سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی خصوصی آیت الله
. یکی از همکلاسی هایم عید به خانه ما آمد. وقتی به استقبالش رفتم، دیدم مردی همراه اوست. به مادرم گفتم دوستم همراه یک آقا آمده! مادرم گفت خب، پدرش است! من تعجب کردم و پرسیدم پس چرا پدر ما نیست؟ گفتم که پدر زندان بود و هفته ای یک بار به دیدن او می رفتیم. این زندانی بودن، تصوراتی را برای من ایجاد کرده بود که باید حصاری بین پدر و فرزند باشد. این خاطره را به این دلیل تعریف کردم. در نبود پدر، نقش مادر خیلی ...
شهید حاجی حسنی از تعلیم قرآن خسته نمی شد/ در اوج خستگی تلاوت های نابی داشت
دیرین این شهید منا که همانا شهادت بود گفت و ادامه داد: بزرگ ترین دغدغه اش، شهادت بود. یکی از دوستان عکسی از ایشان گرفته و شعری زیر آن نوشته بود. در همان سال های اول آشناییمان، می دیدم که حاج محسن می گفت: من خیلی شبیه شهدا هستم، نه؟ . بعد من به شوخی می گفتم: ببین برادر من! دیگه خودتو اینقد بالا نبر، شهید که نمیشی، الآن جنگی در کار نیست . بزرگ ترین آرزویش شهادت بود و همیشه می ترسید که به مرگ طبیعی از ...
17 سال در جبهه بدون مرخصی/ بهترین خاطره دیدن امام بود
خودمان حاج یدالله کلهر رفتم و گفتم: من را جایی بینداز که من شب و روز در منطقه باشم و خدمت کنم. کمی فکر کرد و گفت فردا تو را می برم. فردا مرا برای پشتیبانی قرارگاه کربلا معرفی کرد. آنجا از من سوال پرسیدند چه کار بلدی؟ من هم گفتم رانندگی. یک ماشین نیسان تحویل من دادند. عصر همان روز به من گفتن این رزمنده را به خانه برسان و بگرد. من این رزمنده را به اهواز رساندم اما راه برگشت را گم کردم . آن قدر دور ...
روایت لطف الله میثمی از برخورد آیت الله طالقانی با فداییان اسلام
. به ملاقات ایشان که رفتم، گفتم خدا بد ندهد، چه شده؟ گفتند هم یک مقدار مریض بودم و هم می خواستم مقداری فکر کنم... پرسیدم فکر چرا؟ گفتند: آمدم فکر کنم که ما چه عیبی داشتیم که ساواک ما را آزاد کرد. نکند سازش کرده باشیم؟ بعد هم گفتند مرتب جلوی خانه ما تظاهرات می کنند. گفتم نکند می خواهند من را در برابر امام قرار دهند و در رهبری انقلاب انشقاقی ایجاد کنند. نکته ای که وجود دارد این است که ...
از اسارت در فکه تا طبابت در سوریه
زندگی دست خداست ولی عمل کردن و نکردن، برخاستن و نشستن دست آدم است. من دینی برگردنم احساس می کردم و راهی شدم. اگر باز هم لازم باشد می روم و درنگ نمی کنم. شاید مثل زمان جوانی دیگر توان جنگیدن نداشته باشم ولی تجربیاتی دارم که دوست دارم به بچه های جوان تر انتقال دهم. **تصویری که شما با این کارتان پیش روی جامعه می گذارید با آن تصویر مادی غالب که از پزشک ها در ذهن مردم نقش بسته تفاوت بسیاری دارد ...
نماز جمعه را مقابل پنتاگون خواندیم/ اعتصاب غذا به صرف چای مقابل کاخ سفید +عکس
.... ما طوماری را به طول چندین متر تهیه کردیم و بچه های ایرانی از مردم آمریکا امضاء گرفتند؛ در همان خیابان های واشنگتن. مردم می گفتند نمی خواهیم حکومت ما از یک جلاد حمایت کند. این امضائی بود که مردم دادند در حالی که خیلی وقت بچه ها را می گرفت. آنها باید توضیح می دادند که ایران کجاست، چه خبر است؟ شاه کیست و آمریکا دارد چکار می کند، تا مردم بیایند و امضاء دهند. کار بسیار سختی بود، به هر حال این ...
جزئیاتی از زندگی شخصی علی مسعودی
نظرسنجی هم انجام شود، متوجه می شوند جه کسانی باید کار کنند چون مردم کارهای شان را بیشتر دوست داشته اند. آن وقت یک نفر با سابقه موفق و تجربه های خوب خانه نشین می شود و یک نفر تنها با رابطه مدام در حال کار کردن است. خواستگاری بدون مادر به تازگی متاهل شده ام ولی متاسفانه مادرم به خاطر کسالت نتوانست در مراسم خواستگاری من حضور داشته باشد. ننه مشهدی 21 کیلو وزنش کم شده و توان راه ...
روایتی از شهدای گروه باقرالعلوم آبادان؛ از پیش بینی اول شدن تا نگرانی مبارزه با نفس
...> ناصری در مورد شخصیت شهید امین باوی او را دارای ویژگی های برجسته ای توصیف کرد و گفت: بسیاری از موارد است که نمی توانم در مورد آنها بگویم. شخصیت شهید باوی در کلام من نمی گنجد. روزهای اولی که خبر شهادت وی قطعی شد چندین خانواده یتیم و بی سرپرست به منزل وی آمده و می گفتند شهید به ما کمک می کرد. کمک های او به مردم در حالی بود که شغلی نیمه وقت و حقوقی مطابق با اداره کار داشت. خرج خانواده خود و پدر و مادرش ...
حاشیه ها از دیدار خانواده شهدای منا با رهبری
. می گوید: "هربار از تلوزیون برنامه های دیدار با رهبری را می دیدم آرزو می کردم کاش بشود من هم به حسینیه امام خمینی و دیدار آقا بروم. خیلی شوق دیدار داشتم. تا اینکه چند شب پیش حدیثی را می خواندم مبنی بر اینکه شهید 70 نفر را می تواند شفاعت کند و همان روز دعوتنامه برایمان ارسال شد و چون حدیث در ذهنم بود ، گفتم این دیدار با آن شفاعت برابری می کند و ذخیره ای است معنوی که آخرت مارا بیمه می کند." ...
مریلا زارعی: سینما به من زندگی کردن آموخت
زیادی نداشت اما برای من مهم نبود. همچنان متکی بودم به همان نشانه در رؤیا. آقای فرهادی حتی پرسیدند مثلا نمی خواهی نقش دیگری را بازی کنی مثل سپیده؟ (همان نقشی که گلشیفته بازی کرد) گفتم نه. اگر شما تشخیص دادید که این نقش مال من است، پس همین را باید بازی کنم. خوب فهمیدم که انگیزه من آن قدر بالا بود که آقای فرهادی را هم مجاب کرد. بعد چند تا عکس انداختیم و قرار شد با من تماس گرفته شود برای قرارداد و مراحل ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (309)
کنار مسعود فروتن در حال عزیمت به یک مراسم. اسکورت و انتقال ویژه ی آقای بازیگر به محل نقش آفرینی توسط کارگردان! حال عمو اسدالله این روز ها خیلی خوب است، چون پس از سال ها سیگار فروشی در میدان هفت تیر باز هم فرصت حضور بر پرده نقره ای برایش میسر شده است. ممنون از سامان مقدم و سعید سهیلی بخاطر اینکه پیشکسوتِ ریزنقش سینما را در فیلمنامه خود جای دادند. سلفیِ "افتر ارتودنسی" مجتبی ...
پسرم پنجمین بار با تن مجروح رفت و دیگر برنگشت
توأمان هم در جبهه شرکت داشت و هم در دبیرستان درس می خواند و به حدی هر دو کار را خوب انجام می داد که در پزشکی قبول شد، فقط حیف زمانی که خبر قبولی اش در دانشگاه آمد محمد سر به آستان حق گذاشته بود. 13 اردیبهشت سال 1365 خبر قبولی محمد در دانشگاه الهی شهادت به خانواده اش داده شد. طیبه شرفی مادر شهید در گفت وگو با جوان تصویر روشن و واضح تری از فرزندش به ما می دهد. حاج خانم شهید متولد چه سالی ...
عضویت در گروه تلگرامی؛ بهانه ای برای همسرکشی
آوردم و آن را بستم. قبل از درگیری به او گفته بودم اگر می خواهی به این کارهایت ادامه بدهی، به خانه خواهرت برو و دیگر در خانه من نمان اما بعد از اینکه زخمی شد، ناراحت و از کارم پشیمان شدم و گفتم بیا با هم موضوع را حل کنیم، اما او قبول نکرد و به من گفت که می خواهد به خانه مادرش برود. گفتم این کار را نکن و بگذار موضوع تمام شود، اما قبول نکرد. ناراحت بود. به من گفت اگر نگذاری بروم، خودم را ...
نوجوان 17 ساله ای که "فرمانده آتشبار" شد
...، من 28 سال با او زندگی کردم و در هیچ موضع و جایگاهی کوچک ترین نکته منفی از عباس ندیدم و همیشه به او غبطه می خوردم. وی با بیان یکی از خاطرات خود افزود: یک روز رفتم خانه ایشان، یک ویترینی بود از همان هایی که معمولا همه در آن اشیاء لوکس می گذارند اما او چفیه و ترکش و پیشانی بند گذاشته بود، گفتم عباس! مگر اینجا نمایشگاه جنگ است؟ خندید گفت: من به این ها علاقه دارم. ...
جوان اعدامی 11 سال در برزخ
آلوده کرده است، هیچ پاسخی نداد. همان موقع ضربه ای با قندشکن به او زدیم. بعد هم دست و پاهایش را بستیم و سپس با چاقو چند ضربه دیگر به او زدیم. پس از دستگیری برادر کوچکتر حسین و اعتراف های محمد، هر دو برادر در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.قضات نیز با توجه به درخواست بازماندگان مقتول که خواهان قصاص حسین بودند وی را به قصاص – اعدام – و برادرش محمد را به جرم مباشرت در قتل به 3 ...
توبه در کربلا زندگی ام را دگرگون کرد / ذکر یا حسین (ع) زندگی دوباره به من داد
. درست همان روزها بود که یک تصادف هم کردم و به زندان افتادم. وضعیت زندگی ام حسابی به هم ریخت و سرم محکم به سنگ زمانه کوبیده شد. تازه توی زندان فهمیدم چقدر خطا کرده ام و گاهی دلم برای همسرم تنگ می شد . حال او را از مادرم می پرسیدم و خدا خدا می کردم ازدواج نکند. من آزاد شدم و مادرم مثل کوه کنارم ایستاد. او بعد از مرگ پدرم برای من هم پدر بوده و هم مادر. خیلی با هم صحبت کردیم . از ...
آخر هفته همراه با فیلم های سینمایی شبکه های سیما
...> مسعود رایگان، لادن مستوفی و هدایت هاشمی در فیلم تلویزیونی گل چهره بازی کرده اند. شبکه دو سیما انیمیشن مینا و پلنگ به کارگردانی محمد کوچکی سیاه خاله سر، پنجشنبه 18 شهریور ماه ساعت 8 صبح از شبکه دو سیما پخش می شود. در خلاصه داستان فیلم آمده است: دختری به نام مینا به همراه پدر و مادر بزرگش زندگی می کند. روزی مینا به همراه مادربزرگش به جنگل رفته ولی در آنجا گم می شود. او ...
مقابله نرم با جمهوری اسلامی به FATF رسیده است/ عده ای بدعهدی های آمریکا را ماله می کشند/
این گفت وگو به بررسی چرایی و چگونگی انجام قراردادهایی ازاین دست پرداخته و معضلاتی چون اشرافی گری و فیش های نجومی مدیران را آسیب شناسی و مورد مداقه قرار می دهد. سید مسعود میرکاظمی وزیر اسبق نفت و نماینده سابق مردم تهران در مجلس با اشاره به قراردادهایی چون FATF و IPC اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام بزرگوار به وجود آمد که شعار نه شرقی نه غربی ...
عملیات خیبر در خاطرات شهید عبدوس
و شروع کرد به خواندن اسامی. بعد، نگاهی به من کرد و گفت: اسم شما چی بود؟ زبانم بند آمده بود. دوباره سؤال کرد. زیر لب اسمم را گفتم. برگه را نگاه کرد. اسمم نبود. از راننده خواست اتوبوس را نگه دارد. شک کرد و دوباره لیست را خواند. دو نفر دیگر را هم پیدا کرد که بدون ثبت نام سوار شده بودند. ما سه نفر را از اتوبوس پیاده کرد. همان موقع یک ماشینِ بین راهی رسید و ما را با آن به سمنان برگرداند. خجالت می ...
زندگی نامه امام محمد باقر از ولادت تا شهادت
فرزند امام باقر (ع) است که از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طریق او استمرار یافت. عبد الله بن محمد.او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار می آید که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است.مورخان وی را صاحب فضل و صلاح دانسته اند و متذکر شده اند که فردی از بنی امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند. ابراهیم بن محمد، از ام حکیم. عبید الله بن محمد، از ...
خانم های بازیگری که به خاطر پیشنهاد غیراخلاقی بیکار شدند
... پرستو صالحی از میان هنرپیشه های زن، او اولین نفر بود که درباره بی اخلاقی های بعضی از تهیه کننده ها نوشت و با مصاحبه ای که با خبرگزاری فارس انجام داد، جرقه اعتراض ها و انتقادهای اینچنینی بعد را زد. بازیگر سریال زیر آسمان شهر در فروردین سال 91 در فیس بوکش نوشت: به یک تهیه کننده سرشناس از سر درد دل گفتم دلم یه کار طولانی می خواد. گفت: اونی ام که بهت کار طولانی بده حال طولانی می ...
مرد سپیدموی سینمای ایران از این روزها می گوید
.... وقتی می گوید: بیکارم و در خانه نشسته ام، دل مان می گیرد. وقتی می گوید: ناتوان شده ام، سخت آزرده خاطر می شویم که عضو کمیته مجازات را در این حال و هوا می بینیم. مشروح گفت وگوی شهروند با کمال الملک سینمای ایران در ادامه آمده است: اخیرا در سینما و تئاتر نسل جدیدی وارد شده اند که فضا را تغییر داده اند، شما این نسل جدید و کارهایشان را هم پیگیری می کنید؟ بله. بعضی وقت ها من را دعوت ...
آخر هفته تلویزیون با فیلم هایی از راعی و میرکریمی
...> انیمیشن مینا و پلنگ به کارگردانی محمد کوچکی سیاه خاله سر، پنجشنبه 18 شهریور ماه ساعت 8 صبح از شبکه دو سیما پخش می شود. در خلاصه داستان فیلم آمده است: دختری به نام مینا به همراه پدر و مادر بزرگش زندگی می کند. روزی مینا به همراه مادربزرگش به جنگل رفته ولی در آنجا گم می شود. او در جنگل با یک بچه پلنگ دوست می شود. در ادامه ماجراهای زیادی برایشان پیش می آید که باعث عمیق تر شدن دوستیشان می ...
چشم و همچشمی آفت خانواده ها
را شکل دهد؟ اگر بچه ای در هندوستان متولد شود، با فلفل و غذای تند مشکلی ندارد چون به این نوع غذا عادت کرده است. این موضوع نشان می دهد تربیت اولیه از سر سفره پدر و مادر شروع می شود. اگر بچه ای در خانواده ای عالم متولد شود و از همان اول در گوشه خانه، کتابخانه ببیند حتما با علم، دین، کتاب و... آشنا شده و اینها وارد سبک زندگی اش می شود. هر چند وقتی بزرگ می شود و به جامعه راه پیدا می کند در ...
مسئولان کشوری تمام تلاششان را برای پایمال نشدن خون شهدای منا انجام دهند
با 28 سال سابقه کار بود، مرحوم فوق دیپلم برق، لیسانس ریاضی محض و لیسانس برق قدرت داشت. وی ادامه داد: از مرحوم دو فرزند پسر و یک دختر به یادگار مانده، خبر قبولی پسر بزرگش در دانشگاه با خبر شهادت و تشییع پدر همزمان شد. کاظم بهمن زادگان در مورد شهادت برادرش گفت: ظهر روز جمعه به همراه پدرم از اخبار ساعت 14 خبر حادثه ی منا را شنیدیم، بعد از آن مدام رسانه ها را دنبال می کردیم و ...
رازی که پس از دیدار با امام باید حفظ می شد/ از ماؤوت تا قطعه 29
فارس در مازندران طی روالی ثابت گزارش هایی را در همین زمینه با نشستن پای صحبت های اهالی دفاع مقدس و خانواده های شهدا تولید می کند که در ادامه نسخه ای دیگر از این میراث ماندگار از نظرتان می گذرد. * سرانجام خسرو رخ نمایاند خدا چند فرزند به خانواده درزی داد که همگی در دوران طفولیت مرحوم شدند، اما با نذر و نیازهای پدر و مادر گُلی از این خانواده شکفت که او را خسرو نام نهادند. ...
گزارشی از اجاره کانتینرهای انبار کالا
گوش به زنگ شنیدن شماره پرونده یا نام فامیل شان منتظرند. زن و مردی بیرون روبه روی آسانسور با صدای بلند بحث می کنند. من با تو حرفی ندارم. مرد میانسالی پادرمیانی می کند. زن کوتاه نمی آید. شما نمی دانید که نمی شه به این زندگی ادامه داد. آقا آخر هفته ها می رفت شمال با مادرش. من تنها می ماندم. بعد عکس های دوست دخترهاش رو برام می فرستاد. مرد صدا را درگلو می اندازد و فریاد می زند. مچ دست دخترک را می فشارد ...
نقش غریبه ها در عروسی
یکی از پیاله های سرویس آجیل خوری که به دستور یکی از همان جهاز چین ها روی عسلی کنار در اتاق خواب چیده شده بود افتاد و خرده شیشه هایش به پای مسعود فرو رفت. به درمانگاه رفتیم و با چند بخیه برگشتیم. پرواز را از دست داده بودیم، حوصله کسی را هم نداشتیم. به همین خاطر به پدر و مادرهایمان گفتیم که چون می خواستیم شگفت زده شان کنیم با یک تور به ایرانگردی رفته ایم. چند روزی تلفن خانه را جواب نمی دادیم، روزها وسایل را مرتب می کردیم و شب ها چراغ خاموش رفت و آمد می کردیم تا مبادا آن آشنایمان ببیند. البته بد هم نشد، در این چند روز حسابی خوابیدیم! منبع: تبیان ...
یک شب که نامزدم به خانه مان آمده بود رفتار زشتی با خواهرم کرد
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، مسعود اهل تهران بود و خود را پیمانکار ساختمان معرفی کرد. پدر و مادرم راضی به ازدواج نبودند می گفتند حداقل باید طبق آداب و رسوم خودمان درباره خواستگارت تحقیق کنیم اما من که شیفته تیپ او شده بودم مخالفت کردم و گفتم حداقل ما را به هم محرم کنید بعد هر کاری می خواهید انجام بدهید. خانواده ام وقتی اصرار مرا دیدند به ناچار خواسته ام را پذیرفتند من هم برای آن ...
در تمام این سال ها به فوت پدرمان مشکوک بوده ایم
مون برویم. زنگ زدیم خانه به ما گفتند حسین را بردند شما هم خانه نیایید. بعد من به مجتبی گفتم ما که چیزی نداریم، بیا برویم خانه ببینیم چه خبر است؟ مجتبی گفت من نمی آیم تو می خواهی برو من به مجتبی گفتم اگر نمی آیی، برو همان خانه خاله بمان . من رفتم، تا رسیدم خانه من را هم گرفتند و گفتند مجتبی کجاست؟ فهمیدم مشکل مجتبی است. من و حسین را به کمیته مشترک ضد خرابکاری بردند. فصل زمستان بود، برف هم می بارید ...