سایر منابع:
سایر خبرها
حجت الاسلام سعیدیان : حقیقت و باطن کعبه حسین بن علی (ع)است
... برای دختری خاستگار آمده بود پدر گفت دخترم قبول کن، دختر قبول کرد، پدر فکر می کرد الان دخترش خوشبخت است و به همه آرزوهایش رسیده است. شب عروسی پسر وارد اتاق شد دید دختر زانوهایش رو بغل کرده و گریه می کند. با خود گفت: حتما دلش برای خانواده تنگ می شود رفت از دختر پرسید چرا گریه میک نی؟ دختر گفت: اگر بگم من را نمی زنی؟!مرد گفت: نه من فقط قیافه ام جدی است! دختر گفت من یک پسری را دوست دارم او هم من ...
مادر عصبانی نوزاد 5 ماهه را خفه کرد
به گزارش پایگاه 598 به نقل از آرمان، روز دوشنبه، 5 اوت یک مادر بریتانیایی با مراجعه به اداره پلیس در جنوب فرانسه به خفه کردن بچه 5 ماهه خودش اعتراف کرد. بر اساس گزارش دیلی میل، این مادر 42 ساله که یک حسابدار است در آخرین روز تعطیلات خود در کنار دو پسر خود خوابیده بود و پدر بچه ها که شب گذشته با این زن مشاجره داشته است به اینکه این زن فرزند 5 ماهه آن ها را خفه کرده است، مشکوک شده بود ...
سناریوی سیاه برای آزار دختر جوان
چکیده مهمترین حوادث و رویدادهای اجتماعی شبانه روز گذشته به شرح زیر است: شرق اشتباه کردم، بخشش نمی خواهم همشهری زن جوان برای اخاذی از شوهرش خودش را ربود خراسان احضار و تذکر به 30 مدلینگ در مشهد فرهیختگان سقوط پراید از ارتفاع 40 متری به دره اعتماد سناریوی سیاه برای آزار دختر جوان ...
اخبار حوادث
جان چوپانی را در روستای ینگیجه از توابع بخش مرکزی سراب گرفت . علی شیخ پور اظهار داشت: روز گذشته چهارشنبه 17 شهریور، فردی به نام حسن امان طلب 42 ساله از اهالی روستای ینگیجه مشغول چرای احشام خود در مرتع نزدیکی این روستا بود که بر اثر برخورد رعد و برق در زمان بارش باران جان خود را از دست داد . وی افزود : این حادثه راس ساعت 16 بعد از ظهر روز گذشته رخ داد و تلاش دیگر چوپانان حاضر در نزدیکی ...
استشهادی برای خدا و اینجا چراغی روشن است در تلویزیون
، پنجشنبه 18 شهریور ماه ساعت 20:30 از شبکه چهار روی آنتن می رود. در خلاصه داستان فیلم آمده است: فتحی، راهبان قدیمی قطار در روزهای پایانی زندگی اش، برای جبران اتفاقات گذشته به روستای زادگاه خود باز می گردد. او در صدد جمع آوری استشهادی برای خداست تا آسوده بمیرد. او می خواهد از همه حلالیت بگیرد. جمشید هاشم پور، محسن تنابنده و احمد مهران فر در فیلم سینمایی استشهادی برای خدا ایفای نقش کرده اند ...
از ازدواج با این افراد بپرهیزید
شوهرش را تغییر دهد و برای او یک معلم اخلاق شود یا همه چیزدان، باید بداند فقط شوهرش را از خانه فراری خواهد داد زیرا مردها نمی توانند تحت کنترل زن بودن را تحمل کنند. البته حتما شنیده اید که: پشت هر مرد موفق همواره یک زن خوب ایستاده است. این مطلب گویای این واقعیت است که مشاور مهربان ِ مرد بودن، با عقل کل شدن در خانه تفاوت بسیاری دارد. چه مرد، چه زن، با این افراد ازدواج نکنید 1 ...
زندگی خصوصی آیت الله
خانه آقای چرخ پور در خیابان ایران رفته بودند. ما تا غروب همان روز شمال بودیم. اما ترجیح دادیم که بازگردیم. غروب به سمت تهران حرکت کردیم و شام را در راه خوردیم. حدود ساعت یک بعد از نیمه شب به خانه رسیدیم. ساعت حدود یک ونیم بود که در خانه به صدا در آمد. در را که باز کردم دیدم پسرخاله ام است، گفت بیا آقا فوت کرد. گفتم چی؟ همین طور مبهوت مانده بودم که دخترخاله ام گفت: آقا جان حال ندارد و گفته بچه ها ...
نقطه جوش/ نگاهی به پدیده خودکشی در میان نوجوانان و جوانان در فارس
سابقه نداشت فرزندش هنگام بازگشت از کار به استقبالش نیاید؛ اول فکر میکرد دارد توی اتاقش با رایانه بازی می کند. وقتی هر چه صدا زد کسی پاسخش را نداد در اتاق را باز کرد و فرزند 12 ساله اش را حلق آویز دید؛ جنایتی در کار نبود؛ روز قبل، از او یک گوشی موبایل می خواست و او نپذیرفت. پسر نوجوان، جواب رد که شنید دست به این کار زد؛ از آن زمان او و همسرش مدام نیازمند خدمات روانشناختی هستند بلکه از این بحرانی ...
مرد جوان هر روز به مغازه ام می آمد - اسیر نگاه های شیطانیش شدم
باز کرد. او نگاهش را به چشم های هوس آلود مردی باخت که هرروز برای خرید به مغازه اش می رفت. شماره تلفنش را به مرد نامحرم داد و ارتباط آن ها در شبکه های مجازی آغاز شد. زن جوان تعهدات زناشویی را زیر پا گذاشت و اسیر یک رابطه هوس آلود شد؛ رابطه ای که هرگز در مخیله اش هم خطور نمی کرد از او یک قاتل بسازد و به قول معروف، دستش را به خون شوهرش، همان مردی که تا دو سال قبل جان فدای هم می کردند ...
نماز جمعه را مقابل پنتاگون خواندیم/ اعتصاب غذا به صرف چای مقابل کاخ سفید +عکس
من به واسطه دوستی با خواهر ایشان، با او آشنا شدم. سالهای 50 تا 54 سالهای آشنایی من و محبوبه بود. بعد از آن ما دیگر نتوانستیم همدیگر را ببینیم و من گاه گاهی خبرهایی از او می گرفتم. محبوبه کلا اخلاقیات بالایی داشت. خوش اخلاق و خوش برخورد بود. حجابش همیشه عالی بود. یعنی در مدرسه با این که همه ما دختر بودیم، ایشان کاملا پوشیده بودند. البته همه ما در مدرسه رفاه می بایستی چادر می پوشیدیم. ولی ...
(تصاویر) عروسک های شیطانی
. آنها دلشان به حال روح دختربچه سوخت(!) و تصمیم گرفتند که عروسک را نگه دارند که اشتباهشان همین جا بود. سر و صدا ها، شکستن ها و کابوس های اهالی خانه به شکل تصاعدی بالا رفت. لو همان کسی پیشتر اسمش در کاغذی به دست خط دختر بچه آمده بیشتر از همه از این عروسک صدمه دید به شکلی که وقتی در خانه ی دوستانش خوابیده بود با درد جای هفت خش روی بدنش از خواب بیدار شد. بالاخره آنها به دو متخصص معروف ارواح یعنی اد و ...
همسرتان باید اولویت تان باشد، چون...
آن اولویت اول والدینتان باشد و نه همسرتان، رابطه تان صدمه خواهد دید. زنی تعریف می کرد که چطور مادرشوهرش هر شب قبل از خواب به شوهرش زنگ می زند. می گفت، درست وقتی که بچه ها می خوابند و ما می توانیم زمانی را با هم تنها باشیم، تلفن زنگ می زند و مادرشوهرم است. یک شب که روی کاناپه همدیگر را بغل کرده بودیم، زنگ زد. می دانستیم کیست. شوهرم همیشه احساس معذوریت می کند که باید تلفن را جواب دهد و این ...
گزارش نیویورک تایمز از فاجعه منا، یک سال بعد
گناهی هم کرده باشد زیرا او نیمه برهنه و کثیف بود. اما انگار این زن دیده بود که او نیاز دارد. او حتی نتوانست تشکر کند. آقای صدیقی وظیفه شرعی خود را کامل کرده بود اما حتی یادش هم نمی آید چند سنگ پرتاب کرده است. پس از اینکه به چادر رسید می دانست که فامیل هایش گم شده اند، به آنها بارها زنگ زد و کسی حتی جواب هم نداد، آن شب کسی هم به چادر او نیامد. در طول چهار روز بعدی ...
تربیت شبانه!
سیدمحمد صادق محمدی وفایی: شب شده است و ساعت از یک شب گذشته است ،غبار خستگی بر تنها نشسته است.جز در رحمت همه ی درها بسته شده است.خیلیها در خواب نازند و بعضی در آستانه ی آن . من هم با رایانه ام (که به رفیق درجه ی یکم تبدیل شده است) درد دل می کردم . در این هنگام جیغ و ناله ، هق هق گریه ای از درون کوچه سکوت شب را شکست! دیده ها لرزیدند و خواب را رها کردند و من هم سراسیمه به داخل کوچه رفتم تا خبری کسب ...
رازی که پس از دیدار با امام باید حفظ می شد/ از ماؤوت تا قطعه 29
جام شهادت را سرکشید. هنگام شهادت، خسرو پلاکی به گردن نداشت به همین منظور پدر برای شناسایی پسرش دل به دشت و بیابان زد تا پیکر پسرش را پیدا کند، سرانجام پس از 10 روز خسرو رخ نمایاند و پدر و خسرو با هم به قائم شهر بازگشتند. * از ماؤوت تا قطعه 29 طلبه شهید عمران قربانی دوم آبان ماه 1343 در روستای گالشکلا سوادکوه شمالی دیده به جهان گشود و پدرش کشاورز و مادرش خانه دار ...
گزارشی از اجاره کانتینرهای انبار کالا
محبوبه می پرسد: اگه یه وقت کس دیگه ای بیاد بخواد جنس رو برداره، بگه مثلا من فامیلشم، شوهرشم، چی؟ مولا برای همه سوال ها جواب دارد: هیچ کس حق نداره به جز خانم برای تحویل جنس بیاید، حتی شما هم بیایی بگویی برادرشم قبول نمی کنیم. کلید دست خانم است. هر وقت خودش بیاید اجازه دارد در انبار را باز کند. همه اینها توی قرارداد نوشته شده. راهروها همه مثل هم اند بالای یکی از کانتینرهای طبقه دوم اسباب و ...
ماجرای آزار و اذیت دختران جوان توسط مامور نمای شیطان صفت
پخش میکند و آبرویم را میبرد. او حتی چندین فیلم دیگر که در گوشیاش بود نشانم داد که در آنها دخترهای دیگری که هم سن و سال خودم بودند را مورد آزار و اذیت قرار داده بود. این فیلمها را که دیدم وحشتم بیشتر شد. او گفت که از همه فیلم گرفته و کسی جرأت ندارد از او شکایت کند، در نهایت نیز بعد از چند ساعت مرا رها کرد. وقتی به خانه آمدم ماجرا را به پدر و مادرم گفتم و تصمیم گرفتیم شکایت کنیم. مجرم ...
زمانی که علت دستگیری مادرم را در کلانتری فهمیدم دنیا روی سرم خراب شد
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، دختر 17 ساله که در جست و جوی راهی برای آزادی مادرش بود در حالی که عنوان می کرد اکنون نمی دانم به حال خودم بگریم یا برای پدر و مادرم افسوس بخورم به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: پدرم مرد معتادی بود که همه پول هایش را پای منقل دود می کرد و همین موضوع ریشه تمام اختلافات بین او و مادرم بود. مشاجره و نزاع های آن ها پایانی نداشت به طوری که ...
پدرم میگوید به خاطر عدم تمکین همسرم زن دوم بگیرم اما ...
...، اما بعدها این مسائل به اختلاف های جدی خانواده جدید تبدیل شد. مرد جوان به قاضی گفت: 15 سال با هم زندگی کردیم و دو بچه داریم. تا وقتی که همسرم خانه داری می کرد مشکلی نداشتیم. اما وقتی در دانشگاه قبول شد مشکلات ما هم شروع شد. مدتی بچه را در خانه می گذاشت و می رفت سر کلاس. مدتی هم دخترمان را به خانه مادرش می فرستاد. بعد دانشگاه را رها کرد و رفت دنبال کار و آرایشگاه باز کرد، در حالی که ...
حقیقت تلخی را در مورد مادر زنم فهمیدم - او زندگیم را تباه کرد
به گزارش " جوان ایرانی "، آن ها اسم چند دختر را ردیف کرده بودند و نظرم را می خواستند ؛ اما من خاطرخواه خواهر یکی از همکارانم شده بودم. همراه خانواده به خواستگاری این دختر رفتیم. پدر و مادرم با دیدن او و خانواده اش مخالفت کردند؛ اما من اسیر احساسات شده بودم و نمی فهمیدم چه کار می کنم. احترام والدینم را زیر پا گذاشتم و سه ماه قبل با همراهی دایی ام که کینه قدیمی با پدرم دارد، با این دختر ...
با صدای جیغ مادرم از اتاق بیرون آمدم/ مادرم در وضعیت بدی بود
میلاد دوباره زنگ زد و با خونسردی اصرار کرد به خانه شان بروم تا درباره موضوع مهمی با هم صحبت کنیم.وقتی با نگرانی جلو در خانه شان رسیدم، میلاد را دیدم که منتظر من است. او ادعا کرد اعضای خانواده اش را به قتل رسانده است و به همین خاطر با هم به کلانتری رفتیم. میلاد که هنوز از جنایت هایش احساس پشیمانی نمی کرد در بازجویی گفت: از گذشته با پدر 60 ساله و مادر 55 ساله ام اختلاف داشتم تا اینکه شب گذشته برای ...
زیر پوست حاشیه شهر چه خبر است؟/ اینجا دختری به خاطر فقر فلج شد!
... پنج شش متر جلوتر باید به سراغ خانواده ی دیگری می رفتیم. فضای یک متری قبل از در ورودی اتاق و سقف منحنی مانند خانه و کم ارتفاع بودنش؛ همه باعث می شد که با قدی خمیده به داخل اتاق برویم. اتاقی 6 متری که در آن زن بیوه ای زندگی می کرد. یک دختر 22 ساله ای داشت که آن هم ازدواج کرده بود و در یکی از اتاق های همان حیاط باریک سکونت داشت. دو پسربچه ی کوچک که به نظر می رسید نوه هایش هستند، به تلویزیون ...
سناریوی عجیب برای قتل عام خانوادگی +عکس
از خود گفت: روز حادثه پدر و مادرم با هم دعوا کردند و عمویم برای آشتی دادن آنها آمد. در این میان مادرم حرف هایی زد که باعث شد غرور پدرم خرد شود. پدربزرگم هم در دفاع از مادرم صحبت کرد. به گمانم پدرم به خاطر همین موضوع،کینه به دل گرفت. شب با دوستانم به سفره خانه رفته و ساعت 22 و 30 دقیقه بازگشتم. روی تختم دراز کشیدم و در حال پیامک بازی با دختر مورد علاقه ام بودم که از داخل پذیرایی صدای درگیری شنیدم ...
در تمام این سال ها به فوت پدرمان مشکوک بوده ایم
بودیم که دیدم آقا یکی از سیگارهای خودش را روشن کرد و به من داد. گفتم آقا سیگار به من می دهید؟ ، گفت احساس کردم چرت می زنی گفتم خوابت نبره بگیر دو تا پُک بزن . می دانست من سیگاری هستم اما نمی خواست به روی من بیاورد یا بعضی شب ها که در خانه بود سیگارش تمام می شد حالا بچه ها همه در خانه بودند به هیچ کس نمی گفت اما اسم من را صدا می زد می گفت مهدی بگرد این دور و اطراف ببین سیگار پیدا می کنی من هم می رفتم ...
55 سال طبابت با بیش از30 هزار جراحی مغز و اعصاب
نیازمند مباد من خاطراتم را از سه سالگی ام به یاد دارم. سال 1317 در کرمان متولد شدم و یک سری از خاطره هایی که در بم زندگی می کردیم را به خوبی به یاد دارم. طبیعی است که یک نفر خاطرات 3 سالگی اش را به یاد بیاورد؟ نه طبیعی نیست ولی خب بعضی ها این گونه اند. زمانی که ایران هنوز اشغال نشده بود، من یادم است آن زمان ها که مهدکودک نبود، مکتب بود که کسی به نام ملا بچه ها قران یاد ...
از جوی خون خیابان 17 شهریور تا پای قطع شده آقاجری در والفجر مقدماتی - افسانه ای که از مدرسه علوی سا
فعالیت هایتان در این دوره و ارتباط معنوی ای که با امام خمینی داشتید توضیح دهید. همیشه تصویری از مرحوم حضرت امام که در کودکی به دیوار اتاقمان آویخته شده بود را در ذهن دارم. وقتی بسیار کوچک بودم و در روستا زندگی می کردیم و هنوز به تهران نیامده بودیم؛ این تصویر در اتاق خانه مان بود. تا سال ها بعد از انقلاب نیز همان تصویر را در خانه ی روستا داشتیم؛ بنابراین، خانواده ی ما از ابتدای بحث نهضت ...
ارتباط کثیف زن متاهل با مرد غریبه فاجعه آفرید
اما ساعاتی بعد پیکر خونین مرد 35 ساله از سوی اهالی روستا پیدا شد. یکی از اهالی روستای کلبستان شهرستان نکا نیمه شب دوشنبه، هنگام عبور از حاشیه قبرستان روستا ناگهان مردی را دید که بی حرکت کنار قبری روی زمین افتاده است. وی که با دیدن این صحنه متعجب شده بود بلافاصله چند تن از اهالی روستا را باخبرکرد وبعد هم دسته جمعی راهی گورستان شدند. آنان وقتی به چند متری مرد ناشناس رسیدند چند بار او را ...
تقابل سنت و مدرنیته
، مادرش مهری در خواب می میرد و هما به نزذ شوهرش برمی گردد و منتظر می ماند تا برادرش حمید پس از فروش خانه پدری به او بپیوندد. در این نوولت کوتاه از یک طرف قراردادهای سنتی و تعصبات جاهلانه خانواده ها بیان می شود و شدت آن به حدی است که هما تا آخر عمر پدر و مادرش را به نام کوچکشان صدا می زند و پدرش را هرگز نمی بخشد و سنت های غلط مذهبی چنان تاثیر منفی بر او گذاشته که در صحنه های زیارت می توان ...
فیلم های بلاک باستر/پاپ کورنی پاییز 2016
زمان ریچل غرق زندگی زوج غریبه می شود و حتی اسمی برای آنها انتخاب می کند (جس و جیسون). اگرچه به نظر می رسد آنها زندگی ایده آلی دارند، اما یک روز ریچل با چیزی روبه رو می شود که همه چیز را درباره ی آنها تغییر می دهد. جس گم می شود و ریچل نمی داند که آیا او با این اتفاق ارتباط دارد یا نه. رمان دختری در قطار که در سال 2015 منتشر شد، سریع تبدیل به کتابی شد که در دست همه دیده می شد و حتی از دختر گم شده ی ...
جلال به قلم و شیوه بیان جلال مطلب ویژه
قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: برو بازار کارکن تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل و شب ها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاه گداری سیم کشی های متفرقه ...