربیان مختلف پرسپولیس بودم نمی گفت این کارو کنین اون کارو نکنین. فقط مشورت می دادم و می گفتم آخر سر باید خودتون تصمیم رو بگیرین. آخرین خبر ...
ماجرای لو رفتن فیلم رقص استقلالی ها+عکس
چون همبازی هاش نتونسته بودن برن مراسم، تو تهران هم یه مراسم گرفت که بعدها فیلمبردارش در اقدامی زشت فیلم را پخش کرد و مشکلات زیادی ایجاد شد. تو اون فیلم اکثر بازیکن ها بودن و به هر حال مراسم عقد بود و بزن و بکوب و رقص. یکی از بازیکن ها می گفت: دو سال و نیم بعد از مراسم مسعود بود که فیلم لو رفت و همه فیلم رو دیده بودن. ما هم خبر نداشتیم که فیلم پخش شده تو کشور. بازی داشتیم تو آبادان تماشاگرها یکی از ...
بفرمایید چند درجه هیجان!
جوانان و نوجوانان هم از بینندگان اصلی این شبکه هستند و این خود نیاز به ساخت برنامه هایی با رویکرد هیجان بخشی و تزریق روحیه شادی به این مخاطبان را دوچندان می سازد. در همین راستا مدتی است که سری جدید برنامه چند درجه از این شبکه روی آنتن رفته؛ برنامه ای که سعی در معرفی جاذبه های ناشناخته یا مورد غفلت واقع شده ورزشی دارد. برنامه چند درجه از شنبه تا چهارشنبه هر شب ساعت 21 از شبکه نسیم روی آنتن رفته و تهیه کنندگی آن را غلامرضا بختیاری عهده دار است. برنامه ای با فضای مستند غلامرضا بختیاری، تهیه کننده چند درجه درخصوص چگونگی شکل گیری این برنامه به جام جم می گوید: ایده اولیه ساخت این برنامه در ابتدا برای ایام ماه محرم و صفر مطرح شد و شبکه به دنبال برنامه ای بود تا در این ایام بتواند به عنوان جایگزینی برای خندوانه روانه آنتن کند؛ ضمن این که رسالت شبکه مبنی بر هیجان بخشی برای مخاطبان هم همچنان محفوظ بماند و بتوانیم بینندگان مان را حفظ کرده و راضی نگه داریم. لذا ایده ساخت این برنامه مهیج مطرح شد و خیلی زود وارد مرحله ساخت آن شدیم. البته ابتدا مشکلاتی را به لحاظ تامین محتوا و یافتن موضوعات برای برنامه داشتیم و در سری اول بیشتر به صورت مسابقه ای و رقابتی آن را اجرا می کردیم؛ اما پس از ورود به سری جدید هیجان بیشتری را دستمایه کار خود قرار دادیم و به معرفی این رشته ها و شاخه های ورزشی جذاب پرداختیم. این تهیه کننده همچنین درخصوص تفاوت های سری اول و دوم برنامه توضیح می دهد: در سری اول که اجرای برنامه را پژمان بازغی عهده دار بود، بیشتر در استودیو می ماندیم و عموما به معرفی اطلاعات فنی و استودیویی می پرداختیم؛ اما هنگام برنامه ریزی برای ساخت سری دوم برنامه به نتیجه کنونی رسیدیم و دیدیم که این اتفاقات برای پیش بردن مجموعه خیلی جذاب تر است و البته تا حدی هم به فضای مستندگونه نزدیک شده ایم. توجه به ایجاد اشتغال بختیاری در تعریف موضوعات پرداخته شده در قسمت های مختلف این برنامه تصریح می کند: شاید این طور به نظر برسد که ما در قسمت های مختلف چند درجه فقط سراغ رشته های مهیج ورزشی رفته ایم. بله، خب رشته هایی چون اسنو راش، قایق سواری تک نفره کایا یا مسابقات ماشین سواری در پیست های مخصوص از جمله رشته هایی بود که ما به آنها پرداخته و سراغشان رفته ایم؛ اما این همه کار نیست و ما در مواردی وارد بخش معرفی مشاغل هیجان آور شده و سعی در معرفی این پیشه ها هم داریم. اتفاقا این قضیه بازخوردهای خوبی را نیز در جامعه ایجاد کرده است. سری سوم در راه است توجه به قاب بندی های درست و استاندارد و جلوه های به روز و پیشرفته تصویربرداری، از دیگر اتفاقات مثبت برنامه چند درجه است. بختیاری در این خصوص می گوید: ما الان تقریبا در هر قسمت برنامه از 9 دوربین استفاده می کنیم؛ چراکه با سرعت و هیجان سر و کار داریم و خیلی از اتفاقات ما مثل سقوط آزاد و ورزش هایی از این دست تنها در طول 10ثانیه رخ می دهد و امکان تکرار ندارد. از ابتدا سعی مان همین بوده که از تجهیزات به روز استفاده کنیم. البته در این راه صدمه هایی هم دیده ایم؛ برای مثال یک بار دوربینمان در آب غرق شد و بار دیگر در مقابل آتش ذوب شده است. با این حال تلاش کرده ایم همچنان با انرژی به کار ادامه دهیم و این سختی ها سد راهمان نشود. وی بر این نکته هم تاکید می کند که ما در تمام قسمت های برنامه توصیه های ایمنی و نکات لازم را در قالب زیرنویس هایی به مخاطبان گوشزد می کنیم و خطرها را یادآوری می کنیم. همچنین سری سوم برنامه هم در حال ساخت است و می کوشیم در مجموعه جدید باز به شکلی تخصصی تر به بسیاری از این رشته ها و ورزش ها بپردازیم. تلفیق برای نوآوری امید خسروی یکی از دو مجری این برنامه است که در لحظات پرهیجان با شرکت کننده های اصلی همراه شده و خود در دل ماجراها و ورزش های هیجان آور برنامه حضور پیدا می کند. وی در تعریف شرایط ضبط این کار و سختی های آن می گوید: من 14 سال است که در تلویزیون مشغول فعالیت هستم و در این سال ها تدوین و کارگردانی برنامه هایی را در شبکه های مختلف عهده دار بوده ام؛ لذا با سختی های کار تصویری آشنا هستم. اتفاق خوبی که در چند درجه رخ داده این است که ما مشغول همکاری با گروهی از آدم های حرفه ای هستیم. شرایط کار برای همه سخت است و با این حال تک تک افراد ب ...
به خاطر عشقم به پرسپولیس به بوندس لیگا نرفتم
پدیده رو کنم ولی من به اون دوستم قبلشم گفته بودم که من فقط یه تمرین می رم حتی اگه انتخاب هم بشم نمی رم استقلال چون من عاشق پرسپولیسم. تو شاندیز کلی سرزنشم کردن که چرا با آیندت بازی کردی ولی من بهشون گفتم مطمئن باشین من تو تیمی که عاشقشم بالاخره بازی می کنم و خدارو شکر این اتفاق هم افتاد ولی حماقت کردم که از پرسپولیس جدا شدم. اون نفری هم که من رو برد باشگاه استقلال واسه اینکه ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
می آمد، به طوری که همه صحنه کلا ناپدید می شد. من با دیدن آن اجرای ایوانف و فیگور و فیزیکی که از ایوانف در آن اجرا دیدم که یک آدم سنگینی بود و خودش را روی صحنه می کشید، آن تصویر در ذهنم ماندگار و ثبت شد. اصلا پیش از آن نمایش نامه ایوانف را نخوانده بودم. گذشت تا به سال 89 بعد از اجرای 17 دی رسیدیم. عید 89 فکر کردم ایوانفی که چهار سال پیش دیدم را بهتر است بخوانم تا بدانم اصلا چیست؟! شروع ...
آشتی رضا رویگری با پسرش پس از سال ها کدورت +عکس
به گزارش شریان نیوز ، همسر رضا رویگری طی پستی از صفحه شخصی رضا رویگری بازیگر سینما و تلویزیون ایران، آشتی پدر و پسرِ عاشق پس از سال ها کدورت و قهر را رسانه ای کرد. همسر رضا رویگری با اکانت اینستاگرام این بازیگر نوشت: خیلی قشنگ تو زندگی رضاجان افتاد... بعد از گذشت چند سال دیدار دو عاشق (پدر و پسر) تازه شد، حضور خدای مهربون رو می شد حس کرد و اون لحظه برای من دوست داشتنی بود و دلم خواست شما عزیزان رو سهیم کنم... بیاییم توی این زندگی زیبا و کوتاه ببخشیم تا بخشیده بشیم. ...
غنای فرهنگی شیعه در عصر امام جواد (ع)
انکار کنم پناه بر خدا از سخن شما، بلکه من بنده او هستم (1). شفاعت امام جواد علیه السلام به شیعه نیازمند: مردی از بنی حنیفه نقل می کند: در اولین سال خلافت معتصم عباسی که حضرت جواد علیه السلام به حج رفته بود با ایشان رفیق راه بودم ، روزی سر سفره طعام که عده ای از اطرافیان ورجال خلیفه هم حضور داشتند عرض کردم : فدایت شوم والی ما فردی دوستدار اهل بیت است و من به دیوان او مالیات ...
خانم گل! نتیجه آزمایش شما منفی است
همکارش پرسید: میشه جواب آزمایش خانم گل رو بگی؟ همکارش بعد از چند ثانیه گفت: خانم گل جوابش منفی است و حالا همه ماجرا... . یک ماجرای کاملاً واقعی زیر پوست همین شهر مدت ها بود که خاطرات این اتفاق تلخ را فراموش کرده بودم. سال ها طول کشید و مدام با خودم تکرار کردم که این خاطرات اگر هضم یا حذف نشود بلای زندگی آینده ام می شود پس تمام تلاشم را کردم تا حذفش کنم. انگار یکی از سال های ...
آشتی بازیگر مشهور کشور با پسرش پس از سال ها کدورت +عکس
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، تارا کریمی همسر رضا رویگری با اکانت اینستاگرام این بازیگر معروف خبر از آشتی پدر و پسرِ عاشق پس از سال ها کدورت و قهر را رسانه ای کرد. او در اینستاگرام رضا رویگری نوشت: دیروز یه اتفاق خیلی قشنگ تو زندگی رضاجان افتاد... بعدازگذشت چندسال دیدار دو عاشق (پدروپسر) تازه شد، حضور خدای مهربون رو میشد حس کرد و اون لحظه برای من دوست داشتنی بود و دلم خواست شما عزیزان رو سهیم کنم... بیاییم توی این زندگی زیبا و کوتاه ببخشیم تا بخشیده بشیم. جام جم 110 ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (302)
برترین ها - امیررضا شاهین نیا : به نام خدا. سلام و درودی دوباره خدمت شما عزیزان. از اینکه امروز هم در کنار ما هستید خوشحالیم. با عکس هایی از مراسم ختم استاد داود رشیدی در کنار سایر عکس های چهره ها در شبکه های اجتماعی در خدمت شما هستیم. مطلب را با عکس های مراسم یاد بود بزرگمرد سینما و تئاتر که روز گذشته در مسجد جامع شهرک غرب برگزار شد، شروع می کنیم. مراسمی که با حضور گسترده چهره های شناخته شده ...
دنیای علی را رنگ بزنید
...، اون روز که تو مدرسه یکی از بچه ها بهم گفت گدا ، خیلی دلم شکست... خاله من دلم نمی خواد بد باشم، به همه خوبی می کنم که همه هم به من خوبی کنن، مثلاً حاجی صاحب خونه هر وقت من از خونه میرم بیرون یا تو حیاط با توپ بازی می کنم با چوب کتکم می زنه، یه بار جوری منو کتک زد که تا سه روز کمرم درد می کرد، اما من میگم پیرمرده خدا گفته احترام بزرگتر باید حفظ بشه، برای همین حرفی نمی زنم. ...
روایتی داستانی از روزهای آغازین تهاجم عراق به شهرهای بی دفاع کشورمان
سوسنگرد امنیت نداشت آمدم چند روزی مهمونتون باشم. طاهره انگار حرف هایم را نمی شنید و در حال و هوای خودش غرق بود. این بار با لحنی غمگین تر گفتم: - عمو داره می ره اصفهان، می گم تو رو شیراز پیاده کنه، اگه نری شاید دیگه ماشین پیدا نشه واسه رفتن، این صدای تانک و توپی که می شنوی لحظه به لحظه کار رو سخت تر می کنه.... طاهره باز هم ساکت بود و نقطه ای نامعلوم رو نگاه می کرد. بلندتر از قبل ...
ما 170 سال دفاع مقدس داریم نه 8 سال!
200 یا 300 سال پیش شکل گرفت، در آنجا بودند. بعضی ها هم به آنجا می گویند: دلباز! پدربزرگ و پدرم در جنگ جهانی دوم به آبادان مهاجرت کردند، ولی خودم تا قبل از جنگ ایران و عراق هیچ وقت دلوار را ندیده بودم، هر چند همیشه یک جور حس نوستالژی به آنجا داشتم و دلم می خواست بروم و ببینم. عمه ام در بوشهر و اقوام ما در دلوار بودند و پدربزرگم همراه با مرحوم عمویم، عمو ابراهیم هر سال از آبادان به بوشهر سفر می کردند ...
حرف های خواندنی ساره بیات و عکس های دیدنی ساره بیات
شناسی؟ شما بازیگری و می توانی بدون اعتنا به این مسائل کارت را انجام بدهی. من انتخاب کارهایم اساسا به این شکل است. من اگر حس کنم با بازی در یک فیلم نمی توانم رسالتی را به انجام برسانم و برای مخاطبم مفید نیستم، الا بازی در فیلم را نمی پذیرم چون اگر جز این باشد یعنی فقط داری بیزینس می کنی. به همین دلیل بعد از عادت نمی کنیم با وجودی که پیشنهاد کار زیاد داشتم، از لحاظ روحی هم احتیاج ...
روایت قالیباف از شهید مهدی باکری/سلفی محسن مسلمان و کادر تدارکات/وزیرارتباطات و رئیس برتر یک شرکت فناوری ...
شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه. بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد. این درخواست خود شهید بود حسن شمشادی خبرنگار ...
----باب المراد ---- (ویژه نامه/ شهادت امام جواد علیه السلام )
سیاه حاج محمود کریمی : جوون امام رضا میخونه کجایی مادر من حاج مهدی سلحشور : واویلا واویلا جواد الائمه حاج عبدالرضا هلالی: منو کربلایی که خونت شده عادت حاج سید مجید بنی فاطمه: ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم سید مهدی میرداماد: حریم تو قبله گاهم فقط تو هستی پناهم حاج محمدرضا طاهری: تو خونه هم یارش اندر دلش نباشه حاج حسین سازور ...
برگزار جلسه هشتادم نقد شعر فرات در حسینیه سادات + مشروح کامل جلسه
.... خیلی کم شعر می گفتم و جایی نمی خواندم و جایی نمی رفتم. از سال 92 با حوزه هنری آشنا شدم و جلسات حاج آقا علی انسانی می رفتم. سید مهدی حسینی : خدمت شما عرض کنم شعر یک جوهره اصلی دارد و آن احساس است.احساس می تواند خیلی معمولی باشد، می تواند پیوند با اندیشه پیدا کند و کسی که شعر شما را می خواند یک مسیر فکری برایش باز شود. وقتی شما یک روندی را در شعر تعریف می کنید مثلا سعی می کنید احساس ...
90man/ پیدا کنید آناناس فروش را
هم که باید ثابت می کرد محسن ترکی است در همان دقیقه اول یک پنالتی برای تیم ملوان گرفت و چند دقیقه بعد دوباره یک پنالتی دیگر برای همین تیم گرفت تا مثلا بگوید من محسن ترکی هستم و اقتدار دارم و تحت تاثیر جو مسابقه و این جور چیزها قرار نمی گیرم. به خدا اگه این همه اقتدار و قدرت رو تو مسابقات حساس و مهم خرج نکنی هیچ کسی بهت نمی گه محسن رشتی یا محسن فارسی یا محسن کردی! حالا خوبه گوش های تیز محسن قهرمانی ...
از دخالت "سامی یوسف" تا "کالای ایرانی" در ازدواج/ من برای حفظ زندگی ام جنگیدم / بزرگترین مشکلم تنهایی است
درباره خانواده ها و والدین کشیده شده بود که من روی احترام به والدین خیلی حساس بودم ولی همسرم نه، از طرف دیگه همانطور که در ابتدا گفتم برخی مشکلات روحی نیز داشتند ، البته احتمالهای دیگه هم در مورد همسرم از طرف دوستان و آشنایان و اطرافیان داده می شد ولی چون بنده خودم به این نتیجه نرسیده بودم از بیان این مسائل دوری می کنم. همسرم قدر نشناس بود خدا شاهد بود، تا جایی که از دستم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (301)
کبوتری من باید یه بار میرفتم. 6. یکی از شاخه های روشنفکری هست که مخصوص مهمونیای خانوادگیه. مثلا شما همینجور که داری خیار پوست می کَنی می گی نه اتفاقا من با شما مخالفم . 7. یه بار تو خیابون یه دختررو دیدم بش گفتم بعد از تو هیچ چیز دوست داشتنی نیست، رفت و بعد از اون هزار چیز دوس داشتنی تر از اونجا رد شدن. 8. خیلی دوست دارم پزشک شم بعد از اتاق عمل در بیام بگم "بیمارتون ...
بانک شعر ویژه شهادت امام جواد (ع)
مجروح شما را سوزاند گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند بعد غارت شدن جسم ...
پای حرف مردم کوچه و بازار درباره حقوق های نجومی
که حقوق بالایی می گیرند، گفتم: تو هم دوست داری این حقوق ها را داشته باشی؟ گفت: آره چرا که نه؟ من، مادر و پدرم هر روز از 5 صبح کار می کنیم، آخر ماه هم مایه به مایه پول اجاره و درآمدمان می رود، چرا دوست نداشته باشم؟ چرا باید مادرم هم کار کند تا زندگی ما بچرخد؟ اما خب! اینها برای ما نیست . وردنه در دستش بود، خمیر را می کوبید و باز می کرد و با ما مشغول صحبت بود. کمی با او شوخی کردیم، مشتری آمد و ما ...
11 فیلمنامه 100ثانیه ای؛صدثانیه غم و شادی
نمی آید و تلاش شان بیهوده است و پله برقی بالاخره باید مسافران خود را به پایین ترین نقطه برساند. لحظاتی بعد، هر سه مرد، خسته و ازپا افتاده ازکنار دوربین می گذرند و در سیاهی و فید اوت تصویر، صدای فریاد طولانی و عاجرانه و سپس سقوط دردناک آن ها شنیده می شود چند صدا: خدا!... * فیلمنامه دوم: گام های خسته ایستگاه مترو- روز- داخلی نمایی از دوپله برقی ...
گفتگو با عبدالحسین باستان ، تنها داور فوتبال سطح ملی شهر کلاچای
سال 1381مدرک درجه سه رو در کلاس داوری رودسر و در سال 1384 در زمانی که در بوشهر دانشجو بودم مدرک درجه دو رو اونجا گرفتم در سال 1386زمانی که در بندر عباس در دوره سربازی به ارومیه رفتم و درجه یک رو در اونجا اخذ کردم در سال 1389 هم به تبریز رفتم و موفق به اخذ مدرک داوری ملی شدم. سخت ترین بازی که داوری اون رو برعهده داشتید کدوم بازی بود؟ هر بازی در نوع خودش سخت و حساس هست چه در رده ...
این اشک دیده من و خون دل شماست/میکروب های روی پول بزرگترین مخاطره شغلی بانکداران
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛به نقل نسل شاهوار، روز بانکداری اسلامی دوباره از راه رسید و باز هم حرفها و حدیث های همیشگی و تازه شدن داغ دل از کارمندان بانک ها گرفته تا مردمی که هر کدام به نحوی سروکارشان به بانک ها افتاده نقل هر مجلسی شد. یکی از گفتگوهای جالبی که به تازگی شنیدم خیلی خودمانی برایتان می نویسم شاید شما هم دیده باشید و دلتان میخواست جایی در رسانه ای آن را بشنوید و تا ...
خدا جای حق نشسته...
... مرد کناری من به همسرش گفت: راست میگه دیگه من و تو با هم کار کنیم از ساعت 8 صبح تا 8 شب هم شرکت باشیم و هیچی هم نخوریم و نپوشیم. تازه 40 تا 50 سال دیگه اگه زنده باشیم می تونیم همچین ماشینی سوار شیم. راننده : آقا دیشب بی بی سی می گفت یه سری زمین هم تو بالاشهر مفت مفت به این مدیرها دادن، تازه حالا لو رفته البته کسی هم احتمالا کاریشون نداشته باشه. پسر عموی خانم بنده سر یک وام، چند ...
روایت فرمانده ای که با لباس ساده بسیجی به میدان رزم رفت
...> رفتم تیپ و با شرمندگی وارد اتاقش شدم. او اجازه نداد لب های من به عذرخواهی باز شود، یک دفعه از پشت میز بلند شد و آمد جلو و مرا تنگ گرفت توی بغلش. صورتم را بوسید و گفت: اگر اشتباهی کردیم، شما ما رو ببخش. این بزرگواری و وارستگی، در آن لحظه ها چنان مرا تحت تأثیر قرار داد که بی اختیار چشمانم خیس اشک شد. هنوز هم بعد از سال ها وقتی به آن موضوع فکر می کنم ، می بینم با این که من کاملاً مقصر ...
از پرسپولیس که رفتم یتیم شدم،آرزو دارم برگردم+عکس
... +164 #6 ایمون زاید 2016-08-31 00:38 خخخ آخی یادته اون روز چه جور لگد زدی تو تابلو تبلیغاتی فقط رضایتنامه میخواستی نقل قول +57 #5 10دقیقه10نفره چندتای 2016-08-31 00:37 بروپولکی عوضی بایدبری قدر ارتش سرخ رابدانی نقل قول +86 #4 پرسپولیسی 6 آتیشه 2016-08-31 00:36 ما به شما نیاز نداریم ماشاالله بازیکنای خوبی داریم نقل قول +157 #3 ...
دیدار برادران
ببینم باید همه اون سال های رفاقت رو با حسرت مرور کنم . خیلی گفتند، خیلی ها گفتند اما برای من فایده نداشت. فقط مامان هر ازگاهی می گفت: سعید شاید به دیدن تو نیاز نداشته باشه اما تو حتما به دیدنش نیاز داری . اما تصمیم ام را گرفته بودم. 2 سال گذشت و روزی نبود که به سعید فکر نکنم. تا اینکه دیروز مامان برایم پیغامی فرستاد. توی پیغام نوشته بود: امام جواد(ع) می فرمایند: دیدار برادران، مایه سلامتی و رشد عقل ...